Web Analytics Made Easy - Statcounter

اصل ۵۹ قانون اساسی یکی از ظرفیت‌های مهم برای اداره کشور است که از سوی خبرگان قانون اساسی در ابتدای استقرار نظام جمهوری اسلامی پیش‌بینی شد. با این حال و در برابر صاحبنظرانی که نظرخواهی از مردم در موارد حساس را به ویژه در شرایط کنونی کشور راهگشا می‌دانند، عده‌ای دیگر بهره‌گیری از آن را زمینه‌ساز خدشه‌دارشدن اقتدار و قاطعیت حاکمیت در تصمیم‌گیری‌ها تلقی می‌کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این نوع تلقی و برخی برداشت‌های سیاسی از طرح این مسئله در فضای عمومی باعث شکل‌گیری چالش‌ها و موانعی در راه بهره‌گیری از این اصل مهم قانون اساسی جهت عبور از برخی مشکلات و بن‌بست‌ها شده است.

اصل ۵۹ می‌گوید: در مسائل بسیار مهم اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه پرسی و مراجعه مستقیم به آرای مردم صورت گیرد. درخواست مراجعه به آرای عمومی باید به تصویب دو سوم مجموع نمایندگان مجلس برسد.

«حسن روحانی» رئیس‌جمهوری در سال‌های اخیر اصلی‌ترین مسئول اجرای قانون اساسی و پرچمدار استفاده از ظرفیت اصل ۵۹ برای برون‌رفت از برخی مشکلات و اختلاف‌نظرها بوده است؛ اختلاف‌نظرهایی که باعث شده برخی مسائل کشور به سختی قابل مدیریت باشد. طیفی از این مسائل در حوزه سیاست خارجی و مواردی چون الحاق به FATF و لزوم تنش‌زدایی در عرصه بین المللی است. دسته‌ای از اختلاف‌نظرها هم در مورد اختیارات رئیس جمهوری و اصل ۱۱۳ قانون اساسی و متولی اجرای این قانون است.

روحانی با درک این واقعیت که اختلاف‌نظرهای مورد اشاره از راه‌های عادی قابل حل نیست، در سخنرانی‌های مختلف خود بر لزوم استفاده از ظرفیت اصل ۵۹ قانون اساسی تاکید کرده است. اما این تاکیدات روحانی با مخالفت‌های جدی و شدیدی روبرو شده بدون آنکه راه حل دیگری جهت حل این مشکلات پیشنهاد شود.

به عنوان مثال و همچنان که اشاره شد، یکی از بن بست‌هایی که تا به امروز لاینحل مانده و باعث شده کشور رسما در لیست سیاه FATF قرار بگیرد مسئله تصویب سازوکارهای این نهاد بین‌المللی در داخل کشور است. در حالی که مجلس و دولت نظر موافق و رسمی خود را اعلام کرده‌اند با این حال مجمع تشخیص مصلحت نظام تصویب این لوایح را معطل نگه داشته و نظر مثبتی برای تصویب این لوایح ندارد؛ فرایندی که می‌توانست با رجوع به ظرفیت همه پرسی قانون اساسی رفع شده و این همه هزینه به مردم و کشور تحمیل نشود.

چرا اصل ۵۹ تابوگونه شده‌است؟

موانع غیرملموس و ناشی از ذهنیت طیفی از کنشگران سیاسی، استفاده از این ظرفیت قانونی را  شبیه تابویی کرده که شکستن آن دشوار به نظر می‌رسد. اگر بنا بود رفراندوم هیچگاه قابل اجرا نباشد ضرورتی نداشت که یک اصل قانون اساسی به این موضوع اختصاص یابد. بنابراین اصل مذکور در قانون اساسی یک اصل تزیینی و دکوری نیست بلکه یک راه حل مهم و تجربه شده بشری برای حل مشکلات در یک ساختار دموکراتیک است.

شکل‌گیری این ذهنیت در برخی جریانات سیاسی که طرح مسئله رجوع به رای مردم را به معنی تضعیف اسلامیت نظام یا برخی از عناصر اصلی ساختار سیاسی کشور تلقی می‌کنند مبنای متقن منطقی و حقوقی ندارد و برخی ناظران سیاسی با توجه به این مسئله، معتقدند که توجیهات ضدهمه‌پرسی بیش از آن که برآمده از دغدغه‌های واقعی این جریانات باشد ناشی از وجود سیاسی‌کاری در قبال مسائل مهم کشور است.

مسئله دوم در زمینه اجرایی کردن اصل ۵۹ قانون اساسی بخشی‌نگری برخی جریانات سیاسی نسبت به اصول مختلف قانون اساسی است؛ بخشی‌نگری به این معنا که برخی اصول قانون اساسی را به شدت قبول داشته و به آن پایبندند اما در مقابل برخی اصول دیگر چندان سر تعظیم فرو نمی‌آوردند و باوری هم به آن اصول ندارند و اگر در فضای عمومی مخالفت نمی‌کنند از سر اضطرار است. این وضعیت در حالی شکل گرفته که قانون اساسی به عنوان میثاق ملی خط قرمز همه جریان‌ها است و هر جریانی که در داخل ساختار جمهوری اسلامی فعالیت می‌کند باید به همه اصول این قانون اعتقاد داشته باشد و برخی اصول را نادیده نگیرد.

مسئله سومی که باید مورد توجه منتقدان سخن گفتن از اصل ۵۹ قرار بگیرد این نکته است که اصل ۵۹ برای رجوع به رای مردم در مسائل مهم و اختلاف‌برانگیز است و قرار نیست برای هر مسئله‌ای به همه‌پرسی رجوع کنیم چرا که برای مسائل عادی سازوکار مجلس طراحی شده است. بنابراین توجیه به خطر افتادن قاطعیت تصمیم‌گیری در کشور اصولا در مورد اصل ۵۹ قابل طرح نیست.

نگرانی‌های مخالفان همه‌پرسی

نکته آخری که باید در مورد مسکوت گذاشتن اصل ۵۹ به آن توجه کرد مسئله راه‌حل جایگزین است. اگر جریانی در کشور معتقد است که از اصل ۵۹ نباید استفاده کرد حداقل باید راه‌حل جایگزین معرفی کند وگرنه معطل گذاشتن امور کشور امکان پذیر نیست و منافع ملی کشور به خطر می‌افتد. آیا در ساختار دموکراتیک و مردمی که جمهوری اسلامی به آن متکی است راه‌حل بهتری برای رفع مشکلات به جز همه‌پرسی و نظرخواهی از مردم وجود دارد؟ راه حلی که بتوانند مردم را هم با تصمیمات حاکمیت همراه سازد.

قانون‌گذار چه در ابتدای انقلاب و چه در بازنگری قانون اساسی، اصل ۵۹ را به عنوان اصل بن‌بست‌شکن تعبیه کرده و قطعا تصور نمی‌کرد اگر روزی یکی از مسئولان ارشد کشور خواهان اجرای ماده‌ای از مواد قانون اساسی باشد این چنین مورد هجمه و نقد قرار گیرد چرا که نویسندگان و مصوب کنندگان قانون اساسی اساسا قانون می‌نوشتند تا اجرا شود نه اینکه بعد از گذشت چند سال، آن اصل تبدیل به تابو شود.

به باور برخی از ناظران سیاسی موانع و چالش‌هایی که منتقدان برگزاری رفراندوم طرح می‌کنند بیشتر ریشه در نگرانی این جریانات از ناهماهنگی نگاه‌های مردم با نگاه این جریانات دارد. در واقع این جریانات نگرانند که در صورت برگزاری رفراندوم اندیشه آن‌ها در بین مردم جایگاهی نداشته باشد و آن‌ها منزوی شده و میدان را به رقیب بسپارند. تردیدی نیست اگر جریانی مدعی اداره کشور است باید پایگاه مردمی و احتماعی هم داشته باشد بنابر این به محک گذاشتن اندیشه و عملکرد در سطح جامعه امری ضروری برای هر جریان سیاسی است. مسکوت گذاشتن اصل ۵۹ بخاطر نگرانی از عدم اقبال به برخی جریانات ظلمی در حق قانون اساسی و منافع ملی کشور است.

برچسب‌ها FATF رفراندوم قانون اساسی حسن روحانی پروندهٔ خبری پیدا و پنهان تصویب لوایح FATF پیشنهاد رئیس جمهوری برای برگزاری همه‌پرسی در مسائل راهبردی

منبع: ایرنا

کلیدواژه: رفراندوم قانون اساسی حسن روحانی حسن روحانی رفراندوم قانون اساسی حسن روحانی قانون اساسی همه پرسی راه حل اصل ۵۹

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۰۲۰۴۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تاثیر دوقطبی‌های کاذب سیاسی بر شکل‌گیری دو قطبی‌های واقعی در جامعه

به گزارش خبرنگار سیاسی ایسکانیوز؛ مسئولان بلند پایه نظام در مقاطع مختلف سیاسی به کرات بر ضرورت دوری سیاستمداران از قطبی‌سازی در سپهر سیاسی کشور و به تبع آن عمق بخشی شکاف‌های اجتماعی، تاکید کرده‌اند اما در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی شاهد ظهور پدیده ای به نام «سوپر انقلابی‌ها»‌ در میان جریان اصول‌گرایی بودیم که خود را فراتر از طیف انقلابی می‌دانند و با داعیه عدالت‌خواهی، در پی تصفیه در این جریان سیاسی هستند.

بیشتر بخوانید؛ سه نقد به گفتگوی ویژه با رسایی؛ مهمان، سیر بحث و نحوه اجرا

تا پیش از انتخابات مجلس دوازدهم شورای اسلامی، صف ‌بندی‌های سیاسی عمدتا میان فعالان سیاسی دو جناح موسوم به اصول‌گرا و اصلاح‌طلب یا کنشگران سیاسی داخلی و اپوزیسیون خارجی بود و البته گاهی نیز کشمکش‌های درون گفتمانی در برخی جناح‌ها حاشیه‌ساز می‌شد تا این که سرانجام برخی دودستگی‌ها در بازار داغ رقابت‌های سیاسی این دوره از انتخابات، وارد فاز نزاع‌های رادیکال در جریان اصول‌گرایی شد و حتی گاهی از اختلافات درون جناحی نیز فراتر رفت و شکل قطب‌بندی به خود گرفت.

برخی تحلیل‌گران این نزاع‌های سیاسی را صوری و صرفا ناشی از قدرت‌طلبی می‌دانند اما برخی دیگر بیم آن را دارند که چنین نزاع‌هایی از اختلافات درون گفتمانی فراتر برود و در فضای مجازی سپس در لایه‌های جامعه سبب شکل‌گیری دوقطبی‌های واقعی شود. شاهد این مدعا کری خوانی تند هواداران برخی طیف‌های سیاسی در فضای مجازی و انتساب اتهامات خرد و کلان به مسئولان کشور است. تداوم چنین رویه‌ای منجر به ایجاد یاس و ناامیدی در جامعه و دلزدگی توده‌وار مردم نسبت به امور سیاسی می‌شود چنانچه بخشی از این دلسردی در انتخابات اخیر در قالب مشارکت پایین در مرکز سیاسی کشور نمایان شد.

یکی از شگردهای سناریونویسان دوقطبی‌سازی، عدم ارایه برنامه و راهکار برای غلبه بر نابسامانی‌ها و نقد مخرب قطب مقابل و به حاشیه راندن نخبگان سیاسی و فکری است. در چنین فضایی هواداران چهره‌های رادیکال برای حل هر معضلی به تندترین و غیرمنطقی‌ترین شیوه روی می‌آورند و به این ترتیب کنش سیاسی و هستی اجتماعی وارد چرخه‌ای از خشونت بی‌پایان می‌شود؛ هدفی که اپوزیسیون خارجی عامدانه در تلاش برای تحقق آن است!

به نظرمی‌رسد یکی از چالش‌های بزرگ پیش‌روی مسئولان عالی نظام و البته یکی از آزمون‌های دشوار سیاستمداران در سال ۱۴۰۳ و حتی سال‌های آتی، پرهیز از ایجاد فضای چند دستگی در جامعه ایرانی است. بنابراین در راستای تحلیل پیامدهای سیاسی و اجتماعی ایجاد دو قطبی‌های کاذب با حسین کنعانی مقدم، دبیرکل حزب سبز ایران؛ حمیدرضا ترقی، سخنگوی حزب موتلفه اسلامی و غلامرضا ظریفیان، فعال سیاسی اصلاح‌طلب و معاون وزیر علوم در دولت اصلاحات گفتگوی تفصیلی کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

چه عواملی باعث می‌شوند بسامد اختلاف نظرهای سیاسی در جامعه ما از چارچوب منافع ملی خارج شود در حالی که در جوامع اروپایی و آمریکا حتی شکل‌گیری قطب‌بندی نیز در محدوده منافع ملی تعریف می‌شود.

کنعانی مقدم: گاهی دوقطبی، عامل رقابت سیاسی می‌شود مانند رقابت دو جریان اصلاح‌طلب و اصول‌گرا که نه تنها مضموم نیست بلکه ممدوح نیز هست اما گاهی جریان‌های سیاسی، طیف‌های جامعه را مقابل هم قرار می‌دهند و یک حالت تقابلی ایجاد می‌کنند؛ مثلا تقابل انقلابی و ضد انقلابی یا تقابل اشراف و مستضعفین. چنین تقابلی که باعث اختلاف در سطح منافع ملی می‌شود قطعا امنیت ملی را نیز به خطر می‌اندازد و منجر به کاهش مشارکت و ایجاد درگیری پس از انتخابات می‌شود. در کشورهای دیگر رقابت‌های انتخاباتی و دو قطبی بودن در در چارچوب رقابت‌های حزبی شکل می‌گیرد و بعد از انتخابات انسجام و وحدت برای حفظ امنیت ملی حفظ می‌شود. مثلا در انتخابات اخیر ترکیه با وجود دوقطبی سنگینی که شکل گرفت، هشتاد و چهار در صد از مردم در انتخابات شرکت کردند و بعد از انتخابات هم شاهد هیچ تنشی نبودیم.

حسین کنعانی مقدم، دبیر کل حزب سبز ایران و فعال سیاسی اصول‌گرا

در جوامع توسعه یافته منافع ملی فدای منافع حزبی نمی‌شود

ترقی: یکی از ضعف‌های سیاسیون ما این است که منافع گروهی و حزبی خودشان را بر منافع ملی ترجیح می‌دهند و گاهی اوقات نمی‌توانند تعارض این منافع را ذهنشان حل کنند و جامعه را به سمت دو قطبی شدن می‌برند و همین مساله دستاویز دشمنان و عامل تضعیف وحدت و اقتدار ملی می‌شود. به نظر می‌رسد جریان‌هایی که نمی‌توانند افکار عمومی جامعه را نسبت به اندیشه‌های خودشان اقناع کنند، تلاش می‌کنند با وارونه‌نمایی و تحریف مسائل افکار خودشان را به عنوان افکار غالب جامعه جا بیندازند و علی‌رغم این که نماینده اقلیتی بیش نیستند خودشان را به عنوان نماینده اکثریت جلوه می‌دهند و به دنبال این هستند که با دو قطبی‌سازی در جامعه و تزریق هیجان، دیدگاه‌های خودشان را بر جامعه تحمیل کنند در حالی که جوامع توسعه یافته سیاسی هرگز منافع ملی خودشان را فدای منافع حزبی نمی‌کنند.

احزاب در کشورهای توسعه یافته برنامه دارند و شخص‌محور و قبیله‌محور نیستند

ظریفیان: مردم ما تجربه حقیقی مردم‌سالاری را بعد از انقلاب به دست آوردند البته در دوره اول و دوم مشروطه نیز چنین تجربه‌ای را داشتیم اما کشورهای اروپایی تجربه‌های دیرینه‌تری نسبت به ما در این زمینه دارند و توانسته‌اند شرایط متعارف‌تری را در این عرصه فراهم کنند. چند عامل باعث شده تا تجربه مردم‌سالاری هنوز در کشور ما نهادینه نشده باشد، یکی از این عوامل نظام حزبی و نقش احزاب در عرصه سیاست‌ورزی است. احزاب در کشورهای توسعه یافته برنامه دارند و شخص‌محور و قبیله‌محور نیستند.

وقتی کار سیاست‌ورزی حرفه‌ای صورت بگیرد، مردم بعد از مدتی مطمئن می‌شوند که این کار حرفه‌ای هم مفیدتر است و هم قابل ارزیابی و اگر حزبی روی کار بیاید که عملکرد ضعیفی داشته باشد مردم از مشارکت در انتخابات بعدی ناامید نمی‌شوند بلکه برای روی کار آوردن حزب قوی‌تر مشتاق می‌شوند.

قانون اساسی ما در عین این که احزاب را به رسمیت شناخته اما متاسفانه هیچ پیوند جدی بین احزاب و انتخابات برقرار نکرده است بنابراین احزاب ما عمدتا در هنگام انتخابات فعال می‌شوند. وقتی نظام حرفه‌ای حزبی را تدبیر نکرده‌ایم و انتخابات را در فضای توده‌ای با احزاب بدون شناسنامه و بدون برنامه برگزار می‌کنیم مردم سردرگم می‌شوند.

مردم‌سالاری اقتضائاتی دارد، عقل سلیم برای حضور سیاستمداران در انتخابات چارچوب کلی ترسیم کرده که در همه دنیا نیز پذیرفته شده اما متاسفانه ما این چارچوب را به یک قواعد بسیار باریک و تنگ‌نظرانه تبدیل کرده‌ایم و اصطلاحا خالص‌سازی کرده‌ایم که باعث شده برخی از مردم از عرصه انتخاب شدن و انتخاب کردن حذف شوند و همین امر نیز در دو قطبی شدن جامعه موثر است.

نقش دو قطبی شدن فضای سیاسی کشور را در ایجاد یاس و ناامیدی مردم و انفعال آن‌ها در برابر امر سیاسی چگونه ارزیابی می‌کنید؟

کنعانی مقدم: در هر انتخاباتی عده‌ای پیروز می‌شوند و نوعی برد و باخت ایجاد می‌شود که یک طرف خودش را پیروز می‌داند و یک طرف هم شکست خورده و این امر موجب می‌شود که در بین کسانی که تصور می کنند شکست خورده‌اند یاس و ناامیدی ایجاد شود. دموکراسی به این معنا است که کسانی که در اکثریت قرار می‌گیرند باید حقوق اقلیت را رعایت کنند. در انتخابات اگر الگوی این باشد که پیروز نهایی به علت مشارکت بالا در انتخابات، خود مردم هستند دیگر حزب پیروز نباید بگوید ما پیروز شدیم و شما شکست خوردید، ما حاکمیم و شما محکوم!

جامعه در بلندمدت پذیرای رفتار هیجانی سیاسی نیست و دلزده می‌شود

ترقی: هنگامی که دوقطبی شکل می‌گیرد، قطب مسلط ممکن است در کوتاه مدت تعدادی از مردم را به سمت خودش بکشاند اما چون جامعه در بلند مدت پذیرای رفتار هیجانی نیست دچار یاس و سرخوردگی می‌شود و این امر موجب دلزدگی مردم از سیاست می‌شود و مشارکت جامعه را در کنش‌های سیاسی کاهش خواهد داد.

ظریفیان: برخی جریان‌های سیاسی که در حال کسب نقش هژمونیک در مجلس هستند، آرای مردم را اساسا تزیینی می‌دانند در صورتی که این انگاره با باورهای بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران، قانون اساسی و بیانات رهبری انقلاب در تعارض است. حالا ببینید چنین افکار در شرایطی که مردم از طریق فضای مجازی و غیره می‌توانند خودشان را با سایر جوامع مقایسه کنند تا چه حد می‌تواند آن‌ها را از نقش کلیدی که در تعیین سرنوشت خود دارند مایوس کند. در انتخابات اخیر نیز بیش از این که نارضایتی علت عدم حضور باشد ناامیدی نقش محوری داشت.

آیا پس از تشکیل مجلس دوازدهم نزاع‌های دوران انتخابات تدوام پیدا می‌کند یا فروکش می‌شود؟

کنعانی مقدم: کسانی که وارد مجلس می‌شوند باید رقابت‌ها و اختلافات را کنار بگذارند و به فکر این باشند که مطالبات مردم را در چارچوب وظایفی که دارند دنبال کنند و این گونه نباشد که صحن مجلس محل درگیری و تصفیه حساب و رقابت‌های سیاسی باشد. اگر مجلس به حاشیه‌ها بپردازد هم مردم ضرر خواهند کرد هم نمایندگان.

ترقی: همه کسانی که تریبون در اختیار دارند باید در جهت جلوگیری از نفاق در جامعه و ضربه زدن به انسجام ملی بسیار مراقبت کنند و بدانند آثار هر موضع‌گیری در تریبون‌های رسمی به کل جامعه باز می‌گردد. اختلافاتی که در بین مسئولان رده بالا جود دارد نباید به میان مردم کشیده شود بلکه در سطح نخبگان تجزیه و تحلیل شود.

ارزیابی شما از سوق پیدا کردن ناامیدی اجتماعی به سوی اعتراضات خیابانی، قطب‌بندی قومیتی و تجزیه‌طلبی چیست؟

کنعانی مقدم: تجربه نشان داده که در کشور ما وقتی به مطالبات مردم پاسخ داده نمی‌شود و این مطالبات به کف خیابان آورده می‌شود، جز ناامنی نتیجه‌ای نخواهد داشت و باید قبل از این که مطالبات مردم به مرحله انفجاری برسد، مسئولان پاسخگوی مردم باشند و مثل مساله بنزین در سال ۱۳۹۸ منجر به شورش نشود.

حمیدرضا ترقی، سخنگوی حزب موتلفه اسلامی و فعال سیاسی اصول‌گرا اعتراضات با یک نارضایتی شروع می‌شود و بعد فرمان به دست بیگانگان می‌افتد

ترقی: وقتی مردم نسبت به امر سیاسی دلزده و مایوس می‌شوند دیگر علاقه چندانی نسبت به جنبش‌های اجتماعی ندارد اما عناصر ضد انقلاب ممکن است از احساسات آن‌ها برای اعتراضات ضد نظام بهره برداری کنند و نمونه‌هایی از آن را در سال‌های اخیر دیده‌ایم که ابتدا با یک نارضایتی شروع می‌شود و بعد فرمان به دست عناصر وابسته به بیگانگان می‌افتد و سوار موج نارضایتی مردم می‌شوند.

ظریفیان: وقتی بدنی یک سری بیماری مختلف پیدا می‌کند، حادثه محور می‌شود. مجموعه آسیب‌های که به کشور وارد شده نگران کننده است. وقتی از بیرون نگاه می‌کنیم برخی کشورها دل خوشی از ما ندارند و از سوی دیگر جریان رادیکال براندازهم که برایش مهم نیست کشور خدای نکرده تجزیه شود و در صدد ایجاد بی‌نظمی است. در داخل کشور هم جریان‌هایی وجود دارند که علی‌رغم ادعای فدایی بودن نظام، نقش مهمی در خود براندازی و خود تخریبی کشور دارند. این جناح‌های رادیکال دو سویه، هر لحظه می‌توانند بدنی را که آسیب دیده با یک اختلال جدی مواجه کند. پس نگذاریم به جای این که تدبیر ما تعیین کننده آینده ما باشد حوادث تعیین کننده باشند.

حدفاصل و مرز تضارب آرا و تفاوت دیدگاه ‌در جریان‌های سیاسی با دو قطبی‌سازی در چیست و مردم چگونه می‌توانند این مرز را تشخیص دهند؟

کنعانی مقدم: تضارب آرا یکی از نکات مثبت در جریان‌های سیاسی و مولفه‌ای برای گره‌گشای از مشکلات جامعه است و باعث می‌شود جناح‌های کشور حول منافع ملی وحدت و انسجام داشته باشند. مردم با شناخت از عملکرد و شناسنامه جناح‌های سیاسی می‌توانند این حد و مرزها را تشخیص دهند و رسانه‌ها نیز با شفافیت‌سازی در این زمینه نقش محوری برای قضاوت مردم دارند.

ترقی: مردم باید سخن هر عنصر سیاسی را با سخنان و مواضع مقام معظم رهبری محک بزنند و درباره هر سخن و نقدی که در عرصه سیاسی مطرح می‌شود با افراد کاردان مشورت کنند و علاوه بر این بررسی کنند که آیا سخنان سیاست ورزان از موضع جناحی مطرح می‌شود یا از موضع منافع ملی؟ کسی که به دنبال مطرح کردن خودش یا بهره‌برداری جناحی از موضوع گیری‌هایش هست با کسی که به فکر منافع ملی است کاملا متفاوت است.

برخی جریان‌های سیاسی به جای الهیات وفاق، الهیات ستیز را ترویج می‌کنند

ظریفیان: جامعه متکثر ما بدون به رسمیت شناختن تکثرها نمی‌تواند به راهش ادامه دهد اما چند اصل بنیادین مانند حفظ تمامیت ارضی، فرهنگ عمومی، استقلال، منافع ملی در تمام جوامع وجود دارد که مردم و سیاست ورزان تلاش می‌کنند که به این اصول آسیبی وارد نشود. باید دید کدام یک از جریان‌های سیاسی به این مولفه‌های بنیادین و همگانی نزدیک‌تر هستند. متاسفانه برخی جریان‌ها در کشور ما به جای الهیات وفاق و همگرایی انسان‌ها را عصبانی می‌کنند و به سمت الهیات ستیز سوق می‌دهند. اگر در شبکه‌های اجتماعی جستجو کنیم، می‌بینیم که چگونه برخی افراد یکدیگر را سرکوب می‌کنند و اخلاق را زیر پا می‌گذارند و گفتگوها را به سمت مواجه نفی و سلبی و خشونت کلامی می‌برند. این پدیده نشان می‌دهد که آن اصول همگانی در جامعه ما خوب شکل نگرفته است و موجب شده جامعه به دو قطبی و چند قطبی کشانده شود.

برخی ناظران سیاسی بر این باور هستند که نقش سوپر انقلابی‌های داخلی و اپوزیسیون خارجی در قطبی سازی‌های کاذب یکسان است، ارزیابی شما از این تحلیل چیست؟

کنعانی مقدم: دشمنان داخلی و خارجی ما مثل دو لبه یک قیچی عمل می‌کنند و اکثر اوقات به دنبال این هستند که صفوف مردم را مورد هدف قرار دهند و نظام را سرنگون کنند. تفاوتی میان دشمن داخلی و دشمن خارجی نمی‌بینم جز این که دشمن خارجی اغلب از طریق رسانه مردم را تحت تاثیر قرار می‌دهد اما دشمن داخلی در میان مردم نفوذ می‌کند و ضربه بیشتری را وارد می‌کند.

ترقی: هر دو طرف مانند دو لبه قیچی هستند که موجب تضعیف اقتدار نظام و منافع ملی کشور می‌شوند و در یک راستا مورد ارزیابی قرار می‌گیرند.

در فضای پوپولیستی مرجعیت چهره‌های سیاسی و دینی از بین می‌رود

دو قطبی‌سازی چگونه منجر به مبتذل شدن امر سیاسی و به حاشیه کشاندن نخبگان جامعه می‌شود؟

کنعانی مقدم: اگر دوقطبی در جامعه شکل بگیرد برخی با رفتارهای پوپولیستی و هیجانی صحنه سیاسی کشور را مدیریت خواهند کرد و وقتی مردم از روش‌های پوپولیستی تبعیت کنند دیگر سراغ نخبگان یعنی کسانی که مرجعیت سیاسی و حتی مرجعیت دینی دارند، نخواهند رفت.

ترقی: محصول دو قطبی‌سازی در جامعه تخریب شخصیت‌های اثرگذار اجتماعی و سیاسی است وقتی مردم نسبت به شخصیت‌ها بدبین شوند، به طوری طبیعی بسیاری از نخبگان منزوی می‌شوند و موجب لطمه به آبروی نظام می‌شود.

قطبی‌سازی جامعه را بی آینده می‌کند و منجر به مهاجرت نخبگان می‌شود

ظریفیان: اگر کسانی در صدر امور سیاسی قرار می‌گیرند در اندازه‌های میانگین جامعه ایرانی نباشند و مردم احساس کنند که فقط این‌ها هستند که امکان تصدی چنین پست‌هایی را دارند، همین دریافت از سوی مردم و نخبگان منجر به شکل‌گیری دو قطبی در جامعه می‌شود. برخی از افرادی که در انتخابات اخیر روی کار آمده‌اند، حتی حرف‌هایی زدند که رهبر انقلاب برای اولین بار به مجلس آینده هشدار دادند. مهم‌ترین آسیب چنین فضایی مشغول شدن جامعه به خودش و غفلت اساسی از آن چیزی است که در جامعه جهانی اتفاق می‌افتد. قطبی‌سازی جامعه را بی‌آینده می‌کند، بی‌آینده شدن امروز مثل دویست سال پیش نیست که جامعه‌ای اگر بی‌آینده می‌شد، باز هم می توانست نیروهایش را حفظ کند. امروزه این بی‌آینده شدن، سرمایه‌های جامعه را بلاتکلیف می‌گذارد و به کشورهای دیگر کوچ می‌دهد. ما در پایان دوره چشم انداز بیست ساله خود هستیم و باید ببینیم در چه جایگاهی نسبت به همسایگان ایستاده‌ایم؟

غلامرضا ظریفیان؛ معاون وزیر علوم در دولت اصلاحات و فعال سیاسی اصلاح‌طلب

نقش رسانه‌های‌ جمعی و به طور خاص رسانه ملی را در ایجاد و یا پیشگیری از دوقطبی‌سازی کاذب چگونه ارزیابی می‌کنید؟

کنعانی مقدم: رسانه ملی همانطور که از نامش پیدا است باید نگاه فراجناحی داشته باشد و این گونه نباشد که بلندگوی یک تفکر خاص باشد. وقتی می‌خواهید رسانه ملی را تحلیل کنید باید ببینید چقدر به مطالبات مردم فارغ از جناح بندی‌ها می‌پردازد. اگر رسانه ملی وارد دسته ‌بندی‌های سیاسی شود طبیعی است که اعتماد بخشی از مردم به اخبار رسانه ملی از بین می‌رود و با از بین رفتن این سرمایه اجتماعی، رسانه ملی دیگر نمی‌تواند به اهداف تعیین شده‌اش برسد.

ترقی: در برخی مناظرات تلویزیونی در ایام انتخابات مدعوین صرفا به پمپاژ دروغ و شبهه پرداختند لذا صدا و سیما نباید در چنین برنامه‌هایی به کسانی که عادتشان شبهه‌افکنی در جامعه است تریبون بدهد.

اگر رسانه ملی وارد جناح‌ بندی‌های سیاسی شود کارکردش را از دست می‌دهد

ظریفیان: وقتی رسانه ملی نتواند نقش خود را در وفاق ملی ایفا کند بسیاری از کسانی که توانایی نقش‌آفرینی مثبت در این رسانه داشته باشند یا خودشان کنار می‌روند یا کنار گذاشته می‌شوند و کسانی می‌آیند که ظرفیت لازم را ندارند مثلا در ماجرای برکناری معاونت سیاسی صدا و سیما شاهد بودیم که این رسانه در سطح نزاع‌های جناحی تنزل پیدا کرد! در نتیجه چنین رویه‌ای رسانه ملی نمی‌توانند مردم را اقناع کند و جامعه نسبت به این رسانه‌ بی‌تفاوت می‌شود و کارکردش را از دست می‌دهد.

دو قطبی شدن فضای سیاسی کشور بر کاهش مقبولیت و مشروعیت نظام سیاسی تا چه حد موثر است و نظام سیاسی برای برون رفت از این معضل چه تدابیری می‌تواند بیندیشد؟

کنعانی مقدم: دوقطبی سازی کاذب باعث یاس و ناامیدی در میان مردم می‌شود و مشارکت سیاسی مردم را در عرصه‌هایی مانند انتخابات کاهش می‌دهد، وقتی آرا کاهش پیدا کند اولین سوال حول مقبولیت نظام مطرح می‌شود و وقتی مقبولیت نظام زیر سوال برود دشمنان مشروعیت نظام را هم زیر سوال می‌برند.

جامعه با روی کار آمدن فرهیختگان از دوقطبی فاصله می‌گیرد و به همگرایی نزدیک می‌شود

ظریفیان: اگر مردم به این نتیجه برسند که نهادهای حاکمیتی واقعا در صدد برطرف کردن ضعف‌ها هستند و این امر محدود به فضای موسمی مانند انتخابات نیست، جامعه می‌تواند خودش را بازسازی کند اما اگر این اتفاق نیفتد جامعه دوباره به سمت دعواهای حیدری-نعمتی و قطبی سازی‌های کاذب می‌رود. چون این ماه، ماه عبادت و ماه امیرالمومنین است، ایشان چهار دلیل طلایی برای از بین رفتن جامعه ذکر کردند که اگر فقط این چهار دلیل برطرف شود، همگرایی و اعتماد به جامعه بازمی‌گردد. ایشان می‌فرمایند: «یُسْتَدَلُّ عَلَی اِدبارِ الدُّوَلِ بِاَربَعٍ: تَضییعِ الاُصولِ وَ التَّمَسُّکِ بِالفُرُوعِ وَ َتقدیمِ الاَراذِلِ وَ تَاخیرِ الاَفاضِلِ» (غرر الحکم، ص ۳۴۲)

تضییع الاصول یعنی کارهای اصلی کنار گذاشته می‌شود؛ کارهای اصلی یک جامعه اقتصاد، توسعه، فرهنگ و ... است که به حاشیه رانده می‌شود و عکس آن انجام می شود یعنی الاتمسک بالفروع به معنی پرداختن به کارهای جزیی و حاشیه‌ای. اصل سوم تقدیم الارازل است یعنی افراد ضعیف روی کار می‌آیند و اصل آخر تاخیر الافاضل است که فرهیختگان جامعه منزوی می‌شوند. اگر با تاسی به بیانات امیرالمومنین افراد ضعیف را به حاشیه برانیم و از افراد فرهیخته دعوت به همکاری کنیم جامعه از دو قطبی فاصله می‌گیرد و به همگرایی نزدیک می‌شود.

انتهای پیام/

فاطمه نورنژاد کد خبر: 1224969 برچسب‌ها انتخابات مجلس شورای اسلامی

دیگر خبرها

  • کنایه ایمانی به جایگاه حدادعادل در بین اصولگرایان / اصلاح طلبان ذیل نام خاتمی حرکت نمی کنند
  • اصولگرایان، لیست گمنامی نداشتند/شاید اعتماد به تهیه‌کنندگان لیست‌ها کم شده بود
  • قسم رائفی‌پور برای حذف قالیباف
  • کاظم صدیقی در محکمه افکار عمومی
  • تاثیر دوقطبی‌های کاذب سیاسی بر شکل‌گیری دو قطبی‌های واقعی در جامعه
  • رابطه تشکل‌های دانشجویی و دولت در ۱۴۰۲ بر چه مداری چرخید؟
  • قسم رائفی پور برای حذف قالیباف
  • قسم رائفی پور برای حذف قالیباف / موسسه تحت مدیریت رائفی پور چه اسلحه ای را تولید می کند؟
  • قسم رائفی پور برای حذف قالیباف /موسسه تحت مدیریت رائفی پور چه اسلحه ای را تولید می کند؟
  • مصدق خود را بالاتر از قانون می‌دانست؟