Web Analytics Made Easy - Statcounter

لیدا طرزی مترجم نام‌آشنایی در حوزه ترجمه مجموعه داستان‌های کوتاه است و پیش از این چند مجموعه داستان از داستان‌های برگزیده جایزه اُ. هنری را به فارسی برگردانده است؛ از جمله طاووس‌ها: مجموعه داستان برگزیدگان جایزه اُ. هنری ۱۹۸۹، عمیق، مجموعه داستان برگزیده جایزه اُ. هنری ۲۰۰۱ و چرا نمی آیی با من زندگی کنی؟ وقتش است ۱۹۹۲.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

جایزه اُ. هنری هشت سال پس از مرگ نویسنده‌ سرشناس داستان کوتاه آمریکا (ویلیام سیدنی پورتر) با نام مستعار اُ. هنری شکل گرفت و از آن تاریخ (۱۹۱۸) به صورت سالانه در آمریکا برگزار و به داستان‌های کوتاهی که شایستگی دریافت جایزه را داشته باشند اهدا و آثار برگزیدگان در کتابی منتشر می‌شود. نام‌ها و عناوینی که معمولا آثار داستان کوتاه خوب را دربرمی‌گیرند و در آینده بیشتر از آنها شنیده می شود.

طرزی همچنین داستان‌های کوتاه شماری از مهم‌ترین داستان‌نویسان اواخر قرن نوزدهم و بیستم را نیز در کتاب‌های جداگانه‌ای گردآورده است؛ از جناب غول چه خبر؟ مجموعه داستان‌های لئو تولستوی (۱۸۲۸ تا ۱۹۱۰) نویسنده مطرح روس، از جناب جی جی چه خبر؟ داستان‌های کوتاه جیمز جویس (۱۸۸۲ تا ۱۹۴۱) نویسنده ایرلندی و از جناب پو چه خبر؟ داستانهای کوتاه ادگار آلن‌پو (۱۸۰۹ تا ۱۸۴۹) نویسنده آمریکایی و آنها را به مخاطب علاقه‌مند عرضه می‌کند.

داستان‌های مجموعه از بانوان نویسنده چه خبر؟ داستان‌های طناب از کاترین آن‌پورتر، Katrine Anne Porter، گاردن‌پارتی از کاترین منسفیلد Kathrine Mansfield، خاک‌سپاری مجسمه‌ساز نوشته ویلا کتر Willa Cather، لاتاری از شرلی جکسون Sherlly Jackson، خانه اشباح نوشته ویرجینیا ولف Virginia Woolf، ققنوس از سیلویا تاون‌سند وارنر Sylvia Townsend Warner، اشک، اشک‌های بی‌بهانه نوشته الیزابت بوئن Elizabeth Bowen و استاندارد زندگی از دوروتی پارکر Dorothy Parker را شامل می شود که بعد از تورق کوتاه کتاب و گشتن کتابخانه ها و فهرست کتاب‌های منتشرشده کتابخانه ملی می بینیم عموما پیشتر ترجمه و منتشر شده‌اند؛ مانند داستان طناب از کاترین آن پورتر، گاردن‌پارتی از کاترین منسفیلد (که دست کم دو ترجمه از آن در دست است)، لاتاری از شرلی جکسون (که دو ترجمه از آن در فهرست کتابخانه ملی ثبت شده است) و ققنوس از سیلویا تاون سند وارنر (که بیش از دو ترجمه از آن در دست است).

اما طرزی در مقدمه این اثر دلیل خود را برای انتخاب آثار و نویسندگان یادشده اینگونه توضیح می دهد: ملاک انتخاب نویسندگان کتاب حاضر دوره زندگی و فعالیت هنری آنان است...همگی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم می زیسته اند این دوره، دوره ظهور تحولات شگرف و اساسی در باورها، فرهنگ و سیاست در جوامع غربی است. دوره اعطای آزادی های مدنی و سیاسی به زنان، آزادی هایی چون داشتن حق رای و برخورداری از حق تحصیلات عالی، حق اشتغال در خارج از منزل، کسب منزل اجتماعی...دوره خودشناسی، دوره دیگرگونه گفتن و به قول ویرجینیا ولف دوره زنانه گفتن. (ص. ۷)

پرداختن به ویژگی‌های ادبیات مدرن و پست مدرن بدون بررسی اوضاع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی این دوره غیرممکن است و صدالبته مجال دیگری می‌طلبد. (همان)

طرزی پیش از آغاز هر داستان در مقدمه کوتاهی نویسنده آن را معرفی می‌کند و تعدادی از آثار او را برمی‌شمارد، البته همه نویسندگان را به یک اندازه معرفی نمی‌کند و در بعضی موارد به نام ویرجینیا ولف معرفی بسیار کوتاه است که شاید دلیل آن آشنایی خوانندگان ایرانی با این نویسنده مطرح است. همچنین مترجم اسامی نویسندگان را به حروف انگلیسی ننوشته است و حتی گاه اسم یک نویسنده را به دو شکل نوشته است مانند الیزابت بوئن و بوون. (ص. ۷۹)

در مجموعه این داستان‌ها با زن و مردی همراه می شویم که تازگی به ییلاق اسباب‌کشی کرده‌اند و زن به دنبال سهم خود از زندگی و تعیین سهم مرد از انجام کارهای روزمره است (طناب) در داستان دیگری از آزمندی و طمع حاکم بر جامعه‌ای دورافتاده پرده برمی‌دارد، جامعه‌ای که در آن هنر بی‌مقدارترین کالای علم و هنرمند خوارترین عضو جامعه تلقی می‌شود (خاک‌سپاری مجسمه) یا با دو دختر رویاپرداز تندنویس شاغل در شرکتی روبرو می شوند که برای گذران اوقات فراغت به ویترین‌های مغازه ها چشم می‌دوزند (استاندارد زندگی).

در بخشی از کتاب یادشده می‌خوانیم؛ 

گروهی از اهالی شهر در ایستگاه قطار یکی از شهرهای کوچک کانزاس جمع شده بودند و انتظار قطار شب را می کشیدند که بیست دقیقه تاخیر کرده بود. برف روی همه چیز نشسته بود. زیر نور ضعیف ستاره‌ها، خط پرتگاه‌های لبه مرغزارهای پهناور و سفید جنوب شهر منحنی‌های دودی و نرمی در برابر آسمان صاف درست کرده بودند. مردان منتظر، دست در جیب شلوار، در حالی که دکمه های پالتوهایشان را باز گذاشته و شانه‌هایشان را از سرما جمع کرده بودند، این پا و آن پا می‌کردند و هرازگاهی به جنوب شرق خیره می‌شدند. خط آهن آنجا به موازات ساحل رودخانه می پیچیدند. مردان به نجوا حرف می‌زدند و بی‌قرار این طرف و آن طرف می‌رفتند. نمی‌دانستند چه چیزی در انتظارشان است...

کتاب از بانوان نویسنده چه خبر؟ به گزینش و ترجمه لیدا طرزی در ۱۰۰ صفحه در قطع وزیری و به همت انتشارات نیستان راهی بازار کتابفروشی‌ها شده است.

برچسب‌ها داستان ترجمه تازه های نشر ادبیات معاصر خارجی

منبع: ایرنا

کلیدواژه: داستان ترجمه تازه های نشر داستان ترجمه تازه های نشر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۸۴۰۹۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

انتشارات علمی و فرهنگی چگونه از عرش به فرش رسید؟

مهمترین عامل فاصله گرفتن انتشارات علمی و فرهنگی از روزگار درخشان خود، نامش بود؛ نامی که سبب شد مدیرانش از خاطر ببرند که شأن نزول این مرکز برای چه بوده است. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، انتشار تصویری از بسته بودن کتابفروشی علمی و فرهنگی در خیابان انقلاب، بار دیگر حواشی پیرامون این نشر با سابقه را پررنگ کرد. هرچند قاسم صفایی‌نژاد، مدیر این انتشارات، در گفت‌وگو با تسنیم، خبر تعطیلی آن را تکذیب و اعلام کرد که تعطیلی کتابفروشی فقط چند ساعت بوده است، اما حرف و حدیث‌ها درباره این نشر به اتمام نرسیده است.

انتشارات علمی و فرهنگی چگونه متولد شد؟

در سایت این انتشارات درباره تاریخچه آن آمده است: انتشارات دیرپای علمی و فرهنگی از ادغام دو مؤسسۀ انتشاراتی پیشگام و سرآمد نشر در ایران به نام‌های «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» و «مؤسسه انتشارات فرانکلین» پدید آمده است. مؤسسه خصوصی «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» در سال 1332 تأسیس شد و با مدیرعاملی بزرگانی همچون احسان یارشاطر و معاونت شخصیت‌هایی مثل عبدالحسین زرین‌کوب و ایرج افشار ادامۀ حیات داد. از گونۀ آثار ماندگار بنگاه ترجمه و نشر کتاب مجموعه‌ای با نام «میراث ایران» بود که آثار معروف ادب فارسی را به زبان‌های دیگر ترجمه می‌کرد. دیگر اثر شناخته شدۀ بنگاه ترجمه و نشر، انتشار دایره‌المعارفی با نام دانشنامۀ ایران و اسلام بود که تا سال 1360 تعداد 10 جلد از آن منتشر شد. ترجمۀ تاریخ طبری و نیز شروع انتشار دانشنامۀ ایرانیکا به پیشنهاد احسان یارشاطر از دیگر آثار ماندگار بنگاه چاپ و نشر است.

مؤسسه فرانکلین ایران نیز در سال 1333 به مدیریت همایون صنعتی‌زاده بنیان نهاده شد. فرانکلین ایران که شعبه‌ای از مؤسسه فرانکلین بین‌المللی بود، پس از مدتی با توسعۀ کارهای خود از شعبۀ مرکزی در نیویورک استقلال مالی و کاری پیدا کرد. شیوهٔ کار این نهاد فرهنگی به ابتکار صنعتی‌زاده این بود که پس از قرارداد با ناشر، کلیۀ امور مربوط به چاپ از ترجمه و ویرایش گرفته تا تصحیح و غلط‌گیری و هزینۀ تبلیغات و حتی پرداختِ اجرت نقاشی پشت جلد را برای ناشر انجام می‌داد. کار تا آنجا پیش رفت که مؤسسه فرانکلین علاوه بر مسئولیت چاپ کتاب‌های درسی کشور، در سال 1337 کتاب‌های درسی کشور افغانستان را هم منتشر می‌کرد.

پایه‌گذاری ویرایش، ارزیابی و نظارت بر ترجمه‌ها، احداث کارخانۀ کاغذ پارس برای رفع مشکل تأمین کاغذ، بنیان‌گذاری سازمان کتاب‌های جیبی، تهیۀ 500 کتابخانه برای مدارس دولتی، بنیان‌گذاری مؤسسۀ دفتر لغت فارسی به سرپرستی دکتر مینوی و زرین‌کوب، کمک به ایجاد کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، تهیۀ طرح مبارزه با بی‌سوادی برای بزرگسالان، ساخت مرکز تکنولوژی آموزشی برای تهیۀ فیلم و کمک به پاگرفتن کتابخانۀ دانشگاه صنعتی شریف از گونه‌ شواهد این توسعه، پیشگامی و خیرگستری فرانکلین بود.

انتصاب عجیب در قدیمی‌ترین مؤسسه انتشاراتی کشور

مؤسسه فرانکلین در این مدت از سال 1332 تا 1356 نزدیک به 2000 عنوان کتاب چاپ کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی بنگاه ترجمه و نشر کتاب در اواخر سال 1360 به شرکت انتشارت علمی و فرهنگی تبدیل شد. مؤسسه فرانکلین نیز که در سال 1356 «سازمان آموزشی نومرز» نام گرفته بود، ابتدا به «شرکت انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی» تغییر نام داد و سپس در سال 1372 در شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ادغام شد. انتشارات علمی و فرهنگی که در آن زمان دیگر به نهاد نشری پُخته و آزموده تبدیل شده بود، از سال 1380 تصمیم گرفت با هدف توسعه و گسترش فعالیت‌های اجرایی سه شرکت مجزا و وابسته را به نام‌های «شرکت چاپ و نشر کتبیه»، «شرکت بازرگانی کتاب گستر» و «شرکت فرهنگ‌فیلم تهران» در زیرمجموعه خود تعریف کند. اما چرا یک مرکز نشر با این پیشینه امروز با انتشار یک خبر، تا مرز تعطیلی پیش می‌رود؟

علمی وفرهنگی از کجا به کجا رسید؟!

حاشیه‌های انتشارات علمی و فرهنگی در سال‌های اخیر کم نبوده است؛ از انتخاب مدیران سیاسی و حلقه‌های نزدیک به ستادهای انتخاباتی چپ و راست گرفته تا تجمع اعتراضی کارمندان و ... .

به نظر می‌رسد می‌توان روند افت کیفی و کمی انتشارات را در چند مورد، خلاصه کرد. نخست مشکلات مالی این نشر دیرپاست. وابستگی مالی انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ دفترچه‌های بیمه و کسب درآمد از این طریق، از جمله این عوامل است. احتمالاً انتشار خبر قطع چاپ این دفترچه‌ها برای صاحبان این نشر بیش از هر کس دیگری گران آمد. این وابستگی که منجر به تزریق میلیاردها تومان در هر سال به انتشارات شده بود، این مرکز را از فکر برنامه‌‌ریزی برای تأمین اعتبارات مالی از طرق دیگر بازداشت.

قطع این شاهراه حیاتی در زمانی صورت گرفت که کاغذ برای هر ناشری به یک معضل لاینحل تبدیل شده و انتشارات قراردادهای متعددی داشت که نسبت به انجام آنها متعهد شده بود. کار تا جایی پیش رفت که به ناگزیر با برخی از نویسندگان برای انتخاب تأخیر در چاپ یا فسخ قرارداد مذاکره صورت گرفت. بدهی‌های بیمه‌ای متعدد که به گفته صفایی‌نژاد، بعضاً از سال 69 باقی مانده بود و بدهی به پدیدآورندگان و افرادی که از این مجموعه جدا شده بودند، کار را بیش از پیش برای علمی وفرهنگی سخت و کلاف این نشر را سردرگم‌تر از هر زمان دیگری کرد.

گذشته از این، عامل دوم را می‌توان در انتخاب مدیران اشتباهی جست‌وجو کرد؛ مدیرانی که با بده بستان‌های سیاسی قدم در این مرکز فرهنگی گذاشتند و هرچند انتشارات علمی و فرهنگی را یک بنگاه اقتصادی توصیف کردند_که از وجهی می‌تواند درست باشد_ اما هیچ راهکار اقتصادی برای خروج از این بحران ارائه نکردند.

اما در کنار همه این موارد، شاید مهمترین عاملی که سبب شد علمی و فرهنگی از روزگار درخشان خود فرسنگ‌ها فاصله بگیرد، نامش بود. نام انتشارات علمی و فرهنگی آنقدر بزرگ بود که مدیرانش زیر سایه آن آرام بگیرند و این نشر در یک انفعال فرهنگی و اقتصادی به کار خود ادامه دهد. نگاهی به فهرست آثار منتشر شده حداقل در یک دهه گذشته شاید مؤید این امر باشد و ما را به این نتیجه برساند که علمی و فرهنگی همچنان از چاپ مجموعه ادبیات کلاسیک خود ارتزاق می‌کند. آثار جریان‌سازی که در این سال‌ها منتشر شده باشد، به شمار انگشتان دست هم نمی‌رسد.

از سوی دیگر حضور کمرنگ در بسترهای جدید کتاب و نداشتن برنامه‌ای مشخص در این زمینه در دوره‌های گذشته، علمی و فرهنگی را از یک ناشر به‌روز و کارآمد به یک نشر منفعل گوشه‌نشین تبدیل کرد؛ آن هم در شرایطی که طی پنج سال گذشته اقبال مخاطبان ایرانی به استفاده از این فضا بیش از کتاب‌های کاغذی برآورد شده است.

با در نظر گرفتن این شرایط است که می‌توان مدعی شد مدیران این مجموعه در سال‌های اخیر در زیر سایه همین نام بزرگ از خاطر بردند که شأن نزول آن برای چه بوده است. در نهایت از انتشارات علمی و فرهنگی فقط یک نام و برند باقی ماند؛ مانند کانون پرورش فکری، حوزه هنری و ده‌ها مرکز و نهاد دیگری که می‌توان به این فهرست افزود.

انتهای پیام/

 

دیگر خبرها

  • نخستین دوره جایزه داستان و بازآفرینی فراخوان داد
  • جزئیات اولین دوره جایزه داستان و بازآفرینی تشریح شد
  • نویسنده‌ای که برای مخاطب دام پهن نمی‌کند
  • انتشارات علمی و فرهنگی چگونه از عرش به فرش رسید؟
  • روایت مجری من و تو از پروژه‌های فریب زنانه ضد انقلاب
  • مجموعه داستان دوباره همان زخم‌ها را به صورتم بزن در کرمانشاه منتشر شد
  • داستان‌هایی از کریستین اندرسون با لهجه فارسی + فیلم
  • روایت مجری من و تو از پروژه‌های فریب زنانه ضدانقلاب+ عکس
  • بساط خیر و برکت زنانه
  • کتاب های پرفروش سال ۱۴۰۳