شمس لنگرودی: همیشه عشق اول من «موسیقی» بوده است
تاریخ انتشار: ۲۹ دی ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۵۸۲۴۲۹
خبرگزاری آریا - «من نگران هیچ چیز نیستم جز زندگی. هیچچیز جز خود زندگی اهمیتی ندارد؛ وقتی مرگ روبهروی آدم قرار دارد. هر کاری که ما انجام میدهیم شوخیِ ادامهی زندگی است.» این را «شمس لنگرودی» میگوید، شاعر، نویسنده، محقق و پژوهشگری که همین نگاه را میتوان در آثارش مشاهده کرد و تلاش برای ترسیم فضایی روشن با لحن صمیمیو شفاف و البته آن نگاه عاشقانه به هستی.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شما از جمله شاعرانی هستید که چند دفتر از اشعارتان را به صورت دکلمه منتشر کردهاید؛ اما مدتی است که بخشی از آنان را به شکلِ آواز نیز ارایه میدهید. ابتدا توضیح میدهید که پیشتر دکلمهی اشعار را با چه هدفی انجام میدادید و حالا به چه دلیل به سمتِ فعالیتهای موسیقایی روی آوردید؟آن زمان که آقای «احمدرضا احمدی» مسئول موسیقی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود، ایدهی انتشارِ آثار شاعران را به صورت صوتی ارایه داد و بسیاری از چهرهها چون خودِ ایشان، آقای اخوان ثالث و همچنین شاملو اشعارشان را دکلمه و همراه با موسیقی منتشر کردند. این اقدام در آن زمان در شناساندن شعر نو بین مردم، تأثیر بسیار زیادی داشت؛ چون واقعیت این است که یک اثر صوتی قدرتِ ارتباط با طیفِ وسیعتری از مخاطب را دارد تا اثر مکتوب. در تمام دنیا نیز وضعیت به همین شکل است. هیچ کجای دنیا مردم به طور عام کتابخوان نیستند و میتوان با ضبطِ یک اثر نوشتاری، شرایطی را فراهم کرد تا میلیونها نفر بتوانند از آن استفاده کنند. شما در سفرهای بینِ راهی خودتان نیز میتوانید به یک رمان یا شعرِ صوتی گوش دهید؛ در حالی که خواندن رمان نیاز به آسایش و فراغتی بیشتر دارد؛ البته این هرگز به معنای ارجحیت یک اثر صوتی به اثر مکتوب نیست؛ من تنها دربارهی گستردگی مخاطب است که میگویم. پس با همین نگرش من نیز تعدادی از اشعارم را دکلمه کردم.
و بعد آن را به شکلِ موسیقایی ارایه دادید. ببینید همواره عشق نخست و مشغلهی اول من موسیقی بوده است و از مدتها قبل به این کار اشتغال داشتم؛ اما به دلایل عدیدهای مشغول شعر شدم و تمرکزم به ادبیات معطوف شد؛ اما هماکنون احساس من این است که به علاقهی اولم باز گردم که احساس رضایت بیشتری نیز از آن میکنم.
شما به این نکته اشاره کردید که سالهای بسیاری مشغول فعالیت در حوزهی موسیقی بودهاید. چرا این هنرتان پیشتر بروز پیدا نکرد. نگران برخوردِ مخاطبی بودید که شما را به عنوان شاعری نامدار میشناخت؟ من معمولا وقتی میخواهم کاری انجام میدهم به هیچ چیز جز خود آن کار و حس درونیام فکر نمیکنم. در 28-27 سالگی وقتی اولین مقالهام را دربارهی شعر اخوان ثالث نوشتم، آقایی مرا در یک کتابفروشی دید و شروع کرد به نصیحتِ من که: «شما شاعرید، بهتر است وقتتان را صرف همان کنید و مقاله ننویسید.» من البته شنیدم و هیچ توجهی نکردم و در سالهای بعد چندین مقالهی دیگر هم نوشتم. بعدها به کار تحقیقاتی روی آوردم و تاریخِ تحلیلی شعر نو را نوشتم که دستنویسِ آن دوازده هزار صفحه است و چاپشدهاش سه هزار صفحه. بعد از انتشارِ آن اثر، دوباره برخیها به من گفتند: «شما شاعر هستید و نوشتنِ آثار تحقیقی به کار اصلیتان ضربه وارد میکند» باز هم بیتوجه بودم. من هر کاری که میکنم برای خودم است تا به نیازهای درونیام پاسخی داده باشم. برای همین اصلا فکر نکردهام دیگران دربارهام چه قضاوتی میکنند. میگویند من شاعرم؟ نویسندهام؟ یا هر چیزِ دیگری. بیبنید هیچچیز جز خودِ زندگی اهمیتی ندارد، وقتی مرگ روبهروی آدم قرار دارد. اینها شوخیِ ادامهی زندگی است. من زمانی به کار تحقیقی پرداختم و بعد دیگر نخواستم که آن را ادامه دهم، به همین آسانی. وقتی بسیار جوان بودم در کلاسهای بازیگری شرکت کردم؛ اما هیچ وقت به شکلِ حرفهای وارد آن نشدم تا اینکه وقتی برای چندمین بار برای بازی در فیلمی دعوت شدم، آن را پذیرفتم. باز عدهای گفتند که : «فکر نمیکنید به جایگاهتان لطمهای وارد شود؟» در حالیکه من اصلا به جایگاه فکر نمیکردم و نمیکنم، هر کاری را که دوست دارم انجام میدهم. کمااینکه همکنون مثلا دیگر علاقهای به انجام کارهای تحقیقاتی ندارم و نمیکنم. کار برای من هیچ زمانی شکل اداری نداشته است. برای من یک نیاز عاطفی و روانی است. من فقط به یک چیز فکر میکنم؛ اینکه کار شسته و رفته شود؛ البته ممکن هست این اتفاق رخ ندهد که آن هم مهم نیست، چون باز هم تلاش خواهم کرد.
با این اوصاف نگرانِ این مساله هم نیستید که آثار موسیقاییتان با چه برخوردی از طرف مخاطب مواجه میشود؟ من توجهام بیشتر به کار خودم است تا اینکه مخاطب چطور فکر میکند. یاد گرفتهام باید برای یک کار به علایق عاطفی خودم پاسخ دهم و بعد مخاطب آن را یا دوست دارد یا از آن رویگردان میشود. البته باید این توضیح را بدهم که در این دنیا هیچچیز من را نگران نمیکند؛ جز اینکه لحظهای از عمرم بیهوده از دست برود. خودِ زندگی، من را نگران میکند.
شما بیشتر از اشعار خودتان در آثارتان بهره میگیرید. بله. بیشتر از شعرِ خودم بوده است. اما در این ماجرا تجربهای که برایم جذابیت داشت، این بود که هر ملودی به شعرِ بسیار متفاوتی نیاز دارد. من این را به شکل نظری میدانستم؛ اما وقتی به شکل عملی وارد آن شدم، ددیدم چقدر برایم سخت است که برای بعضی ملودیها شعر بگویم. البته من 9-8 عدد ترانهی آماده دارم که به مرور آنها را ارائه خواهم داد.
ترانهنویسی برایتان کاری است جدی؟ حتما اینطور است. من ترانهای به نام «کافکا» دربارهی داستانِ مسخِ این نویسنده نوشتم؛ اما بعد از یکی-دو هفته که روی آن کار کردم، مستاصل شدم که بالاخره میتوانم آن را به پایان برسانم یا خیر؟ همین چالش است که کار را برای من جذاب میکند.
از آشنایی خودتان با موسیقی میگویید؟ ما در گفتوگوی قبلی که با شما داشتیم به این مساله اشاره کردید که آاشناییتان با موسیقی بیشتر ذوقی بوده است تا علمی. درست است آشنایی من بیشتر گوشی است. البته سالها کلاس موسیقی میرفتم و گیتار کار میکردم (اگرچه هرگز نوازندهی خوبی نشدم) مدت زیادی هم کیبورد کار کردم. اما به لحاظ گوشی و شنیداری همواره به موسیقی توجه داشتم و به شکلِ مستمر روی آن کار کردم.
بیشتر چه موسیقیای گوش میدهید؟ من با تمام جریانات موسیقی آشنایی دارم از موسیقی کلاسیک تا رپ را گوش میکنم و دوست دارم.
به خوانندگان دیگر هم اجازه میدهید تا از اشعارتان به عنوان ترانه استفاده کنند؟بستگی به نوع کار و همچنین تبحرِ سازنده دارد؛ اما تا امروز به هر کسی که خواسته، اجازهی این کار را دادهام. کسی که به سمت شعر من میآید به هر حال تا حدودی با نگرش من همراه بوده است که میخواهد آن را بخواند.
کدام قطعهای که از اشعار شما استفاده شده را بیشتر دوست داشتهاید؟ حالا که قرار نیست اسم ببرم، با آسودگی میگویم: «هیچکدام». (خنده)
و بالاخره اینکه نظرتان را به عنوان یک شاعر دربارهی همنشینی شعر نو و موسیقی سنتی میگویید؟نیما یوشیج وقتی تئوریاش را مطرح کرد، گفت: «کار من جدا کردن شعر از موسیقی است» این مساله را من تا سالها متوجه نمیشدم و فکر میکنم هنوز هم خیلیها به آن پی نبردهاند؛ شعر ما تا قبل از «نیما» با وصلهی موسیقی بود و وزن و ریتم در آن اهمیت بسیاری داشت؛ اما «نیما» به آن شخصیتی مستقل داد. حالا هم فکر میکنم شعر نو موسیقی دیگری میخواهد. شعر قدیم ما عروضی بود و با موسیقی هماهنگ؛ بعد هجایی شد و سخت است روی شعر هجایی، موسیقی سنتی گذاشت.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۵۸۲۴۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نگاهی به نقش موسیقی ایرانی در آواها و نواهای مذهبی
به گزارش خبرگزاری صداوسیما، اذان به معنای «آگاه کردن»، مناجات و نوایی آشنا برای مسلمانان است و در ایران نیز قدمتی دیرین دارد. نکته مهمتر اینکه از مقطعی به بعد این مناجات آسمانی لحن ایرانی به خود گرفته است.
یکی از خاطره انگیزترین اذانهای ثبت شده در حافظه فرهنگی مردم ایران اذان مرحوم «رحیم موذن زاده اردبیلی» است که بر مبنای دستگاههای موسیقی ایرانی و در گوشه روح الارواح اواز بیات ترک در دستگاه شور خوانده شده است.
این نکته نشان دهنده این مسئله است که استفاده از موسیقی اصیل ایرانی در نغمات و آواها میتواند باعث ارتباط بیشتر و عمیقتر مردم با نغمات مذهبی شود.
«عندلیب» به تهیه کنندگی و نویسندگی سعید مبشری، اجرای داود حیدری و کارشناسی علیرضا امینی، ساعت ۲۲:۰۰ از رادیو ایران پخش می شود.