زندگی، عشق،عشق و عشق به روایت رضا داوری اردکانی
تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۸۴۴۳۷۸
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین؛ همزمان با هفته کتاب و برای توسعه فرهنگ کتابخوانی در کشور، سید عبدالجواد موسوی شاعر در گفت و گو با نویسندگان سرشناس کشورمان از آنها سئوالی مشترک پرسیده است.
او از این ۶ نفر خواسته تا برایش از «حس خوب خواندن» بگویند.
رضا داوری اردکانی؛ فیلسوف، استاد بازنشسته گروه فلسفه دانشگاه تهران و چهره ماندگار فرهنگ و ادبیات فارسی:
کتاب سخن عشق است حرف را که مخاطبش گوش است، پیش چشم میآورد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
علیرضا میرعلینقی؛ نویسنده ، موسیقی دان و پژوهشگر حوزه موسیقی:
حال خوش خواندن را کسانی درک میکنند که بیواسطه درکش کرده باشند. مقصودم از خواندن متن چاپ شده روی کاغذ است، نه خواندن روی موبایل.به نظر من این حال خوش به چند عامل بستگی دارد که این عاملها را فرد باید خودش آگاهانه مهیا کند تا این حال خوش مهیا شود. یکی اینکه انگیزه است و دیگری مکان و زمان و دیگر تمرکز و حضور قلبی است که باید باشد. بیش از اینکه ما بخواهیم بر محتوای کتابها ممیزی قائل شویم باید بر تولید آنها قائل شویم. این حرف ممکن است سروصدای خیلیها را دربیاورد که با این حرف میخواهی صنعت نشر زیر سوال ببرد. اتفاقا نمیخواهم به ممیزی رسمیت ببخشم، میخواهم بگویم ممیزی در جایی که بیخودی گیر داده، این گیر را باید بردارد و از تولید آشغال انبوه جلوگیری کند. یک شورایی باید باشد که به هر چیزی اجازه کتاب شدن ندهد. این تولید انبوه مرض افرادی است که اصلا حرف برای گفتن ندارد و مدام کتابهای قطور و قطورتر و قطورتر تولید میکنند.
ارتباطی که چشم و دست انسان با آن کاغذ دارد، موجب تولید نه خود فهم، چون فهم فقط در متن است، موجب تولید شرایطی میشود که فهم آن متن را بهتر میکند. برای کسی که درک تصویری دارد و عناصر بصری را میشناسد، سینما را میشناسد و به طور جدی تعقیب میکند، محال است در مبایل با یک صفحه کوچک فیلمش را ببیند. دیدن فیلم جا دارد، زمان و مکان و آداب خودش را دارد.
سعید بیابانکی، شاعر:
یکی از دلایلی که مردم کم کتاب میخوانند این است که انگار جامعه کتابخوان در کشور ما خیلی جایگاهی ندارند. اگر کتاب خواندن یک فضیلت و یک کار ارزشمند است این کار باید یک جایی ارزشگذاری شود. کجاست؟ خیلی اوقات از من میپرسند چرا مردم کم کتاب میخوانند؟ من این سوال را از خودشان میپرسم که اصلا برای چی باید بخوانند؟ سوال به نظر سادهای میآید ولی خیلی جوابش پیچیده است. طلبکار بودن جامعه کتابخوان از حاکمیت را یک حق میدانند. اگر بخواهیم جهان مجازی، رسانهها، ماهوارهها و ... را مقصر بدانیم، غرب و کشورهای اروپایی که خیلی در این موارد جلوتر از ما هستند و پیشتر و بیشتر از ما به این چیزها رسیدند. آیا وضعیت کتابخوانی آنها هم همین است؟ آنها که با این شرایط باید اصلا هیچ چیزی نخوانند. به نظرم ما به تعدادی مرجع نیاز داریم؛ خدا رحمت کند مرحوم استاد حسین آهی که در عرصه کتاب یک مرجع بود. اگر کتابی را معرفی میکرد و میگفت خوب است همه اعتماد میکردند. به نظر من بهترین مبلغ خوانندگان حرفهای هستند و همان مراجعی که من گفتم.
با تبلیغات واقعا نمیشود کتاب را معرفی کرد. میشود مشتری ایجاد کرد اما نمیتوان مخاطب ایجاد کرد. خالی شدن میدان از مراجع واقعی باعث شده مراجع تقلبی جایشان را بگیرند. اگر کسی مثل آقای دکتر شفیعی کدکنی، مرحوم حسین آهی که تا زنده بود این کار را انجام میداد، کسی مثل آقای دولت آبادی یا آقای امرایی مترجم، تمام کسانی که با این حوزه میداندار هستند، اینها میداندار باشند اتفاق خوبی میافتد. اما اینکه یک هنرپیشه یا کسی که در خندوانه چهارتا جوک گفته، مرجع میشود، این خیلی خطرناک است. یعنی این بلایی که اینها سر کتاب میتوانند بیاورند، کتاب نخوانها نمیتوانند. تلویزیون متاسفانه در این سالهای اخیر، لیست سیاهی برای خودش درست کرده، مثلا میخواهند فلانی را دعوت کنند، میگویند این نیاید. مگر چند تا مثل این استاد بزرگ در این مملکت داریم. به نظر من تلویزیون هنوز رسانه موثری است و رسانه مسلط در کشور است. درست است که جهان مجازی آمده ولی مردم هنوز به تلویزیون بیشتر اعتقاد دارند.
عبدالجبار کاکایی، شاعر:
این حال باید به مقال تبدیل شود. به کتاب خواندن در این هفته و دوره نمایشگاه نباید مغرور شد. باید از عالم تلوین به عالم تمکین برسد به قول مولانا. باید این حال حاصل شود و در طول سال در انسان تسکین داشته باشد و تو احساس کنی به مطالعه نیاز داری. حال همنشینی با بزرگانی که کتاب را تالیف کردند پیدا کنی. هرچه آن صاحب تالیف بزرگتر باشد حال عمیقتر و حسیتر و شیرینتر و جذابتر است. آدمی که در یک محیطی زندگی میکند که دچار افسردگی و ناامنی خاطر است و دچار پراکندگی ذهنی است و نیازهای اولیه زندگیاش را باید تامین کند، طبیعتا میل به کتابخوانی در او ایجاد نمیشود. حتی اگر از در و دیوار خانهاش کتاب ببارد. موضوع مطالعه و ارتقای فرهنگی، بحثهایی است که ریشه در موارد دیگری مثل امنیت روانی، فرهنگی، اقتصادی و ... دارد. اینها باید حل شود تا مساله مطالعه هم حل شود. بیش از هر چیزی مسائل فرامتنی است که در مطالعه اثر میگذارد. کسی که صبح بلند میشود، بخواهد به موضوع توحید فکر کند، بعد ۴تا کتاب درباره امر اثبات وحدت وجود بخواند، وقتی فرصت ندارد به این مسائل فکر کند، نه به حوزه اعتقاد، شناخت تاریخ و نه شناخت ادبیات و فرهنگ و فکر میرود، فقط فکر میکند امروز را به فردا برساند و فردا را به پس فردا برساند.
سید فرید قاسمی روزنامهنگار و پژوهشگر تاریخ معاصر:
برای کسی که این حال خوش را درک کرده باشد توضیح واضحات آدم را یاد «کسی که در جوی است آب است، کسی که بیدار نیست خواب است» میاندازد. حال خوش خواندن برای بدنه جامعه نسبت با جیب و وقت دارد. آدمهای علاقمند و آدمهایی که عاشق خواندن هستند این حال خوش خواندن قطعا دست میدهد. قدرش را هم میدانند و کسی که لذت خواندن را درک کرده باشد، به عقیده من این لذت را با چیز دیگریی عوض نمیکند. نقطه مقابل حال و خوش و خواندن، قال و ناخوش و نخواندن است. من خودم باورم این است که نسبت به کالاهای دیگر هنوز کتاب ارزان است. پژوهشهایی که در سالهای اخیر انجام شده نشان میدهد که کتاب از سبد اقتصاد خانواده خارج شده است. میزان مطالعه را با میزان کتابخوانی یکی میگیرند. در حالی که دو تا است. ما افرادی داریم که مانوس با مطالعه هستند ولی بیگانه با کتابخوانی. یکی از معناهای مطالعه دیدن و تماشا کردن است. ما به این جمعبندی میرسیم که پایه این حال خوش خواندن تولید است. در کشور ما به مرور پدیدآورندگی اصیل از بین میرود. چون امید به نشر وجود ندارد. جریان کتاب در کشور ما به سمتی میرود که یک عدهای در کشور داریم علم ادریس و هوش ابلیس دارند. مدام ما را با کشورهایی که هیچ سنخیتی با ما ندارند مقایسه میکنند. متخصصان موضوعی ما زمانی که امید به نشر کتاب کاغذی ندارند. در جهانی که معروف و مشهور به تولید محتوای فاخر است هم حضوری ندارند، طبیعتا پدیدآورندگی از بین میرود. تولید محتوای فاخر که دهها نهاد ادعایش را دارند متولیاش چه کسی است؟ چرا اینها را شناسنامه دار نمیکنند؟ ایدهربایی رسم شده. این ایدهربایی ممکن است در نگاه اول به ضرر ایدهپرداز باشد ولی در درازمدت تخم ایده را ملخ خواهد خورد. حال خوش خواندن با پرخوانی میسر نمیشود. با دورخوانی پدید میآید. نظام آموزشی ما تا زمانی که تک منبعی است و حفظ از یک کتاب، از این شیوه مخاطب پروری درنمیآید. باید سیستم آموزشی ما درست شود تا بعد افراد در میانسالی و کهنسالی حال خوش خواندن را بتوانند تجربه کنند.
محمدکاظم مزینانی، نویسنده
اگر بخواهم حکم صادر کنم ایرانی جماعت اهل خواندن نیست؛ انگار اصلا ژن خواندن در وجود ما قوی عمل نمیکند و نیست. شاید به این دلیل که بیشتر اهل تماشا هستیم و رسیدن به این حال خوش کار هر کس نیست.
به این راحتی نیست که از کودک و نوجوان بخواهیم به این حال خوش خواندن دست پیدا کنند. بیشتر بچههایی که سراغ علوم میروند و درسهای مرتبط با تکنولوژی را انتخاب میکنند، کتابخوانتر هستند بیشتر بچههایی که در ایران شعر کار میکنند و تعدادشان کم نیست مطمئنم که ده عنوان کتاب رمان نخواندند. میتوانم آرزو کنم که همانطور که نسل ما یا نسل پدران ما عاشق کتاب بودند این پیوند گسسته نشود. آرزو میکنم که رابطه نسلهای جوان با کتاب گسسته نشود و کتاب را بو بکشند و عطر کتاب را زندگی کنند.
۲۵۸۲۸۵
کد خبر 1322966منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: هفته کتاب کتاب رضا داوری اردکانی نویسنده شاعر عبدالجبار کاکایی سعید بیابانکی بنزین سهمیه بندی بنزین ایالات متحده آمریکا معرفی کتاب قاچاق سوخت بنزین و گازوئیل باشگاه پرسپولیس کتاب الکترونیکی طاقچه واردات بنزین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۸۴۴۳۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یک قصه خیالی به روایت فراری
داستان فصل دوم فراری، در ادامه فصل اول و دردهه۸۰ اتفاق میافتد. حسین رفیعی، بازیگر سریال فراری بهتازگی در مصاحبهای گفته است: این سریال که پیشتر در ۳۵قسمت طراحی شده بود به یک سریال ۴۰قسمتی تبدیل شده است. اواخر اسفند۱۴۰۲ تصویربرداری این سریال به پایان رسیده است و هماکنون درمرحله مونتاژ وصداگذاری است و به احتمال زیاد ابتدای تابستان یا پاییز۱۴۰۳روی آنتن برود. سریال فراری به تهیهکنندگی امیرمهدی پوروزیری و سجاد نصراللهینسب وکارگردانی امیر داسارگر است که احتمالا فصل سوم وچهارم خود راهم تولید خواهد کرد. بازیگرانی مثل هدایت هاشمی،نسرین بابایی،حسین رفیعی،بهار نوحیان، شهین تسلیمی، جواد خواجوی، مجید پتکی، شهروز آقاییپور، افشین آقایی و حسین اوجاقلو دراین مجموعه به ایفای نقش پرداختند.فراری به کجا رسیده؟
امیر داسارگر، کارگردان فراری درخصوص جزئیات فصل دوم به «جامجم» میگوید: بازیگران متعددی در این فصل به مجموعه اضافه شدند. شخصیت هادی که شخصیت اصلی است در فصل دوم با بازی زینالعابدین تقیپور نمایش داده میشود. این فصل دوران جوانی شخصیت اصلی است که در ادامه فصل یک خواهد بود.دراین فصل، مسجدی که در فصل اول ساختهاند جان میگیرد و هادی، محور فعالیتهای این مسجد میشود. همزمان، با مسائل مختلفی در زندگی شخصی و خانوادگی روبهرو میشود. لوکیشن فصل اول شمال کشور و فصل دوم، حاشیه تهران بود. داسارگر درخصوص قصه این مجموعه به نکته مهمی اشاره کرده و عنوان میکند: این را باید بهصورت جدی بگویم که قصه سریال فراری، کاملا خیالی است و ربطی به زندگی شهید صدرزاده ندارد. فقط برخی المانهای تاثیرگذار در زندگی شهدایی همچون شهید صدرزاده درسریال قید شده است. درست مثل مسجد که تاثیر بسیاری در زندگی شهید صدرزاده داشته است. در برخی خبرها به اشتباه قید شده که این سریال برگرفته از زندگی شهید صدرزاده است. اصلا چنین چیزی نیست و تنها همان المانهای تاثیرگذار در زندگی شهید را بیان کردهایم.
امیرمهدی پوروزیری، از تهیهکنندگان سریال فراری هم پیش از این گفته بود: سریال فراری درباره آدمهای مسئولیتپذیر است و موضوع آن به روایتی از دهه ۱۳۷۰ برمیگردد. قصه فراری از سال ۱۳۷۶ شروع میشود و بهمنظور تصویرسازی مرتبط با این دهه که دوره زمانی این سریال است، تیم طراحی دکور، زحمت بسیاری برای ساخت فضا کشید و برای اینکه فضا را به آن حالوهوا نزدیک کنیم پستولید سنگینی داشتیم. قهرمان این سریال یک نوجوان است که برای ایفای نقش او، بازیگری را انتخاب کردیم که نخستین تجربهاش هم هست، نام او در سریال هادی است. البته در ادامه مقاطع دیگری را غیر از دهه ۱۳۷۰ در سریال میبینیم و جوانی شخصیت اول سریال را هم داریم. بخشی از سریال هم درباره ورزش کشتی است. در تاریخ معاصر قهرمانان ما قهرمانان جنگی هستند و تصورمان همه قهرمانان دهه شصتی بودند. درصورتیکه این قهرمانی و نگاه قهرمانی در این سریال امتداد دارد. ما قهرمانان دهه هشتادی و نودی و قهرمانان امروزی را در سریال داریم. قهرمانانی که متولد بعد از انقلابند و نسل جدیدی از قهرمان را به مردم ما نشان خواهند داد.
از سریال مدد گرفتیم
پوروزیری همچنین گفته بود: در روزگاری هستیم که فکر میکنیم روزهای بدون قهرمان را میگذرانیم و توجه نمیکنیم چه قهرمانهایی کنارمان هستند. اتفاقی که برای گروه تولید این سریال افتاد، به نوعی یک عشق و دلبستگی بود که نمیتوان آن را یک ایده صرف دانست. واقعا میبینم که عوامل مجموعه، از این سریال مدد میگیرند. به همین دلیل باید گفت یک ایده ساده روزمره نیست و نمیتوان با آن ساده برخورد کرد. من این را از جنس عاشقی میدانم.وی ادامه داد: شخصیت هادی، روایتگر قصههای دلبستگی یک نوجوان متفاوت است که در مسیر قهرمانی جلو میرود و از یک جایی به بعد، دلبستگیاش با دلبستگی قهرمانی از نوع دیگر، جابهجا میشود. این مسأله بهشدت در فیلمنامه کار سختی بود که شخصیت اصلی یک امر عینی را با یک امر ذهنی جابهجا میکند و تلاشش این میشود که عالم را عوض کند. این مسأله بهسادگی قابل درک نیست و تفکیک آن کار بسیار سختی است. به نظرم فقط نمیتوان کودکونوجوان را مخاطب کار دانست، چون همه گروهها را در بر میگیرد. قصه با نوجوانی شروع میشود اما مخاطب آن، بزرگسالان و گروههای سنی دیگر هم هستند. شاید تفاوت آن با دیگر کارها این باشد که هادی را میتوان قصه دوران دانست تا روایتی از فرزندان این عصر را به تصویر بکشد. ممکن است برخی بگویند دیگر نسل امروز دنبال چنین روایتی نیست. باید گفت شخصیت هادی بهخوبی نشان میدهد فرزندان این دوران چگونه زندگی کردهاند. البته که مخاطب ما تنها نوجوانان نیستند اما درمجموع از این جهت میتوان کار برای نوجوانان را کار پرچالشی دانست. نوجوانان امروزی با همه محصولات روز روبهرو هستند و روایتگری برای آنها کار سختی است.
لزوم پرداختن به قصه یک نوجوان
حسین رفیعی، از بازیگران این مجموعه پیش از این درخصوص پرداختن به قصه یک نوجوان در این مجموعه به جامجم گفته بود: کودکان و نوجوانان امروزی در آپارتمان حبس هستند و سرشان در گوشی و تبلت است. فضای مجازی هم همین است که دهکده جهانی بزه را خلق میکند. یعنی به دنبال این هستند بچهها را با سندرمهای روحی ــ روانی بسیاری مواجه کنند و به جایی برسانند که در صورت لزوم از آنها بهرهکشی کنند. فضای مجازی شاید برای بچهها فرصت باشد اما بهدلیل اینکه در مدارس آموزش استفاده از فضای مجازی نداشتیم، نمیتوانیم بگوییم موثر بوده. ذات رسانهملی کار فرهنگی است.وی درخصوص نقشی که در سریال فراری دارد، میگوید: من در این مجموعه نقش یک دستیار کارگردان را بازی میکنم که بهدنبال بهتصویرکشیدن زندگی شخصیت هادی است. هادی مخالف بازیکردن در کار اوست. آقای بیگدلی که نقشش را بازی میکنم در تلاش برای راضیکردن اوست. تلاش میکنم پدرش را راضی کنم که هادی در فیلمم بازی کند. درعینحال، نقدی هم به برخی ستارهها کردم که بعد از مطرح شدن در سینما، به مردم توجه نمیکنند. تلاش کردم شخصیت واقعی خودم باشد و حالتهای کودکانه «فهفه» را دارم که همان سال ۷۷ با امیرحسین مدرس بازی میکردم.