Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-04-20@04:39:41 GMT

روایت مادر غزاله از ساعتی پس از جنایت تا فرصت یک‌ماهه به آرمان

تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۳۴۶۱۹۰

روایت مادر غزاله از ساعتی پس از جنایت تا فرصت یک‌ماهه به آرمان

‍‍‍‍‍‍

مادر داغدیده در محوطه ایستاد. بالارفتن آرمان از چوبه دار را تماشا کرد. طناب دار را برگردنش دید، اما مانع اجرای این حکم شد. مادری که صبح دیروز پای چوبه دار، درست وقتی که قرار بود انتظارش به پایان برسد، به قاتل تنها دخترش مهلت یک‌ماهه داد. زن جوانی که کشته‌شدن دخترش او را از پا انداخته است. صدایش، بغضش و اشک‌هایش خبر از دردی عمیق و بی‌درمان می‌دهد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از ته دل اشک می‌ریزد. گه‌گاهی نفسش می‌گیرد و صدایش می‌لرزد.

به گزارش روزنامه شهروند؛ ٦‌سال است که تنها حسرت زندگی‌اش، شنیدن صدای «مامان» از زبان تنها دخترش شده است. از آن بعدازظهر زمستانی شوم دیگر نخندید. وقتی غزاله به مطب دکتر رفت، موبایلش خاموش شد و هیچ‌وقت نتوانست با او ارتباط برقرار کند. زندگی ناهید بعد از آن روز، سیاه شده است. زخمی در دلش نقش بست؛ آن‌قدر عمیق که بعد از ٦‌سال هنوز هم نه‌تن‌ها درمان نشده است، بلکه به گفته خودش نمک هم روی این زخم کهنه پاشیده‌اند.

صبح دیروز قراربود روز موعود باشد. افراد زیادی برای نجات آرمان عبدالعالی در تکاپو بودند، حالا که این پرونده جنجالی به مرحله آخرش رسیده، خانواده غزاله به‌عنوان کسانی که قراراست سخت‌ترین و مهم‌ترین تصمیم را بگیرند، درمانده فریادمی‌زنند. با اینکه تنها تعیین‌کننده مرگ و زندگی آرمان بیست‌وچهار ساله هستند، اما هیچ اقتداری در صحبت‌هایشان دیده نمی‌شود، فقط یک نشانه از دخترشان می‌خواهند و بس. هنوز هم دست نکشیده‌اند، فقط مهلت داده‌اند، برای دل خودشان.

مادر دو شبانه‌روز است خواب به چشمانش نیامده، بعد از اینکه آرمان را درست از بالای چوبه دار به پایین کشید، فریاد کشید و از خدا خواست تا به او آرامش بدهد: «هیچ‌کس حرف‌های مرا نشنید. ٦‌سال عذاب کشیدم. می‌گویند آرمان در زندان تحصیل کرده، دانشگاه رفته، مدرک گرفته است. کاش کسی به این موضوع هم فکر می‌کرد که دختر من هم دانشگاه قبول شده بود، می‌خواست درس بخواند، اما به او فرصت ندادند. کلی آرزو داشت. آرزوهایش را بر باد دادند. اگر غزاله من هم زنده بود، دختری تحصیلکرده و موفق بود. آرمان مهلت زندگی دارد، اما دختر من در ١٩سالگی و اوج جوانی مهلتش تمام شد. او تمام دارایی من و شوهرم بود.»

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی حرف‌های دردناک مادر غزاله؛ مادر آرمان تازه یادش افتاد پسر دارد!

بیشتر از هر چیز دیگری، برخی حرف‌ها و هجمه‌ها که در فضای مجازی ایجاد شده، مادر غزاله را رنجانده است. دلش از برخی کسانی که برای نجات آرمان دست به کار شده‌اند، پر است.

آن‌هایی که حرف‌های این مادر و پدر را نشنیدند و برای دل پدر و مادر آرمان دعا کردند: «این حرف‌ها بیشتر از همیشه دل ما را خون می‌کند. برخی هنرمندانی که یک‌طرفه به قاضی رفتند، نه از دل من خبر داشتند و نه از دل شوهرم، اما برای آرمان دست به کار شدند تا این جوان زنده بماند. کسی نمی‌گوید حق دختر من که در اوج جوانی کشته شد، چه می‌شود. من شب قبل از اعدام با پرویز پرستویی، مجید مجیدی، احسان علیخانی و رامبد جوان ملاقات کردم و به آقای پرستویی گفتم آیا شما درددل مرا شنیدید که این‌طور قضاوت کردید. مگر دختر من انسان نبود. چرا اول به حرف‌های من گوش ندادید و یک‌طرفه به قاضی رفتید. آرمان کاری کرد که حتی یک نشانه کوچک هم از تنها بچه من نمانده است؛ آقای پرستویی هم درنهایت گفتند حق با من است. یادم می‌آید روز‌های اولی که غزاله ناپدید شده بود و من دستم به هیچ کجا بند نبود، آن روز‌هایی که آرمان هنوز به قتل اعتراف نکرده بود، یک‌بار از طریق یک رابط، عکس دخترم را به دست آقای علیخانی رساندم تا در تلویزیون منتشر کند. او قبلا هم این کار را کرده بود. اتفاقا عکس بچه‌ای را در برنامه‌اش منتشر کرد و آن بچه پیدا شد، اما عکس غزاله را منتشر نکرد و گفت: پلیس اجازه نمی‌دهد. شب قبل از اعدام به او گفتم، آن زمان عکس دختر مرا منتشر نکردی، حالا عکس آرمان را منتشر می‌کنی و می‌خواهی زنده بماند! من واقعا دلم از همه این حرف‌ها پر است.»

با وجود همه اینها، ناهید شکوهی پای چوبه دار، وقتی آرمان با گریه بالا رفت، به او مهلت داد.

اما به گفته این خانواده، این مهلت هنوز به معنای رضایت نیست. می‌گویند آرمان پای چوبه دار خواهد رفت: «ما فقط و فقط به خاطر دل خودمان و آرامش‌مان این کار را کردیم، نه موج فضای مجازی و پست‌های سلبریتی‌ها. آرمان یک ماه دیگر اعدام خواهد شد. هنگام اجرای حکم، پدر آرمان گریه کرد و گفت: خیلی سخت است آدم بداند این آخرین دیدار با فرزندش است. بله، سخت است. اما سخت‌تر از آن، این است که پدر و مادر نتوانند برای آخرین‌بار صدای فرزندشان را بشنوند و او را ببینند و حتی نشانه‌ای از او داشته باشند. من جسدی هم از بچه‌ام ندارم که حداقل سر مزارش بروم و آرام شوم. کاش من هم می‌دانستم این آخرین‌بار است که غزاله را می‌بینم. آن‌وقت او را بغل می‌کردم، می‌بوسیدم، تمام شب تا صبح کنارش می‌خوابیدم، به او می‌گفتم هزاران‌بار صدایم بزند «مامان» تا این صدا در گوشم بماند و دیگر از سرم نرود. آن‌قدر نگاهش می‌کردم تا تصویر آخرش در ذهنم حک شود، اما من هیچ فرصتی نداشتم. دخترم را بی‌گناه کشتند.»

اشک تمامی ندارد. یادآوری آن روز‌ها برایش دردناک است؛ روز‌هایی که خانه به خانه به دنبال دخترش گشت؛ خیابان‌ها را پشت سر گذاشت و درنهایت به خانه آرمان رسید؛ جایی که دخترش آخرین‌بار آنجا بود: «از طریق ردیابی موبایل و آنتن‌دهی آن به خانه آرمان رسیدم. آرمان اعتراف نمی‌کرد. دخترم سه ماهی می‌شد که از آرمان جدا شده بود، اما او رهایش نمی‌کرد. آن روز را خوب به خاطر دارم. دوشنبه دوازدهم اسفند سال ١٣٩٢ بود. دخترم به مطب دکتر رفت، با اصرار من رفت، اما گویا آرمان آن‌قدر به او زنگ می‌زند تا اینکه غزاله برای ٢٠ دقیقه به آنجا می‌رود و دیگر برنمی‌گردد. آرمان خودش اعتراف کرد. حتی میله بارفیکس را که پنهان کرده بود، خودش هنگام بازسازی صحنه به مأموران نشان داد، اما بعد صحبت‌هایش را عوض کرد. کاش می‌گفت: جسد دخترم کجاست. کاش یک تار مو می‌آوردند و می‌گفتند این برای غزاله است. همین برایم کافی بود. حتی خانواده‌اش هم در این سال‌ها یک‌بار به دیدن ما نیامدند. روز یکشنبه که آرمان را به انفرادی بردند، مادرش بعد از سال‌ها به محل کار من آمد و اشک ریخت. حتی روز‌های اولی که آرمان اعتراف کرد، خودم به‌عنوان بیمار به مطب دندانپزشکی مادر آرمان رفتم. نشستم تا نوبتم شود. بعد وارد اتاقش شدم و گفتم مادر غزاله‌ام. تا آن زمان مادرش یک‌بار هم به دیدن من نیامده بود. همان روز بود که مادرش به من گفت: امکان ندارد پسرم قاتل باشد. من اشک مادر آرمان را تازه روز یکشنبه دیدم، در صورتی که خودم وقتی دخترم ناپدید شد، خانه به خانه و محله به محله رفتم تا به آرمان رسیدم. خودم تلاش کردم. من مادرم. او هم اگر جان پسرش برایش مهم بود باید می‌آمد و بیشتر از این حرف‌ها تلاش می‌کرد.»

مادر غزاله از روند پیگیری این پرونده راضی است و از دستگاه قضائی و برخی قضات تشکر می‌کند: در این مدت قاضی شهریاری به‌شدت به ما لطف داشتند و اجازه ندادند حق‌مان پایمال شود؛ همین‌طور قاضی جهانی.

با وجود همه اینها، ناهید شکوهی پای چوبه دار، وقتی آرمان با گریه بالا رفت، به او مهلت داد. اما به گفته این خانواده، این مهلت هنوز به معنای رضایت نیست. می‌گویند آرمان پای چوبه دار خواهد رفت: «ما فقط و فقط به خاطر دل خودمان و آرامش‌مان این کار را کردیم، نه موج فضای مجازی و پست‌های سلبریتی‌ها. هنگام اجرای حکم، پدر آرمان گریه کرد و گفت: خیلی سخت است آدم بداند این آخرین دیدار با فرزندش است. بله، سخت است. اما سخت‌تر از آن، این است که پدر و مادر نتوانند برای آخرین‌بار صدای فرزندشان را بشنوند و او را ببینند و حتی نشانه‌ای از او داشته باشند

منبع: فرارو

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۳۴۶۱۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بیکارتر از کیم کارداشیان، مرفه‌تر از ایلان ماسک!

در رمان «شهر جایگشت»، نوشته گرگ ایگان، شخصیتی به نام پیر وجود دارد که در یک واقعیت مجازی، به جاودانگی دست یافته و کنترل کاملی بر آن دارد و درعین‌حال خودش را به‌شدت بی‌حوصله می‌یابد. درنتیجه او خودش را مهندسی می‌کند تا هیجانات و اشتیاق‌های جدیدی برای خودش ایجاد کند. او یک‌ لحظه مرز‌های ریاضی را پشت سر می‌گذارد و بعد از آن سرگرم نوشتن اپرا می‌شود. حتی یک‌بار هم به زندگی بعد از مرگ علاقه‌مند می‌شود و سپس ترجیح می‌دهد تا درباره پایه‌های میز فکر کند. بی‌ثباتی پیر، به نکات عمیق‌تری برمی‌گردد. سؤال مطرح‌شده این است که وقتی در آینده دور یا نزدیک، تکنولوژی عمیق‌ترین مشکلات بشر را حل کرده باشد، دیگر انسان‌ها چه‌کاری برای انجام دادن خواهند داشت.

به گزارش خبرآنلاین، این سؤالی است که در کتاب جدید نیک بوستروم، فیلسوف دانشگاه آکسفورد، به آن پرداخته شده. او در آخرین کتابش، احتمال نابودی بشر در ۱۰۰ سال آینده و به دلیل توسعه خطرناک هوش مصنوعی را ۱ به ۶ می‌داند. در آخرین کتاب آقای بوستروم به نام «آرمان‌شهر عمیق»، او نتیجه‌ای متفاوت را در نظر می‌گیرد. اگر هوش مصنوعی فوق‌العاده خوب پیش برود چه خواهد شد؟

وقتی هوش مصنوعی بهتر از انسان عمل می‌کند

طبق سناریوی آقای بوستروم، تکنولوژی تا جایی پیشرفت می‌کند که بتواند تمام کار‌های با ارزش اقتصادی را با هزینه‌ای نزدیک به صفر انجام دهد. در یک سناریوی رادیکال‌تر، حتی هوش مصنوعی می‌تواند کار‌هایی مثل فرزندپروری را که ممکن است فکر کنید فقط مختص انسان‌هاست، حتی بهتر از انسان‌ها انجام دهد. این شاید بیشتر دیستوپیک به نظر برسد تا آرمان‌شهری، اما استدلال آقای بوستروم برخلاف این است.

با سناریوی اول شروع می‌کنیم، چیزی که آقای بوستروم آن را «آرمان‌شهر فراکمیاب» می‌نامد. در چنین دنیایی، نیاز به کار، کاهش خواهد یافت. حدود یک قرن پیش جان مینارد کینز، مقاله‌ای با عنوان «امکانات اقتصادی برای نوه‌های ما» نوشت که در آن پیش‌بینی کرده بود که ۱۰۰ سال بعد نوادگان ثروتمندش تنها ۱۵ ساعت در هفته کار می‌کنند.

گرچه هنوز کاملاً این‌طور نشده، اما زمان کاری افراد به‌شدت کاهش یافته و امروزه در جهان ثروتمند، متوسط ساعات کار هفتگی به کمتر از ۴۰ ساعت رسیده و این در حالی است که در اواخر قرن ۱۹، ساعت کار هفتگی از ۶۰ ساعت هم فراتر می‌رفت. یک فرد معمولی در آمریکا، یک‌سوم ساعات بیداری‌اش را صرف فعالیت‌های تفریحی و ورزش می‌کند.

در آینده، ممکن است افراد بخواهند وقت‌شان را صرف چیز‌هایی فراتر از تصورات فعلی بشر کنند. طبق گفته بوستروم، با کمک تکنولوژی قدرتمند، فضای تجربیات ممکن برای افراد، فراتر از تجربیاتی شود که با مغز‌های فعلی ما در دسترس ما هستند.

بااین‌وجود برچسب تعریف‌شده توسط بوستروم، تحت عنوان آرمان‌شهر فراکمیاب کمی گمراه‌کننده به نظر می‌رسد: انفجار اقتصادی ایجادشده توسط ابراطلاعات ممکن است با منابع فیزیکی، به‌ویژه زمین، محدود شود و گرچه اکتشافات فضایی ممکن است باعث دسترسی بیشتر به فضا شود، اما آن را بی‌نهایت نخواهد کرد.

درعین‌حال جهان‌های میانی وجود دارند که در آن‌ها انسان‌ها اشکال جدید و قدرتمندی از هوش را توسعه می‌دهند و در چنین جهان‌هایی، میزان ثروت ممکن است بسیار زیاد باشد؛ اما بخش عمده‌ای از آن صرف خرید مسکن می‌شود؛ چیزی که در کشور‌های ثروتمند کاملاً به چشم می‌خورد.

رقابت با انسان‌ها همچنان ارزشمند می‌ماند

«کالا‌های موقعیتی» که باعث تقویت موقعیت صاحبان‌شان می‌شود، همچنان وجود خواهند داشت و طبیعتاً کمیاب هستند. حتی درصورتی‌که هوش مصنوعی در مباحثی مثل هنر، هوش، موسیقی و ورزش از انسان‌ها پیشی بگیرد، احتمالاً انسان‌ها همچنان از پیشی گرفتن از همنوعان خود ارزش کسب می‌کنند. در سال ۱۹۷۷، اقتصاددانی به نام فرد هیرش، بحثی تحت عنوان «محدودیت‌های اجتماعی رشد» را مطرح و استدلال کرد که با افزایش ثروت، بخش بیشتری از میل انسان روی کالا‌های موقعیتی متمرکز شده، زمان صرف شده برای رقابت بالا رفته و قیمت چنین کالا‌هایی افزایش می‌یابد و بنابراین سهم آن‌ها از تولید ناخالص داخلی افزایش خواهد یافت و این الگو ممکن است در آرمان‌شهر هوش مصنوعی نیز ادامه پیدا کند.

آقای بوستروم معتقد که برخی از رقابت‌ها، یک شکست در هماهنگی است: اگر همه موافق باشند که دست از رقابت کشیده و رقابت را متوقف کنند، می‌توان زمان را برای فعالیت‌های بهتر دیگری که باعث رشد بیشتر خواهد شد، صرف کنند. در این بین، برخی از رقابت‌ها مثل ورزش کردن ارزش ذاتی و ارزش حفظ و نگهداری دارند. جالب اینجاست که از سال ۱۹۹۷ و زمانی که هوش مصنوعی آی‌بی‌ام Deep Blue موفق شد تا برای اولین بار، گری کاسپاروف، قهرمان شطرنج جهان را شکست دهد، علاقه به شطرنج افزایش چشمگیری پیدا کرده و صنعت کاملی در اطراف ورزش‌های الکترونیکی، فضایی که رایانه‌ها به‌راحتی می‌توانند انسان‌ها را شکست دهند، ایجاد شده است. انتظار می‌رود درآمدزایی در این مسیر در دهه آینده با نرخ سالانه ۲۰ درصد رشد کند و تا سال ۲۰۳۲ به نزدیک به ۱۱ میلیارد دلار برسد.

چندین گروه در جامعه امروزی، باعث ایجاد این سؤال در ذهن ما می‌شوند که انسان‌های آینده چگونه وقتشان را سپری خواهند کرد؟ به نظر می‌رسد که طبقه اشراف و بوهمی‌ها از هنر لذت خواهند برد؛ افراد رهبانی زندگی خودشان را خواهند داشت؛ ورزشکاران زمان‌شان را صرف ورزش خواهند کرد و بازنشسته‌ها، زمانشان را با بخش‌هایی از کار‌های مختلف پر می‌کنند.

بازنشستگی زودرس  

آیا در آینده وظایفی مانند فرزندپروری، همچنان بر عهده انسان‌ها خواهد بود؟ آقای بوستروم دراین‌باره هم اطمینان چندانی ندارد. استدلال او این است که فراتر از دنیای فراکمیاب، یک دنیای «پسا ابزاری» هم نهفته است که در آن هوش مصنوعی برای مراقبت از کودکان هم وارد عمل می‌شود.

خود کینز دراین‌باره نوشته بود: «به نظر من هیچ کشور و مردمی وجود ندارد که بدون ترس به عصر فراوانی و تفریحات نگاه کند. چراکه مدت‌هاست این‌گونه آموزش دیده‌ایم که برای گذران زندگی تلاش کنیم و از زندگی لذت نبریم. امروزه در هر نقطه از جهان، قضاوت رفتار و دستاورد‌های طبقات ثروتمند، چشم‌انداز بسیار ناامیدکننده‌ای است. در کتاب مقدس هم دراین‌باره می‌خوانیم: «دست‌های بیکار کارگاه شیطان هستند»

این پویایی‌ها نوعی «پارادوکس پیشرفت» است. درصورتی‌که اکثر انسان‌ها در آرزوی دنیایی بهتر هستند، اما درصورتی‌که تکنولوژی بیش‌ازحد پیشرفت کند، ممکن است آن‌ها هم اهداف‌شان را از دست بدهند.

آقای بوستروم بر این باور است که اکثریت مردم همچنان از فعالیت‌هایی مثل خوردن غذا‌های خوشمزه که ارزش ذاتی دارند، لذت می‌برند. معتقدان به آرمان‌شهر‌ها که باور دارند که زندگی در آرمان‌شهر‌ها بسیار آسان شده، شاید بخواهند خود را مثلاً با استعمار سیاره‌ای جدید برای مهندسی مجدد تمدن از ابتدا، به چالش بکشند.

بااین‌وجود در برخی مواقع، حتی ممکن است چنین ماجرا‌هایی هم دیگر ارزشی نداشته باشند. حالا این سؤال مطرح می‌شود که انسان‌ها تا چه زمانی می‌توانند از حرکت بین احساسات مختلف خوشحال شوند؟ دقیقاً همان کاری که پیر در رمان «شهر جایگشت» انجام می‌دهد. اقتصاددانان مدت‌ها اعتقاد داشتند که انسان‌ها خواسته‌ها و آرزو‌های نامحدودی دارند و تنوع چیز‌هایی که مردم دوست دارند مصرف کنند بی‌پایان است؛ اما با ظهور یک اتوپیای هوش مصنوعی، این ماجرا به چالش کشیده خواهد شد و نتایج زیادی در این رابطه به دست خواهد آمد.

دیگر خبرها

  • تجدید پیمان با آرمان شهدا
  • پراید نیز اجاره‌ای شد؛ ساعتی ۳۰۰ هزار تومان!
  • تجدید میثاق با آرمان های شهدادر سلماس
  • خاطرات خوب و بد مهاجم استقلال از نبرد خاص!
  • کار به اجاره ساعتی خودرو رسید | پراید ۳۰۰ هزار تومان!
  • محکومیت میلیاردی ذوب‌آهن با آرمان
  • حکم مرگ برای مادر و ۲ فرزندش در محکمه خانوادگی
  • بیکارتر از کیم کارداشیان، مرفه‌تر از ایلان ماسک!
  • روایت تجربه‌ای ۲ ساله در یک جشنواره رادیویی/ من یک مادر هستم
  • فصل دوم مستند «پا به ماه» از شبکه دو سیما