عضلات خرسها پس از خواب زمستانی تحلیل میرود؟
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۳۱۸۱۶۰
خبرگزاری میزان- یکی از موضوعات جالب راجع به خرسهای گریزلی یا خاکستری این است چطور با وجود اینکه حدود ۴ ماه به خواب زمستانی میروند، ماهیچههایشان تحلیل نمیرود. پاسخ ممکن است در ژنتیک این موجودات باشد. تاریخ انتشار: 15:57 - 10 دی 1398 - کد خبر: ۵۸۲۰۳۴
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری میزان،به نقل از نیو اطلس، توانایی خرسهای گریزلی برای خوابیدن به مدت چهار ماه آن هم بدون عوارض ممکن است کلید اصلی در جلوگیری از ابتلای فضانوردان و بیماران پزشکی به تحلیل ماهیچهها یا عضلات (آتروفی) باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کاهیدگی یا آتروفی به معنی تحلیلرفتگی پوست یا بافت یا عضوی است که رشد به هنجار داشته است. در کاهیدگی تعداد یاختهها تغییری نمیکند، بلکه اندازه و محتویات آنها کاهش مییابد. البته به صورت غیردقیق به مواردی که بافتها کاهش حجم همراه با کاهش تعداد یاختهها دارند، نیز گاهی آتروفی میگویند.
یک گروه بین المللی به سرپرستی "مایکل گاتارت" از مرکز پزشکی مولکولی "MDC" در برلین به دنبال سرنخهای ژنتیکی برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد اسرار خرسهای گریزلی افتادند.
اگر یک انسان سعی کند از یک خرس گریزلی تقلید کند، اگر به کام مرگ نرود، برای سلامتی وی ویرانگر خواهد بود.
هنگامی که یک خرس بعد از پرخوری به منظور ایجاد و ذخیره چربی در بدن خود، خواب زمستانی را شروع میکند، میتواند ماهها به خواب برود و و در فصل بهار بدون عوارض و در حالی که بسیار لاغرتر شده است، بیدار شود. این در حالی است که بدن خرس گریزلی در این مدت بخاطر زنده ماندن فقط چربیها را سوزانده و بدن خرس دچار هیچ عارضهای نشده است. اما یک انسان در شرایط مشابه دچار مشکلات گردش خون و روانشناختی و همچنین تحلیل استخوان و ماهیچهها خواهد شد.
یکی از دلایلی که خرس گریزلی به این خوبی عمل میکند این است که متابولیسم بدن آن خیلی خوب تغییر میکند. ضربان قلب افت میکند و حیوان در برابر انسولین مقاوم میشود و دفع مواد زائد بدن را متوقف میکند و اسیدهای آمینه را دوباره از ادرار جذب میکند و سطح نیتروژن خون بالا میرود.
اما نحوهای که خرس، ماهیچههای خود را پس از یک خواب طولانی ۴ ماهه همچنان تقریباً بدون تغییر باقی نگه میدارد، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
بیشتر بخوانید: گونههای گوشتخوار پایتخت در معرض خطر انقراض"گاتارت" و گروهش برای درک مکانیسم حفظ ماهیچه به دنبال کشف ژنهای موجود در سلولهای عضلانی خرس افتادند که به پروتئین رونوشت و تبدیل میشوند. این کار سختی است، زیرا تمام پروتئینهای خرس گریزلی به نام "پروتئوم" و ژنوم کامل آن شناخته نشده است.
محققان برای این مطالعه از خرسهای گریزلی در حین خواب زمستانی و فاصله بین دو خواب زمستانی نمونههایی گرفتند. سپس آنها را با مشاهدات از بیماران سالخورده یا بیمارانی که باقی عمر خود را مجبور به خوابیدن روی تخت هستند و موشها و کرمهای نماتد مقایسه کردند.
مقایسه با نماتدها خیلی مفید بود، زیرا ژنهای آنها را تقریبا به راحتی میتوان خاموش کرد تا تأثیر بر رشد ماهیچهها را نشان دهد.
کرمهای لولهای، نخسانتباران، یا نماتد (Nematode) از مهمترین جانوران میباشند. نخسانتباران یکی از بزرگترین شاخههای جانوران است که گونههای آن کرمهایی لولهشکل و انعطافپذیر و فاقد بند و مژه یا تاژک است و پوستک غیرزنده دارند. کرمهای لولهای یکی از متنوعترین شاخههای زیست شناسی هستند. تشخیص و تمایز گونههای کرم لولهای مشکل است، چرا که تاکنون بیش از ۲۸ هزار گونه شرح داده شده است که از این تعداد ۱۶ هزار گونه آن انگل هستند.
"گاتارت" میگوید: با ترکیب تکنیکهای برش توالی ژن با طیف سنجی جرمی میخواستیم تعیین کنیم که کدام ژنها و پروتئینها چه در زمان خواب زمستانی و چه بین دو خواب زمستانی به طرزی جدید تنظیم شده یا خاموش میشوند.
یک مورد که محققان دریافتند این بود که اسیدهای آمینه غیر ضروری (NEAAs) که آمینو اسیدهایی هستند که به جای مواد غذایی توسط بدن تولید میشوند، با تغییر متابولیسم خرس نقش مهمی در جلوگیری از آتروفی ماهیچهها دارند.
"گاتارت" گفت: در آزمایشاتی روی سلولهای عضلانی جدا شده از انسان و موشهایی که آتروفی عضلانی دارند، دریافتیم که رشد سلولها میتوانند توسط NEAA تحریک شود. با این وجود مشخص شد که مصرف اسیدهای آمینه به صورت قرص یا پودر برای جلوگیری از آتروفی ماهیچه در افراد مسن یا افراد گرفتار تخت کافی نیست. بدیهی است که تولید این اسیدهای آمینه برای ماهیچه بسیار مهم است، اما ممکن است اسیدهای آمینه به مکانهایی که مورد نیاز است، نرسند.
این گروه در حال حاضر مشغول مطالعه روی مجموعهای از ژنها در موشها است که ریتمهای شبانه روزی را برای توسعه یک روش درمانی مؤثر کنترل میکنند.
"گاتارت" میگوید: اکنون ما اثرات غیرفعال کردن این ژنها را بررسی خواهیم کرد.
خرس خاکستری یا خرس گریزلی (grizzly bear) گونهای از خرس قهوهای میباشد که عموماً در ارتفاعات مناطق غربی آمریکای شمالی زندگی میکند. گمان میرود که خرس خاکستری از نژاد خرسهای گریزلی سیاه مشتق شده باشد که در حدود صد هزار سال پیش، از مناطق شرقی روسیه وارد آلاسکا و ۱۳ هزار سال پیش با عبور از آلاسکا وارد مناطق جنوبی شده است. خرسهای گریزلی ماده بالغ وزنی بین ۳۵۰ تا ۴۵۰ و خرسهای نر وزنی بین ۴۵۰ تا ۶۰۰ کیلوگرم دارند. طول متوسط اینگونه ۲۳۰ سانتیمتر، قامت متوسط آنها در حالت چهار دست و پا ۲۰۰ سانتیمتر بوده و در حالت ایستاده به حدود ۲۸۰ سانتی متر میرسد.
این تحقیق در مجله Scientific Reports منتشر شده است.
منبع: ایسنا
انتهای پیام/
خبرگزاری میزان: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
منبع: خبرگزاری میزان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۳۱۸۱۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نظریه منسجم فقهی درباره آزادی نداریم
محمود حکمتنیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، سوم اردیبهشتماه در نشست علمی «قلمرو و محدودیتهای قانونی آزادیهای شهروندان» که از سوی پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر برگزار شد، با بیان اینکه وقتی از آزادی سخن گفته میشود، باید مشخص شود چه چیزی آزادی نیست، گفت: اینکه انسان چه رابطهای در بحث آزادی با خداوند از منظر کلامی و فلسفی دارد بحثی متفاوت از آن چیزی است که ما قصد داریم در این نشست بحث کنیم؛ سخن ما فارغ از رابطه خالق و مخلوق است و مراد از آزادی در بحث ما آزادی به عنوان یک کشنگر حقوق است و اینکه حاکمیت چگونه میتواند رفتار افراد را به صورت قانونی تنظیم کند.
وی افزود: در اینجا چند سطح بحث وجود دارد؛ اول بحث فلسفه حقوقی آزادی و دوم نظریه آزادی در حقوق مورد بحث است یا اینکه نظام حقوقی خاصی که ما با آن روبرو هستیم یعنی نظام حقوقی اسلام چه تلقی از این مقوله دارد و در نهایت جمهوری اسلامی ایران با این مقوله چه کرده است؟ پس یکی از سطوح بحث، فلسفی است و فلسفه را کسانی بحث میکنند که معتقدند ما قبل از آنکه دولت بخواهد به محدودکردن رفتارها بپردازد، باید تحلیل عقلی داشته باشیم و تحلیل عقلی، کار فلسفه است.
وی با بیان اینکه بحث دیگر نظریههای حقها است یعنی میگوید سنخ حقوق، ساختنی است نه اینکه از قواعد عقلی تشخیص داده شوند، افزود: باید تحول و تغییر و برداشت یک تمدن بشری از مقوله آزادی حقها را به دست آوریم، مانند حرفی که اصولیون نسبت به منابع گفتهاند. یعنی فقیه اصطلاحی را درست میکند و با آن مفهوم، مصادیق آن را در شریعت تطبیق میدهد.
حکمتنیا با بیان اینکه در عناوین حقوقی رفتارهایی داریم که حق نامیده میشوند، گاهی آزادی اجتماعی و گاهی هم نامی برای آن انتخاب نشده است، اظهار کرد: سؤال این است که این نظام حقوقی که به صورت تاریخ تمدنی به وجود آمده است، واژه حق و آزادی را چگونه تحلیل میکند؛ برخی نظریات شبیه نظر اصولیون ما درباره حق است یعنی حقوق را به آثار شناسایی میکنند و برخی میگویند ما حق را مانند عنصر در نظر میگیریم که از یکسری اتم درست شدهاند و این اتمها در کنار هم یک حق را ایجاد میکنند لذا ما ابتدا باید اتمهای حقوقی را بشناسیم و آن را تجزیه کنیم.
عدم دخالت دولت به خاطر برخی مصالحاین پژوهشگر حقوق اسلامی تصریح کرد: تحقیق مفصلی از سال ۱۹۲۰ در این باره انجام شده و نشان داده است که ۴ عنصر از تحلیل این عناصر به دست میآید؛ توانایی، مصونیت، آزادی و مطالبه. مطالبه یعنی اینکه من حقی دارم و آن را طلب میکنم؛ مصونیت یعنی جایی که قانون میتواند برای شخص محدودیت قائل شود ولی مصونیت قائل میشود، دلیل این هم میتواند وجود مصلحت در مداخله باشد نه اینکه دولت حق دخالت ندارد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه الزاماً در نظامهای حقوقی وقتی از آزادی سخن بگوییم معلوم نیست از این اتمها سخن بگوییم، اضافه کرد: مثلاً افراد میگویند ما آزادی قرارداد داریم؛ این آزادی به معنای توانایی است ولی شما نام آن را حق آزادی گذاشتهاید. بنابراین در تحلیل حقوق باید آن را سنخشناسی کنیم. لذا الزاماً همه چیزهایی که در قوانین به عنوان آزادی بیان میشود، سنخ یکسانی ندارند مثلاً در قانون اساسی در فصل سوم سخن از حقوق ملت بیان شده است ولی برخی میگویند چرا نگفته آزادیها؟ چون نظام حقوقی لزوماً از هر حقی تعبیر به آزادی نمیکند و ما حقوقدانان وظیفه داریم آن را در نظام حقوقی معنا کنیم.
حکمتنیا با بیان اینکه برخی فقها تعزیر را به عنوان مصلحت در دست حاکم میدانند، گفت: در بحث آزادی بیان هم میگوییم آزادی بیان در جایی است که مصلحت در آزادی وجود دارد ولو مصلحت و مفسده راجح دارد؛ بحث فلسفه آزادی بیان آن است که کدام مصلحتی وجود دارد که مفسده را خنثی میکند. بنده ۱۷ نظریه فلسفی را در اینجا بیان کردهام؛ مثلاً کسانی که خود را حقیقتگرا میدانند معتقدند حقیقت در تعارضات گفتاری شکل میگیرد.
آزادی بیان جلوی لغزیدن حاکمان را میگیردحکمتنیا با بیان اینکه برخی نظریات سیاسی معتقد است که اگر آزادی بیان وجود نداشته باشد، حاکمان همیشه در شیب لغزنده هستند، اضافه کرد: آزادی بیان به تعبیر آنان جلوی این شیب لغزنده را میگیرد و ابزاری برای اجرای عدالت است؛ در برابر آن نظریه دلسردشدن مطرح است یعنی وقتی من ببینم با زدن هر حرفی مورد هجمه قرار میگیرم، ترجیح میدهم حرفی نزنم؛ درست مانند شرایط امروزی امر به معروف و نهی از منکر چون همه فکر میکنیم اگر تذکری بدهیم به دیگری برمیخورد؛ اگر جامعه به این سمت پیش رفت که برخی میدانند دیگری به خطا میرود و میگویند رها کنید بگذارید خطا برود آن هم به خاطر اینکه آن فرد یا گروه بدشان میآید، نقص است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه هدف از امر به معروف و نهی از منکر به کمالرساندن طرف مقابل است، اظهار کرد: اگر در طرف مقابل ظرفیت لازم ایجاد نشود، ضعف او هست لذا کار فرهنگی باید ظرفیت افراد را توسعه دهد. بنابراین مراد ما از آزادی، آزادی حقوقی نظام حقوقی است.
این استاد دانشگاه تأکید کرد: در فقه نهادی برای طراحی نسبت دولت و مردم وجود ندارد و از مجموعه قواعد استنباط میشود؛ الان اگر در فقه دنبال آزادی بیان بگردید با این تعبیر وجود ندارد و میتوان گفت دولت وجود دارد و یکسری مصالح راجح و یکسری مفاسد راجح وجود دارد و ما در تنظیمگری به این نتیجه میرسیم که حد مفسدهای را که با ظاهر مفسده است به خاطر یک مصلحت عقلی رعایت کنیم. بنابراین در فقه نظریه منسجمی در مورد آزادی نداریم.
آیا حکمالله میتواند آزادی را محدود کند؟در ادامه آیتالله محمد عندلیب همدانی، استاد درس خارج حوزه علمیه در سخنانی به نقد مطالب پرداخت و با بیان اینکه شما سعی کردهاید مطالب را منصفانه، گویا و مختصر تبیین کنید که این امر، از امتیازات این تحقیق است، گفت: آن چه در مورد تحدید حد مانند عدوان، اضرار، اختلال نظم، تضاد با ارزشهای اخلاقی مورد قبول عموم جامعه فرمودید، صحیح ولی آیا حکم خدا میتواند آزادیها و حقوق اجتماعی را محدود کند یا خیر؟ ما در جامعه دینی خودمان این بحث را مطرح میکنیم ولی گاهی این بحث در بیرون از محدوده جامعه دینی است. اساساً اگر بخواهد حکمالله، تحدیدی داشته باشد، تحلیل شما چیست؟
وی افزود: اینکه حکمالله چگونه میتواند یک حق و آزادی را تحدید کند باید تفسیر شود؛ مثلاً شما در مورد ارتداد، گاهی آن را ضیق معنا میکنید همانطور که برخی فقها مانند آقای منتظری ضیق معنا کرده است ولی گاهی وسیع تفسیر میشود، در این صورت آیا این قابل تحلیل است؟ همچنین به درستی مطالبی در مورد راهنمایی و موعظه فرمودید. حضرت امام حسین(ع) در روز عاشورا وقتی دشمنان هلهله میکردند فرمودند: سخنان مرا بشنوید و هلهله نکنید و بگذارید حق شما را ادا کنم یعنی دشمن هم بر امام(ع) حق موعظه کردن دارد. اگر ما تبیین درستی از بحث امر به معروف و نهی از منکر و موعظه و نصیحت داشته باشیم، بهتر خواهیم توانست جایگاه حقوقی بحث را هم بیان کنیم.
استاد درس خارج حوزه علمیه با بیان اینکه روایاتی که استبداد به رأی را رد و دعوت به مشورت کرده است در نوشته شما وجود ندارد، اظهار کرد: همچنین بحث حریت اخلاقی که در فرمایشات امیرمؤمنان(ع) زیاد به کار رفته است، آیا آزادی از غل و زنجیرهایی که قرآن فرموده است باز خودش نمیتواند تحدیدکننده آزادی اجتماعی باشد؟ در نوشتار، شما از آثار مرحوم محقق اصفهانی نام بردید ولی جای رساله حق و حکم ایشان در اول مکاسب خالی بود. وی معتقد است که حق، ثابت است و مشترک معنوی و همه بحث خود را هم حول این مسئله تنظیم کرده است.
عندلیب همدانی تصریح کرد: روشن است که مراد شما در سخنانتان، آزادی مخالف است وگرنه آزادی موافقان که جای بحث ندارد و طبیعتاً وجود دارد؛ به نظر بنده استدلال به سیره نبوی و علوی در این بحث خالی است و بیان نفرمودید که چگونه با مخالف برخورد میکردند. شما به درستی سخن از تحدید آزادی سخن گفتید اما اگر از شما بپرسند همه دعوا سر این است که دولت میگوید من جلوی این آزادی را گرفتم چون اختلال در نظم آزادی دارد ولی مخالفان میگویند ما دنبال اخلال نیستیم بلکه حرفمان را میخواهیم منتقل کنیم؛ در این صورت مرجع تشخیص در اینجا چه کسی است؟ که قول فصل باشد، آیا خود دولت و حکومت، معیار است؟ یعنی قوه مجریه و قضائیه یا نهادی که وظیفهاش دفاع از حقوق مردم باشد و وابسته به دولت هم نباشد.
استاد حوزه علمیه گفت: شما فرمودید یکی از اتمهای حق، استیفای حق است؛ ما چگونه از دولت انتظار استیفای حقوق داشته باشیم و در عین حال معیار تشخیص را برعهده دولت بگذاریم؟ آیا قانون اساسی در این زمینه سخنی دارد یا باید مرجعی تعریف شود؟
منبع: ایکنا (خبرگزاری بینالمللی قرآن)