در قسمت بیست و چهارم فصل دوم سریال «ازسرنوشت» چه گذشت؟
تاریخ انتشار: ۴ اسفند ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۷۰۱۰۵۷۱
اسماعیل که در مقابل حق خواهی سهراب و هاشم، دائم به آنان اهانت و توهین میکرد، با واکنش تند هاشم روبرو شد و همین مساله به درگیری فیزیکی بین آنان کشیده شد.
هاشم که بعداز این درگیری، صورتش کمی زخمی و قرمز شده بود به همراه سهراب، وسایلشان را جمع و سپس کارگاه اسماعیل را ترک کردند و بار دیگر آواره خیابانها و پارکها شدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خاله پوری که سخت ناراحت بود، رو به آنان کرد و گفت: شما مطمئن هستید که اسماعیل نمیتواند بدهکاری اش را بدهد. اسماعیل! بدهکاری بالا آورده؟ سهراب در پاسخ سئوال خاله پوری گفت که آقا اسماعیل قمار میکند. مادرش با شنیدن این حرف، سکوت کرد و اشک در چشمانش حلقه زد. نغمه که از این حرف بچهها به شدت ناراحت شده بود، گفت: حالا دارید داداش اسماعیل منو میگید؟!
در این لحظه خاله پوری به اسماعیل زنگ میزند که او هرگز گوشی را بر نمیدارد. او سپس متن قرارداد بچهها و اسماعیل را که از قبل پیش خود نگه داشته بود به سهراب و هاشم میدهد تا آنان بتوانند حق خود را از پسرش بگیرند. خاله پوری به بچهها گفت که هر کاری علیه اسماعیل بکنید من حمایتتون میکنم و پشت شما هستم. هاشم نیز به نغمه گفت که اگر چاره داشتند هرگز علیه اسماعیل شکایت نمیکردند.
هاشم و سهراب به مسافرخانه میروند. بچهها نمیدانند که برای گرفتن حق خود چه باید بکنند. روز بعد به پرورشگاه میروند. خندان مسئول پرورشگاه پس از شنیدن داستانشان با اسماعیل، به شدت از دست سهراب و هاشم ناراحت و دلخور میشود و گفت که چرا از ابتدا او را در جریان این کارها نگذاشته است. خندان قرارداد را از بچهها گرفت و گفت که باید علیه اسماعیل شکایت کنیم، اما وقتی او پول ندارد، چه باید بکنیم؟
خندان خطاب به بچهها گفت که با یک وکیل در این مورد صحبت خواهد کرد. شما برید مسافرخانه و تسویه حساب کنید و بعد برگردید به پرورشگاه. سهراب و هاشم همین کار را میکنند و پس از مدتی به پرورشگاه بر میگردند.
روز بعد خندان و بچهها به کارگاه میروند. خندان رو به اسماعیل کرد و گفت که شما با سهراب و هاشم قرارداد دارید و باید به آن عمل کنید و پول آنان را بدهید. همچنین یک چک دارید که باید آن را نیز پاس کنید. خندان به اسماعیل گفت که یه مهلتی به تو میدم تا بدهکارهایت را بدهی. اسماعیل در مقابل به حرفهای گذشته روی میآورد و گفت که من تا حالا حق کسی رو نخوردم. این بچهها رو که میبینید به من تهمت زدند و به خاطر این حرف ها، خیلی از کارگران رو از دست دادم و با این کارگران اندک نمیتوانم کاری انجام دهم.
خندان وقتی دید که اسماعیل قصد طفره رفتن و فرار رو به جلو دارد کاغذی که در دست داشت به او داد. او به اسماعیل گفت که براساس سهم ۳۵ درصدی، باید ۱۴ میلیون تومان به بچهها بدهی که با دستمزد و بدهکارهایت این مبلغ به ۴۳ میلیون تومان میرسد. خندان به اسماعیل هشدار داد که من و تو سنی از ما گذشته و حوصله داریم، اما بچهها جوان هستن و ممکنه در آینده برخوردهای دیگری انجام بدن.
اسماعیل خطاب به خندان گفت که دارا و ندارش را در قمار باخته و حالا چیزی ندارد و باید به من مهلت بدید و تاریخی نیز اعلام کنین. خندان گفت که دادن مهلت به یک معتاد کار درستی نیست. باید هرچه زودتر این پولها رو پرداخت کنی. اسماعیل به دستگاه کارگاه که در کنارش بود اشاره کرد و گفت که به زودی این دستگاه را حدود ۳۰ میلیون تومان خواهد فروخت و بدهکاریش به بچهها را خواهد داد. خندان گفت که باقی بدهیها چه میشه؟ اسماعیل گفت که باقی دستگاهها رو نمیتونم بفروشم، اما یه سری ابزار دارم که میتوانم به بچهها بدم. خندان در این موقع گفت که نمیخواد دستگاه را بفروشی بلکه این دستگاه رو بنام بچهها بزن.
خندان با بچهها به پرورشگاه میآیند که در این موقع خندان سند دستگاه را به آنها میدهد و به دنبال آن نیز چکی از طرف اسماعیل به آنان ارائه میکند. سهراب و هاشم از این کار خندان بسیار خوشحال میشوند و او را صمیمانه بغل میکنند و از او تشکر مینمایند. هاشم در این موقع گفت که میتونیم این دستگاه رو بفروشیم و ۴۳ میلیون پول خودمون بگیریم. سهراب پس از لحظاتی گفت که چرا این دستگاه رو بفروشیم؟ ما میتونیم با این دستگاه کار کنیم، پول در بیاوریم و بعد کار خودمونه گسترش دهیم و بعد یک کارگاه بزنیم. خندان وهاشم از این فکر استقبال کردند، اما خندان گفت که این کار زیاد آسان هم نیست و باید شما کارگاه خوبی پیدا کنید.
در سکانس دیگری هاشم و سهراب پیش خاکپور میروند. خاکپور با دیدن آنان گفت که از شر شریکتان راحت شدید که کار خوبی کردید و فکر نمیکردم به این مرحله برسید. شما در این مدت کارهای بزرگی کردید.
سهراب به خاکپور گفت که شما خیلی به ما کمک کردید و ما مدیون شما هستیم که خاکپور در جواب گفت که من کار خاصی برای شما نکردم بلکه این شما بودید که به این مرحله رسیدید. خاکپور همچنین در مقابل درخواست بچهها برای دادن مهلت بیشتر به آنان برای آماده کردن سفارشات قبلی که به خاطر ماجرای کارگاه اسماعیل عقب افتاده بود، موافقت کرد. آنان گفتند که یه مهلت دوهفتهای برای آماده کردن کارگاه میخواهند تا تولیدات خود را از سربگیرند. خاکپور گفت که این مهلت برای این دفعه اشکالی ندارد، چون شما تاحالا خیلی خوش قول بودید. بچهها با شنیدن موافقت خاکپور خیلی خوشحال شدند.
با جدایی سهراب و هاشم از اسماعیل، کار و فعالیت آنان وارد مرحله جدیدی شده است. آنان همه دستگاهها را برای تولید قطعات در اختیار ندارند و باید در کارگاه دیگری به این کار مشغول شوند. آنان در صدد هستند با افزایش درآمد خود بتوانند دستگاهها و وسایل مورد نیاز خود را برای تولید محصولات تهیه کنند. آنان همچنین برای گسترش کار خود باید نیروی بیشتری نیز استخدام کنند و احتمالا در این مرحله به دنبال مجید و سایر کارگران خواهند رفت تا به توسعه کار خود اقدام کنند.
آیا سهراب و هاشم در این کار موفق خواهند شد یا خیر؟ آنان در این راه با چه مشکلاتی روبرو خواهند شد؟ در قسمت بعد این سریال خواهیم دید که آنان برای گسترش کار خود با چه مشکلاتی روبرو میشوند و چگونه آن را رفع میکنند.
منبع: فرارو
کلیدواژه: از سرنوشت میلیون تومان سهراب و هاشم بچه ها کار خود
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۰۱۰۵۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زشت و زیبای سریال افعی تهران | سحر دولتشاهی تراپیست است یا ...؟ | ویدئویی از شروع رابطه عاشقانه سحر دولتشاهی و پیمان معادی در سریال مطرح
همشهری آنلاین - وجیهه امیرخانی: در حالی که سریال افعی تهران به کارگردانی سامان مقدم و نویسندگی پیمان معادی به نیمههای راه رسیده و با دنبال کردن سوژه جنجالی یک قاتل سریالی جایگاه ویژه ای میان مخاطبان شبکه نمایش خانگی پیدا کرده است به خلاصه ای از ویژگیهای مثبت یا منفی که واکنشها و بازتاب های فراوانی میان منتقدان و مخاطبان پر و پا قرص سریالهای ایرانی شبکه نمایش خانگی داشته است، اشاره میکنیم:
یکی از نکاتی که همزمان با شروع این سریال میان نظر کاربران دیده شد؛ افتتاحیه سرد و معمولی سریال بود بسیاری از مخاطبان بر این باور بودند که با تماشای قسمت اول به سختی تصمیم گرفتهاند تا انتها آن را دنبال کنند. داستان برایشان گنگ بود و به طور کلی انگار داستان برای آنها جز یک پیمان معادی(آرمان بیانی) جدی، تلخ و عصبی و کلوزآپهایی از سحر دولتشاهی چیز بیشتری نداشت. حتی برخی به سکانسهای متروسواری و پیاده روی در خیابان و موسیقی گوش دادن معادی هم خرده گرفته بودند که چرا بخش زیادی از سریال باید صحنههایی مشابه و از این دست را ببینیم. البته برخی منتقدان معتقدند افتتاحیه شورانگیز این روزها تبدیل به یک شگرد تبلیغاتی و تکراری در سریال سازی شده و باید منتظر بود و دید این سریال در قسمت های بعدی دست پری برای جذب مخاطب دارد یا نه.
در ادامه و با پخش قسمتهای بعدی کم کم تکلیف مخاطب با سبک و سیاق قصه پردازی در سریال مشخص شد و اینکه بیشتر از یک ماجراجویی جنایی قرار است لایههایی از زندگی شخصی کاراکتر آرمان بیانی به عنوان یک منتقد، نویسنده و مدرس سینما که در تب و تب ساخت اولین فیلم زندگیاش است را ببینید. جدایی از همسر و زندگی جدید با پسر خردسالش، خانه نیمه تاریک و کتابخانه پر و پیمانش، موسیقی هایی که گوش میدهد و بخش مهم تر؛ کودکی گزنده و آزاردیده و رابطههای ناکام عاطفی اوست. اینکه بیانی در شمایل یک کارگردان روشنفکر کتاب خوان، فرهیخته و امروزی نگاه از بالا به پایینی که به همه اطرافیانش دارد با بازی درست پیمان معادی انگار برای مخاطب جا افتاده و باورپذیر شده است. ترند شدن سکانسهایی از سریال به خصوص سکانس مونولوگ پیمان معادی مقابل سحردولتشاهی در اتاق درمان، نشان دهنده مسیر درستی بود که سریال افعی تهران برای قصه گویی انتخاب کرده است.
هر چند همچنان یکی از نکات آزاردهنده که میان نظر منتقدان و مخاطبان به چشم میخورد نماهای کلوزآپ (نمای نزدیک) از همه آدمها و شخصیتهای قصه افعی تهران است که در برخی قسمتها به نظر می رسد کارکرد سینمایی و روایتی ندارد و بیشتر برای از دست ندادن مخاطب است.
نکنه دیگر، بلاتکلیفی مخاطبان با کاراکتر سحر دولتشاهی در نقش تراپیست پیمان معادی (آرمان بیانی) در این سریال است که اگرچه به لحاظ فیزیک، چهره و گریم، جذابیت تصویری دارد اما کارکرد خود را روی صندلی یک تراپیست و روانکاو حرفهای از دست داده است، اینکه آرمان بیانی مدام میخواهد با او وارد رابطه عاطفی شود اما او گنگ و مبهم پاسخ میدهد نقد منفی مخاطبان را به دنبال داشته است. این نکته که چرا یک درمانگر گاهی به شدت به بیمار یا مراجعش نزدیک میشود گاهی همه جا برای او دیوار میکشد گاهی جواب نگاههای عشق خواهانهاش را میدهد گاهی نگاهش را میدزدد و بیشتر از حرفه درمانگرانهاش سعی میکند حواس مراجعش را پرت کند در میان نقدها دیده میشود.
این نکته تا آنجا پیش رفت که سکانس وایرال شده اتاق درمان پیمان معادی و سحر دولتشاهی در کنار سکانس معروف اتاق درمان سریال مطرح خانواده سوپرانو ( ۱۹۹۹) The Sopranos مقایسه شد. باورپذیری تراپیست در این سریال خارجی حتی در نگاه کردن جدی و حرفهای خانم تراپیست هم دیده میشود اما در افعی تهران مخاطب نمیداند با یک مدل و ستاره سینما روبروست که به دنبال پرت کردن حواس مراجعش است یا گوش دادن به حرف های او به عنوان یک تراپیست.
این نقد با وجود انتشار تیزر قسمت هفتم که خبر از شروع یک رابطه عاشقانه میان این دو نفر میدهد هم همچنان در میان نظرات به قوت خود باقیست. برخی گفتهاند که از ابتدا هم معلوم بود که تراپیست میخواهد با آرمان بیانی وارد رابطه شود پس دلیل رفتارها و جوابهای منفی و دوپهلوی او به پیمان معادی چه بود. در میان البته برخی منتقدان هم به این نکته اشاره و پیشبینی میکنند که احتمالا تراپیست هم کاراکتر متعادل و نرمالی ندارد و این نشانهها به دلیل بروز اتفاقات دیگری در زندگی آرمان بیانیست.
سحر دولتشاهی چطور از نقشهای دوم به نقشهای اول رسید؟
کد خبر 845117 برچسبها خبر مهم بازیگران سینما و تلویزیون ایران سینمای ایران نمايش خانگي