متافور و قدرت/سعید حجاریان
تاریخ انتشار: ۳ دی ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۲۲۶۰۸۶
سعید حجاریان*
قدرتها، بهمنظور موجه جلوه دادن خود علاوه بر تطمیع و تهدید ناگزیر از چنگ انداختن به عنصر ایدئولوژی هستند و به همین خاطر دست به ساختن فضاهای مجازی و پر از ایهام میزنند تا خود را مشروع جلوه دهند. در متن پیشرو میخواهم رابطه بین متافور و قدرت را در این بازی کلان توضیح دهم.
متافور کلمهای است یونانی که به اموری شبیه به استعاره و تشبیه و تمثیل اطلاق میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بهعنوان مثال در استعاره «وقت طلاست»، طلا منبع ماست که بخشی از ویژگیهای آن را عاریه گرفته و به وقت، بهعنوان مقصد، اطلاق کردهایم. چنانکه پیداست در این استعاره هم طلا واجد ارزش است و هم وقت؛ بنابراین هم میتوان طلا را ضایع کرد و هم میتوان وقت را هدر داد و طبیعتاً میتوان هر دو را در مسیری مولد صرف کرد اما باید در ذهن داشت که نمیتوان سایر خواص طلا مانند فرمگیری، ضربهپذیری و... را به وقت نسبت داد.
در نمونهای دیگر میتوان به این تشبیه اشاره کرد؛ «یعقوب لیث همچون شیر است». این تشبیه آنگونه که بدواً به ذهن میرسد به شجاعت یعقوب راجع است اما ندرتاً درباره دیگر صفات مشترک شیر و انسان از جمله «بخر فم» نیز به کار گرفته میشود.
ولی التفات داریم که اگر گفته شد، عارفی شیر را به خدمت گرفت و مقداری هیزم هم بر پشتاش نهاد و نهایتاً شیر به زبان عربی خداحافظی کرد و به صحرا برگشت، به وادی خرافه وارد شدهایم. زیرا دروغی گفته شده است تا قدر عارف بالاتر رود و بر شمار مریداناش افزوده شود. به تعبیری «التشبیه یقرب من بُعد و یبعد من ابعاد».
لذا باید دقت داشت، چنانچه در مواردی از بعدی خاص فراتر برویم آگاهی کاذب ایجاد کردهایم که بنا به تذکر مارکس تجمیع آن به ایدئولوژی میانجامد و ایدئولوژی امری است در جهت توجیه قدرت. این رویه قدرتستایی البته مسبوق به سابقه است. بهعنوان نمونه نظامی در ابیاتی از هفت پیکر میگوید:
همه عالم تن است و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
چونکه ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود یقین باشد
و ادامه میدهد:
هر ولایت که چون تو شه دارد
ایزد از هر بدش نگه دارد
او با ابزار قیاس، ابتدا ایران را قلب دنیا معرفی میکند تا تأکید کند بدون قلب بقاء و دوامی متصور نیست و سپس اعلام میکند شاه این کشور، قبله عالم است یعنی مالک دنیاست!
حال به سراغ متافورهای قدرت میروم که از قدیمالایام و تدریجاً پروندهشان گشوده شده است.
۱) متافور ارگانیک. شماری از متفکران در پی آن بودند که جامعه و ساختار سیاسی آن را با استفاده از کارکردهای اجزاء بدن انسان نمایش دهند. توکویل از جمله آنهاست که اریستوکراسی را به بازوهای انسان، روحانیان را به قلب، بازرگانان و کشاورزان را به معده و حاکم را به سر تشبیه کرده است. تامس هابز نیز استعاره بدن را بهکار گرفته و ضمن بیان توضیحاتی، در نفی حاکمیت دوگانه از تشبیه بدن دوسر استفاده کرده است.
۲) متافور مکانیکی. گروهی دیگر از متفکران بهسراغ مکانیک رفته و الگوهای تحول را در آن قالب بازآرایی کردهاند. شاید، مشهورترین آنها نمونهای است که در آن دولت لوکوموتیو توسعه خوانده یا حتی از آن با عنوان «ناخدا» یاد میشود تا توضیح داده شود دولت در هر صورت مشروع است، چون اگر از میان برود، نه توسعه میماند و نه کشتی به منزل میرسد. این اصطلاحات و بازیهای کلامی از زمان بیسمارک و پطر مطرح شد تا از پس آن، استبداد منور توجیه گردد.
3) متافور ابزارانگارانه. میتوان گفت این نگاه تا حدی از متافور مکانیک مشتق شده است که بهطور مشخص مارکسیستها و آنارشیستها حول آن نظریاتی را ارائه کردهاند. این نگاه کلیه وجوه استقلال و بیطرفی دولت را به پرسش گرفته تا بدانجا که دولت را ابزار دست طبقه حاکمه و یا حتی اسلحه طبقه مسلط میخواند.
4) متافور خانواده. این رویکرد رابطه دولت و جامعه را در چارچوب مناسبات خانواده بازآفرینی میکند. مطابق این رویکرد دولت، پدر یا ولی قهری جامعه محسوب میشود و شهروندان عیال و صغیر. اصلیترین برونداد این تلقی از دولت را در مباحثی میبینیم که حول نظریات دولت پاتریمونیال شکل گرفته است. البته، در کنار آن شاهد ابداعاتی از جمله آتاتورک بهمعنای پدر ترکها هستیم. این الگو به ایران نیز سرایت کرد و رضاشاه خود را پدرملت خواند که البته با پاسخ تند میرزاده عشقی مواجه شد!
5) متافور فلزات. فلزات از جمله ملموسترین مواردی هستند که به منظور تشبیه به کار میروند. در عالم سیاست، به ویژه از زمان امپراتوری روم برحسب نوعی سلسله مراتب و نظام ارزشگذاری مشهور بوده است که شاه را از جنس طلا، سربازان را از جنس نقره، الیگارشی را از جنس مس و مردم عادی را از جنس آهن میخواندند و بر همین اساس منابع محدود را تقسیم میکردهاند.
6) متافور موسیقی. میان عالم موسیقی، ابزارهای موجود و مناسبات حاکم در آن و سازوکارهای قدرت نیز نوعی همربطی و تشبیه ایجاد شده است. مطابق این دستگاه فکری رهبر ارکستر بهواسطه قدرت کنترلی و امکان بازدارندگیاش به رئیس دولت تشبیه میشود و به تبع آن دیگر اجزای ارکستر در قامت بدنه دولت ظاهر میشوند.
7) متافور قطب. در این چارچوب اندیشگی، سوژه محور عالم تلقی میشود که مابقی جهان باید همچون سنگ آسیاب حول آن بگردند. همچنین در آراء متصوفه شاهد هستیم که برخی در شمار «اوتاد» محسوب میشوند که فیالواقع میخواهند بگویند همچون میخهای زمین هستند و چنانچه برداشته شوند، لنگر زمین و آسمان برهم میخورد. هم اکنون اقطاب دراویش از همین الگو بهره میگیرند.
8) متافور خدا. در این چارچوب تشبیه با نمونههایی مواجه هستیم که افراد ضمن ترویج خود، در مقام تشبیه از حدود بشری فراتر رفته و ادعای خدایی کردهاند. بهعنوان نمونه در بیستوچهارمین آیه سوره النازعات با نوعی طغیان و عبور از مرزهای بشری مواجه هستیم؛ أناَ رَبُّکُمْ الأعْلی. همچنین با نمونههایی دیگر مانند مهدی سودانی از یک سو و کیم ایل سونگ از سوی دیگر هستیم، که در عالم ترویج دینی و همچنین پروپاگاندای سیاسی خودخداپنداری پیشه کردهاند.
9) متافور معماری. مارکسیستها در ساختن و پرداختن این متافور بیشترین نقش را ایفا کردهاند. آنها در توضیح کارکرد دولت عنصر اقتصاد را به میان کشیدند و از ساختمان دواشکوبهای سخن گفتند که زیربنای آن به اقتصاد و روبنای آن به سیاست اختصاص یافته است. بر مبنای همین الگو و توضیح مختصات زیربنا انواع دولتها را از یکدیگر تفکیک کردهاند که این مباحث در میان دعاوی گرامشی، آلتوسر و مانند آنها در دسترس است.
الگوی مارکسیستی متعلق به دوره مدرن است اما نمونههای قدیمیتری نیز مانند جهان خیمهای (casmos) موجود است.
این متافور بیانکننده جهانی است طبقهبندی شده، سلسله مراتبی و هارمونیک که بر قاعده نشسته و در رأس آن خدا یا پیشوا قرار گرفته است. در مقابل چنین جهانی جز از هم گسیختگی و فروپاشی یا بهقول قدما کائوس (chaos) یا هاویه متصور نیست. یعنی در این متافور یا افراد باید به واحه و خیمه و خرگاه رهسپار شوند یا راه برهوت پیش بگیرند.
اما چرا فرد متمدن امروزی ناگزیر از انتخاب میان برهوت و خیمه شده است؟ این دوگانه در شمار آگاهیهای کاذب و برساخته قدرت است و ضرورتی به التزام به آن وجود ندارد. زیرا معماریهای دیگری پیش روی بشر قرار گرفته که در آن نه صحبت از عمود خیمه است و نه از واحه.
از جمله مشهورترین آنها قول مندرج در قرآن است؛ که میخوانیم «اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا...» یعنی جهان بدون عمود افراشته مانده است همچنانکه سازههایی مانند مسجد شیخ لطفالله و سایر گنبدها بدون عمود استوار ماندهاند.
در پایان لازم به ذکر است، چنانکه یونگ اشاره داشته است تمسک به خیمه سرنمون دوره شبانی و احیاء مناسبات چوپان و رمه است و بشر امروزی ملتزم به قرارداد اجتماعی راهی جز عبور از آن ندارد بهویژه زمانی که در آیات قرآن (سوره الهمزه، آیات 4 تا 9) تدبر کنیم و دریابیم وجود ستون از خصائص جهنم است.
*منبع:
وبسایت مشق نو: http://mashghenow.com
لینک کوتاه: asriran.com/002xQo
منبع: عصر ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۲۲۶۰۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یک پیشبینی تکاندهنده از وضعیت تورم در ایران / ارزش پول ملی در ۴ دهه چقدر کاهش یافت؟
زهرا علیاکبری- تورم حالا به دغدغه اصلی سیاستگذاران و افکار عمومی در ایران تبدیل شده است. اقتصاد ایران در سالهای اخیر با موج پرفشار تورم روبروست و صعود تورم به کانال بالاتر از چهل درصد سبب شده است قدرت خرید بیش از پیش آسیب ببیند. عدم تطابق تورم با میزان افزایش حقوق یکی از مهمترین نکاتی است که سبب شده است اقتصاد ایران شاهد عقبگرد قدرت خرید باشد.
احمد حاتمی یزد، کارشناس اقتصادی در گفتگو با خبرگزاری خبرآنلاین با تاکید بر این نکته که اقتصاد ایران درگیر بحران جدی ریزش ارزش پول ملی است، گفت: متاسفانه در چهار دهه اخیر ارزش پول ملی در ایران ۱۰ هزار برابر کاهش یافته است. معنای این اتفاق در حقیقت ریزش قدرت خرید مردم است.
وی گفت: اتفاقاتی زنجیروار زمینه را برای بروز این بحران مهیا کرده است. عامل مهم این اتفاق یعنی ریزش ارزش پول ملی، افزایش شدید نرخ تورم است و رشد تورم نیز ریشه در افزایش نقدینگی دارد. به عبارت دیگر دولتها در ایران سیاست پرداخت درستی ندارند و با پیشبینی هزینههای غیرضروری در بودجه، موجب بروز ناترازی و ایجاد کسری در بودجه میشوند. این اتفاقات نیز دست به دست هم میدهد و چنین شرایط نامساعدی را ایجاد میکند.
بانک مرکزی باید مستقل باشد
حاتمی یزد تاکید کرد: وقتی درآمد و هزینه تطابقی با هم ندارند، دولت بانک مرکزی را مجبور به چاپ پول میکند و در نتیجه پول بدون پشتوانه را راهی اقتصاد میکند. اگر کالاها و خدمات همپای تورم در اقتصاد رشد میکرد چنین بحرانی به وقوع نمیپیوست اما متاسفانه شرایط تولید در بخش کالا و خدمات در ایران شرایط بسیار ناگواری است.
او تورم را گرفتن مالیات از فقرا و دادن پول و امکان به ثروتمندان دانست و گفت: در این فضا طبقه متوسط در حال از بین رفتن است. متاسفانه شکاف طبقاتی در حال عمیق شدن است. افراد به صرف نداشتن خانه، هر روز بیشتر از روز گذشته در فشار و تنگنا قرار میگیرند.
امالفساد اقتصاد چیست؟
حاتمی یزد با تاکید بر اینکه تورم بی هیچ اغراقی امالفساد جامعه است، گفت: بالا رفتن تورم و کاهش قدرت خرید افراد را ناگزیر به داشتن شغل دوم و سوم میکند در نتیجه کارها درست پیش نمیرود و بحران پدیدار میشود. حتی من معتقدم پایین بودن بهرهوری و فساد اداری و قاچاق و .. تا حدی به معضل تورم در کشور مرتبط است. در شرایط فعلی همه چیز در خدمت طبقه بسیار ثروتمندی است که جمعیت اندکی دارند اما از همهی مواهب برخوردارند. واقعا شرایط امروز ایران مصداق ضربالمثل قدیمی شده که از نخورده میگیرند و به خورده میدهند چون همان طور که گفتم تورم مالیاتی است که به فقرا فشار میآورد .
او مسئولیت اصلی بانک مرکزی را پیشگیری از تورم دانست و گفت: وقتی بانک مرکزی مستقل نیست، وضعیتی مثل وضعیت ایران پدیدار میشود چرا که دولت بانک مرکزی را مجبور با چاپ پول می کند و در نهایت تورم به مردم تحمیل میشود . آن وقتی ما میشنویم که رییس کل بانک مرکزی نسبت به تضعیف حکمرانی ریال در اقتصاد اعتراض دارند.
او در جواب این پرسش که نرخ تورم در سال جاری به نظر شما به هدف دولت یعنی بازگشت به کانال بیست تا سی درصد نزدیک خواهد شد یا خیر؟ گفت: نه تنها امسال بلکه در سال آینده نیز به نظر من نرخ تورم بالاتر از چهل درصد باقی خواهد ماند.
این مدیر اسبق بانکی گفت: جامعه در حال تغییر وضعیت است. طبقه متوسط تحت تاثیر سیاستهای اشتباه اقتصادی در حال از بین رفتن است و در نتیجه این اتفاق جامعه به دو طبقه فقیر و بسیار ثروتمند تقسیم میشود. در این جامعه طبیعتا توسعهای رخ نمیدهد و فشار موجود بر بخش مولد نیز موید همین مدعاست.
223223
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1898287