نتیجه انباشت نفرت چیزی جز آشوب یا استبداد نیست
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۰۴۵۳۴۱
ماندلا می دانست که شکاف اجتماعی چه عوارض خطرناکی می تواند داشته باشد/ انباشت نفرت چیزی جز آشوب یا استبداد به ارمغان نمی آورد/ آشتی جویی در کنار تسلیم نشدن خصلت اساسی مبارزه ماندلا علیه آپارتاید بود/صلحطلبی ماندلا آنجا ارزشمندتر میشود که طرف مقابل را هم به آشتیجویی ترغیب میکند
هادی خانیکی استاد ارتباطات عصر دوشنبه در همایش «شب نلسون ماندلا و ایران» گفت: ماندلا در همه دوران مبارزه و حتی در اوج قدرت، در جستجوی مبارزه آشتی جویانه بود و از نفرت پراکنی پرهیز می کرد چرا که نتیجه انباشت نفرت چیزی جز آشوب یا استبداد نیست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هادی خانیکی مدیر گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، در این همایش خاطرنشان کرد: ماندلا می دانست که شکاف اجتماعی چه عوارض خطرناکی می تواند داشته باشد.
وی، مطالعه پشتوانه های فلسفی و نظری و رویکرد عملی ماندلا در مبارزه سیاسی صلح طلبانه را سرمشقی برای سیاست ورزی در همه جوامع از جمله جامعه ایران ارزیابی کرد و گفت: انباشت نفرت چیزی جز آشوب یا استبداد به ارمغان نمی آورد.
این استاد دانشگاه معتقد است: مطالعه گفتمان ماندلا می تواند گفتمان های انقلابی دنیا را به هم نزدیک کند.
خانیکی، آشتی جویی در کنار تسلیم نشدن را خصلت اساسی مبارزه ماندلا علیه آپارتاید ارزیابی کرد و ادامه داد: یادداشت های ماندلا در کتاب «راه دشوار آزادی» داستان زندگی واقعی وی است.
وی، زندگی ماندلا را سرشار از انقلابی گری همراه با مدارا عنوان کرد و گفت: ماندلا، راه دشوار آزادی را با هم وزن کردن این دو مفهوم و در پایان هم با مهربانی آنرا تمام کرد و عشق را جایگزین نفرت کرد.
این استاد ارتباطات، بخشش را گمشده انقلاب ها دانست و گفت: ماندلا در کناره گیری از قدرت هم امتحان خوبی پس داد و مثل رابرت موگابه رهبر زیمباوه در قدرت نماند و پس از یک دوره ریاست جمهوری، کناره گیری کرد.
خانیکی گفت: شاید این مشی ماندلا را نتوان در سپهر سیاسی تئوریزه کرد اما جایگاه مقبولی پیدا کرد به طوری که شایسته دریافت دکترای افتخاری شد.
وی، شاهکار ماندلا را زندگی عملی وی و مهمترین نظریه او را زندگی اخلاقی بدون خشونت دانست و گفت: مبارزات ماندلا نوع متفاوتی از کنش گری سیاسی بود.
استاد ارتباطات دانشگاه علامه به اعطای دکترای افتخاری دانشگاه تهران به ماندلا در دوران دولت اول سازندگی و استقبال گسترده دانشجویان ایرانی از وی اشاره کرد و گفت: محبوبیت ماندلا ناشی از این موضوع بود که الگوی گذشت بود و کسی بود که بعد از آزادی از زندان، سفیدپوستان و حتی زندانبان خود را بخشید تا همه با هم کشور را بسازند.
خانیکی، ماندلا را مبارزی ارزیابی کرد که در دوران انقلابی گری و در اوج قدرت و در دوران کناره گیری، دنبال صلح بود ولی دنبال توسل به خشونت نبود و در عین حال، از آرمان ها هم کوتاه نیامد.
وی، آشتی جویی، را یک باور و فضیلتی نهادینه شده در وجود ماندلا دانست و گفت: ماندلا، خشونت گریزی را به یک راهبرد تبدیل کرد و دنبال مبارزه صلح آمیز بود.
این استاد ارتباطات با بیان این موضوع که اگر به دنبال کاهش مشکلات جامعه هستیم باید آشتی جویی را به راهبرد جامعه تبدیل کنیم، گفت: چیزی در وجود لایه های پنهان جامعه به نام صلح وجود دارد و چون ماندلا یک نماد راستین برای آن است، مردم او را دوست دارند.
وی با تاکید بر این موضوع که محبوبیت اسطوره های صلح و دوستی در جهان از جمله ایران رو به رشد است، اضافه کرد: حتی در جامعه ایران، عقل عمومی بر پرهیز از خشونت تاکید دارد.
خانیکی، تفاوت های مبارزه صلح آمیز با تسلیم را یادآور شد و گفت: ماندلا مبارزه به دور از خشونت را ترجیج داد چرا که اثرات آن پایدارتر است و با آرمانهای بشری و با شرایط جوامع در حال توسعه سازگارتر است.
وی به تاثیرپذیری سفیدپوستان آفریقای جنوبی و طبقه حاکم در این کشور از ماندلا اشاره کرد و گفت: صلحطلبی ماندلا آنجا ارزشمندتر میشود که طرف مقابل را هم به آشتیجویی ترغیب میکند.
استاد ارتباطات دانشگاه علامه، مشارکت دادن رقیب در حکومت را یکی از شاخصههای دیگر ماندلا عنوان کرد و گفت: گفتمان ماندلا مبتنی بر پیروزی با رقیب است و نه پیروزی بر رقیب.
خانیکی معتقد است: توجه به امید و ترسیم آینده بهتر برای جامعه به جای استفاده از خشونت عریان برای برقراری امنیت بعد از پیروزی انقلاب ضد آپارتاید از دیگر شاخصههای مبارزات ماندلا بوده است.
وی، راه ماندلا را دشوار اما کم هزینه، پایدار و سازگار با آرمان بشر برای زیستن در جهان عاری از خشونت تحلیل کرد و گفت: ماندلا از خطرات ایجاد شکاف بین سیاه و سفید یا دارا و ندار در جامعه آفریقای جنوبی به خوبی آگاه بود و برای از بین بردن این شکاف تلاش کرد.
گسترش مدارا نیاز امروز جامعه ماست
محمد جواد کاشی استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی نیز در این نشست، وجه متمایز ماندلا با چهرههای سیاسی دیگر را توسعه مشارکت سیاسی آحاد مردم در حکومت ارزیابی کرد و گفت: اساسا در جامعهای که مشارکت مردم در سیاست معنا نداشته باشد ماندلا هم فهمیده نمیشود و این درک به وجود نمیآید که چطور وی، مبارزه مسلحانه را با صلح دوستی جمع کرد.
وی، عرصه سیاست را برای سیاستمدار حوزه تولید صلح در یک فضای جنگ طلبانه ارزیابی کرد و اضافه کرد: هنر سیاستمداری مثل ماندلا این است که در فضایی پر از شرارت، گروهی را برای توسعه و تولید صلح در جامعه بسیج میکند و این هنر سیاستمدار عاشقی مثل ماندلاست که ناممکن را خلق میکند و در فضایی شرورانه، مودت ایجاد میکند.
این استاد دانشگاه به تولید مداوم شرارت در نتیجه جنگ قدرت در جوامع اشاره کرد و گفت: هنر سیاستمداری مثل ماندلا تولید همیشگی مودت و صلح در جامعه است تا شرارت کنترل و محدود شود.
وی، ماندلا را سیاستمداری دانست که به عموم انسان ها عشق می ورزید و گفت: ماندلا فاشیستی نبود که برای قدرت گرفتن سیاهان میجنگید بلکه عاشقی بود که بهبود زندگی همه انسانها برایش مهم بود.
کاشی معتقد است: آنچه از گفتمان ماندلا برای جامعه ایرانی می تواند درس آموز باشد تقویت عرصه عمومی و مشارکت مردمی در اداره کشور است.
کاظم موسوی بجنوردی بنیان گذار مرکز دایره المعارف بزرگ نیز در این نشست با پرسیدن این سوال که چرا ماندلا به عنوان منادی آزادی شناخته شد، افزود: دفاعیه ماندلا در دفاع از خود آنقدر قوی و مستدل بود که وجدان قاضی سفیدپوست را بیدار کرد و وی از اعدام نجات یافت.
وی، دوران حضور ماندلا در زندان را دوران خودسازی ارزیابی کرد و گفت: ماندلا چنان در زندان تزکیه شد که وقتی آزاد شد و قدرت را در دست گرفت، همه حتی زندانبان خود را بخشید.
موسوی بجنوردی، پیام ماندلا را اتحاد و همدلی برای همه جوامع دانست و گفت: گفتمان ماندلا این پیام را دارد که توسعه کشورها با همدلی و اتحاد مردم امکانپذیر است.
سید علی محمودی پژوهشگر علوم سیاسی نیز در این نشست با تشریح منشور آزادی که در سال 1955 توسط کنگره مردم آفریقای جنوبی تصویب شد، این منشور را مبتنی بر نظرسنجی گسترده از مردم این کشور و با هدف تامین نیازهای آنان ارزیابی کرد.
وی، منشور آزادی آفریقای جنوبی را بازتاب صدای مردم این کشور دانست و گفت: این منشور بر تامین نظر و نیاز همه مردم آفریقا حتی چپهای این کشور نیز تاکید کرد.
محمودی از تاکید منشور آزادی آفریقای جنوبی بر حقوق بشر و برابری افراد در برابر قانون و در برابر یکدیگر خبر داد و اضافه کرد: بر اساس منشور آزادی آفریقای جنوبی، کشور ملک مردم است و باید بر اساس خواست مردم و از روش های مردمسالارانه اداره شود.
این پژوهشگر علوم سیاسی، منشور آزادی آفریقای جنوبی را بسیار پیشرو دانست و گفت: این منشور بر آموزش جوانان برای عشق ورزی به یکدیگر تاکید کرده و روابط بین الملل را مبتنی بر مذاکره با دیگر کشورها برای رسیدن به صلح با آنان و حل منازعات تبین کرده است.
وی، ماندلا را مرد زمان خویش ارزیابی کرد که جهان امروز را میشناخت و معتقد بود باید جهان را شناخت و جهانی فکر کرد.
جاوید قربان اوغلی سفیر اسبق ایران در آفریقای جنوبی و نویسنده کتاب «با ماندلا در کشور رنگین کمان» که در این نشست رونمایی شد هم با تشریح بخشهای مختلف این کتاب گفت: به عنوان کسی که زندگی ماندلا را مطالعه کرده و درباره آن کتاب نوشتهام باید بگویم که بخشش نسبت به کسانی که به وی ظلم کرده بودند، بزرگترین درس ماندلا به ماست.
وی، توسعه فرهنگ مدارا در جامعه امروز ایران را بر اساس گفتمان ماندلا که مبتنی بر مبارزه آشتیجویانه بود را ضرورت جامعه امروز دانست و گفت: جامعه امروز ما به شدت نیازمند مداراست و دانشگاهها و دیگر مراکز آموزشی لازم است در این مورد کتاب، پایاننامه و دیگر محتواها را تولید کنند.
همایش «شب نلسون ماندلا و ایران» با حضور مصطفی معین وزیر علوم در دوران اصلاحات، علی دهباشی روزنامه نگار، کاردار سفارت آفریقای جنوبی و جمعی از علاقهمندان به رهبر فقید آفریقای جنوبی برگزار و کتاب «با ماندلا در کشور رنگین کمان» در حاشیه این مراسم رونمایی شد.
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۰۴۵۳۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حق با حسن شماعی زاده است
سیدعبدالجواد موسوی در خبر آنلاین نوشت: حسن شماعی زاده یک بار دیگر به اجرای ترانه هایش از رسانههای جمهوری اسلامی اعتراض کرد. خودتان را بگذارید جای او و جای دیگر ترانه خوانهایی که آوردن اسمشان ممنوع است. طرف به دلیل خوانندگی مجبور شده از این مملکت کوچ کند و مال و اموالش به همین جرم ثبت و ضبط شده. به او گفته اند آن چه تو انجام میدادی طبق قوانین شرعی و عرفی این مملکت جرم محسوب میشود. تا این جایش هم اگرچه شاید برای خیلیها قابل هضم نباشد، اما هنوز آن اتفاق گروتسک رخ نداده.
به هرحال حکومتی جدید بر سر کار آمده که قوانینش با حکومت قبلی فرق دارد. مشکل این جاست که در همین حکومت جدید کسانی پیدا شوند و بی آن که از شماعی زاده و امثال او اسمی بیاورند آثارشان را برای بازارگرمی ببرند روی صحنه. یعنی همان آهنگها و همان شعرها به همراه حرکات موزون اجرا میشود و هیچ کس هم مشکلی ندارد. شما باشید شاکی نمیشوید؟ خودش رو بیار اسمش رو نیار. اگر کماکان آن چه خوانندگان لس آنجلس نشین خوانده اند جزو محرمات و یا کالای غیرمجاز محسوب میشود همان طور که آن بندگان خدا تنبیه شدند مروجان این ترانهها هم باید مجازات شوند. ن
میشود که دو نفر یک فعل را انجام دهند، اما یکی بابت کاری که کرده تنبیه شود و دیگری بابت تقلید از او تشویق. اگر هم این شعرها و ترانهها ایرادی ندارد که خب بگذارید سازندگان اصلی اش به مملکت خودشان برگردند و بروند سر خانه و زندگی شان. همه ما میدانیم که مصادیق یک بام و دو هوا و رفتارهای متناقض در این سرزمین خارج از شمار و اندازه است، اما چیزی که نمیتوان به سادگی از کنارش گذشت شعار مدعیانی است که در این سالها به نام کارهای فرهنگی بودجهها گرفتند و حاصلش چیزی جز همین کپی کاریهای فاقد ارزش چیز دیگری نبود.
حتما به خاطر دارید که در اواسط دهه هفتاد و در زمان ریاست علی لاریجانی بر صدا و سیما ناگهان موسیقی پاپ که سالها بود جزو محرمات محسوب میشد بار دیگر احیا شد. در آن زمان علی معلم دامغانی شاعر نامدار روزگار ما با آوردن چهرههای جدیدی سعی کرد بازار موسیقی لس آنجلسی را کساد کند و در عوض بر رونق تولیدات داخلی بیفزاید. از اولین آثاری که در آن زمان پخش شد و حیرت بسیاری را برانگیخت ترانه «من بهارم تو زمین» از احمد شاملو بود. آهنگسازش شادمهر عقیلی. با تنظیم فواد حجازی و صدای خش دار خشایار اعتمادی جوان که یادآور داریوش اقبالی بود. زمانه عجیبی بود. آقای معلم علیرغم همه مخالفتها توانست سیاستی را که در پیش گرفته بود پیش ببرد و تا حدود زیادی هم در این کار توفیق یافت.
بدیل داریوش و ابی و سیاوش قمیشی و معین، صدا و سیما را قبضه کردند و در کنار آنها گاهی صداهای متفاوتی مثل ناصرعبداللهی هم به گوش میرسید. آن سیاست اگرچه مبنایش بر تقلید و کپی کاری بود، اما از آن جایی که آدم حسابیها بالای سر کار بودند و میدانستند چه دارند میکنند بی توفیق نبود. موسیقی لس آنجلسی برای مدت کوتاهی به محاق رفت و مشتریان بازار موسیقی ترجیح میدادند از موسیقی داخلی که آن روزها از حیث کیفیت داشت رقبای خارج نشین را پشت سر میگذاشت حمایت کنند.
ما در آن سالها به دلیل آرمانگرایی بیش از حد و اندازه و هم چنین تحت تاثیر موسیقی جدی ایرانی از منتقدان رادیکال آقای معلم و دوستش فریدون شهبازیان بودیم و گمان میکردیم آنها دارند فرهنگ و هنر این سرزمین را به بیراهه میبرند. اگرچه در مواردی شاید حق با ما بود، اما امروزه اعتراف میکنم در مورد استاد معلم و استاد شهبازیان اشتباه میکردیم. آن دو بزرگوار اگرچه از حیث سن و سال با ما فاصله داشتند، اما خیلی بهتر از ما اقتضائات زمانه را درک میکردند و میفهمیدند بادهای تغییر وزیدن گرفته است و هر آن که صدای روزگار خویش را نشنود محکوم به نابودی است.
باری، میخواستم عرض کنم که آن موسیقی اگرچه بنایش بر تقلید بود و به در کردن حریف یا رقیب از میدان، اما چون به دست اهلش (شاعری گرانسنگ و آهنگسازی ممتاز) انجام میشد قابل احترام بود. دیری نکشید که آن سیاست و آن بساط کلا بهم ریخت و سال هاست دیگر در حوزه موسیقی چیزی به نام سیاست فرهنگی و برنامه ریزی جدی از اساس وجود ندارد. در این جا صرفا از یک برنامه ریزی هدفمند و سیاستی روشن سخن میگوییم که اصل آن قابل دفاع بود و البته میتوان بر سر آن چند و، چون کرد. چیزی که بعدها کاملا به فراموشی سپرده شد. یعنی بعد از آقای معلم دیگر نه کسی در حد و حدود ایشان متولی موسیقی مملکت شد و نه اصلا دیگر سیاستی روشن و تعریف شده در این زمینه وجود داشت. حالا میتوان به جرأت گفت اوضاع موسیقی به قول فراستی ماقبلِ نقد است.
چه قدر در این سالها به اسم احیای موسیقی انقلابی و سرود و این حرفها خرج شده نمیدانم، اما چیزی که میدانم این که همه آن بریز و بپاشها مصداق تام و تمام آفتابه لگن هفت دست، شام و نهار هیچی بوده. من با این که هیچ وقت مخاطب موسیقی کوچه و بازاری نبوده ام، اما مخالف هیچ شکلی از موسیقی هم نیستم. منتهی معتقدم باید در هر حوزهای کار خوب ساخت و تحویل مخاطب داد وگرنه با این اوضاع که ما داریم پیش میرویم چیزی جز ابتذال در بساطمان نخواهد ماند.
ترویج ابتذال آن هم با دعوی انقلابی گری و شعار دفاع از ارزشها دیگر خیلی حال بهم زن است. کسی نمیگوید فیلم کمدی نباید ساخت، اما آن چه این روزها بر پرده سینما به نمایش در میآید نه فیلم است و نه کمدی. موسیقی که حال و روزی بدتر از سینما دارد و گواهش همین برنامههای مقلدانه و ناشیانه است. برنامههایی که نه تنها وهن موسیقی است بلکه کوچکترین مسائل اخلاقی مثل رعایت کردن حقوق اولیه و انسانی و شرعی و اخلاقی هنرمندان هم در آن نادیده گرفته میشود.
tags # موسیقی سایر اخبار (تصاویر) عجیبترین موجودات دریایی جهان؛ از شیطان دریایی تا ماهی خونآشام! حقایقی عجیب درباره اژدهای کومودو؛ از بچهداری بدون جفتگیری تا شنیدن بوی خون از ۴ کیلومتری! چه کسی لباس را اختراع کرد؛ آیا انسانهای اولیه همیشه لخت بودند؟ اولین قتل در جهان چگونه اتفاق افتاد؟!