روایت «حاشیه» در «متن» رسانههای ایران/بازگشتِ خشونتِ «دیده نشدن»
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۹۹۴۸۵۲
خبرگزاری مهر - سرویس فرهنگ
رسانه در ایران امروز باید تکلیف خود را با فرایند بسیار پیچیده «طرد اجتماعی» روشن کند. این اقدام برای برقراری نوعی «عدالت در روایت» و ایجاد «برابری اجتماعی» در میان طیفهای گسترده حاضر در فضای واقعی به حدی ضرورت دارد که فقدانش میتواند خسارات جبرانناپذیری را به حیات اجتماعی و سیاسی کشور وارد کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مخاطره آمیز بودن این پدیده را باید در «گسست» بین «ما»ی مرکزیتیافته و «دیگرانِ» در حاشیهمانده پیگیری و فهم کرد؛ گسستی که با بازنماییهای کاذب رسانهای همواره ثابت و دستنخورده باقی میمانند. بنابراین باید رد پای رسانه به معنای عام آن را (اعم از رسانههای عمومی، خبری، تحلیلی، هنری مانند سینما و...) در شکل دادن به این وضعیت مخاطرهآمیز تشخیص داد و با نقد و حک و اصلاح چنین بازنماییهایی - چه آگاهانه باشند و چه ناآگاهانه و غیرارادی – تلاش کرد هژمونی انحصارطلبانه رسانه را از بین برد.
مخاطره آمیز بودن این پدیده را باید در «گسست» بین «ما»ی مرکزیتیافته و «دیگرانِ» در حاشیهمانده پیگیری و فهم کرد؛ گسستی که با بازنماییهای کاذب رسانهای همواره ثابت و دستنخورده باقی میمانند
در جریان اعتراضات اجتماعی مثل آنچه در روز اول اعتراضات اخیر دیده میشد و هنوز سوءاستفاده از اعتراضات شروع نشده بود، برخی تحلیلگران مسائل اجتماعی و جامعهشناسان با هدف تحلیل عوامل و موجبات این اعتراضات که عموما در شهرستانها و مناطق حاشیهای رخ داده بود، بر این امر دست گذاشتند که این اتفاقا ناشی از نوعی احساس «دیده نشدن» توسط گروهها و طبقاتی بود که در طول سالیان اخیر جایگاه خود را – نه در فضاهای واقعی و نه در فضاهای رسانهای – پیدا نمیکردند. این تحلیلها خاطرنشان میکردند که اگر این اعتراضات در ابتدا به شکلی مسالمتآمیز آغاز میشدند، ولی بعد از گذشت یک روز یا حتی چند ساعت با سوءاستفاده اشرار و اغتشاشگران اشکال شورشگرانه و عصیانگرانه مییافتند، به این خاطر بود که عصبیت و هیجانات طبقاتی و مردمان حاشیه ناشی از «نادیده گرفته شدن» و «روایت نشدن» بر ذهنیت و روان گروههای معترض سیطره پیدا میکرد و این فضای هیجانی جا را بر بروز و ظهور یک عقلانیت انتقادی و اعتراضی تنگ میکرد و اجازه سوءاستفاده اشرار و گروههای سودجو اعم از منافقین یا ماموران سفارتخانههای خارجی را میداد.
این فرایند رسانهای «نادیدهگیر» و «روایتنکننده»؛ اگر چه در نمونه اخیر تا اندازه ای دچار تغییر شد و بعضی رسانههای رسمی به میدان مطالبه مردم آمدند؛ اما حتی در حین پوشش اعتراضات و انتقادات همان گروهها هم به طرق مختلفی ثابت باقی میماند و چه بسا به کرات معترضان و منتقدان به وضعیت موجود را که حالا خود را به «خیابان» (به عنوان تنها عرصه اظهار وجود) کشاندهاند به مشتی سوژه «دیگر» و حتی «نیازمند حذف» فرو میکاهد و نتیجتاً به آن گسست بین «ما» و «آنها» بیشتر و بیشتر دامن میزند. در این وضعیت باید جوانب مختلف اتفاقی که توسط رسانهها در حال وقوع است را بیشتر بررسی کنیم؛
رسانهها عمدتاً از دو طریق به این فرایند و گسست دامن میزنند؛ یکی «تن ندادن به حق برابر روایت گروههای مختلف اجتماعی» و دیگری «ابژهسازی از گروههای "دیگر" در برابر گروه "خودی"». در صورت نخست - که میتوان آن را «روایتگری نابرابر به لحاظ کمی» هم نامید - رسانهها همواره عاری از روایت گروههایی هستند که منافع مستقیمی به صاحبان، سیاستگذاران و دستاندرکاران آن رسانهها میرسانند و از آنجا که رسانهها به مثابه عناصر و ابزارهای مهم صنعت اطلاعات، همواره به ارزش و منفعت مبادلهای و حسابگرانه خود پایبندند، ضرورتی برای روایت عناصری که «سودمند نیستند»، ندارند. در این راستا ما گروهای متعددی را میبینیم که فرض آنها این است که باید به طور برابر در امکانات، سرمایهها، نهادهای قدرت، مدیریت و روایت سهیم باشند، ولی به طور عینی و واقعی بخش زیادی از آنها از این حوزهها بیرون مانده و علیرغم وجود قابلیتهایشان (چه در مدیریت، چه در روایتشدن)، عملاً سرکوب و حذف میشوند.
اما در شکل دوم که مبتنی بر ابژهسازی «دیگری» بر اساس کلیشههای رایج و عموماً کاذب است، مکانیسم حذف، طرد و سرکوب به شکل پیچیدهتری دنبال میشود. در اینجا ما با «میزان» روایت مواجه نیستیم، بلکه با «کیفیت» روایت مواجهایم. در این روند دوم، اتفاقاً بخشی از آن گروههای «دیگریشده» در رسانهها روایت میشوند، اما شیوهی روایت و بازنمایی رسانهای گروههای طردشدهی و دیگریشده به طور عمده یک روایت از امری «حاشیهای» و «فرعی» است که برای شکل دادن و اصالت بخشیدن به امر «اصلی» و «محوریِ» روایت، مورد استفاده (سواستفاده) قرار میگیرند! همچنین از سوی دیگر، خود روایت آن امر حاشیهای، عموماً با کلیشهسازی از «دیگری» همراه بوده و در نتیجه اشخاص روایت شده خود را به عنوان ابژه یا «چیزی» مییابند که در برابر «منِ» روایت کننده از اصالت حداقلی برخوردارند! درک این نکته برای روشن شدن عصبیت و هیجانات گروههای در حاشیه مانده فوقالعاده اهمیت دارد.
رسانهها عمدتاً از دو طریق به این گسست دامن میزنند؛ یکی «تن ندادن به حق برابر روایت گروههای مختلف اجتماعی» و دیگری «ابژهسازی از گروههای "دیگر" در برابر گروه "خودی"»
بگذارید به طور عینیتری به این مسئله نگاه کنیم؛ در بسیاری از محصولات رسانهای کشور ما (اعم از گزارشهای رسانهای یا فیلمهای سینمایی و...) شرط دراماتیزه شدن شخصیتهای اصلی و سوژههای «اصلی» (مرکزی)، شکل دادن و ایجاد تعارضها و تقابلهایی است که بار درام را به دوش بکشند و قصهها و متن را جذاب و گیرا کنند. در این راستا ما با روایت یک امر یا عنصر یا شخصیت «مرکزی» مواجهایم که در تقابل با امر، عنصر و شخصیتی «حاشیهای» و «پیرامونی» پیش میرود؛ بدین نحو، گویی از پیش تعیین شده است که نه تنها در متن یک اثر خلاقانه رسانهای/ هنری بلکه در متن واقعیت ههم فلان عنصر یا شخصیت یا حتی طبقه همواره «اصلی» و بهمان عنصر یا شخصیت یا طبقه همواره امری «فرعی» است! این نابرابری روایی عنصر فرعی را از همان آغاز به مثابه امری «دیگر» و «طرد شده» معرفی میکند، تا عنصر و امر «اصلی» به لحاظ دراماتیک مورد توجه قرار بگیرد. این شکل از روایت «دیگران» در آثار رسانهای/مستند/سینمایی را که به غیریت هر چه بیشتر «ما» و «آنها» منجر میشود، میتوان با عنوان «روایتگری نابرابر به لحاظ کیفی» نامگذاری کرد.
از سوی دیگر با این وجه از نابرابری روایی (کیفی) آنچه عملاً در روایت گروه فرعی و حاشیهای رخ میدهد، نوعی خوانش امر دیگر بر مبنای آگاهی ناقص و کاذبی (ایدئولوژی) است که آن گروه را به صورت یک «ابژهی کلیشهای» در حیات اجتماعی صورتبندی میکند و مثلا کلیت متکثر زندگی شهرستانیها، اقوام، اقلیتهای دینی و مذهبی، حاشیهنشینها و... را به یک یا چند ویژگی جزئی، سطحی و دمدستی تقلیل میدهد. گزارشهای رسانهای و فیلمهای سینمایی متعدد ما پر از این کلیشههای رنگ و رو رفتهای هستند که مثلاً «بلوچها» را به عنوان «یک مشت قاچاقچی»، «ترکها» را به عنوان «یک مشت آدم فاقد آگاهی و متعصب»، «کردها» را به عنوان «یک مشت سبیلکلفتِ خشن»، «مذهبیها و سنتگراها» را به عنوان «یک مشت بیفکر و بیسواد»، کلیت معترضان را به عنوان «به مشتی اشرار و آشوبگر» و... ابژهسازی میکند. در حقیقت این فرایند چیزی نیست جز تقلیل جمعیت زیادی از انسانهای زنده، پرشور و پر از وجوه هستیشناختی و اجتماعی که هر کدامشان به نوبه خود جهانی منحصر به فردند، به مشتی «ابژه» _ شما بخوانید «چیز» _ که در یک رابطه کالاییشده بر مبنای عقلانیت ابزاری و منفعتطلبانه در معرض شناخت منِ «سوژه» قرار گرفتهاند و با انواع ارزشگذاریها و قضاوتها رسمیت یافته منِ سوژه تعین و تشخص مییابند. آن هم نه با معیارهایی عقلانی و جهانشمول، بلکه صرفا با معیارهای منفعتطلبانه و انحصارطلبانه «من»!
این وجه استبدادی رسانه بر مبنای منطق ابزاریاش از یک توزیع ناعادلانه در امکانات و سرمایههای فرهنگی و رسانهای ناشی میشود، بیش از آنکه قابل تحویل به مسئلهای جزئی، فردی و بسیار کماهمیت تحت عنوان «نبوغ» یا «استعداد» من (گروه واجد رسانه و روایت) باشد، بیشتر محصول تصادفی است که نظمی قراردادی را رسمیت داده و آن را پایه هر نوع داوری قرار میدهد؛ این حاصل تصادفی است که از قضای روزگار طبقهای را برخوردار از امکانات و سرمایههای رسانهای کرده است و بر مبنای ساختاری بیمار و مبتنی بر رانت دری را به تختهای زده است و «پیاز» را به زور وارد میوهها کرده است! زیرا پر واضح است که فعالان و کارگزاران فعلی رسانهها (اعم از خبرنگار و روزنامهنگار و کارگردان و بازیگر و...) اگر مثلا در پایتخت به دنیا نیامده بودند، یا در فلانجا درس نخوانده بودند، یا با بهمانشخص و فلان نهاد رابطههایی شدیداً مشکوک نمیداشتند و... خیلی بعدی بود امروز واجد این امکانات و سرمایهها میبودند.
وجه استبدادی رسانه بر مبنای منطق ابزاریاش از یک توزیع ناعادلانه در امکانات و سرمایههای فرهنگی و رسانهای ناشی میشود، بیش از آنکه قابل تحویل به مسئلهای جزئی، فردی و بسیار کماهمیت تحت عنوان «نبوغ» یا «استعداد» من (گروه واجد رسانه و روایت) باشد، بیشتر محصول تصادفی است که نظمی قراردادی را رسمیت داده و آن را پایه هر نوع داوری قرار میدهد
در این راستا فقط کافی است به این فرضیه کمی فکر کنیم که اگر از ۲۰۰ سال پیش که تهران به عنوان «پایتخت» ایران انتخاب شد، استانی مانند کردستان، سیستان و بلوچستان یا خوزستان و... پایتخت میشدند، امروز اهالی رسانه و سینما و... از سلبریتیها و آوانگاردهای هنری تهرانی که به ضرب و زور پرزنتهای زرد و حالبههمزن رسانهای، و آویزان شدن به زرق و برقهای ساختگی و بزک توزکهای مصرفی جهان سومی، دچار توهم لاعلاج «خود آلپاچینو/ مرلین مونرو پنداری» شدهاند، احتمالاً الان باید برای فرونشاندن عطش روایت شدن در رسانههای اصلی و مرکزی (که طبق فرض قاعدتا در کردستان و سیستان و بلوچستان و خوزستان و... قرار داشتند) ماهها و سالها خواهش و تمنا میکردند و احتمالاً با حفظ شرایط کنونی در آن موقعیت مفروض، کسی برای این خواهش و تماناهایشان تره هم خرد نمیکرد!
بنابراین آنچه در اینجا به انحصار گروهی درآمده و باعث بروز بسیاری از توهمات ناجور «نکش مرگمایی» شده است، بر مبنای یک تصادف رخ داده است و معلوم هم نیست چه چیز در این میانه آنقدر توهم کاذب ایجاد کرده است که من خبرنگار، گزارشگر، مستندساز، کارگردان، بازیگر، مسئول فلان و بهمان نهاد رسانهای و سینمایی و چه و چه، را به مثابه «منِ مرکزی» بالا کشیده است تا به دور از شرافت به خودم اجازه دهم تا از آن بالا دیگرانی را که خودم به عنوان مشتی «چیز» فروکاستهام، به دیده امر «فرعی»، «حاشیهای» و «ثانوی» بنگرم.
به نظر میرسد که این موقعیت گروتسکوار، که نه میشود به آن نخندید، و نه میشود بر آن زار نگریست، ناشی از یک غفلت تاریخی از خود و جایگاه اصلی خویشتن است. رسانههای خبری/ هنری ایران که امروز دچار یک بازی مضحک-تراژیک شدهاند، شدیداً از فقدان خودآگاهی انتقادی نسبت به موقعیت خویشتن و متناظر با آن آگاهی از خودهای دیگر اطرافشان رنج میبرند؛ اینها مطلقا نمیتوانند موقعیت خود را بشناسند، زیرا ناتوان از شناخت موقعیت کسانی هستند که در زندگی عادی و طبیعیشان مطلقاً به رسانهها و به روایتگری و گزارشگری و مستندسازی و فیلمسازی و... نیازی ندارند؛ همان کسانی که اتفاقا این رسانه و مستندسازی و سینما است که تنها امکانش برای اصالتیافتن، ارتقاء و داشتن موجودیت معنادار، در گروی بازگشت واقعی به روایت واقعنمایانه – و نه آبکی و منفعتطلبانه - از همان کسان است.
رسانهها اما در حال تغییر هستند. دوران جدیدی برای آنها آغاز شده است و این سیطره در حال تغییر است اگر انحصارگرایی بگذارد.
کد خبر 4776196 علیرضا جباری دارستانیمنبع: مهر
کلیدواژه: بنزین رسانه ملی اصحاب رسانه اعتراضات مردمی ترجمه رایزنی فرهنگی کتاب و کتابخوانی ادبیات رونمایی کتاب ادبیات جهان میراث فرهنگی گردشگری برنامه تلویزیونی ادبیات کودک و نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بازار نشر نشر نو ادبیات دفاع مقدس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۹۹۴۸۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سفر رئیسجمهور ایران به پاکستان دستاوردهای اجتماعی، سیاسی و منطقهای داشت/ استقبال پر شور ملت پاکستان
به گزارش قدس آنلاین رایزن فرهنگی پاکستان با اشاره به اینکه مردم این کشور، استقامت و مقاومت و شجاعت ملت ایران را ستایش میکنند، گفت: همواره بهرغم سختیهای فراوانی که استکبار جهانی بر مردم ایران تحمیل کرده با استقامت و شجاعت وصفناپذیری در مقابل همه قدرتمندان عالم ایستادهاند.
رایزن فرهنگی پاکستان با تاکید بر این مطلب، افزود: مردم ایران روی مواضع خودشان محکم و پابرجا هستند و مردم پاکستان این استقامتها و شجاعتها را گرامی میدارند و بزرگ میدانند. به این خاطر است ملت ایران در چشم ملت پاکستان و مردم این کشور، ملتی بزرگ و قابل تقدیر و ستایش است.
عملیات وعده صادق این علاقه را بیشتر هم کرد
وی درباره خوشحالی مردم از انتقام سخت یا همان وعده صادق، نیز افزود: نماد و نمود این بزرگی و عظمت در روزهای اخیر همان دفاع شجاعانه و پاسخ مقتدرانه عزیزان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به رژیم صهیونیستی بود. اگر مردم پاکستان به ایران اسلامی و مردم ایران و رهبران ایران تا قبل از این پاسخ دندانشکن، علاقهمند بودند این علاقهمندی ظرفِ چند روز گذشتهای که از این پاسخ میگذرد دهها برابر بیشتر شد و در ملاقاتهای مردمی که ما با مردم پاکستان و حتی با برخی از دولتمردان پاکستان داریم اولین نکتهای را که یادآوری میکنند همین است که آنچه آرزوی دیرینه جهان اسلام بود امروز توسط جمهوری اسلامی ایران محقق شد. با این نگاه مردم پاکستان و دولتمردان پاکستان میزبان ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران بودند.
چرا محدودیت استقبال پیش آمد؟
مشکی درباره دلیل محدودیت استقبال و اجازه ندادن به برخی از تجمعات خیابانی برای استقبال از رئیسجمهور ایران، تأکید کرد: طبیعی است در چنین فضایی با آن علاقهمندی که به زمینههایش اشاره کردم چقدر میتواند استقبال از طرف مردم پاکستان، استقبال پرشور و هیجانانگیزی باشد. بهرغم اینکه شرایط امنیتی در پاکستان شرایط به هر حال ویژهای است و دولت عزیز پاکستان برای حفظ امنیت سفر رئیس جمهور کشور ایران و هیئت همراه مجبور بود تدابیری را اتخاذ کنند و نمیتوانستند تجمعات خیابانی را اجازه بدهند، اما ما شاهد بودیم در مسیر کاروان ریاست محترم جمهور در شهرهای لاهور و کراچی به ویژه کاروانهای استقبال مردمی شکل گرفت و برخی از تصاویری که امکان انتشار آنها بود شاهد این مسئله است.
تصاویر شگفت انگیزی که هم در اخبار سراسری ایران و رسانههای جمعی ایران منتشر شد
وی ادامه داد: در شهر اسلامآباد که مقصد اول سفر رئیسجمهور ایران بود ما شاهد تلاش مردم برای استقبال عمومی بودیم که اشاره کردم به دلیل شرایط ویژه، این امکان فراهم نشد، اما در نشستهای نخبگانی و نشستهایی که با شخصیتهای تراز اول اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ادبی در محل اقامت ریاست محترم جمهور برگزار شد این علاقه، این عشق و ارادت به نمایش گذاشته شد که تصاویر آن در اخبار سراسری جمهوری اسلامی ایران و اخبار رسانههای جمعی کشور پاکستان منتشر شد. البته آن چیزی که به نمایش گذاشته شد قطرهای از دریایی بود که مردم پاکستان تلاش داشتند به نمایش بگذارند. اما به دلیل شرایط خاص امکان ظهور و بروز آن خیلی فراهم نشد.
استقبال از رئیسجمهور در کراچی و لاهور
رایزن فرهنگی پاکستان به شور مردم در لاهور و کراچی اشاره کرد و افزود: در شهرهای لاهور و کراچی این فضا قدری فراهمتر شد، اما آنچه در واقعیت میدان بود شاید رسانهها نتوانند به تصویر بکشند. بازتابهایی که ما الان در حال رصد آنها هستیم در رسانههای مکتوب و مجازی و رسانههای دیداری و نوشتاری همه مملوء از شور، سپاس و تقدیر از انجام شدن سفر و مواضع بسیار خوب رئیس جمهور ایران در این سفر هستیم و همچنان موج خوشحالی همچنان که قبل از این سفر شروع شده بود همچنان بعد از گذشت یک روز از پایان سفر ادامه دارد و پیشبینی این است در روزهای آینده این موج ادامه داشته باشد و حتماً این سفر یک نقطه عطفی برای گسترش روابط همه جانبه ایران و پاکستان خواهد بود.
این سفر افقهای بلندتری را پیشروی دو کشور گذاشت
مشکی در پایان تاکید: ما در پاکستان شاهد بودیم که برخی از کشورهای منطقه و برخی از قدرتهای فرامنطقهای خیلی تلاش داشتند برای این سفر محدودیتهای فراوانی ایجاد کنند حتی اگر بتوانند اصل سفر را تحتالشعاع قرار دهند، اما با لطف خدای متعال سفر به خوبی انجام شد و هم دستاوردهایی که این سفر داشت چه دستاوردهای اجتماعی و چه دستاوردهای سیاسی و منطقهای در همین مدت کوتاه بازتاب خودش را داشت و حتماً در ادامه و آینده پس از این سفر، شاهد بازتابهای بیشتر و گشوده شدن افقهای بلندتری در روابط دو کشور خواهیم بود.
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان