Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مهر»
2024-04-25@11:39:52 GMT

«پرنده خارزار» در خانه پانزدهم

تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۹۹۵۵۰۵

«پرنده خارزار» در خانه پانزدهم

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب پرنده‌های خارزار یکی از پرفروش‌ترین و پر خواننده‌ترین کتاب‌های کالین مک کلاف نویسنده استرالیایی است به طوری که در ۴ سال اول ۹ میلیون نسخه از آن تنها در ایالات متحده فروخته شد. 

استقبال از این رمان به اندازه‌یا در جهان زیاد بود که در سال ۱۹۸۳ سریال تلویزیونی با اقتباس از همین رمان ساخته شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 کالین مک کلاف  در  ۱۹۳۷ در شهر ولینگتون در کشور استرالیا به دنیا آمد. پدرش اهل ایرلند بود و در سال ۱۹۲۰ به زلاند نو مهاجرت کرده بود و مادرش نیز اهل زلاند نو بود. بخش‌هایی از داستان پرنده‌های خارزار که یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های اوست برگرفته از تاریخ خانوادگی خودش می‌باشد.

از این نویسنده رمان های دیگری مثل تیم، نوای تروی و استقلال ماری بنت( که الهام گرفته از رمان معروف  غرور و تعصب نوشته جین آستین است) نیز نوشته شده است  که به هیچ وجه مورد استقبال منتقدین و طرفداران قرار نگرفت و به باور منتقدان کتاب پرندگان خارزار اولین و آخرین شاهکار این نویسنده است.

داستان درباره دختر نوجوان و بسیار زیبایی است به نام «مگ». درجایی که «مگ» نوجوان زندگی می‌کند کشیش کاتولیک و خوش‌قیافه‌ای به نام پدر «رالف» هم زندگی می‌کند که در بسیاری از مواقع به «مگ» کمک می‌کند. سال‌ها می‌گذرد و «مگ» تبدیل به دختر جوان و زیبایی می‌شود و اتفاقات جدیدی در زندگی او می‌افتد.

نام این کتاب برگرفته از افسانهای است که در آن داستان زندگی پرندهای که تنها یک بار در عمر خود میخواند و چنان شیرین میخواند که هیچ آفریده ای بر زمین به او نمیرسد، روایت شده است. زمانی که پرنده از لانۀ خود بیرون میآید به دنبال آن است که شاخههای پر خاری بیابد و تا آن را نیابد آرام نمیگیرد. او در نهایت بر درازترین و تیزترین خار مینشیند و در زمان مرگ هم با آوازی که از نوای بلبلان و چکاوکان فراتر میرود رنج جان کندن را زیر پا میگذارد و آوازی آسمانی سر می‌دهد که به بهای جان او تمام میشود.

رمان پرنده خارزار را مهدی غبرایی ترجمه کرده و  انتشارت نیلوفر آن را به بازار کتاب عرضه کرده‌است.

کد خبر 4789348 حمید نورشمسی

منبع: مهر

کلیدواژه: ادبیات تجدید چاپ ترجمه رایزنی فرهنگی کتاب و کتابخوانی ادبیات رونمایی کتاب ادبیات جهان میراث فرهنگی گردشگری برنامه تلویزیونی ادبیات کودک و نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بازار نشر تجدید چاپ نشر نو

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۹۹۵۵۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اخاذی با مهریه سنگین!

فریب خوردم، باورم نمی شد این گونه مرا سرکیسه کند! روزی که به عنوان منشی مطب استخدامش کردم،هیچ گاه به ذهنم نمی رسید که او با ترفند خاصی به من نزدیک شود تا جایی که مهربانی ها و از خود گذشتگی های همسرم را از یاد بردم و ...

به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات پزشک متخصص امور درمانی است که از 3 سال قبل با منشی مطب خودش به طور پنهانی ازدواج کرده بود و اکنون با افشای این ازدواج پنهانی و درحالی که هووها با یکدیگر در کلانتری درگیر شده بودند،شکایتی را به اتهام اخاذی از همسر صیغه ای اش مطرح کرد. در همین حال «سوسن» همسر اول این پزشک که دستانش از شدت خشم می لرزید درباره قصه زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی احمد آباد مشهد گفت:24سال قبل، زمانی با«نعیم»ازدواج کردم که او دیپلم داشت و تازه خدمت سربازی را به پایان رسانده بود، اما من حمایتش کردم و با تحمل سختی های زندگی، نامزدم را به ادامه تحصیل تشویق کردم .بالاخره او در رشته پزشکی یکی از استان های کشور پذیرفته شد و من هم با خوشحالی همه تلخکامی های روزگار را تحمل کردم تا 8 سال تحصیل او به پایان رسید و به مشهد بازگشت. در این مدت همسرم اصرار می کرد تا من هم ادامه تحصیل بدهم ولی حالا 3فرزند قد و نیم قد داشتم و نمی توانستم درس بخوانم.

این درحالی بود که «نعیم»مدام مدرک پزشکی اش را برسرم می کوبید و مرا به خاطر داشتن مدرک دیپلم تحقیر می کرد. بالاخره تصمیم گرفتم پرستاری برای فرزندانم پیدا کنم تا بتوانم به تحصیل بپردازم ولی در همین زمان متوجه شدم که فرزند چهارم را نیز باردار هستم. این بود که درس و دانشگاه را از ذهنم بیرون کردم و به امور خانه داری و تربیت فرزندانم پرداختم.

اما روابط عاطفی بین من و «نعیم» هر روز سردتر می شد این درحالی بود که او در دوره تخصص نیز شرکت کرد و 2 سال بعد به عنوان پزشک متخصص مطب خودش را هم راه اندازی کرد. در این میان اما روابط او با منشی های مطبش مرا بسیار آزار می داد چرا که احساس می کردم این گونه رفتارها خارج از عرف و بسیار نامتعارف است. بارها به فکر طلاق افتادم اما خانواده ام مرا حمایت نکردند و من مجبور بودم این گونه تحقیرهای آشکار را تحمل کنم.

او با تماس های پنهانی و پیامک های زننده ای که برای خانم ها می فرستاد مرا زجر می داد. با وجود این اعتراض ها و ناراحتی هایم نیز فایده ای نداشت و اوضاع مدام بدتر می شد تا این که چند سال قبل متوجه شدم «نعیم»از 3سال قبل زنی را به عقد موقت خودش درآورده است و آن زن هم مهریه ای به اندازه یک خانه مجلل و یک خودروی خارجی از او گرفته و به دنبال سرنوشت خودش رفته بود اما همسرم برای جلوگیری از آبروریزی ،همه مهریه اش را به او داد و صدایش درنیامد!

از این موارد در زندگی 24 ساله ام با «نعیم»بازهم دیده بودم ولی کاری نمی توانستم انجام بدهم تا این که فهمیدم او برای منشی مطب نیز خانه ای در بهترین نقطه شهر اجاره کرده ویک خودروی خارجی گران قیمت نیز برایش خریده است. خلاصه با تعقیب همسرم،نشانی منزل آن زن را پیدا کردم و به درخانه اش رفتم. آن جا بود که باهم درگیر شدیم و پلیس 110 ما رابه کلانتری هدایت کرد.

دراین شرایط پزشک متخصص که خود را به کلانتری رسانده بود با بیان این که فریب خورده است و قدر زحمات و مهربانی های همسر اولش را ندانسته، به مشاور کلانتری گفت:5 سال قبل این زن جوان را به عنوان منشی استخدام کردم. او خیلی زود با چرب زبانی در جریان امور مالی من قرار گرفت به طوری که دیگر همه موضوعات اقتصادی و مالی را انجام می داد. پس از گذشت مدتی از این ماجرا،او به من ابراز علاقه کرد و با ترفند های خاص زنانه ،طوری رفتار کرد که من هم به او علاقه مند شدم.

آن زمان نمی دانستم «کبری» چه نقشه شومی در سر دارد به همین دلیل هم خانه ای در منطقه مرفه نشین شهر برایش اجاره کردم و همه امکانات زندگی را به همراه یک خودروی خارجی در اختیارش گذاشتم ولی او با مهریه سنگینی که داشت مدام مرا در تنگنا قرار می داد تا به خواسته هایش عمل کنم من هم که قادر به پرداخت مهریه او نبودم مجبور می شدم سرتسلیم فرود بیاورم. حالا می فهمم که چقدر به همسر اولم ظلم کرده ام ای کاش...

 باتوجه به اهمیت این ماجرا بررسی های قانونی و کارشناسی با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد سید علی سید گلستان(رئیس کلانتری احمد آباد مشهد)در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.

دیگر خبرها

  • رمان جدید اکبر والایی چاپ شد/ «بر فراز کشتزار» در بازار نشر
  • رمان جدید اکبر والایی چاپ شد/«بر فراز کشتزار» در بازار نشر
  • کتاب «اُمّ علاء» نمایشگاه کتاب عرضه می‌شود
  • ورود «مسافر و مهتاب» با «فرقه خودبینان» به کتابفروشی‌ها
  • از روز جهانی کتاب و حق مولف تا نقش کتاب در سبد خانواده‌ها
  • اخاذی با مهریه سنگین!
  • عشایر نقش پررنگی در تحقق شعار سال دارند
  • چاپ یک‌رمان پلیسی دیگر از فردریک دار/«آموزش آدمکشی» در بازار نشر
  • ملت که نباید همیشه در شعب ابی طالب زندگی کنند
  • انواع مرغ ماهی خوار در ایران + بررسی خصوصیات آن ها