Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «رکنا»
2024-03-29@14:54:05 GMT

خط سرنوشت

تاریخ انتشار: ۶ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۶۶۰۲۰۳

رکنا: زن اشک‌هایش را به آرامی پاک کرد. دوست نداشت این جا و در این وضعیت پسرش را ببیند چند ماهی می‌شد که از پسر و عروسش خبری نداشت. زن به آرامی در را باز کرد و با اجازه قاضی روی صندلی نشست. با دیدن پرونده‌های قطور روی میز سرش به دوران افتاد. صدای قاضی او را از حال و هوای خودش بیرون آورد.

به گزارش رکنا، من از هیچ چیز خبری ندارم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حتی نمی‌دانم اصلاً برای چه این جا آمده ام. فقط خبر دارم که چند تا از همسایه‌ها از آن ها شکایت کرده‌اند.

یکی از همسایه‌ها در حالی که به شدت ناراحت بود گفت: آقای قاضی از این زن بخواهید که خودش برایتان تعریف کند و داستان زندگی‌اش را بگوید آن وقت دلیل شکایت ما روشن می‌شود.

به دستور قاضی پیرزن به خاطرات سال‌های گذشته‌اش برگشت.

عباس چند ماه بیشتر نداشت که پدرش در یک تصادف مرد. وقتی تنها شدم و دیدم که بعد از مرگ آن خدا بیامرز هیچ کس به من وعباس که تنها یادگار زندگی‌مان بود، توجهی ندارد کمر همت بستم و تمام عشق و جوانی ام را برای بزرگ کردن او صرف کردم. سال‌ها به صورت شبانه‌روز در خانه‌ها کار کردم. لقمه از دهانم گرفتم و به دهان او گذاشتم هر طور بود باید پسرم موفق و در آینده برای خودش کسی می‌شد. عباس هم پسر خوبی بود. می‌فهمید که چقدر رنج می کشم با درس خواندن و تلاش زحمات مرا هدر نمی داد و بالاخره بعد از 18 سال روزی که با شادی روزنامه به دست جلویم ایستاد و گفت که دانشگاه قبول شده به من جان ونیروی دوباره‌ای داد.

برای این که پسرم مهندسی‌اش را به راحتی تمام کند بیشتر کار می‌کردم. او هم چهارساله درس‌اش را خواند و در یک شرکت شروع به کار کرد. از آن به بعد او به من گفت: مادر دیگر کار نکن و از این به بعد تمام هزینه‌های زندگی به دوش من است. بعد از 22 سال سختی و تلاش بالاخره خانه‌نشین شدم و پسرم چرخ زندگی‌مان را می چرخاند. ولی شش‌ماه نگذشته بود که پسرم به من گفت عاشق دختری شده که در شرکت شان کار می‌کند. به خواستگاری که رفتیم از دیدن آن دختر خوشحال شدم و به او دل بستم. عروسم را خیلی زود به خانه آوردیم.

دوتایی صبح با هم سرکار می‌رفتند و غروب هم خسته بر می‌گشتند. من هم در این فاصله کارهای خانه را انجام می‌دادم و غذا می‌پختم. ولی هر بار سرسفره شام متوجه می‌شدم که عروسم لب به غذا نمی‌زند و پسرم از این کار عصبی می‌شد تا این که بعد از چند هفته پسرم به من گفت دیگر لازم نیست غذا درست کنی دلیلش را پرسیدم ولی از جواب دادن طفره می‌رفت تا این که بالاخره گفت مونس از دستپخت شما راضی نیست.

برای راحتی پسرم به دل نگرفتم و حرفی نزدم. از آن به بعد عروسم برای خودشان شام درست می‌کرد و به من هم گفته بود بهتر است شب‌ها شام را خودم درست کنم و زودتر بخورم و بخوابم چون آن ها تا دیر وقت بیرون هستند، باز هم حرفی نزدم. با این که ناراحت شده بودم ولی باز فکر می‌کردم که اگر آن ها این طور راحت هستند چرا مزاحم‌شان شوم و زندگی‌شان را تلخ کنم.

پیرزن اشک‌هایش را پاک کرد و بعد ازدقایقی سکوت گفت: تا این که بعد از مدتی متوجه شدم پسرم خیلی ناراحت است. هر وقت مرا می‌دید سعی می‌کرد از جلوی من فرار کند. یک روز او را به روح پدرش قسم دادم که از من چیزی را پنهان نکند و او هم گفت زنش گفته دوست ندارد من با آن ها زندگی کنم. می‌دانستم پسرم هیچ سرمایه‌ای ندارد تا بتواند با آن خانه‌ای اجاره کند و می‌دانستم باید کاری کنم تا به این اختلاف میان آن ها پایان بدهم برای همین چادرم را سر کردم و بی آن که حرفی بزنم از خانه بیرون رفتم. فکر می‌کردم عروس و پسرم دنبالم می آیند ولی این‌طور نشد و بعد از چند روز همسایه‌ها متوجه قضیه شدند.

هر روز از صبح در محله دیگری کار می‌کردم و شب‌ها به خانه یکی از همسایگان قدیمی پناه می‌بردم همسایه‌ها امیدوار بودند پسر و عروسم متوجه اشتباه شان شوند ولی بعد از چند ماه به دادگاه آمده و شکایت کردند ولی من هیچ شکایتی از آن ها ندارم و الان هم حتی اگر آن ها بخواهند نزدشان نخواهم رفت. اگر پسرم تمام عشقی را که به پای او ریخته‌ام فراموش کرده است و اگر عروسم دوست ندارد مرا در کنار خود ببیند چرخش روزگار به او خواهد فهماند چه اشتباهی کرده است. آن ها وقتی صاحب فرزند شوند همه چیز را درک خواهند کرد.

با دستور قاضی پسرجوان که ابراز شرمندگی می‌کرد موظف شد تا نفقه مادرش را بپردازد.

منبع: رکنا

کلیدواژه: سقوط هواپیما یارانه دلار شهادت سردار سلیمانی تصادف روزنامه غذا فرار اخبار حوادث پسر قاضی زن سرنوشت دوست عکس فیلم زن تهران حوادث تهران اخبار تهران خانواده دختر جوان مرد ایران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۶۶۰۲۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تحلیلی بر سرنوشت انسان با کتاب «منازل الآخره»

کتاب «منازل الآخره» زندگی پس از مرگ همراه با زندگی‌نامه مولف از مرحوم شیخ عباس قمی تحلیلی بر سرنوشت انسان است، که هنگام مرگ و بعد از آن با استناد به آیات قرآن کریم و روایات معصومین (ع) نگاشته شده و از سوی انتشارات جمکران منتشر شده است.

شیخ عباس قمی عالم ربانی و عارف وارسته در این اثر ارزشمند با نگاهی حدیث‌شناسانه به همه منزل‌گاه‌هایی که بر سر راه مسافران آخرت قرار گرفته، درصدد نشان دادن تصویری روشن از هر یک از این منزلگاه برآمده و کوشیده است ضمن برشمردن اهمیت و خطرات هر جایگاه، ابزاری برای نجات از هول و وحشت و وسیله‌ای برای دستیابی به سلامت و مصونیت در هر مقام ارائه دهد و خواننده را به اندیشه تدارک و جبران خطا‌هایی وادارد، که در گردنه‌های خطرناک سفر آخرت، موجب سقوط به دامن عذاب الهی هستند.

فصل اول درباره مرگ، فصل دوم درباره قبر، فصل سوم درباره برزخ، فصل چهارم درباره قیامت، فصل پنجم درباره بیرون آمدن از قبر، فصل ششم درباره میزان، فصل هفتم درباره حسابرسی، فصل هشتم درباره پرونده، فصل نهم درباره صراط و فصل آخر به عذاب جهنم می‌پردازد.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «مرگ پایان زندگانی انسان نیست، بلکه آغاز مرحله‌ای جدید از زندگانی اوست. مرگ دروازه‌ای گشوده به سوی حیات آخرت است. مرگ پاسخگویی به دعوت ناگزیر خدای هستی بخش، در انتقال از سرای فانی و ناپایدار، به منزلگاهی باقی و پاینده است. مرگ سفری نزدیک به دیار جاودانگی است. مرگ برای انسانی که دل به خدا داده و با ایمان و یاد قیامت، عمل صالح را رهتوشه سفر آخرت خویش قرار داده است، شادمانی و آسایش و بازگشتی خجسته به سوی بهشت برین است.

مرگ برای او بشارتی به نعمت‌های جاودانه است. مرگ برای او بالاترین شادمانی است. مرگ پلی برای عبور دادن مؤمن از شداید و ناگواری‌ها به سوی بهشت بیکرانه و نعمت‌های همیشگی است. مرگ برای مؤمن، چونان کندن جامه‌ای چرکین و پوشیدن لباسی فاخر به جای آن، چونان باز کردن بندها، شکستن زنجیر‌ها و سوار گشتن بر رام‌ترین مرکب‌ها، چونان انتقال از منزلی ویران و وحشت‌زا به سرایی ایمن و مأنوس است.

مردن برای مؤمن همچون بوییدن بهترین و دلپذیرترین رایحه‌هاست، از کثرت خوبی این بو خوابی آرام به سراغش می‌آید و همه درد و رنج‌هایش پایان می‌پذیرد.

مردن برای مؤمنی که زاد سفر برگرفته و به حق آماده مرگ شده، نافع‌تر از دوایی است که دردمندی برای معالجه خویش استعمال می‌کند. آری! اگر آنان نعمت‌هایی را که مرگ سبب وصول به آنهاست می‌شناختند، آن را طلب می‌کردند و دوستش می‌داشتند بیشتر از آنکه انسان عاقل دور اندیش، برای دفع آفت‌ها و جلب سلامت‌ها، دارو را می‌طلبد و دوست می‌دارد. مردن برای مؤمن چونان وارد شدن به حمّامی است که آخرین باقیمانده کثافتِ معاصی را از جان او می‌زداید و آلودگی گناهان را از پیکره هستی او پاک می‌کند».

باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری ادبیات

دیگر خبرها

  • دهه آخر رمضان را نباید در بطالت گذراند
  • شب قدر؛شب تعیین سرنوشت
  • پیش‌بینی شیخ احمد یاسین از سرنوشت رژیم صهیونیستی در سال۲۰۲۷ چه بود؟ +فیلم
  • روایتی غم‌انگیز از سرنوشت پدران و مادران سالمندان سنندج
  • بازی سرنوشت ساز شهرداری ارومیه در روزشنبه
  • روایتی غم‌انگیز از سرنوشت پدران و مادران سالمندان سنندج+فیلم
  • گلرهای سرخابی آماده نبردهای سرنوشت ساز قهرمانی!
  • سرنوشت لایحه مدیریت تعارض منافع در مجلس چه می‌شود؟
  • سرنوشت «لایحه مدیریت تعارض منافع» در مجلس چه می‌شود؟
  • تحلیلی بر سرنوشت انسان با کتاب «منازل الآخره»