روزنامه جوان:سریال"دل" بی ارزش است/ از برنامه های ماهواره ای کپی می کنند
تاریخ انتشار: ۱ دی ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۱۹۴۷۳۶
منوچهر هادی که در فروردین سال جاری فیلم مبتذل سینماییاش به دلیل زدوبندهای پشت پرده و دور زدن نظارت سازمان سینمایی توقیف شد، شروع به ساخت سریال «دل» کرد؛ سریالی که از نظر محتوایی هیچ و پوچ است و فقط بخش لاکچری بودن سریال برای کارگردانش اولویت داشته و میشود این سریال را دنباله سریال پیشین هادی یعنی «عاشقانه» دانست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اگر از بخش نوشتاری «دل» شروع کنیم میبینیم که وجه اشتراک سریال «مانکن» و «دل» در یک عنصر خلاصه شده و آن هم پول و ثروت است، انگار نویسنده گرامی با نوشتن این گونه از سریالها عقدهگشایی میکند و این وسط مخاطب برای نویسنده و کارگردان بیاهمیت است. مواد لازم برای ساخت سریالی مثل «دل» آنقدر راحت است که هر کسی میتواند آن را بسازد. در وهله اول باید خانههای لاکچری تهران را انتخاب کنیم و بعد ماشینهای گرانقیمت شهر را برای سریال اجاره کنیم. زمانی که این دو مهیا شود یک یا دو بازیگر چهره با دستمزدهای نجومی انتخاب میشود. حالا بابک کایدان هم میتواند با این چند عنصر یک موضوع پیدا کند، اساساً پیدا کردن موضوع هم زیاد دشوار نیست؛ یک رابطه عاطفی مثلثشکل برای این گونه از سریالهای لاکچری جواب میدهد. یک زن و دو عاشق دلخسته، زن هم در این گونه از سریالها نیازی به شخصیتپردازی ندارد، فقط پولدار باشد و کمی هم نگران، بقیهاش درمیآید.
به همین راحتی ساخت یک سریال به شوخی بزرگ تبدیل شده است و کارگردان با سطحیترین عناصر ساختاری مخاطبش را گول میزند و مخاطب طفلک دائماً در حال گول خوردن است. سریال «دل» در ادامه تجربه پیشین کارگردانش یعنی فیلمهای سینمایی «آینه بغل» و «رحمان ۱۴۰۰» و سریال عاشقانه یک سریال شلخته و بیمحتواست که در سه قسمت از این سریال نابلد بودن کارگردانش را در سریالسازی فریاد میزند. آقای فیلمساز فکر کرده با عقب جلو کردن زمان فیلم و فلاشبکهای کلیشهای منسوخ شده میتواند سریال بسازد. ۵۰ دقیقه زمان هر قسمت از این سریال است که ۱۲ دقیقه آن به آنچه گذشت و تیتراژ اول و آخر اختصاص دارد، زمان مفید این سریال ۳۸ دقیقه است که بیشتر آن هم به سکوت و فلاشبک میگذرد. در قسمت دوم این سریال وقتی رستا در محوطه آرایشگاه گم میشود آرش کل زمان سریال را در راهپلهها بالا و پایین میرود تا رستا را پیدا کند و اساساً هیچ اتفاق مهم یا کلیدی در قسمت دوم یا حتی سوم رخ نمیدهد و انگار قصه توانایی جلو رفتن را ندارد.
به نظر میرسد کسانی مثل بابک کایدان یا منوچهر هادی اختلاف بیش از حدی با جامعه دارند؛ میل آنها به ظاهرسازی و لاکچری بودن و فراموش کردن جایگاه متوسط و زیر متوسط باعث شده سریالی مثل «دل» به مخاطب فخر بفروشد. اساساً قشر ثروتمند جامعه زمان دیدن این گونه از سریالها را ندارد و این قشرهای آسیبپذیر جامعه هستند که با پرداخت هر هفته ۱۰ هزار تومان «دل» را میبینند، پس این قشر در کجای این سریال حضور دارد؟ چرا فکر میکنند پرداختن به زندگی مجلل و لاکچری و مثلاً ۸ میلیون خرج کردن برای یک عروسی برای مخاطب جذابیت دارد؟ آیا نشان دادن این زندگیها برای مخاطب برداشت غیرمتعارف بودن ندارد؟ در قسمت اول دوربین از پشت مادر آرش (نسرین مقانلو) شروع به حرکت میکند که مخاطب حواسش به لباس و گردنبند لاکچری این کاراکتر باشد، خب کارکرد این نگرش برای چیست؟ زندگی لاکچری، ماشینهای گرانقیمت و خانههای مجلل از یک سو و زندگیهای نافرجام و طلاق و خیانت مهمترین نکات این سریالها هستند که این نکات قطعاً از سریالهای ماهوارهای بهرهگیری میشود، با این تفاوت که در سریالهای ترکیهای ایده و فکر حسابشدهتری وجود دارد، مثل اینکه در این آثار دستکم برای جذب مخاطب و توریسم از اماکن دیدنی و میراث فرهنگی استفاده مناسبی میشود، اما در سریالهای ایرانی به دلیل نداشتن برنامه و راهبرد از سوی مدیران سینمایی و فرهنگی نه فرهنگ قرار است ارتقا یابد نه منافع ملی در نظر گرفته میشود. اساساً امید و امیدواری در این سریالها دیده نمیشود، پایان این سریالها به راحتی رها میشود، کدام یک از این سریالها پایان منطقی داشتند؟ اینگونه است که این سریالهای کلیشهای تبدیل به بنگاه اقتصادی شدهاند که جیب مخاطب را خالی کنند. در عوض مخاطب ساده با دیدن این زندگیهای دروغین و تقلبی حسرت میخورد، در این میان تنها نکتهای که مهم است نقد شدن چک بازیگر و سرمایهاندوزی کارگردان و تهیهکننده با کلاه گذاشتن بر سر مخاطب است.
منبع: پارسینه
کلیدواژه: سریال دل ماهواره شبکه خانگی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۱۹۴۷۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
گناه فرشته یا گناه شهاب حسینی، لادن مستوفی، امیر آقایی و ...
سریال گناه فرشته به ایستگاه آخر رسید و برخلاف استقبالی که از قسمتهای اولیه صورت گرفت، مخاطبان از شکل تمام شدن و پایان این مجموعه راضی نبودند.
به گزارش عصرایران، در واقع از اواسط سریال این نارضایتی شکل گرفت و بیشتر هم به این دلیل بود که گرههای داستانی و معماهایی که مدام در طول سریال مطرح میشد به شکل مشخصی سرانجام پیدا نمیکرد و آخر سر هم به شکلی بسیار ساده و دم دستی گره افکنی از اتفاقات را انجام داد.
حال نکته مهم در این نوشتار، نقد یا تحلیل سریال گناه فرشته ساخته حامد عنقا نیست بلکه بیشتر به افرادی مربوط میشود که حضور آنها باعث توجه و استقبال از یک مجموعه نمایشی میشود و اکثریت مخاطبان به دلیل حضور بازیگرانی مانند شهاب حسینی، امیر آقایی، لادن مستوفی، مهدی سلطانی و حتی بهروز رضوی (دوبلور باسابقه) از همان ابتدا برای دیدن این سریال مینشینند.
در صنعت فیلم و سریال تمام جهان از هالیوود گرفته تا بالیوود و از شرق دور تا اروپا و ... بازیگران اولین قلاب برای به دست آوردن بیننده به شمار میروند به عبارتی ویترین جذب مخاطب هنرپیشگانی است که در آن مجموعه نمایشی حضور دارند.
تماشاگران همواره بیشتر از هرچیز دیگری در فیلم و سریال با بازگران هستند که آن را معرفی میکنند برای مثال میگویند: «یک سریال جدید اومده که شهاب حسینی، لادن مستوفی و ... توش بازی میکنند» حال در مراحل بعدی از کارگردان یا پلتفرم پخش کننده آن حرف به میان میآید. البته به غیر از کارگردانان صاحب نامی که خود برند معروفتری از هنرپیشهها هستند. مثل فرهادی و کیمیایی در ایران و یا اسکورسیزسی، فینچر، تارانتینو، وودی آلن و ... در جهان.
حال پرسش این است که آیا خود بازیگران هم خود به این نقطه اتصال آنها بین مخاطب و یک مجموعه نمایشی آگاه هستند یا خیر؟ بسیار بعید است که نقش آفرینان مهم سینمای ایران از درجه اهمیت حضور خودشان آگاه نباشند، حال که اصل را بر این آگاهی گذاشتهایم پس چرا حاضر به همکاریی میشوند که برند هنری آنها را خدشهدار میکند؟ فقط برای پول است یا خیر مناسبات دیگری در میان است؟
بعید است که بازیگرانی مانند شهاب حسینی یا امیر آقایی و ... فقط به دلیل دستمزد بالا حاضر به همکاری با یک مجموعه نمایشی شوند، چون برای آنها انواع و اقسام پیشنهادهای مختلف در دسترس است، از تبلیغات و همکاری با برندهای تجاری گرفته تا همین بازیگری و ...
آیا واقعا بازیگران فیلمنامه را تا آخر نخواندهاند؟ برخی اوقات هم در صنعت سینما و سریال سازی ایران از این اتفاقات هم رخ میدهد که چند قسمت ابتدایی سریال آماده است و بر اساس آن قرارداد بسته میشود، ولی بعدتر فیلمنامه سرانجام چندان موفقی پیدا نمیکند، اما بازگران قرارداد دارند و ناچارند تا آخر همراه سریال باشند. (البته این هم یکی از احتمالات است).
برخی اوقات هم پیش میآید که بازیگران به دلایل مختلف حاضر به همکاری میشوند مثل دوستی و رفاقت یا اعتماد کردن به شخصی که کارنامه موفقی داشته است و ...
بهرجهت هر کدام از حالتهای فوق باشد در نتیجه تاثیری ندارد زیراکه مخاطب نه در جریان این اتفاقات است و نه برایش اهمیتی دارد، برای او محصولی که در پیش روی است و برای آن وقت و هزینه گذاشته است ملاک است.
به این دلیل بازیگران باید مراقب این اهمیت و جایگاه خود یا بهتر است بگوییم مراقب این اعتماد تماشاگران به سابقه کاری و برند هنری خودشان باشند، چهبسا که تکرار این موضوع باعث میشود که جایگاهشان در نزد نگاه مخاطبان دچار خدشه شود و برای بازگرداندان این اعتماد راه سختی در پیش است.
در جهان امروز که روزانه از هر طرف جهان چندین فیلم و سریال در معرض دید تماشاگران به سادهترین شکل ممکن قرار میگیرد اهمیت این نکته بسیار بیش از پیش است. فرقی هم ندارد برای بازیگران، سازندگان، پلتفرمهای نمایش خانگی و ... همگی شامل این قانون اعتماد و یا سلب اعتماد مخاطب میشوند که باید از آن جلوگیری کنند و تنها راه هم ارتقا کیفیت محصول است.