جدال گلگهر و ذوبآهن برنده نداشت
تاریخ انتشار: ۲۳ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۰۹۶۶۱۰
خبرگزاری میزان- دیدار تیمهای فوتبال گلگهر سیرجان و ذوبآهن اصفهان در هفته پانزدهم لیگ برتر با تساوی به پایان رسید. تاریخ انتشار: 17:50 - 23 آذر 1398 - کد خبر: ۵۷۶۷۳۴
به گزارش خبرنگار گروه ورزشی خبرگزاری میزان، در ادامه دیدارهای هفته پانزدهم لیگ برتر فوتبال، از ساعت ۱۶ امروز (شنبه) تیمهای گلگهر سیرجان و ذوبآهن اصفهان در ورزشگاه امام علی سیرجان به مصاف هم رفتند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این دیدار در پایان با نتیجه بدون گل به پایان رسید و دو تیم به تساوی رضایت دادند.
قضاوت این بازی برعهده سعید رحیمی مقدم بود.
دو تیم در این بازی با ترکیب زیر به میدان رفته بودند:
گلگهر: میلاد فراهانی، علیرضا ابراهیمی، سید عبدالله حسینی، یوسف وکیا، مهران گلزاری، حسام پورهاشم، علی باقری (۶۵- علی قربانخانی)، امین پورعلی، رضا محمودآبادی، مهرداد بایرامی، پیمان رنجبری.
ذوبآهن: معراج اسماعیلی، محمد نژادمهدی، وحید محمدزاده، دانیال اسماعیلیفر، حمید ملکی، حمید بوحمدان، قاسم حدادیفر، علیرضا منظمی (۷۹ - رضا حیمی)، محمدرضا خلعتبری (۸۴ - محمدعلی کاظمی)، محمدرضا عباسی (۴ - رضا حبیبزاده)، امیرارسلان مطهری.
به گزارش میزان، با ثبت این نتیجه تیم گلگهر ۷ امتیازی و ذوبآهن هم ۱۵ امتیازی شد.
بیشتر بخوانید: منصوریان: قطعا ذوبآهن در نیمفصل دوم به شرایط ایدهآل برمیگرددانتهای پیام/
منبع: خبرگزاری میزان
کلیدواژه: لیگ برتر فوتبال لیگ برتر فوتبال ذوب آهن گل گهر سیرجان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۰۹۶۶۱۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تابوتی اندازه این شهید ارتشی وجود نداشت!
مریم کاظم زاده میگوید: مهرماه ۱۳۵۹ بود. در بیمارستان پادگان ابوذر بودم که دیدم وارد ریکاورى شد. مثل همیشه لباس خلبانى تنش بود. قد بلندى داشت. آنقدر که وقتى شهید شد، هیچ تابوتى اندازه اش پیدا نکردند. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، غلو کردن و تعریف و تمجید زیادی در مورد شخصیت بعضیها نه تنها لطف و یا بالا بردن آنها نیست، بلکه حتی میتواند نتیجه عکس هم داشته باشد. این آدمها به قدری خودشان درست و اندازه هستند که هر کم و زیادی میتواند به واقعیت آنها لطمه بزند. این افراد باید طوری در تاریخ روایت شوند که انگار همه اسناد و نوشتهها آیینهای است مقابلشان. علی اکبر قربان شیرودی یکی از همین هاست. جوانی خوش سیما از اهالی شمال و زمین شالیزار، که لباس ارتش به تن کرد و شد یکی از بهترین خلبانان هوانیروز. برای شناخت درست او باید فقط به اسناد مراجعه کرد و او را از زبان کسانی شنید که حتی برای لحظهای در کنارش نفس کشیدند.
از گریه خواهر شهید شیرودی تا روایتی نصفهونیمه در آسمان غرباکنون که در آستانه روز ارتش جمهوری اسلامی هستیم میخواهیم یادی کنیم از این مرد بزرگ ارتشی و شجاع که نامش هیچ وقت در تاریخ پر افتخار دفاع مقدس فراموش نخواهد شد. مریم کاظم زاده خبرنگار و عکاس جنگی که خود نیز کتابی بود از خاطرات ناب دفاع مقدس، در خاطرهای اینطور از شهید شیرودی روایت میکند:
مهرماه 1359 بود. در بیمارستان پادگان ابوذر بودم که دیدم وارد ریکاورى شد. مثل همیشه لباس خلبانى تنش بود. قد بلندى داشت. آنقدر که وقتى شهید شد، هیچ تابوتى اندازه اش پیدا نکردند.
صبح بود. بلند سلام داد. با روى خندان مى آمد جلو و بلند می گفت: کى خون میخواد؟
دستشو گذاشت رو سینهاش و با خنده گفت: بانک خونتون اومد!
بیمارستان پادگان پر از مجروح بود. کمبود خون شدید داشتیم. با هم سلام و احوال پرسى کردیم. از کردستان همدیگر را می شناختیم. با همه برخوردش خاکى و صمیمى و مهربان بود. از اون خون گرفتیم. چند روز بعد که بیمارستان بودم، باز هم او را دیدم. مشغول کار خودم بودم که پدر نصیرى صدایم کرد.
دیده بود که با او سلام و احوال پرسى دارم. پدر نصیرى تکنیسین اتاق عمل بود. گفت: این کیه که هر روز میاد اینجا؟ اگر قرار باشه هر روز خون بده که خونش ارزشى نداره!
در دلم تعجب کردم. همان طور که او را معرفى مى کردم، نزدیک تخت اش شدیم که در حال خون دادن بود. از او پرسیدم که به غیر از آن روزى که همدیگر را دیدیم باز هم آمده یا نه. او گفت هر روز آمده و یک کیسه خون داده. پدر نصیرى با لهجه تبریزى و کمى لحن تند رو به او کرد و گفت: ما اینجا خون لازم داریم نه آب! چند روز خون دادن یعنی آب!
هلى کوپتر شهید شیرودى را بعد از سقوط، اول جاده سرپل ذهاب گذاشتند
شهید شیرودى یکى از قهرمانان بازپس گیرى منطقه بازى دراز بود. هشتم اردیبهشت 1360در همان منطقه بازى دراز هلى کوپترش را زدند. یادم هست که وقتى او را آوردند، همه دورش جمع شده بودند. مینو فردى رفت و چند شقایق چید و آورد گذاشت روى سینه ى خونین اش.
انتهای پیام/