Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایکنا»
2024-04-23@08:50:49 GMT

ملت ایران؛ دست مریزاد

تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۵۸۷۵۱۵

ملت ایران؛ دست مریزاد

گروه اجتماعی- فعال رسانه‌ای سیستان‌‌وبلوچستان در یادداشتی نوشته است: در میان همه ویرانی‌های سیل و بی‌مهری‌های برخی رسانه‌ها، باید سپاسگزار بود از مردم غیور این سرزمین، از ملتی که اندوه و رنج هم‌نوع خود را دید و به یاری آنان شتافت و ثابت کرد که در موقع بحران، همبستگی میان مردمان این مرز و بوم به اوج می‌رسد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گزارش ایکنا از سیستان‌وبلوچستان، در یادداشتی که عبدالحکیم نارویی، فعال رسانه‌ای استان در اختیار ایکنا قرار داده، آمده است: سیل است و خرابی و ویرانی؛ بیش از ده روز است که از این اتفاق ناگوار می‌گذرد. این مرتبه طعمه این بلای طبیعی، مردمانی نجیب، صبور و مؤمن هستند؛ مردمانی از دیار نخل و آفتاب، سخاوت و مهمان‌نوازی، قناعت و بردباری. مردمانی که با وجود از دست‌دادن همه هستی و سرمایه زندگی خود، همچنان قانع و سپاسگزار هستند.

آنان این‌گونه تربیت شده‌اند تا در سخت‌ترین شرایط زندگی به کمک باورها و اعتقاداتی که دارند، مقاوم و پایدار بمانند. از بی‌کفایتی و بی‌تدبیری حرفی نمی‌زنند. خداوند را مسبب‌الامور دانسته و می‌گویند: «هر چه خدا بخواهد به همان راضی هستیم». با آنکه ‌دچار بی‌مهری و بی‌توجهی برخی رسانه‌ها و سازمان‌های مربوطه شده‌اند و در بازتاب درد و رنج‌شان کوتاهی شده است، داد و فریاد به راه نیانداخته‌اند.

اما در این میان باید سپاسگزار بود از مردم غیور این سرزمین، از ملتی که اندوه و رنج هم‌نوع خود را دید اما بی‌خیال نشد و به یاری آنان شتافت و ثابت کرد که در چنین بحران‌هایی همبستگی میان مردمان این مرز و بوم وجود دارد. از قوم بلوچ، که نگذاشت برادرانش در این بحران فراموشی، احساس تنهایی کنند، از سوخت‌بری که این بار مهار فرمان خودرو را گرفت و مسیرهای صعب‌العبوری را که فقط او می‌توانست بپیماید پیمود و خود را به سیل‌زدگان رسانید و کمک‌های هم‌نوعان را در اختیار نیازمندان قرار داد.

از قهرمان اتومبیل‌رانی که این‌بار مدال انسانیت را بر گردن آویخت و حلقه‌ای شد از این زنجیره انسان‌دوستی، از کشتی‌گیران و پهلوانانی که اسم و رسم المپیکی و جهانی خود را کنار گذاشتند و رسم پهلوانی را اینجا و در گمنامی و به‌دور از چشم رسانه‌ها و فلش دوربین‌ها به‌جای آوردند.

از دانشمند حکیم و مصلح دلسوز این دیار، مولوی عبدالحمید که با شنیدن خبر بالا رفتن رنج و درد مردم، بی‌قرار شد و خود را به سیل‌زدگان رسانید و به حرف دلشان گوش داد.

از ملت غیور و همیشه همراه ایران که از نقاط مرکزی و استان‌های همجوار و دورِ سرزمین آریایی، خود را به مناطق آسیب‌دیده رسانده و مرهمی شدند بر درد و رنج این مردم فراموش‌شده.

چه باشکوه بود آن زنجیره انسانی، آن دستان و بازوانی که کمک‌ها را دست به دست کردند و در دستان نیازمندان گذاشتند.

از این اتفاق باید درس گرفت؛ درس برادردی، همدردی، سپاسگزاری و ایثار. مردمانی که زندگی و اموال‌شان تباه‌ شده با سپاس از خداوند از اینکه تن‌شان سالم است با اراده‌ای جدید به دنبال ساختن زندگی از نو هستند.

اهالی یک روستا که خود از سیل آسیب‌ دیده‌اند، خود را فراموش کرده و به امدادگران آدرس روستایی را نشان می‌دهند که دچار خسارت بیشتری شده است. آری، این مردم و عملکردشان در این شرایط سخت زندگی، ستودنی است.

فراموش نکنیم این دیار هنوز درد و رنج فراوان دارد. مردان این سرزمین گرچه لب به سخن نمی‌آورند و چیزی را مطالبه نمی‌کنند اما چشمانشان و مرام انسانیت حرف‌های زیادی برای گفتن و سخنان زیادی برای شنیدن دارد. این مردم خانه خود را از دست داده‌اند.

فرزندان‌شان سرپناه ندارند. ساخت خانه و احیای مجدد زندگی هزینه‌هایی سرسام‌آور دارد. منابع مالی و ارتزاق این مردم از قبیل دامداری، کشاورزی و باغات، طعمه سیل شده است. بحران بیشتر از حد تصوّر است. میزان خسارت‌ها میلیاردها برآورد شده است.

استحقاق این مردم نجیب بیش از این‌ها است، فراتر از اینکه فقط چند روزی در کانون توجّه باشند و احساسی زودگذر آنان را در آغوش گیرد. آنان مستحق طرح‌هایی هدفمند و دنباله‌دار برای احیای زندگی دوباره‌شان هستند. گرچه سال‌ها طول بکشد. قطعا هر سرپرست، مدیر و کسی که دستش یارای یاری‌رساندن به دیگران را دارد، برای کاستن از درد و رنج این مردمان بی‌‌ادعای سرزمین نخل و مهربانی، عندالله مسئول است تا مبادا بیش از این دل‌شان بشکند.

فراموش نکنیم خداوند این مردم را فراموش نکرده است، اما نظاره‌گر عملکردمان در قبال محنت این مردم صبور، نجیب و رنج‌دیده است.

چشمان معصوم کودکان سیل‌زده و بی‌سرپناه بلوچستان منتظر کمک‌های مردمی و انسان‌دوستانه مردم خیر است. به یاری آنان بشتابیم تا خداوند یاری‌رسانِ روزهای سخت زندگی ما باشد.

انتهای پیام

منبع: ایکنا

کلیدواژه: خبرگزاری قرآن خبرگزاری بین المللی قرآن سیل سیستان و بلوچستان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۵۸۷۵۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فیلمی دیده نشده از بازار تهران در دوره قاجار؛ صدای مردم در ۱۲۰ سال پیش را بشنوید!

زی‌سان: فیلمی بسیار کمیاب از حال و هوای بازار تهران در دوره قاجار که توسط یک کمپانی خارجی (احتمالا انگلیسی) فیلمبرداری و صدابرداری شده. تخمین زده می‌شود که این فیلم متعلق به سال‌های ١٢٨٠ تا ١٢٨۵ خورشیدی باشد. 

با هندزفری گوش دهید تا بهتر بتوانید صدای افراد را بشنوید.

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی روایت جالب یک خارجی از بازار تهران در دوره ناصرالدین شاه

«کارلا سرنا» بانوی جهانگرد ایتالیایی در سفرنامه‌اش از نقش مهم بازار در زندگی ایرانی توصیفی جالب ارائه داده است؛ بازار «مجلس» و «بورس» است و محل کسب است و جایی برای اخبار و جنجال و گپ‌زدن و طنز و شایعه و خوشگذرانی.

«کارلا سرنا» در سال ۱۲۵۶ شمسی به ایران آمد و سفرنامه‌ای نوشت که «آدم‌ها و آیین‌ها در ایران» نام دارد.

وی در کتابش توصیف مفصلی از زندگی و خلقیات ایرانیان و مسائل اجتماعی ایران ارائه داده است و از بازار تهران در عهد ناصری نیز روایتی بسیار جالب و شنیدنی دارد.

این جهانگرد ایتالیایی درباره رفتار‌های روزمره در بازار و کارکرد‌های اجتماعی بازار تهران نوشته است: «مانند تمامی شهر‌های آسیایی، بازار مرکز جنب‌وجوش است. مردم در آنجا از اولین ساعات طلوع آفتاب تا دم غروب به‌طور مداوم در حال حرکت و فعالیت هستند. رفت و آمد پیاده‌ها و سواره‌هایی را می‌بینی که از میان قطار شتر‌ها و قاطر‌هایی که برای خالی‌کردن بار کالا‌های خود راهی کاروانسرا‌ها هستند، به‌زحمت برای خود راهی باز می‌کنند.

بازار محل ملاقات و قرار‌های عمومی است. آنجا مردم همچنان‌که درباره مسائل و منافع شخصی و تجاری خود بحث و گفتگو می‌کنند درباره مسائل عمومی و امور دولتی نیز به شور و تبادل نظر می‌پردازند.

به‌طورخلاصه باید گفت که بازار جای بورس و مجلس را یکجا گرفته است. باز هم تعریف بازار کامل نیست. اخبار، شایعات، تهمت‌زدن‌ها، نشر اکاذیب، جنجال‌ها، بدگویی‌ها و افشاگری‌ها همه از بازار سرچشمه می‌گیرد و در بازار دهان به دهان می‌گردد و مطابق معمول دست آخر، یک کلاغ و چهل کلاغ می‌شود.

تکرار داستان‌ها و طنز‌های بامزه و ساختن و رواج‌دادن نکته‌های ظریف و حتی زمزمه تصنیف‌های جدید نیز جز در بازار، در جای دیگر معمول نیست. در آنجا قصه‌ها و افسانه‌های گوناگون، مردم ساده را سخت سرگرم می‌کند.

هیچ جای دیگر پرجمعیت‌تر از بازار نیست. همچنین هیچ جای دیگری، چون بازار محل تجمع و اختلاط تمامی طبقات مردم نیست.

دکان‌های موجود در بازار، اتاقک‌های چهارگوشی است که در داخل آنها بازرگانان تمام روز روی گوشه فرشی می‌نشینند و کارگران و پادو‌ها آنچنان سرگرم کار خویشند که اصلا به عابرانی که از مقابل آنان دائما به سویی می‌روند کمترین توجهی نمی‌کنند...

به‌نسبت مغازه‌داران که از سر صبح تا دم غروب تنها کارشان چانه‌زدن با مشتریان است و از جای خود تکان نمی‌خورند کارگران زندگی فعال‌تری دارند.

اقامت در این حجره‌های عاری از هوا و آفتاب نباید برای سلامت مزاج سودمند باشد. در زمستان‌ها آنجا را با منقل گرم می‌کنند. اگر فضای دکان گنجایش داشته باشد منقل را زیر میز کوتاه و چهارگوشی که رویش لحاف انداخته‌اند، می‌گذارند و به آن کرسی می‌گویند. آن‌وقت همه زیر کرسی نشسته پا‌ها را دراز می‌کنند…

سقف گنبدی بازار روزنه‌هایی دارد که از آن شعاع آفتاب و هوای تازه بیرون به داخل نفوذ می‌کند و از سنگینی هوا می‌کاهد. شب‌ها شبگرد‌ها از بازار مراقبت می‌کنند. دزد خیلی کم در آن حول‌وحوش دیده می‌شود...

نحوه غذاخوردن کارگران و مغازه‌داران هم دیدنی است؛ کبابی‌ها، چلوکبابی‌ها، میوه‌فروشان و قهوه‌چی‌ها هر یک محصول خود را به محل کار آنان می‌آورند و علاوه بر آن مشتریان را از لذت شنیدن سخنان شیرینی نیز برخوردار می‌کنند، چون ایرانی، عاشق اختلاط و گپ‌زدن است.

سلمانی‌ها هم آنچه را که برای تمیزکردن گوش، کوتاه‌کردن موی سر و اصلاح ریش لازم دارند درجعبه‌ای با خود حمل می‌کنند و از حجره‌ای به حجره دیگر سر می‌زنند و در همان محلِ کارِ مشتری اصلاح می‌کنند...

با آغاز شب، دکان‌های بازار و کاروانسرا‌ها بسته می‌شوند، کاری که وقت زیادی نمی‌گیرد، چون لازم نیست چیزی را جابجا کنند. تنها چند قطعه تخته، مقابل دکان‌ها می‌گذارند و به سوی خانه راه می‌افتند.

اهل بازار بدون آنکه کارشان واقعا جدی به نظر برسد همه خوش‌برخورد، خنده‌رو، پرتحرک و پُرجنب‌وجوش هستند. از حق نباید گذشت که من کوچکترین شرارتی از آنان ندیدم».

tags # تهران قدیم سایر اخبار (تصاویر) عجیب‌ترین موجودات دریایی جهان؛ از شیطان دریایی تا ماهی خون‌آشام! حقایقی عجیب درباره اژد‌های کومودو؛ از بچه‌داری بدون جفت‌گیری تا شنیدن بوی خون از ۴ کیلومتری! چه کسی لباس را اختراع کرد؛ آیا انسان‌های اولیه همیشه لخت بودند؟ اولین قتل در جهان چگونه اتفاق افتاد؟!

دیگر خبرها

  • ملت که نباید همیشه در شعب ابی طالب زندگی کنند
  • اعلام آمادگی مجموعه مدیریت سیستان و بلوچستان از گسترش و حمایت خانه های دین و زندگی
  • روزنامه جمهوری اسلامی: ملت که نباید همیشه در شعب ابی طالب زندگی کنند
  • گریه نماینده مالت در سازمان ملل برای مردم فلسطین
  • ایده‌های جالب مردم غزه در برابر توحش همه جانبه صهیونیستها
  • چگونه در دنیا و آخرت عاقبت به خیر شویم؟
  • مسیریابی سعادت بشر با پویش زندگی با آیه‌ها
  • فیلمی دیده نشده از بازار تهران در دوره قاجار؛ صدای مردم در ۱۲۰ سال پیش را بشنوید!
  • صدای شکسته شدن استخوان به گوش می‌رسد | ما می‌دانستیم سفره مردم کوچک شده!
  • اسحاق جهانگیری: صدای شکسته شدن استخوان مردم به گوش می‌رسد