راه نجات از مرگ جاهلی، حیات قرآنی است/رسالت های اجتماعی تفسیر تسنیم را بشناسیم
تاریخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۹۷۵۴۳۶
حجت الاسلام جوادی آملی اگر بخواهیم از مرگ جاهلی نجات یابیم باید از حیات قرآنی بهره مند شویم که این حیات به برکت تفسیر تسنیم در کشور ایران اسلامی به برکت انقلاب ایجاد شده؛ گفت: رسالت های اجتماعی تفسیر تسنیم را بهتر و بیشتر بشناسیم.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از رفسنجان، حجت الاسلام مرتضی جوادی آملی امروز(14 آذر) در همایش ملی بررسی آراء واندیشه های تفسیری آیت الله العظمی جوادی آملی با اشاره به اینکه قرآن کتاب هدایت و سعادت همه جهانیان و سخن پروردگار است و جای حمد و ستایش در پیشگاه خداوند عالم دارد؛ افزود: حیات مراتبی دارد اما عالی ترین نوع از حیات را حیات قرآنی معرفی می کنند اگر برای انسان حیات معقول تعریف شده است در مقابل حیات نباتی و حیوانی اما خداوند فراتر از عقل بشری انسان را به عقل وحیانی مجهز کرده و برای او حیاتی آورده است که این حیات به حیات طیبه شناخته می شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
رییس بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء ادامه داد: این حیات هرگز به اندیشه بشر نخواهد آمد؛ بشر دونِ آن است که به این حیات بیاندیشد و بتواند حقیقت والا را درک کند همانطور که مستحضرید حیات را معرفی کردند به علم همراه قدرت؛ هرچه علم افزونتر و قدرت و ارادت بیشتر باشد حیات کامل تری است و چون این علم الهی است و قرآن حامل این علم الهی است و این حیات برترین نوع حیات است که به حیات طیبه یاد شده است.
وی افزود: اگر بخواهیم از مرگ جاهلی نجات یابیم باید از حیات قرآنی بهره مند شویم که این حیات به برکت تفسیر تسنیم در کشور ایران اسلامی به برکت انقلاب ایجاد شده و از آغازین روزهای پس از انقلاب نام تفسیر موضوعی قرآن مجید از صدا و سیمای جمهوری اسلامی فضای جامعه اسلامی را با قرآن آشنا کرد و قبل انقلاب آشنایی باقرآن سطحی و گذرا بود و برای تبرک در حال حیات و ممات استفاده می شد اما با نگاه آیت الله جوادی آملی در پرتو تفسیر المیزان به صحنه جامعه، انقلاب و نظام آمد و این پرچم از 40 سال قبل تاکنون برافراشته شده و هم اکنون تفسیر تسنیم 84 جلد فضای کشور را روشن کرده است.
حجت الاسلام جوادی آملی «همایش ملی بررسی آرا و اندیشه های آیت الله جوادی آملی» را کاری سترگ در سایه همت والا در عرصه فرهنگی جامعه اسلامی دانست و گفت: با این همایش در سطح ملی زمینه گسترش و تعمیق این رابطه قرآنی در جامعه فراهم شده که ارزشمند است.
وی بیان کرد: رسالت های اجتماعی تفسیر تسنیم را بهتر و بیشتر بشناسیم؛ عظیم ترین کاری که در پرتو تفسیر تسنیم انجام شد عبارت از حفظ و صیانت از وحی بود؛ تلاش فراوانی داخل و خارج نشینان دارند تا قرآن را از سطح وحی به سطح فکرِ بشری تنزل دهند و آن را قول بشری بخوانند و سخن آدمی بدانند؛ خدا در سوره مدثر می فرماید: اینها آمدند بررسی کنند و ببینند که قرآن چیست؛ آخرین حدشان این بود که این سخن انسان است اما خداوند فرمود این سخن الهی است لذا اینکه ما وحی را در اندازه فکر بشر بخواهیم تنزل دهیم بزرگترین اجحاف به حقیقت وحی است.
فرزند حضرت آیت الله جوادی آملی خاطرنشان کرد: امروز مسیحیت از جریان وحی تهی شده برای اینکه جریان نبوت و رسالت حضرت مسیح به عنوان امر بشری دیده شد و دیگر از فضای انجیل به عنوان حیات وحیانی خبری نیست؛ آنهایی که قرآن و وحی را به عنوان جهان بینی پیغمبر توصیف می کنند؛ آنهایی که وحی را دولایه می بینند یک لایه را خواب وحیانی می بیینند و لایه دیگر را تفسیر بری می دانند در صدد بودند تا قرآن را مصادره کنند و از جایگاه وحی به اندازه فکر بشر تنزل دهند اما بزرگترین کاری که آیت الله جوادی آملی در تفسیر تسنیم انجام داد این بود که موقعیت وحی را در جایگاه اصیل آن حفظ کرد و قرآن را به عنوان وحی الهی و کلام الهی که هیچ اندیشه ای حتی اندیشه رسول لله هم در آن نقش ندارد معرفی کردند.
وی افزود: کتابی به عنوان "الوحی و النبوه " آیت الله جوادی آملی به قلم خود تفسیر کردند که در مقابل این شبهه جدی که بخش عظیمی از اندیشمندان ما را درگیر کرده است در مقام صیانت از قرآن است؛ قرآن وحی و کلام خداست گرچه برای هدایت بشر آمده اما کلام بشر نیست حتی یک واو کلام قرآن از رسول گرامی نیست و جایگاه و این منبع وحیانی در اختیار جامعه اسلامی است.
حجت الاسلام جوادی آملی ادامه داد: اگر این شبهه صدق می شد که قرآن جهان بینی یک انسان به نام رسول الله است یا قرآن خوابی است که در قالب وحی رویایی برای بشر رسیده و تفسیرش به عهده پیامبر بوده؛ اگر این مطالب را از آن جایگاه اصیل وحی بپذیریم ثابت می شود این کتاب در حد فکر بشری می شود و دیگر جریان مسیحیت دومی پیدا می کند و آن اسلام ما خواهد بود.
وی بیان کرد: این بزرگترین پاسداری از حریم وحی بود که در کتاب تفسیر تسنیم انجام شد و جامعه ما مصونیت پیدا کرده و مطمئن است که کلام خداست و احدی در کلام خدا دخل و تصرفی ندارد؛ این اولین رسالت تفسیری اندیشه های جوادی آملی است.
وی افزود: رسالت دیگری که در تفسیر تسنیم مشاهده می کنیم این است با قرآن باید مواجهه علمی صورت گیرد قران کتاب هدایت برای همه انسان ها و هدایت ساده ترین سطح از جامعه تاعمیق ترین لایه های جامعه با حکمت و عرفان آشنا هستند همه در کنار این در حال ارتزاق هستند؛ درست است قرآن کتاب هدایتی است اما معنایش این نیست که از جریان های علمی خالی باشد؛ ما تا دست مان از علوم، علم لغت، ادبیات، علم کلام و فلسفه، علم حکمت و عرفان پر نباشد بهره علمی نخواهیم برد و آیت الله جوادی آملی، با همه زمینه های علمی که برای بشری از علم و فقه، عرفان نظری و عملی با این اندوخته ها به خدمت قرآن رفت و قرآن را با زبان علم به جامعه جهانی معرفی کرد.
رییس بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء گفت: درست است که قرآن جنبه هدایت و هدف نهایی هدایت بشر را دارد اما زبان علم زبان عقلانیت در هر رشته ای است؛ کسی بخواهد آیات تکوینی را تفسیر و مباحث کلامی و اعتقادی را تحلیل کند باید از جنبه علمی بهره ببرد؛ بنابراین دو جهت در قرآن را آیت الله جوادی آملی برجسته کردند یک جریان هدایتی است که آیات الهی هر یک پیام هدایت دارد و جنبه مهم دیگر مواجهه علمی قرآن است اگر فردی با علم کلام آشنا نباشد اگر حکیمی اشنا با مبانی حکمت نباشد اگر کسی اهل معرفت باشد اما زبان علمی معرفت را نداند؛ نمی تواند چنین برداشت هایی را داشته باشد مثل کسی که از علم بلاغت و فصاحت علمی ندارد بخواهد با قرآن مواجه شود.
وی با تأکید بر اینکه افرادی که به سمت قرآن می روند باید اندوخته های علمی داشته باشند و یک فقیه باید آیات و احکام را تحلیل کند؛ خاطرنشان کرد: فرد ناآشنای با علم فقه نمی تواند با قرآن مواجه شود لذا قرآن در همه زمینه ها مملو از جریان های علمی است و عالمان هر آنچه علم خود را افزایش دهند از قرآن بهره مندتر خواهند بود.
فرزند آیت الله جوادی آملی رسالت اجتماعی سوم از تفسیر تسنیم را احیای عقل دانست و افزود: عقل از اندیشه آیت الله جوادی آملی بر اساس آیات قرآنی از حضیض ذلت به اوج عظمت رسیده است؛ عقلانیت وحیانی مهم است که به دست آیت الله جوادی آملی به اهتزار در آمده؛ آیت الله جوادی آملی در خصوص عقل و قدرت عقل و چانه زنی عقل با خدای عالم و قدرت احتجاج عقل با خدا در قرآن آیاتی را بر می شمرند و می فرماید عقل چقدر بزرگ و عظیم است که می تواند با خدا احتجاج کند؛ خدا در قرآن می فرماید ما برای بشر پیامبر را فرستادیم این پیامبران به سلاح تبشیر و انذار مجهز هستند؛ لذا ما پیغمبر را فرستادیم تا زیر سئوال نرویم که عقل از ما بپرسد که ما خبر نداشتیم که بعد از مرگ چه خبر است و شما چرا راهنما و پیغمبر نفرستادید؟
وی ادامه داد: اگر عقل به خدا بگوید شما که آگاه بودید ما که اطلاعی از پس از مرگ نداشتیم پس چرا پیغمبر و هادی نفرستادید؟ خدا در مقابل عقل چه بگوید؟ لذا این احتجاج نشان قدرت عقل و عقلانیت وحیانی است و آنقدر مهم است که اگر خدا فرمود اکنون من زیر سوال نیستم و حجت بالغه دارم برای آن است که پیامبران را فرستادم «رسلا مبشرین و منذرین...» و هدایت جامعه را بر عهده دارند بنابراین از مهمترین رسالت های تفسیر تسنیم به میدان آوردن عقل است عقلی که عقل است نه وهم و نه خیال، نه هوا و هوس بلکه عقلی که خالص است.
حجت الاسلام جوادی آملی خاطرنشان کرد: این عقل می تواند با خدا احتجاج کند و یکی از ارزشمند ترین ارمغان های تفسیر تسنیم عقلانبت است که در فضای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به عنوان ضرورت باید از آن استفاده شود خصوصاً عقلانیت وحیانی که پرچم آن به دست آیت الله جوادی آملی به میدان آمده و این نشست از یک عقل وحیانی حکایت می کند که محفل علمی شکل پیدا کرده است.
وی رسالت چهارم تفسیر تسنیم را نسبت قرآن و عترت و نسبت بین قرآن و روایات عنوان کرد و افزود: یکی از دستاوردهای اندیشه ها و آراء تفسیری ایشان این است که قرآن عِدل عترت طاهره است و عترت طاهره عِدل قرآن است؛ اکنون این حیات زنده برای آن است که قرآن در جمع ما است، عترت عدل قرآن است اما روایات باید خودشان را به قرآن عرضه کنند و یکی از مسائل مهمی است که متأسفانه حوزه ها هم به گونه ای مبتلا هستند و فرق بین عترت و روایت را هنوز شناخته نشده است؛ کار بسیار سترگی که مرحوم علامه طباطبایی انجام دادند و نام تفسیر خود را المیزان گذاشتند بسیار پر معنا است ما باید میزانی داشته باشیم؛ بدون تردید عترت طاهره، عدل است قرآن میزان است اما آنچه در اختیار ما است گرچه سایه ولی فقیه بالای سر ما است اما آیا این روایات چه جایگاهی دارد و نسبت آنها با قرآن چیست؟
رییس بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء اظهار داشت: تمام تلاش تفسیر المیزان و به دنبال آن تفسیر تسنیم این است که میزانی آشکار و روشن داشته باشیم که این میزان بتواند به حدی روشن باشد که هر روایتی را دیدیم به قرآن عرضه کنیم و اگر قرآن مخالفتی نداشت به عنوان سند و منبع وحیانی مورد توجه باشد؛ اهل بیت(ع) هم فرمودند آنچه را از ما می شونید حتماً به قرآن عرضه کنید چون کلام ما وحی نیست، آیت الله جوادی آملی می فرمایند دو دسته و دو طایفه از روایات وجود دارد یک طایفه از روایات، در مقام تعارض روایات، می گویند که عرضه به قرآن شوند و آن روایتی که مخالف با قرآن نیست گرفته شود و طایفه دیگر از روایات این است همه آنچه که از اهل بیت به عنوان نقل نه به عنوان عترت را شنیده اید به قرآن عرضه کنید اگر قرآن تأیید کرد ان را اخذ کنید که نشان از این است که نسبت عترت با قرآن یک چیز است و نسبت قران با روایات چیز دیگری است و باید دقت کرد که قران به عنوان میزان و معرفت در جامعه قرار گیرد.
وی با اشاره به چگونگی شکل گیری تفسیر موضوعی ادامه داد: نسبت قرآن با عترت شریف است؛ آن آیاتی که عترت طاهره را معرفی می کنند؛ لذا ما به سراغ عترت، امام علی(ع) و حضرت فاطمه (س) و ایام ولادت و شهادت ها می رویم و امروز هم ولادت امام حسن عسکری است ما به بارگاه شان در سامرا می رویم و از آثار و بیانات شان استفاده می کنیم اما خود موقعیت امام را از کجا بدانیم اگر قرآن نباشد که از عترت بگوید چه جایگاهی برای عترت می ماند؟ اگر این دسته از آیات و سوره انسان و بسیاری از سوره های دیگر که در باب معرفی اهل بیت هستند و اگر این آیات به تفسیر علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی در نیاید ما عترت را چگونه بشناسیم؟ این قرآن است که عترت طاهره را معرفی می کند و عدل خود می شناسد و می شناساند و بهره مندی از قرآن و عترت را بیان می کند.
فرزند آیت الله جوادی آملی گفت: بنابراین رسالت های اجتماعی تفسیر تسنیم غیر از فضای عمومی است که فضای کشور و فضای جامعه و انقلاب را بر اساس اندیشه های قرآنی ساخته است و اگر نبود این حواشی؛ روشن می شد که نور قرآن چگونه می تواند روشنگری کند غیر از این فضای عمومی برکات فراوانی برای حوزه های علمیه و دانشگاه ها وفرهیختگان حوزه دین و فرهنگ قرآنی ایجاد کرده است.
پایان پیام/605
منبع: شبستان
کلیدواژه: مسجد مسجد کانون های مساجد مسجد مسجد کانون های فرهنگی هنری مساجد مسجد مجلس شورای اسلامی استان بوشهر خبرگزاری شبستان رفسنجان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۹۷۵۴۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای جاذبه صوت قرآنی که امام سجاد (ع) قرائت میکردند
زندگی انسان ساحتهای مختلفی دارد که انسان مؤمن همانطور که از اسمش پیداست باید در هر کدام از آنها ایمان خود را ظهور و بروز دهد. در ساحتهای فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، هنری، اعتقادی، اخلاقی، علمی، اقتصادی و جسمی. بروز ایمان نیز در این ساحتها چیزی نیست جز تقوا. یعنی فرد در همه این ابعاد زندگی نظر خدا و رضایت او را محور قرار دهد. امام صادق (ع) درباره وظیفه شیعیان فرموده است: «کونوا لنا زینا ولا تکونوا لنا شیناً» زینت و سبب افتخار ما باشید نه اینکه باعث شرمندگی ما باشید. در این راستا حضرت علی (ع) میفرماید: «اعیونی بورع واجتهاد و سداد» سعی کنید تقوا و ورع داشته باشید. در این راه تلاش کنید و استقامت داشته باشید. آنچه پیش رو دارید گزیدهای از سخنان آیت الله مصباح یزدی؛ در دفتر مقام معظم رهبری است که در سال ۸۷ ایراد کرده اند. بخش چهل و یکم آن را باهم میخوانیم:
در مطالب قبل حدیث شریفی را از امیرالمؤمنین (ع) در اوصاف شیعیان نقل کردیم و گفتیم شیعیان در رفتارشان آثاری ظاهر میشود و ویژگیهای خاصی دارند از جمله خَاشِعاً قَلْبُهُ ذَاکِراً رَبَّهُ.
در قرآن کریم روی خشوع قلب، هنگام ذکر خدا، تلاوت قرآن، شنیدن آیات قرآن و نماز تکیه شده و در مقابل آن قساوت قلب ذکر میشود و از آن نکوهش شده است. در آیه ۱۶ از سوره حدید این دو مفهوم در مقابل هم قرار داده شدهاند: أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَکَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَدر این آیه به صورت عتابآمیزی مؤمنین را مورد مخاطب قرار داده: آیا هنوز وقت این نشده که دلهای مؤمنین در مقابل یاد خدا خاشع باشد؟ سپس در ادامه میفرماید مثل آن کسانی نباشید که قبلاً کتاب به آنها داده شد - یهود و نصاری - ولی دلهای آنها قساوت پیدا کرد.
در این آیه در مقابل بسیاری از اهل کتاب که مبتلا به قساوت قلب شدند، از مؤمنین انتظار است که قلبشان خشوع پیدا کند. در سوره بقره درباره اهل کتاب، مخصوصاً بنی اسرائیل، میفرماید:؛ ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً؛ دلهای شما بنی اسرائیل قساوت پیدا کرد و مانند سنگ سخت شد.
سپس در ادامه آیه توضیح میدهد که چگونه دلهای بنی اسرائیل از سنگ هم سختتر شد - این شامل امثال بنده هم میشود و اختصاص به بنی اسرائیل ندارد - وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ بعضی از سنگها گاهی شکافته میشوند و نهرهای آب از آن جاری میشود و حتی برخی سنگهایی هستند که از خشیت الهی سقوط میکنند، اما دلهای شما به همان حالت سختی باقی مانده است و به جای اینکه چشمههای آب از آن جاری شود روز به روز سختتر و انعطاف ناپذیرتر میشود و هیچ حرفی در شما اثر نمیکند.
این همان است که میفرماید: وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ. شما مثل بنی اسرائیل نباشید که دلهایشان سخت شد و دیگر هیچ انعطافی در آن پیدا نشد. در مقابل بنیاسرائیل از کسانی که دلهای نرمی دارند و در برابر یاد خدا انعطاف و خشوع پیدا میکند، ستایش میکند؛ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم یکی از علامتهای مؤمنین که قلبشان قساوت ندارد و تحت تأثیر واقع میشود این است که وقتی نام خدا برده میشود، دلشان میلرزد؛ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ. وقتی قرآن تلاوت میشود بر ایمان آنها افزوده میشود.
در جای دیگر، قرآن تأکید میکند؛ إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّدًا وَبُکِیًّا؛ هنگامی که آیات الهی بر آنها تلاوت میشود، سجدهکنان و گریان روی زمین میافتند. یعنی آنچنان انعطاف پیدا میکنند و احساس خشوع میکنند که لازمه آن این است که بدنشان بیاختیار روی زمین میافتد. علامت دلی که قساوت ندارد و نرم است این است که قرآن در آن نفوذ میکند و تحت تأثیر واقع میشود.
در آیهای دیگر میفرماید: أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ ؛ در این آیه دو دسته مردم را معرفی میکند؛ یک دسته کسانی که خدا سینهشان را در مقابل حق گشاده و فراخ قرار داده هستند. یعنی آماده پذیرش اسلام هستند و ظرفیت آن را دارند. ولی ما وقتی حرفی دربارة خدا و دین میشنویم، به هیچ عنوان آمادگی شنیدن آن را نداریم.
اگر هم بخواهیم بشنویم به ما فشار میآید، سینهمان در مقابل حرف حق، موعظه، و یاد مرگ تنگ میشود. حتی ممکن است انسان به آن حد برسد که وقتی اسم خدا را میشنود، خوشش نیاید!؛ وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُکِرَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ ؛ بعضیها وقتی نام خدا برده میشود دلشان حالت اشمئزاز و نفرت پیدا میکند.
در ادامه آیه قبلی خداوند همین گروه را دسته دوم از انسانها معرفی میکند و میفرماید: وای بر آن کسانی که دلهایشان قساوت دارد و آمادگی برای شنیدن قرآن ندارند. ویژگی کسانی که آمادگی دارند این است که آلودگی ندارند، دلشان قساوت پیدا نکرده، وقتی آیات قرآنی را میشنوند موی بر اندامشان راست میشود تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم ْ، پوست بدن آنها دانه دانه میشود، البته به دنبال آن انفعال قلبی است. این حالت یک اثر فیزیکی نیست و صدای قرآن به صورت ظاهری بر بدن اثر نمیگذارد، بلکه منظور این است که قرآن در دل آنها اثری میگذارد و انفعال قلبی ایجاد میکند. این حالت انفعالی، یک حالت ناگهانی است و زیاد هم دوام پیدا نمیکند. سپس میفرماید: بعد از اینکه این حالت برای آن پیدا شد؛ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَی ذِکْرِ اللَّهِ، سپس پوستهایشان نرم میشود و دلهایشان متوجه یاد خدا میشود و نرمش پیدا میکنند.
در این چند آیه که درباره قساوت قلب و خشوع قلب خواندیم عنایت خاصی است و قرآن اهتمام دارد که بگوید وقتی قرآن خوانده میشود، آنهایی که آمادگی دارند، یک حالت انفعالی در آنها پیدا میشود و حالت پوست بدن آنها تغییر میکند و وقتی از معانی قرآن متأثر میشوند خود را روی زمین میاندازند و اشکشان جاری میشود و به حالت سجده روی زمین میافتند؛ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُکِیًّا؛ و وَیَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ یَبْکُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعًا . به حسب معنای ظاهری که از این آیه فهمیده میشود اینها وقتی روی زمین میافتند چانههای خود را روی خاک میمالند در حالی که میگریند، و شنیدن قرآن بر خشوع آنها میافزاید.
قرآن چنین فضایی را برای مؤمنین ترسیم میکند و انتظار دارد کسانی که قرآن را باور دارند و آن را حق میدانند چنین آثاری از آن ظاهر میشود. ولی متأسفانه کسانی که قرآن را میخوانند و توجهی هم به معنای آن ندارند انفعالی در آن پیدا نمیشود؛ بلکه به جای اینکه روی زمین بیفتند و بر خشوع آنها افزوده شود، بر قساوت قلبشان افزوده میشود، وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا.
قساوت قلب و راه علاج آنبعد از اینکه باور کردیم قرآن چنین چیزهایی را از مؤمنین انتظار دارد، ما چه کار کنیم که مقداری شباهت به مؤمنین پیدا کنیم؟ همچنین چه چیزی موجب قساوت قلب میشود؟ تا به وسیله پرهیز از آن قساوت قلب را مداوا کنیم و سعی کنیم با شناسایی آن چیزی که موجب رقّت قلب میشود خشوع قلب پیدا کنیم. قرآن اینها را گفته است برای اینکه به ما بفهماند که انتظار دارد ما اینگونه باشیم. گناه موجب قساوت قلب میشود.
خدا روح انسان را طوری ساخته که به هر چه توجه کند یک وابستگی نسبت بهآن پیدا میکند و دلش میخواهد توجه بیشتری به آن کند. برعکس وقتی انسان از چیزی اعراض کند، نفرت به آن چیز در او شدیدتر میشود. مثال بارز آن را در همین خوردنیها میتوان بیان کرد. مثلاً چیزهایی که انسان هیچ وقت نخورده وقتی برای اولین بار میخورد خیلی جاذبه ندارد، با اینکه شاید خیلی هم بدمزه نباشد. در این حال اگر تلقین شود که این خوراکی خیلی چیز خوشمزهایست، وقتی چند بار خورده شد، انسان نسبت به آن علاقهمند میشود.
داستانی را سعدی نقل میکند: فردی در بازار عطرفروشان بغداد میگذشت. وقتی وارد بازار شد و بوی عطر مشامش را پر کرد بر زمین افتاد و بیهوش شد. طبیبی آوردند، او گفت این فرد چه کاره است؟ گفتند این دباغ است. گفت بلندش کنید و او را به محل دباغها ببرید. وقتی او را به آنجا بردند، همین که بوی دباغی (که بوی بدی هست) به دماغش خورد، بههوش آمد! مشام او به این بوی دباغی عادت کرده بود و بوی عطر را برنمیتابید! بنابر این یک ویژگی خاصی است که خدا در روح انسان قرار داده است، که وقتی انسان به یک چیزی خیره میشود و آن را تکرار میکند کم کم از آن چیز خوشش میآید و به آن عادت میکند و انس میگیرد، و اگر زیبایی داشته باشد کمکم شیفته آن میشود. کارهای خوب و بد هر دو همینطور است.
وقتی انسان گناه را تکرار میکند کمکم با آن انس میگیرد و دیگر به سختی آن را رها میکند؛ انشاءالله در بین ما چنین کسانی نباشند. یک حدیثی را به نظرم در نهایه ابن اثیر در ذیل کلمه «ضراوه»؛ دیدهام که از پیغمبر اکرم (ص) نقل میکند که حضرت فرمودند: ان للخیر ضراوة کضراوة الخمر، کسانی که مسکرات را استفاده میکنند و کمکم به آن؛ معتاد میشوند وقتی به آنها نرسد خمار میشوند. کسانی هم که کار خوب انجام میدهند و به آن عادت میکنند وقتی انجام آن ترک شود احساس ناراحتی میکنند. این واقعیتی است که خود ما هم وقتی یک کاری را چندین بار انجام میدهیم، در ابتدا ممکن است سخت باشد، اما چند روز که انجام دادیم آسان و عادت میشود به گونهای که اگر یک روز آن را ترک کنیم گویا گمشدهای داریم.
شیطان سعی میکند یک موانعی پیدا کند که کار خوب ترک شود. چند روز که ترک شد دوباره این عادت کم کم ضعیف میشود و از سر ما میرود. مجدداً اگر بخواهیم تکرار کنیم باید با سختی آن کار را شروع و تکرار کنیم تا عادت کنیم و آسان بشود. این خاصیت روح انسان است.
شاید این از مصادیق آیه شریفه باشد؛ کُلاًّ نُّمِدُّ هَؤُلاء وَهَؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّکَ، هم کسانی که کار خیر میکنند و دنبال آخرت و رضای الهی هستند آنها را در راهی که انتخاب میکنند کمک میکنیم، و هم آنهایی که دنبال دنیا و کار بد میروند آنها را هم کمک میکنیم. آنهایی که کار خیر میکنند، کار خیر برایشان آسان میشود و راحتتر انجام میدهند به طوری که اگر ترک کنند ناراحت میشوند. آنهایی که راه بد را میروند نیز کمک میکند به طوری که به آن کار عادت میکنند، و آن را به راحتی انجام میدهند به طوری که اگر ترک کنند ناراحت میشوند.
این امداد الهی برای همه هست تا در هر مسیری که انتخاب میکنند سرعت بگیرند. اگر راه خوب را انتخاب میکنند، در راه خوب پیشرفت کنند و اگر راه بد را انتخاب میکنند، آنها هم بتوانند پیشرفت کنند. این امتحان است و باید راه برای هر دو باز باشد. بهرحال قساوت قلب اینگونه پیدا میشود که انسان نسبت به آیات الهی بیاعتنایی کند، و هنگامی که قرآن خوانده میشود، بنشیند گپ بزند، جوک بگوید، شوخی بکند، و از نرخ اجناس صحبت کند. خود قرآن دستور میدهد و میگوید: وَإِذَا قُرِیءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنصِتُوا ْ: وقتی قرآن قرائت میشود، آرام بنشینید و گوش بدهید.
اما کسانی هستند که بیاعتنایی میکنند؛ اولین عیب اینکار کفران نعمت است. زیرا خداوند وسیلهای فراهم کرده که دیگری قرآن را بخواند و من گوش کنم. ولی به جای اینکه از قرائت دیگری استفاده کنم، بیاعتنایی میکنم و مشغول صحب کردن در امور دنیا میشوم. یا مثلاً وقت اذان صدای مؤذن بلند میشود به جای اینکه برود نماز، آن وقت انسان به دنبال خرید و بازار و کارهای دیگر میرود و به یک بهانهای از حضور در نماز خود را محروم میکند، این حرکت یک حرکت کفرانآمیز و ناسپاسانه است و نتیجه آن این میشود که علاقه انسان به نماز و قرآن کم میشود.
وقتی امروز میتوانست به راحتی به نماز جماعت برود، تنبلی کرد، فردا دیگر به راحتی نمیرود. اگر روزی خواسته باشد به نماز جماعت برود، خیلی باید به خودش فشار بیاورد تا خود را آماده کند. آمادگی روحی؛ انسان به همین نسبت در برنامههایش به طور تصاعدی پیش میرود و چه در کار خوب و چه در کار بد، افزایش پیدا میکند.
طبعاً وقتی این در مسیر بد ادامه پیدا کرد حالات قلبی اعراض و بیاعتنایی شدت پیدا میکند و مواعظ خوب و قرآنی تأثیری نمیکند، اما اگر از مسیر خوبی رفته باشد، وقتی دید صدای قرآن را میشنود دو زانو مؤدب مینشیند و خوب گوش میدهد، بعد سعی میکند که حالش را مساعد مضمون آیه قرار دهد و مثل اینکه الان در جایی نشسته که جبرئیل قرآن را بر پیغمبر تلاوت میکند و او هم گوش میکند.
هر قدر اینگونه توجه بیشتر شود، تمرکز بیشتر میشود، و به دنبال آن اثر قرآن در روح انسان بیشتر شده و به علاقه او نیز افزوده میشود. همه ما میدانیم که حتی آهنگ قرآن هم نعمت است. چه بسیار انسانهایی که در اثر شنیدن صدای قرآن به اسلام جذب شدند. خدا قرآن را اینقدر با برکت خلق کرده که حتی صدایش هم برای کفار جاذبه دارد و لذا سفارش شده که قرآن را به صوت خوب بخوانید در احوالات حضرت سجاد (ع) نقل شده که ایشان قرآن را در خانه با صدای خوب و بلند میخواندند، از پنجره صدای ایشان شنیده میشد. سقاهایی بودند که مشک آب روی دوششان بود و از این مسیر عبور میکردند، به آنجا که میرسیدند جاذبه صدای امام زین العابدین (ع) آنها را جذب میکرد، میایستادند، و به قرآن خواندن حضرت گوش میدادند. آنقدر میایستادند که قطره، قطره از مشکهای آب میچکید، به طوری که وقتی از آنجا میرفتند مقدار زیادی از مشکشان خالی شده بود . جاذبه صوت قرآن آنها را اینگونه میخکوب میکرد.
حال اگر مفهوم آن را درست درک کنیم و ذهن ما با آن انس پیدا کند و قلب ما با مفاهیم قرآن آشنا شود دیگر نمیتوانیم آن را رها کنیم؛ بنابراین برای اینکه ما مبتلا به قساوت نشویم باید سعی کنیم حتی المقدور مبتلا به گناه نشویم. گناه اعراض از خدا و کلام او است. وقتی آدم علاقهای به خود خدا ندارد، کلامش را هم اهمیت نمیدهد.
دیگر تحت تأثیر آن واقع نمیشود و تمرکز پیدا نمیکند. انسان از چیزی که خوشش میآید روی آن تمرکز میکند. در روانشناسی آزمایشهایی کردهاند که گاهی کسانی از چیزهایی که خوشش نمیآید اگر نام آن چیز روی تخت سیاه نوشته میشود آن را نمیبینند، درحالی که قبل و بعد آن را میبیند. این تجربههای عینی روانشناسی در آزمایشگاه است.
قرآن نعمت عظیمی است؛ اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ، آنچنان خدا این قرآن را زیبا، خوش آهنگ و دارای معانی جذاب قرار داده که مو بر اندام انسان راست میشود. ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَی ذِکْرِ اللَّهِ؛ دلها نرم میشود، توجه به یاد خدا پیدا میکند و این دل که متوجه خدا میشود، دیگر آن را قساوت نمیگیرد. اما وقتی نسبت به کلام خدا، دستورات خدا و احکام خدا بیاعتنایی کرد، کمکم طوری میشود که از شنیدن قرآن هم خسته میشود و دلش نمیخواهد بشنود. آن وقت انسان به آنجا میرسد که: وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ. بهرحال بین ذکر خدا و خشوع قلب یک رابطة تنگاتنگی وجود دارد.
رابطه بین خشوع و یاد خدااز آیاتی که قرائت شد این رابطه مشهود است. مثل أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ؛ آیا وقت آن نشده که دلها در مقابل یاد خدا خشوع پیدا کند؟ و یا أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ تا بعدش که میفرماید فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ، بین قساوت قلب و نفرت از یاد خدا و قرآن و کلام خدا هم نیز یک رابطهای است اینجا هم ملاحظه میفرماید خَاشِعاً قَلْبُهُ ذَاکِراً رَبَّهُ، شاید اصلش ذَاکِراً رَبَّهُ خَاشِعاً قَلْبُهُ بوده است. در نقلها تقدم و تأخرها کم نیست. بهرحال هر کدام که باشد رابطه بین خشوع قلب و یاد خدا را میرساند.
خشوع فقط در مقابل خداوندهر نوع خشوعی مطلوب نیست کسانی هستند که قلبشان ضعیف است و هر حادثهای که اتفاق میافتد زود متأثر میشوند. این هنر نیست، این حالت بچگانه است. آنکه مهم است این است که انسان قلبش در مقابل یاد خدا و کلام خدا خاشع باشد، نه در مقابل هر چیز دیگر. انسان در مقابل بعضی چیزها، مثل دشمن، باید محکم بایستد و هیچ خمی به ابرو نیاورد و هیچ اثر انفعالی از خود نشان ندهند.
آنجایی که دشمن میخواهد از تأثر انسان سو استفاده کند باید خیلی خونسرد باشد و با لب خندان اظهار شادی هم بکند. در مقابل یاد خدا، انسان باید متأثر بشود ولی در بسیاری از جاهای دیگر باید قرص و محکم ایستاد به طوری که احساس نشود که تأثری در ما پیدا شده است. آنچه که مهم است شجاعت و قوت قلب و صلابت انسان است در مقابل کسانی که میخواهند آدم را بشکنند. اما انسان باید در مقابل یاد خدا، یاد قیامت و یاد نعمت خدا از شوق بگرید و در مقابل یاد عذاب خدا نیز از خوف بگرید یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا ؛ هم از سر خوف و هم از سر طمع و امید حالت خشوع داشته باشد.
منبع: مهر
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی