زندگینامه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
تاریخ انتشار: ۹ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۷۰۲۸۵۸
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
یا فاطِمَةَ الزَّهْراَّءُ یا بِنْتَ مُحَمَّدٍ یا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ یا سَیِّدَتَنا وَ مَوْلاتَنا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکِ اِلَى اللّهِ وَ قَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهَةً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعى لَنا عِنْدَ اللّهِ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ، فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً، وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ، وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَ أَتَى [أَتَانَا] بِهِ وَصِيُّهُ، فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا، لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلايَتِكِ.بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِكَتِهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللَّهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ،
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكِ وَ عَلَى رُوحِكِ وَ بَدَنِكِ،
أَشْهَدُ أَنَّكِ مَضَيْتِ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكِ، وَ أَنَّ مَنْ سَرَّكِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَ مَنْ جَفَاكِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَ مَنْ آذَاكِ فَقَدْ آذَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَ مَنْ وَصَلَكِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَ مَنْ قَطَعَكِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، لِأَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنْهُ، وَ رُوحُهُ الَّذِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ، كَمَا قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، أُشْهِدُ اللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلائِكَتَهُ أَنِّي رَاضٍ عَمَّنْ رَضِيتِ عَنْهُ، سَاخِطٌ عَلَى مَنْ سَخِطْتِ عَلَيْهِ، مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ، مُوَالٍ لِمَنْ وَالَيْتِ، مُعَادٍ لِمَنْ عَادَيْتِ، مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ، مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ، وَ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً وَ حَسِيباً وَ جَازِياً وَ مُثِيباً.
*****
به گزارش گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از شهرکرد، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دختر گرامی حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت خدیجه کبری (س) دختر خویلد، همسر مکرمه حضرت امام علی (ع) و مادر ارجمند حضرت امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و حضرت زینب کبری (س) است.
پدر بزرگوارش خاتم پیامبران الهی و برترین مخلوق خداوند، و مادرش خدیجه، از زنان بزرگ، شریف و ثروتمند قریش، و نخستین بانویی بود که به اسلام گروید و تمامی ثروت و دارایی خود را برای خدمت به اسلام و مسلمانان صرف کرد. خدیجه در دوران جاهلیت و دوران پیش از ظهور اسلام نیز به پاکدامنی مشهور بود، تا جایی که از او به طاهره (پاکیزه) یاد میشد.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در روز ۲۰ جمادی الثانی سال پنجم پس از بعثت در مکه مکرمه، چشم به جهان گشود.
در مورد تاریخ ولادت آن حضرت (س) اختلاف وجود دارد. تاریخ ولادت ایشان در بیشتر منابع اهل سنت، ۵ سال پیش از بعثت و در زمانی که قریش مشغول مرمت خانه کعبه بودند، در برخی سال دوم بعثت و در بیشتر منابع شیعی، ۵ سال پس از بعثت پیامبر اسلام (ص) ذکر شده است.
در روایتی آمده است که رسول خدا (ص) در دوران حمل حضرت فاطمه سلام الله علیها توسط خدیجه به او فرمود: اى خدیجه! جبرئیل مرا بشارت داده که او دختر است، و گفته که او منشأ نسلى پاک و مبارک است و خداوند تبارک و تعالى مقدّر نموده که نسل من از طریق او برقرار و پایدار بماند، و مقرّر فرموده که فرزندان او پس از انقطاع وحى امام و خلیفه خدا در زمین باشند.
پیامبر اکرم (ص)، نام فرزند عزیز خود را فاطمه گذاشتند که در مورد علت این نامگذاری در حدیثی از آن حضرت (س) آمده است:
«إنّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ فَطمَ ابْنَتِی فاطِمَة وَ وُلدَها وَ مَنْ أَحَبًّهُمْ مِنَ النّارِ فَلِذلِکَ سُمّیَتْ فاطِمَة»
«خداوند دخترم فاطمه و فرزندانش و هر کس که آنها را دوست داشته باشد را از آتش دوزخ جدا کرده، به این دلیل او فاطمه نامیده شده است.»
در جایی دیگر، دلیل نامگذاری ایشان به نام فاطمه را این گونه بیان کردند که از هر گونه بدی جدا و بریده شده است.
اکثر مفسران شیعی و عدهای از مفسران بزرگ اهل تسنن نظیر فخر رازی، آیه آغازین سوره مبارکه کوثر (إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ) را به حضرت فاطمه (س) تطبیق نمودهاند و ایشان را خیر کثیر و باعث بقا و گسترش نسل و ذریه پیامبر اکرم (ص) ذکر نمودهاند.
حضرت فاطمه (س) یکی از پنج بانوی قدسی جهان به شمار میرود و جایگاه بسیار رفیعی در دین اسلام دارد. آن حضرت (س) سومین معصوم، و همچنین دختر معصوم، همسر معصوم و مادر معصوم، و دارای ویژگیهای ممتاز متعددی است. طبق روایات، آن حضرت (ع) عصمت کبرای الهی میباشد.
۱۲ امام بزرگوار شیعه (ع) از نسل حضرت فاطمه زهرا (س) هستند. سوره و آیاتی از قرآن کریم مانند سوره کوثر، سوره انسان، آیه تطهیر و آیه مودت در حق آن حضرت (س) و همسر و فرزندانش نازل گردیده است و دوستی و دشمنی با ایشان، به منزله دوستی و دشمنی با پیامبر (ص) است.
حضرت فاطمه سلام الله علیها در دین اسلام جایگاه بسیاری رفیعی دارد و به ویژگیهای متعددی ممتاز است. آن حضرت (س)، معصومه است و ۱۲ امام شیعه از نسل آن حضرت هستند. سوره و آیاتی از قرآن همچون سوره کوثر، سوره انسان، آیه تطهیر و آیه مودت در حق آن حضرت و همسر و فرزندانش نازل گردیده و دوستی و دشمنی با آن حضرت به منزله دوستی و دشمنی با پیامبر است.
همچنین مطابق با روایتی از پیامبر اکرم (ص)، آن حضرت (س) سیدة نساء العالمین (به معنای بزرگ بانوی زنان جهانیان) است.
رسول خدا (ص) فرمود: «ابنَتی فاطمةُ فإنّها سیّدةُ نِساءِ العالَمینَ مِن الأوّلِینَ و الآخِرِینَ» (دخترم فاطمه بزرگ بانوی زنان جهانیان است.)
مشهورترین لقب حضرت فاطمه (س)، «زهرا» به معنی درخشنده و روشن، و از دیگر القاب ایشان، صدیقه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، مبارکه و بتول است.
کنیه مشهور ایشان اُمّ ابیها (به معنای مادر پدرش)، و اُمّ الحسن، اُمّ الحسین، اُمّ المحسن، اُمّ الائمه، اُمّالخیرة، اُمّالأخیار، اُمّالفضایل، اُمّالأزهار، اُمّالعلوم و اُمّالأسماء از دیگر کنیههای ایشان میباشد.
ابن بابویه به سند معتبر از یونس بن ظبیان از حضرت امام جعفر صادق (ع) روایت کرده است که؛ فاطمه (س) را ۹ نام است نزد حق تعالی: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدّثه و زهراء. پس حضرت فرمود که آیا میدانی تفسیر فاطمه چیست؟ و فرمود: فُطِمَتْ مِنَ الشَّر؛ یعنی بریده شده است از بدی ها، پس فرمود: اگر امیرالمؤمنین (علیه السلام) تزویج نمینمود او را، کفوی و نظیری نبود او را بر روی زمین تا روز قیامت.
همچنسن از امام صادق (ع) پرسیدند: چرا فاطمه را زهرا نامیدند؟ فرمود:، زیرا فاطمه چنان بود که، چون در محراب میایستاد، نوری از او برای اهل آسمان درخشش میکرد، همان طور که ستارگان برای اهل زمین درخشش دارند.
حضرت فاطمه (س) محبوبترین فرد نزد پیامبر گرامی اسلام (ص) بود. شیخ مفید و شیخ طوسی روایت کرده اند که حضرت رسول خدا (ص) فرمود: فاطمه پاره تن من است هرکه او را شاد گرداند مرا شاد گردانیده است و هرکه او را آزرده کند مرا آزرده است، فاطمه (ع) عزیزترین مردم است نزد من.
شیخ صدوق به سند معتبر روایت کرده است که، چون حضرت رسول (ص) از سفری مراجعت میفرمود: اوّل به خانه حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) تشریف میبردند و مدتی میماندند و بعد از آن به خانه زنان خود میرفتند.
شیخ طوسی از عایشه روایت کرده است: ندیدم احدی را که در گفتار و سخن شبیهتر باشد از فاطمه به رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم)، چون فاطمه به نزد آن حضرت میآمد او را مرحبا میگفت و دستهای او را میبوسید و در جای خود مینشاند، چون حضرت به خانه فاطمه میرفت برمی خاست و استقبال آن حضرت میکرد و مرحبا میگفت و دستهای آن حضرت را میبوسید.
روزی پیامبر خدا (ص) به او فرمود: چه چیز بهتر است از برای زن؟ فاطمه (س) گفت: آنکه نبیند مردی را و نبیند مردی او را؛ پس حضرت نور دیده خود را به سینه چسبانید وفرمود: «ذُرِّیةً بعضهُا منْ بَعْضٍ»
همچنین روایت کرده از امیرالمؤمنین (علیه السلام) که شخص نابینائی اذن خواست از حضرت فاطمه (علیهاالسلام) که داخل خانه شود، فاطمه (علیهاالسّلام) خود را از او مستور کرد، پیغمبر خدا (صلی اللّه علیه وآله وسلم) به فاطمه علیهاالسلام فرمود: به چه سبب خود را مستور کردی وحال آنکه این مرد نابینا ترا نمیبیند؟ عرض کرد: اگر او مرا نمیبیند من اورا میبینم، اگر در پرده نباشم استشمام رایحه مینماید. پس حضرت فرمود: شهادت میدهم که تو پاره تن من میباشی.
ازدواج:
وقتی آن حضرت به سن ازدواج رسید، افراد زیادی از صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) و بزرگان و سرشناسان مسلمان از ایشان خواستگاری کردند. از جمله این افراد ابوبکر و عمر بودند، لیکن پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) در جواب آنان فرمود: در مورد فاطمه منتظر فرمان الهی هستم. پس از آن، خویشاوندان "علی (علیه السّلام) " و بنابر نقل دیگری، ابوبکر و عمر از علی (علیه السّلام) خواستند تا حضرت فاطمه (سلام الله علیهم) را از پیامبر خواستگاری کند؛ لذا علی (علیه السّلام) شخصاً به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) شرفیاب شد؛ ولی شرم و حیا مانع از سخن گفتن ایشان گردید. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) پرسید: اباالحسن چه میخواهی؟ و علی (علیه السّلام) همچنان ساکت بود تا پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) سه بار سؤال خود را تکرار نمود. سپس فرمود: گویا فاطمه (سلام الله علیهم) را میخواهی؟ علی (علیه السّلام) جواب داد: آری؛ و بنابر نقل دیگری علی (علیه السّلام) به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) عرض کرد، پدر و مادرم فدای تو باد. تو میدانی که مرا در کودکی از پدرم "ابوطالب" و مادرم "فاطمه بنت اسد" گرفتی و در سایه تربیت خود پرورش دادی و در این پرورش از پدر و مادر بر من مهربانتر بودی و از سرگردانی و شک که پدران من دچار آن بودند، رها نمودی. تو در دنیا و آخرت تنها اندوخته من هستی. اکنون که خداوند مرا به وسیله تو نیرومند ساخته است، میخواهم به زندگی خود سامان بدهم و ازدواج کنم. من برای خواستگاری فاطمه آمده ام. آیا قبول میکنی؟
با شنیدن این خبر چهره مبارک پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) از شادمانی برافروخت و به روی علی (علیه السّلام) خندید و فرمود: آیا چیزی داری که مهریه فاطمه قرار دهی؟ عرض کرد: حال من بر شما پوشیده نیست. جز شمشیر و شتر آبکش و زره چیزی ندارم. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمودند: شمشیر را برای جهاد و شتر را برای آب دادن به نخلهای خرما و بارکشی در سفر میخواهی، همان زره را مهر قرار بده؛ و بنابر نقل دیگر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به علی (علیه السّلام) فرمود: پیش از تو کسانی به خواستگاری او آمده اند، اما دخترم نپذیرفته است. سپس به خانه رفت و به دخترش فرمود: علی تو را از من خواستگاری کرده است، تو پیوند و سبقت او در اسلام را میدانی و از فضیلت او آگاهی. حضرت زهرا (سلام الله علیهم) بدون آن که صورت خود را برگرداند، خاموش ماند. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم)، چون آثار خشنودی را در چهره او دید، فرمود: الله اکبر، سکوتها، اقرارها، سکوت او نشانه رضایت اوست.
به هر حال علی (علیه السّلام) مهریه حضرت زهرا (سلام الله علیهم) را که مبلغ ۴۸۰ درهم بود و به قولی ۴۰۰ درهم و یا همان مهرالسنه یعنی مبلغ ۵۰۰ درهم بود؛ و از طریق فروش زره آن حضرت تامین گردید، به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) داد. آن حضرت یک سوم آن را داد تا به وسیله آن عطر تهیه کنند و بقیه را بدون آن که بشمارد به ابوبکر داد تا با آن لوازم زندگی برای حضرت زهرا (سلام الله علیهم) تهیه کند. در مورد علت این امر پیامبر بارها به "سلمی" فرمود: «من فاطمه را به علی تزویج نکردم، بلکه خدا فاطمه را به علی تزویج نمود.» و نیز در فضیلت علی (علیه السّلام) فرمود: «لو لم یخلق علی (علیه السّلام) ما کان لفاطمه کفو؛ اگر علی (علیه السّلام) خلق نمیشد، برای فاطمه همسری پیدا نمیشد.» و نیز فرمودند: فاطمه جان: خداوند به رضای تو راضی و به خشم تو خشمگین میشود؛ و نیز "عایشه" از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) نقل میکند که آن حضرت به فاطمه زهرا (سلام الله علیهم) فرمودند:ای فاطمه بشارت بر تو باد که همانا خداوند تو را بر همه زنان عالم و بر همه زنان اهل اسلام برگزیده است. این ازدواج پر برکت طبق نقل مشهور در سال دوم هجرت در مدینه اتفاق افتاد.
زندگی مشترک آنها در سن ۹ سالگی حضرت فاطمه (سلام الله علیهم) و در کمال صفا و محبت آغاز گردید؛ به طوری که علی (علیه السّلام) میفرمود: «به خدا قسم تا فاطمه (سلام الله علیهم) زنده بود او را به خشم نیاوردم و او نیز کاری نکرد که مرا به خشم آورد ....»
در آیاتی از قرآن آن حضرت به همراه همسر و دو فرزندش امام حسن (ع) و امام حسین (ع) به عنوان اهل بیت پیامبر اکرم (ص) خوانده شدند و به شدت مورد عنایت پیامبر اسلام (ص) بودند.
آن حضرت را چهار اولاد بوده امام حسن و امام حسین و زینب کبری و زینب صغری که مکنات است به ام کلثوم (سلام اللّه علیها) اجمعین و فرزندی را حامله بوده که او را پیغمبر (صلی اللّه علیه وآله و سلّم) حضرت محسن نامیده بود و بعد از رسول خدا (صلی اللّه علیه وآله وسلم) و قبل از تولد، سقط شد.
زندگی حضرت فاطمه (س) از آغاز کودکی آمیخته به سختیها و رنجها و مشکلات فراوان بود. هنوز بیش از دو سال از زندگی حضرت زهرا (س) نگذشته بود که قریش در صدد کشتن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برآمدند. و، چون ابوطالب از این تصمیم مطلع گشت از بنی عبدالمطلب خواست تا داخل شعب ابوطالب شده و از جان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع کنند. آنان به جز ابولهب و ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب به شعب رفتند. قریش نیز در واکنش به این حرکت پیوندهای اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و ... را با آنان قطع کرد. این محاصره سه سال به طول انجامید. مطابق با گزارشهای تاریخی کسانی که درون شعب بوده اند، وضعیت سختی داشتند آنها قادر به برطرف کردن مایحتاج خود نبوده و حتی قریش راه ورود طعام و آب را بر روی آنان بسته بودند.
در سال دهم بعثت پس از آنکه بنی هاشم از شعب ابی طالب بیرون آمدند و وضعیت آنها رو به بهبودی میرفت حضرت ابوطالب (علیه السلام) از دنیا رفت و به فاصله چند روز پس از آن در حالی حضرت فاطمه سلام الله علیها بیش از پنج سال نداشتند، حضرت خدیجه (سلام الله علیها)، از دنیا رفتند. در روایتی آمده است پیش از خاک سپاری پیامبر (صلی الله علیه اله و سلم) به قبر ایشان فرود آمدند در حالی که «فاطمه» دامان پدرش، پیامبر را گرفته بود و دور پدر میگشت و میپرسید: پدر جان! مادرم کجاست؟ و پیامبر پرسش او را بی پاسخ میگذاشت. او به سوی دیگران میرفت و از آنان سراغ مادر پرمهر خویش را میگرفت که در این هنگام «جبرئیل» فرود آمد و به پیامبر خبر داد که: «پروردگارت به شما فرمان میدهد که سلام ما را به «فاطمه» برسان و به او بگو: مادرش «خدیجه» اینک در بهشت زیبا و پرطراوت خداست. در کاخی از مروارید که غرفه هایش از طلا و ستونهایش از یاقوت سرخ است و او در کنار «آسیه» و «مریم» دختر «عمران» و مادر «مسیح» است. پیامبر، «فاطمه» را در آغوش گرفت و مورد محبت قرار داد و پیام خدا را به او رسانید.
پس از وفات حضرت خدیجه (س) سالهای مابقی سالهای حضور پیامبر در مکه مملوّ از آزارها و اهانتها و تلاشهای مستمر دشمنان برای محو اسلام و مسلمین بود. گاه دشمنان سنگدل، خاک یا خاکستر بر سر پیامبر (صلی الله علیه وآله) میپاشیدند، هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه وآله) به خانه میآمد، فاطمه (علیها السلام) خاک و خاکستر را از سر و صورت پدر پاک میکرد، در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، پیامبر (صلی الله علیه وآله) میفرمود: «دخترم! غمگین مباش و اشک مریز که خداوند حافظ و نگهبان پدر توست»
حضرت فاطمه سلام الله علیها سرانجام پس از رحلت پدر بزرگوار (ص)، از حق خلافت همسرش که به تعیین الهی بود به شدت دفاع نمود و در جریان هجوم عمر بن خطاب (به هواداری از خلافت ابوبکر)، به خانهاش سخت آزرده و بیمار شد و بر اثر مرارتها و رنج ناشی از آن به شهادت رسید.
بنابر وصیت خویش شبانه و به صورت پنهانی دفن گردید. به طوری که محل قبر شریفش نیز نامعلوم است.
در مورد تاریخ شهادت جانگداز حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) چند روایت وجود دارد که بنا بر روایتی ۷۵ روز پس از رحلت پدر گرامیشان حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در ۱۳ جمادی الاولی (که نظر اهل سنت نیز بر همین تاریخ است) و به روایت مشهورتری ۹۵ روز پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) مطابق با روز سه شنبه سوم جمادی الثانی در سال یازدهم هجری ـ. در حالی که ۱۸ سال بیشتر از عمر مبارکشان نمیگذشت ـ. میباشد.
در «کشف الغمه» وغیر آن روایت کرده اند که، چون وفات حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) نزدیک شد اسماء بنت عمیس را فرمود که آبی بیاور که من وضو بسازم، پس وضو ساخت و به روایتی غسل کرد نیکوترین غسلها و بوی خوش طلبید و خود را خوشبو گردانید و جامههای نو طلبید و پوشید و فرمود کهای اسماء جبرئیل در وقت وفات پدرم چهل درهم کافور آورد از بهشت، حضرت آن را سه قسمت کرد یک حصه برای خود گذاشت و یکی از برای من و یکی از برای علی (علیه السلام)، آن کافور را بیاور که مرا به آن حنوط کنند، چون کافور را آورد فرمود که نزدیک سر من بگذار پس پای خود را به قبله کرد و خوابید و جامه بر روی خود کشید و فرمود کهای اسماء ساعتی صبر کن بعد از آن مرا بخوان اگر جواب نگویم علی (علیه السلام) را طلب کن، بدان که من به پدر خود ملحق گردیده ام، اسماء ساعتی انتظار کشید بعد از آن، آن حضرت را ندا کرد و صدائی نشنید، پس گفت:ای دختر مصطفیای دختر بهترین فرزندان آدم،ای دختر بهترین کسی که بر روی زمین راه رفته است،ای دختر آن کسی که درشب معراج به مرتبه «قابَ قَوْسَین اَوْ اَدْنی» رسیده است، چون جواب نشنید جامه را از روی مبارکش برداشت دید که مرغ روحش به ریاض جنّات پرواز کرده است پس بر روی آن حضرت افتاد آن حضرت را میبوسید و میگفت:، چون به خدمت حضرت رسول (صلی اللّه علیه وآله وسلم) برسی سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان، در این حال حضرت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام تشریف آوردند.
در روایت دیگر است که اسماء گریبان خود را چاک زد و از نزد فاطمه (علیهاالسّلام) بیرون شد، حسنین علیهماالسلام اورا ملاقات کردند فرمودند:ای اسماء، مادر ما کجا است؟ اسماء سکوت کرد، آن دوبزرگوار داخل بیت شدند و دیدند که مادرشان خوابیده است، جناب امام حسین (علیه السلام) نزدیک شد و حرکت داد آن حضرت را دید که از دنیا رفته است «فَقالَ یا اَخا آجَرَ اللّه فی الْوالِدَة؛ گفت:ای برادر، خدا اَجر دهد ترا در مصیبت والده.» پس امام حسن (علیه السلام) خود را روی مادر افکند.
دفن امّ أبیها.
چون پاسی از شب گذشت و دیدهها به خواب رفت جنازه را بیرون آوردند حضرت امیرالمؤمنین و حسن و حسین علیهماالسلام و عمار و مقداد و عقیل و زبیر و ابوذر و سلمان و بریده و گروهی ازبنی هاشم و خواصّ آن حضرت بر حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) نماز کردند و در همان شب او را دفن کردند. حضرت امیر (علیه السلام) بر دور قبر آن حضرت هفت قبر دیگر ساخت که ندانند قبر آن حضرت کدام است. وبه روایتی دیگر، چهل قبر دیگر را آب پاشید که قبر آن مظلومه در میان آنها مشتبه باشد، و به روایت دیگر قبر آن حضرت را با زمین هموار کرد که علامت قبر معلوم نباشد. اینها برای آن بود که عین موضع قبر آن حضرت را ندانند و بر قبر او نماز نکنند و خیال نبش قبر آن حضرت را به خاطر نگذرانند و به این سبب در موضع قبر آن حضرت اختلاف واقع شده است. بعضی گفته اند که در بقیع است نزدیک قبور ائمه بقیع (علیهماالسّلام) و بعضی گفته اند ما بین قبر حضرت رسالت (صلی اللّه علیه وآله وسلم) و منبر آن حضرت مدفون است؛ زیرا که حضرت رسول (صلی اللّه علیه وآله وسلم) فرمودند: ما بین قبر من و منبر من باغی است از باغهای بهشت و منبر من بر دری است از درهای بهشت؛ و بعضی گفته اند که آن حضرت را در خانه خود دفن کردند و این اَصَحّ اقوال است چنانکه روایت صحیحه بر آن دلالت میکند.
صاحب منتهی الآمال گوید که من مصائبی که بر حضرت زهرا (علیهاالسّلام) وارد شده در کتاب مخصوصی ایراد کردم و آن را «بَیتُ الاَحْزان فی مَصائِبِ سَیدَةِ النِّسْوان» نامیدم. همچنین در کتاب «مفاتیح الجنان» و «هدیة الزایرین» ثواب زیارت و اختلاف در قبر آن حضرت و کیفیت زیارت آن مظلومه را ذکر کرده ام.
وصایای زهرا
شیخ طوسی و کلینی به سندهای معتبر از حضرت امام زین العابدین و امام حسین علیهماالسّلام روایت کرده اند که، چون حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) بیمار شد وصیت نمود به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) که کتمان کند بیماری او را و مردم را بر احوال او مطلع نگرداند و اعلام نکند اَحدی را به مرض او؛ پس حضرت به وصیت اوعمل نموده خود متوجّه بیمارداری او بود و اسماء بنت عمیس آن حضرت را در این امور معاونت میکرد و در این مدت احوال او را پنهان میداشتند از مردم، چون نزدیک وفات آن حضرت شد وصیت فرمود که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) خود متوجه غسل و تکفین او شود و در شب او را دفن نماید و قبرش را هموار کند؛ پس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) خود متوجّه غسل و تکفین و امور او گردید و او را در شب دفن کرد و اثر قبر او را محو نمود و، چون خاک قبر آن حضرت را با دست خود فشاند حزن و اندوه آن حضرت هیجان کرد آب دیدههای مبارکش بر روی اَنْوَرش جاری شد و رو به قبر حضرت رسالت (صلی اللّه علیه وآله وسلم) گردانید و گفت: اَلسَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ.
داستان غم انگیز فدک
پس از آنکه یهود خیبر در مقابل لشکر اسلام از در تسلیم در آمدند، مردم «دهکده فدک» که یهودی بودند به نفع آنان، اسلحه خود را بر زمین گذاشته و تن به مصالحه دادند؛ به این صورت که نیمی از دهکده فدک به ملکیت رسول خدا درآمد. از آنجا که مسلمانان در این امر مستقیماً نقشی نداشته و فدک بدون خون ریزی به دست آنها افتاده بود؛ لذا فدک خاص پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) گردید؛ و زمانی که آیه: «و آت ذی القربی حقه؛ حق خویشاوندان خویش را بپردازید.»
پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فدک را به فاطمه (سلام الله علیهم) داد و به او تملیک نمود. پس از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) حکومت وقت به بهانه اینکه فدک ملک شخصی پیامبر نبوده و نباید در دست فاطمه زهرا (سلام الله علیهم) باشد، آن را از حضرت زهرا (سلام الله علیهم) گرفتند و به استدلالهای منطقی و شواهد زنده آن حضرت توجهی نکردند. در حالی که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) در زمان حیات خویش فدک را به ایشان داده بود و مال موروثی به حساب نمیآمد. عایشه میگوید: فاطمه (سلام الله علیهم) پس از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) از ابوبکر خواست که فدک را به او باز پس دهد، ابوبکر در جواب گفت: پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرموده از ما ارث برده نمیشود و آنچه از ایشان بازمانده، صدقه است؛ لذا فاطمه (صلی الله علیه و آله وسلّم) نیز از او خشمگین شد.
تسبیحات حضرت فاطمه
برکاتی که از آن حضرت به ما رسیده از جمله تسبیح معروف آن حضرت (س) است که احادیث در فضیلت آن بسیار است و کافی است آنکه هر که مداومت کند به آن، شقی و بد عاقبت نمیشود، و خواندن آن بعد از هر نمازی بهتر است؛ و کیفیت آن ۳۴ مرتبه اللّهُ اَکبَرُ، ۳۳ مرتبه اَلْحمدُللّه و ۳۳ مرتبه سُبْحانَ اللّه است.
*****
الّلهُمَّ ارْزُقْنا زِيارَتَها وَ شَفاعَتَها ...
انتهای پیام/ف
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: زندگی نامه حضرت فاطمه ائمه اطهار
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۷۰۲۸۵۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ساره خسروی؛ مترجم: روانشناسان خواندن «سلام زیبا» را به مراجعین خود پیشنهاد میکنند
«سلام زیبا» نوشته خانم آن ناپولیتانو داستان زندگی خانواده «پاداوانو» است. یک خانواده 6 نفره؛ پدر، مادر و چهار دختر که در شیکاگو زندگی میکنند. داستان از دوران نوجوانی این دخترها آغاز میشود و تا میانسالی آنها ادامه دارد. مخاطب با غم ها و شادیها، اشک و لبخندها و عشقها و ناکامیهای شخصیتهای داستان همراه می شود و با دنبال کردن چند دهه از زندگی آنها به کشف و شناخت خود، احساسات و مهارتهایش دست مییابد.
از این جهت «سلام زیبا» رمانی است که به خواندن آن توصیه شده و با اقبال مخاطب در جهان مواجه شده است. این اثر کتاب سال به انتخاب واشنگتن پست، تایم و نامزد بهترین کتاب سال گودرید را یدک میکشد و به عنوان یکی از پرفروش های نیویورک تایمز معرفی شده است.
درباره «سلام زیبا» که توسط نشر آموت منتشر شده با ساره خسروی؛ مترجم اثر به گفتگو نشستیم که حاصل آن را میخوانید.
چه شد که تصمیم گرفتید کتاب «سلام زیبا» را ترجمه کنید؟
معمولاً نویسندههایی که آثار قبلیشان پرفروش شدهاند مورد توجه مترجمها قرار میگیرند. اثر قبلی ناپولیتانو، «ادوارد عزیز» هم کتاب پرفروشی بود چه در آمریکا و چه در ایران. وقتی متوجه شدم که این نویسنده قرار است کتاب جدیدی چاپ کند، آن را زیر نظر گرفتم. زمانی که تصمیم به ترجمه «سلام زیبا» گرفتم، این کتاب هنوز به زبان انگلیسی چاپ نشده بود. من فقط خلاصهای از این رمان خواندم و بسیار جذب خط داستانیاش شدم. ناگفته نماند که عنوان کتاب هم نوید یک داستان گرم و صمیمی را میداد. بعد از چاپ کتاب کل داستان را خواندم و با ناشر مشورت کردم و نظر هر دو ترجمه اثر بود.
این کتاب برای شما چه ویژگی بارزی دارد که مخاطب در خوانش آن باید به آن توجه ویژه ای کند؟
این کتاب ویژگیهای بسیاری دارد اما آنچه دوست دارم خوانندگان توجه بیشتری به آن کنند، بُعد روانشناختی رمان است. این رمان سرشار از آموزههای روانشناختی است. این کتاب یک قصه نیست بلکه میتواند داستان زندگی خیلی از ماها باشد. من خودم به عنوان یک خواننده بعد از خواندن این کتاب صرفاً به داستانش فکر نمیکردم بلکه به واکنشهای خودم در چنین شرایطی هم میاندیشیدم، به توانایی درک دیگران، به گذشت کردن، به انتخابهای اطرافیانم و نحوه برخوردم با آنها هم میاندیشیدم. امیدوارم کتاب بتواند این واکنشها را در خوانندگان هم ایجاد کند. اغلب خوانندهها کتاب میخوانند تا در قالب آن داستان چیز جدیدی یاد بگیرند. بهنظرم «سلام زیبا» نمونه بارز کتابی است که میتواند به زیبایی و ظرافت هرچه تمامتر مفاهیم زیادی را به خواننده القا کند.
داستان یک خانواده آمریکایی و وقایعی که طی چند دهه بر آن میگذرد را روایت میکند، با توجه به این نکته، اثر چقدر بازتاب زندگی روزمره مردم آمریکا است و تصویر عینی از جامعه امروز خانوادههای آمریکایی را نشان دهد؟
اجازه بدهید بگویم نه فقط جامعه امروز آمریکا. علیرغم اینکه رمان در بستر آمریکا و در دهههای هفتاد و هشتاد میلادی اتفاق میافتد، نویسنده یک رمان جهانی نوشته است. او دست روی موضوعاتی گذاشته که همه برای همه مردم دنیا آشناست. موضوعاتی از قبیل افسردگی، طردشدگی، خودخواهی، کنارآمدن با سوگ، دوراهیهای زندگی، استقلال، گذشت و... . هر خوانندهای از هر کجای دنیا میتواند این موضوعات ملموس را درک کند چرا که چنین موضوعاتی تاریخ انقضا ندارند. وقتی میبینم خوانندگان ایرانی با شخصیتهای این رمان همزادپنداری میکنند و میگویند فلان شخصیت خیلی به من شبیه بود، یا اگر من جای او بودم این کار را میکردم یعنی که این رمان توانسته یک تصویر عینی از جامعه امروزی ارائه دهد.
درباره نویسنده اثر بگویید. خانم آن ناپولیتانو از آن دسته نویسندگانی است که از خلق شخصیت های پیچیده و توصیف چالش درونی انسان ها لذت میبرد و در آثارش همیشه در این مسیر قدم برداشته است. چه عاملی باعث شده اکثر نویسندههای امروز آمریکایی به خلق داستان های شخصیتمحور و توصیف چالش های درونی انسان امروز رو بیاورند و خانم آن ناپولیتانو نسبت سایر نویسندهها چه ویژگی بارزی دارد؟
میشود گفت که نگاه به بُعد درونی انسان از دوره مدرنیسم به شکوفایی رسید. ویرجینیا وولف یک جمله معروف دارد که میگوید «به درون نگاه کن و زندگی انگار خیلی متفاوت با این است.» این دیدگاه بهدنبال برجستهکردن پیچیدگیها و تعارضهای درونی شخصیتهاست تا به یک تصویر زنده و واقعی از انسانها دست یابد. این روش نوآورانه به نویسندگان امکان میداد تا به پرسشهای پیچیدهتر و عمیقتر از زندگی و انسانها بپردازند. باتوجه به اینکه انسانها دارای تعارضها، تردیدها، احساسات و تجربیات گوناگون هستند، نگاه به درون شخصیت از سمت نویسنده به خواننده کمک میکند تا با تجربهها و احساسات شخصیتهای داستان همدل شود و درک عمیقتری از جامعه و جهان پیرامون خود پیدا کنند. دلیل پرطرفدار بودن این نوع داستانها هم بیشتر بهخاطر عمق بخشیدن و رسوخ به درونیترین بخش انسان است که میتواند بیشترین تاثیر را روی خواننده بگذارد. ناپولیتانو هم از این قاعده مستثنی نیست. داستان همواره با کشمکشهای درونی شخصیتهای داستان خواننده را تا پایان با خود میکِشد. اما چیزی که ناپولیتانو را در این نوع سبک برای من متمایز میکند، خلق شخصیتهایی است که علیرغم اشتباهاتی که دارند، دوستداشتنی هستند. این دید واقعی به شخصیتها، آنها را ملموستر میکند. در اغلب رمانها خوانندگان فقط با یک شخصیت همزادپنداری میکنند. اما در این رمان دیدهام که بسیاری از خوانندگان با شخصیت «سیلوی» همراه میشوند و بسیاری«جولیا» را به خاطر استقلالش ستایش میکنند و شماری هم خود را بسیار شبیه به «ویلیام» میدانند. این همراه کردن خوانندگان با شخصیتها از نظر من نقطه قوت ناپولیتانو بوده است.
«سلام زیبا» موفقیت هایی کسب کرده است؛ نظیر بهترین کتاب سال به انتخاب واشنگتن پست و تایم، پرفروش نیویورک تایمز بوده و نامزد بهترین کتاب سال گودریدز، شما به عنوان مترجم اثر موفقیتهای کتاب را مرهون چه میدانید؟
موفقیت این رمان بستگی به مجموعهای از ویژگیها دارد؛ اول، نثر ادبی و در عین حال شیوای ناپولیتانو است که خواندن کتاب را چندین برابر لذتبخشتر میکند. ویژگی دیگر موضوعاتی است که او دست روی آنها گذاشته است که همگی از معضلات روز هر جامعهای هستند. این را هم اضافه کنم که ناپولیتانو چاشنی شعر و ادبیات(والت ویتمن و زنان کوچک) و ورزش (بسکتبال) را هم به اثرش اضافه کرده که به محبوبیت این اثر افزوده، چرا که این مفاهیم هم طرفداران خود را در بین خوانندگان دارند. سومین ویژگی خلق شخصیتهای گیرا و قابل درک است که خوانندگان را به خوبی همراه میکند. از دیگر ویژگیهای این کتاب میشود به اضافه کردن چاشنی احساس اشاره کرد. اغلب خوانندهها وقتی از لحاظ احساسی درگیر یک داستان میشوند، آن خوانش برایشان لذتبخش میشود. پایان این کتاب هم سرشار از احساس است و میتواند در موفقیت کتاب نقش مثبتی ایفا کرده باشد.
نویسنده اثری روانشناسانه نوشته است. اقبال مخاطب امروز دنیا و همچنین مخاطب ایرانی به داستانهای شخصیتمحور که از رگههای روانشناسی بهره بردهاند، چقدر است؟
به نظر من داستانهایی که بُعد روانشناسی دارند، میتوانند خیلی بهتر از کتابهایی که مستقیماً آموزههای روانشناختی را آموزش میدهند روی مخاطب تاثیر بگذارند. چرا که مخاطب امروز به دنبال این نیست که نصیحت شود، بلکه ترجیح میدهد به طور ضمنی یک حقیقت ملموس را درک کند جوری که انگار خودش در جایگاه آن شخصیت قرار دارد. من بسیار شنیدم که روانشناسان حتی در همین ایران خواندن «سلام زیبا» را به مراجعین خود پیشنهاد کردهاند و این نشان میدهد اهمیت داستان خواندن و در عین حال تاثیر گرفتن از آن تا چه حد بالاست. امیدوارم این شیوه داستاننویسی بیشتر رواج پیدا کند.
سلام «زیبا» ماجرای زندگی چهار خواهر است که گفته شده نویسنده خواسته با این اثر ادای دینی کند به رمان کلاسیک و خواندنی «زنان کوچک». درباره این مساله و نقاط اشتراک و تفاوت های این دو اثر بگویید.
نویسنده در یکی از مصاحبههایش گفته که در ابتدا قصد نداشت ایده «زنان کوچک» را وارد داستان کند اما بعد از اینکه به وسط داستان رسید، متوجه شد که بد نیست برای بُعد دادن به کارش ارتباط بین خواهرها را به ارتباط بین خواهران مارچ تشبیه کند. اما به جز این من به شخصه هیچ شباهتی بین دو داستان ندیدم و همانطور که خود نویسنده گفت این داستان صرفاً ادای دینی به «زنان کوچک» است و نه نسخه به روز شده این کتاب. «سلام زیبا» یک داستان مستقل با دیدگاهی کاملاً متفاوت است که میتواند خوانندههای زیادی را به خودش جذب کند. ناگفته نماند که علاقهمندان به درامهای خانوادگی همچون «زنان کوچک» نه تنها از خواندن «سلام زیبا» لذت میبرند، بلکه به بینشی فراتر از آن هم دست مییابند.
خدیجه زمانیان یزدی