انتقام وحشتناک از پیرمرد ثروتمند به خاطر رفتار شیطانی
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۰۳۷۵۱۶
چندی قبل مردی با حضور در دادسرای امور جنایی تهران از سناریوی مرموزی پرده برداشت و از ناپدید شدن برادر خود و برداشت میلیونی از حسابش خبر داد.
به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه خراسان، این مرد به بازپرس پرونده گفت: از سالها قبل من و برادرم یک حساب بانکی مشترک باز کردیم و هر وقت میخواستیم پول برداشت کنیم به همدیگر اطلاع میدادیم، اما چند روزی است که خبری از برادرم نیست و ۱۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان از حسابمان پول برداشت شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بدین ترتیب، پرونده مرموز ناپدید شدن مرد ۷۰ ساله به دستور بازپرس جنایی در اختیار ماموران اداره ۱۱ پلیس آگاهی تهران قرار گرفت و تحقیقات پلیسی برای رسیدن به یک سرنخ کلید زده شد.
تحقیقات پلیسی ادامه داشت تا این که پس از یک هفته برادر مرد گم شده با حضور در دادسرای امور جنایی تهران ادعا کرد که برادرم با دست و پای بسته در نزدیکی میدان انقلاب پیدا شده است و نمیدانم چه کسانی و با چه انگیزهای اقدام به ربودن وی کرده اند.
مرد ۷۰ ساله که منصور نام دارد، پس از بهبودی به ماموران پلیس آگاهی تهران گفت: یک ماه و نیم قبل در حالی که کیسه زبالهای در دست داشتم از خانه خارج شدم تا زبالهها را داخل سطل زباله سر خیابان بیندازم که ناگهان چند مرد به سراغم آمدند و در ابتدا مرا به باد کتک گرفتند. وی افزود: حالم بد شده بود و هرچه از آنها پرسیدم چرا مرا میزنید جوابی ندادند، سپس یک لیوان آب به من دادند که پس از خوردن آن بیهوش شدم و دیگر متوجه هیچ چیزی نشدم. وقتی به هوش آمدم، خودم را در یک خانه که فکر میکنم بیرون از تهران بود به حالت دست و پا بسته دیدم، نمیتوانستم کاری کنم و فقط منتظر بودم یک نفر به کمکم بیاید.
این مرد ادامه داد: صورت هیچ کسی را نمیدیدم و چند روزی به همین حالت بودم. پس از چند روز کارت بانکی ام را گرفتند و با تهدید و کتک رمز آن را به دست آوردند. هرچه التماس شان میکردم بی فایده بود تا این که یک روز چند برگ کاغذ جلوی من گذاشتند و با تهدید و شکنجه به اجبار زیر آن را امضا کردم و انگشت زدم.
پیرمرد تنها گفت: نمیدانستم آنها چه کاری میخواهند با این کاغذهای امضا شده انجام دهند و پس از چند روز مرا در حالی که دست و پاهایم بسته بود در خیابان انقلاب رها کردند. سپس چند رهگذر با دیدن من که روی زمین افتاده بودم به کمکم آمدند و از آنها خواستم با برادرم تماس بگیرند که او خیلی زود به کمکم آمد.
پیرمرد تنها به کارآگاهان گفت: بعد از رهایی از دست مردان شکنجه گر وقتی به خانه ام رفتم متوجه شدم خانه ام به فروش رفته و جایی برای زندگی ندارم.
کارآگاهان در ادامه تجسسها پی بردند صاحب جدید خانه پیرمرد یک مرد نمایشگاه دار است که وقتی مقابل ماموران قرار گرفت، گفت: چندی قبل یک نفر پیشنهاد معامله یک خانه با خودرو را به من داد و من که در کار فروش خودروهای لوکس هستم وسوسه شدم و چند خودرو گران قیمت را که یکی از آنها خودرو لکسوس بود به فروشنده خانه دادم، او نیز خانه را تحویل من داد و همه مدارکش نیز کامل و امضا شده بود.
تیم پلیسی در ادامه به سراغ مرد جوانی رفتند که این معامله را فراهم کرده بود و مشخص شد خودروهای لوکس نیز در قبال پرداخت دلار به فروش رفته است.
پیرمرد تنها در تحقیقات پلیسی ادعا کرد: وقتی در اسارت مردان ناشناس بودم، جوانی را دیدم که قبلا هم در منطقه زندگی ام دیده بودم و او از من خواست زیر کاغذهایی را که پیش رویم بود، امضا کنم. همین سرنخ کافی بود تا تیمی از ماموران برای ردیابی نخستین سرنخ وارد عمل شوند و با همکاری پیرمرد خیلی زود پسر ۳۵ ساله که جوانی متاهل و آرام در محل زندگی شان است، شناسایی شد.
پسر جوان که امید نام دارد به ماموران گفت: پیرمرد ۷۰ ساله با ما در یک محل زندگی میکرد و او را میشناختم و رابطه خوبی با هم داشتیم تا این که فهمید من به زبان انگلیسی علاقه دارم و، چون خودش مسلط به زبان انگلیسی بود پیشنهاد داد به خانهاش بروم تا به من در یادگیری زبان انگلیسی کمک کند. این متهم ادعا کرد: وقتی به خانه این پیرمرد رفتم او با یک لیوان آب میوه از من پذیرایی کرد که بعد از خوردن آن بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم با او درگیر شدم و پرسیدم چه اتفاقی برای من افتاده است که این پیرمرد گفت که مرا در زمان بیهوشی مورد تجاوز قرار داده است. عصبانی بودم و با او درگیر شدم که پیرمرد هوسران با پرداخت ۵۰ میلیون تومان خواست ساکت باشم و درباره این اتفاق حرفی نزنم. من بعد از گرفتن این پول میلیونی یک خودرو خریدم و با آن در کار باربری بین شهری مشغول شدم. در این میان با چند کشاورز دوست شدم و یک روز که حال خوبی نداشتم با دو تن از آنها شروع به صحبت کردم. آنها وقتی فهمیدند که از سوی پیرمرد هدف تجاوز قرار گرفته ام پیشنهاد دادند از او انتقام بگیرم.
امید در اعترافاتش گفت: پس از صحبت با دو کشاورز جوان که با هم دوست بودیم چهار نقشه برای به قتل رساندن و انتقام گرفتن کشیدم. در ابتدا تصمیم گرفتم با خودرو او را زیر بگیرم که پشیمان شدم، سپس تصمیم به قتل با ضربات چاقو گرفتم که ترسیدم. در نقشه بعدی میخواستم مرد تنها را ابتدا بیهوش کنم و بعد به قتل برسانم که نقشه ام را تغییر دادم و تصمیم گرفتم با صحنه سازی مرگ او را خفگی با گاز منواکسید کربن نشان دهم، اما از قتل پشیمان شدم و نقشه دیگری را طراحی کردم.
وی افزود: در این نقشه تصمیم گرفتم اموال و سرمایه پیرمرد تنها را بالا بکشم. از دو جوان کشاورز نیز کمک خواستم و این سناریو را به اجرا رساندم و همه این اتفاقات به خاطر رفتار پلید پیرمرد بود، اگر او کاری با من نداشت همه سر زندگی خودشان بودند و هیچ اتفاقی برای کسی نمیافتاد.
بنا به این گزارش، تجسسهای پلیسی برای دستگیری دو همدست مرد انتقام جو ادامه دارد.
منبع: تابناک
کلیدواژه: انتخابات مجلس یازدهم آنفولانزا عوارض خروج از کشور بودجه 99 شهاب منصوری عبدالحمید ریگی استعفای استراماچونی لیلا واثقی پایتخت 6 مرد ۷۰ ساله رفتار شیطانی تجاوز آدم ربایی انتقام انتخابات مجلس یازدهم آنفولانزا عوارض خروج از کشور بودجه 99 شهاب منصوری عبدالحمید ریگی استعفای استراماچونی لیلا واثقی پایتخت 6
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۰۳۷۵۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مادر شهید اقتدار: عملیات وعده صادق دلم را آرام کرد
مادر شهید رنجبر گفت: بعد از عملیات وعده صادق در هفته گذشته، از خوشحالی بال نداشتم پرواز کنم. رو کردم به عکس شهدا و به آنها گفتم: الهی قربانتان بروم که دل مردم با تلاش شما اینطور شاد شد. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یک هفته از عملیات وعده صادق میگذرد. عملیاتی که طی آن ایران در یک اقدام تنبیهی مواضعی از رژیم صهیونیستی را با موشک و پهپاد مورد اصابت قرار داد.
پس از این عملیات همه آزادی خواهان به جشن و شادی پرداختند. در ایران نیز خانواده شهدا، خصوصاًٌ آنهایی که به نوعی عزیزانشان توسط اسرائیل به شهادت رسیده بود مسرور شدند و شادی کردند.
مادر شهید وحید رنجبر از شهدای اقتدار که همراه شهید حسن طهرانی مقدم به شهادت رسیده بود در گفت و گو با تسنیم گفت: خدا به من وحید را در 4 آبان سال 61 داد و در 21 آبان سال 90 نیز به شهادت رسید.
وی افزود: وحید فرزند ارشدم بود و نامش را خودم انتخاب کردم. با تب کردنش میمردم و بسیار به او وابسته بودم زیرا بچه بسیار مهربانی بود. از کلاس اول ابتدایی همیشه داخل بسیج بود و ورزش و درس و همه فعالیتهایش سر وقت انجام میشد. هر چقدر هم که خسته بود وقتی به خانه میآمد به من خیلی کمک میکرد. باید بگویم این هم از توفیقات خدا بود که بعد از شهادتش با آن همه دلبستگی آرام بودم و حتی شکر کردم.
این مادر شهید به خاطرهای از حضور شهید طهرانی مقدم در خانه شان اشاره کرد و گفت: وحید یکبار هم در حین کار مجروح شد. حتی سه ماه برادرانش زیر بغلش را میگرفتند تا راه برود. هر وقت می پرسیدم پسرم درد داری؟ میخندید و چیزی نمیگفت. پس از چند روز حاج حسن آمد خانه مان برای ملاقات وحید. وقتی ناراحتی و نگرانی مرا نسبت به پسرم دید با همان لبخند و خوش رویی گفت: مادر ما نام وحید را در لیست شهدا نوشته بودیم، اما الان کنار شماست.
وی ادامه داد: اتفاقاً مدتی بعد از مجروحیت یکی از دوستانش گفته بود وحید برو کارت جانبازی بگیر، درصدت هم خیلی بالا میشود. پسرم با شنیدن این صحبت بسیار ناراحت شده بود و گفته بود: من برای آخرت، اسلام و رهبرم هر کاری می کنم نه برای این حرف ها.
مادر شهید رنجبر با اشاره به حادثه انفجار در شهرستان ملارد که منجر به شهادت فرزندش شد، بیان داشت: ما در فردیس زندگی میکنیم. آن روز من نمازم را خوانده و سر سجاده بودم. با شنیدن صدا سریع رفتم کنار پنجره صلوت فرستادم و با خودم گفتم: خدایا یعنی رعد و برق بود؟ دوباره نشستم و تلویزیون را روشن کردم. دیدم دارد میگوید پادگان سپاه انفجار شده. من نمی دانستم وحید دقیقاً کدام قسمت سپاه کار میکند. هر بار هم که می پرسیدم می خندید، یعنی از من سوال نکنید. چون دروغ نمیگفت.
وی گفت: با اعلام خبر شهادت عدهای در این حادثه می زدم توی سرم و گریه میکردم. پسر کوچکم گفت: مامان اینا همه سرباز بودند، من هم که خانه ام، چرا بی تابی می کنی؟ داد زدم گفتم: مجید! مگر فقط من مادرم؟ اینها همه جوانند و پدر مادر دارند. مجید خیالش راحت شد که من پس از چیزی خبر ندارم. خودش هم مضطرب میرفت و می آمد. حسین پسر دیگرم هم که خبر داشت سریع رفته بود پادگان و دیده بود همه چیز می سوزد. آمد خانه. به بچه ها گفتم: امروز خودتان غذا بخورید، من بدنم جان ندارد. انگار به قلب مادر الهام میشود. آنها گفتند ما هم گرسنه نیستیم. البته پسرهایم هم قطعی نمیدانستند که وحید شهید شده.
حال و هوای خانه شهید طهرانیمقدم بعد از عملیات «وعده صادق»مادر شهید رنجبر خاطرنشان کرد: فردا صبحش پسرها گفتند مامان میخواهیم برویم جلوی پادگان ببینیم چه خبر است، تو هم می آیی؟ گفتم: بله. روز قبلش به وحید زنگ زدم موبایلش خاموش بود. بعد که زنگ زد گفت: مامان ببخشید ما مشغول کار مهمی هستیم و گوش ام خاموش است. برای همین آن روز اصلاً پیگیر وحید نشدم و گفتم مشغول کارش است. اما وقتی رفتیم توی راه دیدم بچه ها یک جوری صحبت میکنند. گفتم: خدایا چکار کنم؟ نکند وحید آنجا بوده. تسبیح را برداشتم تا ذکر بگویم. او همیشه دنبال شهادت بود. گفتم: خدایا هر چه شد فقط من را به خودم وامگذار.
وی افزود: وقتی رسیدیم بچه ها رفتند پرس و جو کنند که یکی از دوستان وحید آمد پرسید خانم شما که هستید؟ گفتم: مادر وحید رنجبر هستم، من از ام البنین(س) بالاتر نیستم، تو را به خدا اگر چیزی شده به من بگویید. که بالاخره متوجه شدم وحیدم به آرزویش رسده است.
این مادر شهید اقتدار گفت: بعد از عملیات وعده صادق در هفته گذشته، از خوشحالی بال نداشتم پرواز کنم. رو کردم به عکس شهدا و به آنها گفتم: الهی قربانتان بروم که دل مردم با تلاش شما اینطور شاد شد. سپاه کاری کرد طوری دلم بعد از شهادت وحید آرام شد که انگار آبی ریختند روی آتش.
انتهای پیام/