تسلط دقیقه آخری مدیران کشور بر موضوع کرونا/ انتقال شهردار منطقه ۱۳ به بیمارستان عرفان
تاریخ انتشار: ۶ اسفند ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۷۰۳۱۶۷۸
به گزارش خبرنگار ایلنا، محسن هاشمی رفسنجانی، در حاشیه دویست و یکمین جلسه شورای شهر تهران در جمع خبرنگاران درخصوص تست کرونا و خانهنشینیاش پس از مشخص شدن احتمال ابتلای شهردار منطقه ۱۳ به کرونا گفت: اصلا مشکلی نداشتم و به دلیل انتشار عکسی که من را همراه با شهردار منطقه ۱۳ نشان میداد، دیدم بیرون بیایم کسی من را تحویل نمیگیرد و برای همین در خانه ماندم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او درباره آخرین وضعیت شهردار منطقه ۱۳ گفت: چندین بار با ایشان تلفنی صحبت کردم و از بیمارستان مسیح دانشوری ترخیص شدند و اکنون در بیمارستان عرفان بستری هستند. البته خود ایشان معتقدند که کرونا نداشتند و بعضیها میگویند از چهار تستی که ایشان دادهاند، سه تست مثبت بوده و یکی منفی اعلام شده است و اکنون مجددا در حال انجام تست جدید بر روی ایشان هستند و از آخرین وضعیت ایشان خبر ندارم.
هاشمی همچنین درباره جلسه روز گذشته مدیران شهری و رئیس کمیسون سلامت، محیط زیست و خدمات شهری شورای شهر گفت: خانم نوری روز گذشته جلسه ویژهای با تمامی مسئولین شهر در امر خدمات و سلامت شهر داشتند و به جمعبندیهای خوبی رسیدند که در شهر در حال اجرا است.
رئیس شورای شهر تهران درباره جلسه هماندیشی صبح امروز گفت: امروز جلسه هماندیشی و تلفیق با هم برگزار شد. در ابتدای جلسه اوضاع شهر بررسی شد و بخشنامههای جدیدی که ابلاغ شده را مرور کردیم و براساس آن فعالیتهای جمعی در شهر روزبه روز در حال تعطیل شدن است و فکر میکنم مسئولین کم کم به اوضاع مسلطتر میشوند
او ادامه داد: معمولا در ایران روش مدیریتی ما اینگونه است که در دقیقه آخر به اوضاع مسلط میشویم، اما خوشبختانه بالاخره مسلط میشویم و امیدوارم این اتفاق بیفتد و مسئولین ما کم کم همانگونه که در گذشته و در طول ۲۵۰۰ سال اینچنین بوده، الان هم همانگونه عمل کنند چرا که در کشور ما اینگونه است که ابتدا وقتی مشکلی پیش میآید مساله را خیلی جدی نمیگیریم و بعد کم کم متوجه میشویم مساله خیلی جدی است و کم کم مسلط میشویم. امیدوارم به زودی این اتفاق بیفتد و مسئولین در نقاط مختلف کشور بر موضوع انتشار کرونا مسلط شوند.
او درخصوص خرید ۶۳۰ واگن مترو اظهار داشت: قرارداد و الحاقیه خرید واگنهای مترو امضا شده، و دو بانک عامل شهر و کشاورزی که باید مشترکا این اعتبار اسنادی را باز کنند فعال شوند تا خرید واگنها به نتیجه برسد. الان مراحل بانکی باید طی شود و آقای حناچی هم پیگیر باشند.
منبع: ایلنا
کلیدواژه: محسن هاشمی رفسنجانی کرونا شهردار منطقه ۱۳
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۰۳۱۶۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سازندگان واکسن برکت از قهرمانان ملی هستند/ روایتی متفاوت از یک دستاورد علمی
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، کتاب «داستان واکسن» یک مستندنگاری از مراحل تولید واکسن «کوو ایران برکت» است که ایران را به یکی از معدود کشورهای دارای فناوری تولید واکسن کرونا در جهان تبدیل کرد.
این کتاب از آن جهت مهم است که داستان یک کار علمی واقعی را که مورد افتخار ایرانیان است به شکلی خواندنی و جذاب روایت و البته ماندگار کرده است تا همه بدانند در بحبوحه تولید واکسن که ما تحریم بودیم و کرونا بیداد میکرد، چه کسانی و با چه فراز و فرودها و مشقتهایی این کار علمی را به سرانجام رساندند.
کتاب «داستان واکسن» محصول مشترک تلاش فردین آریش و محمدصالح سلطانی است. به سراغ آقای سلطانی رفتیم و با او درباره این کتاب صحبت کردیم. محمدصالح سلطانی، دبیر پیشین انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه صنعتی شریف است که مدتی دبیر صفحه دانشگاه خبرگزاری دانشجو بوده و همچنین معاونت رسانه مرکز مستند سفیرفیلم را در کارنامه دارد.
وی اکنون در حوزه هنری انقلاب اسلامی فعالیت میکند و یکی از نويسندگان کتاب «اگر نی پردهای دیگر بخواند» و همچنین کتاب تازهمنتشرشده «داستان واکسن» است. نتیجه گفتوگوی آنا درباره داستان واکسن را در ادامه میخوانید:
به عنوان سؤال نخست بفرمایید ایده نوشتن کتاب «داستان واکسن» از کجا آمد و کار چگونه آغاز شد؟
ایده داستان واکسن از یک گفتوگو بین ما شکل گرفت. من و آقای آریش گفتوگوهای متعدد و رفاقت شش-هفت ساله عمیق و متراکمی با هم داریم که در خلال گپ و گفتهای روزانهمان همیشه به ایدههایی برای نوشتن فکر میکنیم. در یکی از این گپ و گفتها که در ماه رمضان هم بود این ایده مطرح شد که مستندنگاری تولید واکسن برکت میتواند یک اتفاق جذاب در فضای ادبیات باشد؛ چون پروژه برکت پروژه جذابی است.
این ماجرا برمیگردد به اردیبهشت 1400 یعنی زمانی که در واقع ساخت واکسن انجام شده بود؛ مرحله تحقیقاتی و فاز اول و فاز دوم کارآزمایی آن انجامشده و در مرحله پایانی بود و فاصلهای تا ورود به بازار نداشت و بحثها حول موضوع واکسن هم داغ بود. آن موقع ما این ایده به ذهنمان رسید که این مستند نگاری حتماً میتواند اتفاق جذابی باشد و این تجربه ملی که ما در مسئله واکسن برکت داشتیم، میتواند ارزش ادبی هم پیدا بکند. این ایده از آنجا شکل گرفت و ما واقعاً هیچ سازمان یافتگی، ارتباط یا تعاملی با گروه سازندگان نداشتیم. اصلاً ما نمیدانستیم باید دقیقاً چه کار کنیم و سراغ چه کسی برویم.
ایدهای بود که داشتیم. آقای حجت نیکی ملکی که در آن مقطع مسئول ارتباط رسانهای ستاد اجرای فرمان امام و از هم دانشگاهیهای بنده بود وهرچند هم دوره من نبودند؛ اما به واسطه فعالیت دربسیج دانشجویی دانشگاه شریف اسم ایشان را شنیده بودم. به ایشان در توییتر پیام دادم؛ هرچند خیلی امیدی هم نداشتم که استقبال بشود یا مثلاً توجه خاصی به آن بکنند. ولی آقای نیکی ملکی در پاسخ گفتند که باید با هم دربارهاش صحبت کنیم و راه ارتباط تلفنی به من دادند و بعد از آن وارد یک فرایند دو و نیم ساله شدیم تا این کتاب متولد شود و این داستان «داستان واکسن» بود.
شما و آقای آریش هر یک چه کاری را برای نوشتن کتاب انجام دادید؟ تقسیم وظایف به چه شکل بود؟
ما تقسیم وظایف به آن معنای کلاسیکش نداشتیم که بگوییم یک بخشی از متن را آقای آریش بنویسد و یک بخشی را من بنویسم. ما به معنای واقعی کلمه سعی کردیم کار را مشترک پیش ببریم. فرایند کارمان هم اینطور بود که ما بعد از مذاکرات فراوان و تلاش برای قانع کردن افراد در ستاد فرمان امام، توانستیم مستنداتی را از افرادی که درگیر تولد واکسن بودند دریافت کنیم. یک سری مصاحبه هم با این افراد شده بود و چون خود ستاد اجرایی پروژه تاریخ شفاهی واکسن را استارت زده بود، یازده تا مصاحبه داشتند که در اختیار ما قراردادند. تقریباً 300 صفحه بود. ما با دقت آنها را خواندیم و بعد دونفری آن را فراوری کردیم و به یک متن روایی خام رسیدیم. این فرایند را چندین بار تکرار و متن را فراوری کردیم یعنی من یک اصلاحاتی میدادم و مینوشتم و میدادم آقای آریش و ایشان اصلاحات میزدند و برمیگرداندند به من.
دائماً با هم در رفت و برگشت و تعامل روی نوشته بودیم تا در نهایت به یک متن پیراسته و مناسب برای تبدیل شدن به کتاب رسیدیم. یعنی کار واقعاً مشترک بود و تا حد امکان هم سعی کردیم هر دو در همهی مراحل ورود بکنیم و نظر بدهیم. کار سختی هم بود بالاخره چالش اختلاف نظر و اختلاف دیدگاه در هر کار گروهی پیش میآید ولی از نتیجه خیلی راضی هستم
اهمیت اینکه ما کتابی درباره تولید واکسن برکت داشته باشیم چیست؟
واکسن برکت نخستین واکسن تمام ایرانی در تاریخ این کشور است. ما در کشورمان واکسن زیاد تولید میکنیم و سابقه بیش از 100 سال در تولید واکسن داریم. در کشورمان دو مجموعه واکسنسازی انیسیتو پاستور و مجموعه رازی، مؤسسات پرسابقه ای در سطح جهان هستند حتی صاحب اعتبار در واکسنسازی هستند؛ اما کاری که آنها میکنند در واقع استفاده از فرمول و تکنولوژی تولید یک واکسن هست در داخل کشور. یعنی یک تکنولوژی که در خارج از کشور توسعه پیدا کرد را در ایران پیادهسازی میکنند؛ به نحو خوبی هم پیادهسازی میکنند و در واقع واکسن فرمولهشده دارای روش تولید را در کشور تولید میکنند. منتها برکت مسئلهاش متفاوت بود. چون واکسن کرونا است و پیش ازاین همهگیری اخیر هم اساساً واکسن کرونا وجود نداشت. یعنی ویروس کرونا به این معنا اساساً در جهان شناختهشده نبود که بخواهد واکسن هم داشته باشد. این واکسن از مرحلهی فرمولاسیون یعنی از مرحلهی صفر صفر در کشور ما مراحل ساختش انجام شد.
محصولی که صفر تا صد تولید خودمان است.
بله ویروس را از بدن یک بیمار که در اثر کرونا به رحمت خدا رفته بود، بیرون کشیدند و تبدیلش کردند به ویروس کشتهشده و روی آن کارهای تحقیقاتی انجام دادند؛ کشتش دادند و به خروجی آزمایشگاهی واکسن رسیدند. واکسن در ابعاد آزمایشگاهی تولید وروی جانداران مختلف در سطوح مختلف تست شد تا رسید به نقطهای که کارآزمایی انسانی روی آن انجام بشود. درباره هر یک از این مراحل در کتاب به تفصیل پرداختیم.
اینکه صفر تا صد تولید واکسن در ایران انجام شد؛ برکت را از هر واکسن دیگری متفاوت میکند و تبدیلش میکند به نخستین واکسن تمام ایرانی تاریخ که ما در کتاب هم در واقع به این عبارت اشاره کردیم. طبیعتاً یک چنین دستاورد علمی ارزش روایت کردن دارد و مصداق یک پیشرفت معنادار است که باید روایت بشود یعنی اگر ما از روایت پیشرفت حرف میزنیم یکی از بهترین و متینترین نمونههایش همین واکسن برکت است.
از آنجا که سررشتهای از علم پزشکی و داروسازی نداشتید، نحوه تعاملتان با تیم تولید واکسن چطور بود که روایت دقیق و درست باشد؟
چون آقای نیکی ملکی سرشان به شدت شلوغ بود خیلی سخت میشد با ایشان جلسه گذاشت کار هم طوری نبود که به فرد دیگری به جهت اهمیت و حساسیتش ارجاع بدهد چند ماه طول کشید تا ما به روایت با مستند برسیم. بعد از مستند خودمان چند ماه کار کردیم و به نسخهی اولیه رسیدیم نسخه اولیه را باز چند ماه با آقای نیکی ملکی و با جمعی از متخصصانی که در این کار درگیر بودند از جمله دکتر جلیلی و دکتر تقویان ما کار را رفت و برگشت دادیم و این دوستان کتاب را ویرایش علمی کردند یا حداقل نکات علمی را به ما گفتند تا کتاب از نظر علمی صحیح باشد به هر حال ما هیچ تخصصی در دانش واکسنسازی نداشتیم و نداریم خیلی وقتها اطلاعات علمی را اشتباه میکردیم فرایندها را جابهجا مینوشتیم این دو بزرگوار خیلی به ما کمک کردند که کتاب از نظر علمی ویراسته بشود هرچند کتاب، کتاب علمی نیست ولی مهم بود که از نظر علمی غلط و اشکالی در آن وجود نداشته باشد.
شما برای نوشتن کتاب صرفاً از مصاحبههای ستاد فرمان امام استفاده کردید یا خودتان هم نیاز به مصاحبههای تکمیلی پیدا کردید؟
طبیعتاً برای تکمیل مطالب نیاز به یک سری مصاحبههای تکمیلی بود که ما این کار را هم انجام دادیم یعنی با یکی دو نفر از بزرگوارانی که درگیر فرایند بودند و مستندات اولیه مصاحبهای با آنها وجود نداشت، خودمان مصاحبه تکمیلی گرفتیم و ولی عمده کتاب بر پایه همان مستندی است ستاد در اختیار ما قرارداد.
مردم ما چه چیزهایی را درباره واکسن برکت نمیدانند؟
ما تلاش کردیم در این کتاب آن چیزهایی را روایت کنیم که مردم درباره واکسن برکت نمیدانند. مهمترین مسئله این هست که دانشمندان و متخصصان ما واقعاً رنج زیادی متحمل شدند تا این واکسن به نتیجه برسد؛ از یک طرف ناشناختگی خود ویروس کرونا کار را خیلی سخت میکرد نه فقط در ایران در همه دنیا ویروس شناختهشده نبود درمان و دارویی برای آن وجود نداشت و خیلی کار رسیدن به واکسن برای این ویروس کار دشواری بود. منتها ما علاوه بر محدودیت جهانی محدودیت اختصاصی هم داشتیم و آن هم ناشی از تحریمهایی بود که به خصوص در فرایند صنعتی سازی و تولید صنعتی این واکسن این چالش خیلی خودش را نشان داد و در کتاب ما به آن اشاره کردیم که دانشمندان ما چه سختیها و چه مشقتهایی را متحمل شدند. در ایران علاوه بر ناشناختگی ویروس با مانع بزرگ تحریم هم متخصصان واکسن سازان ما جنگیدند تا توانستن این واکسن را آماده کنند و تردیدی نیست که اگر این واکسن را تولید نمیکردیم چالش خیلی جدی در واکسیناسیون سراسری داشتیم.
یعنی واردات واکسن کافی نبود؟
طبیعتاً نیاز کشور باید با واردات تأمین میشد ولی واردات نه کافی بود نه مطمئن. یعنی در آن شرایط هیچ تضمینی وجود نداشت که واردات بتواند به تنهایی نیاز کشور ما را در بحث واکسن را پوشش بدهد. واکسن برکت اولاً بخشی از نیاز واکسیناسیون سراسری کشور را پوشش داد و ثانیاً ما را به تکنولوژی رساند که اگر یک روزی همهی دنیا اراده بکنند که ما واکسن ندهند ما خودمان میتوانیم واکسن کرونا تولید کنیم.
اتفاقی که در واکسن برکت افتاد این بود که بخشی از زیرساخت کشور در مسئلهی تولید دارو و تولید واکسن را هم توسعه داد یعنی کارخانهای که شکل گرفت و این زیرساختی که برای واکسن برکت توسعه داده شد، خودش تقویت کننده صنعت تولید دارو در کشور ما بوده و ازاین جهت میشود گفت واکسن برکت یک زیرساخت را هم به زیر ساختهای ما اضافه کرده است.
جذابترین بخش نوشتن کتاب برای شما نویسندگان کتاب چه بود؟
تمام این کتاب جذاب بود یعنی واقعاً ما همه آنچه که با آن مواجه بودیم را دوست داشتیم مثل چالشهایی که تیم واکسنساز با آن درگیر بود. ولی یک بخش خیلی جذاب بود و آن بخش مربوطه به تأمین میمون برای کارآزمایی واکسن بود. خب روی هر میمونی نمیشود واکسن را آزمایش کرد و آن میمون باید از جهت ساختاری و در واقع شبکه عصبی و از جهت اندام و همه جهات مختلف نزدیکترین گونه میمون به انسان باشد. یک گونه میمون به اسم ماکاکا است که این ویژگی را دارد. تأمین این میمون ماکاکا برایاینکه کار خیلی فرایند سخت پیچیده و عجیب و غریبی داشت. جاهایی حتی جریان پلیسی میشد و تعقیب و گریز داشت. یک جاهایی به دورزدن تحریمها و کارهای خاص آن حوزه متصل میشد که ما سعی کردیم تا جایی که میشد این را هم روایت کنیم.
آیا میتوان برای دیگر دستاوردهای پزشکی یا علمی کشورمان هم چنین کتابی نوشت یا اینکه ماجرای این کتاب و این واکسن فرق دارد؟
هر دستاوردی که درام، ماجرا و اتفاق داشته باشد، به نظرم ارزش روایت کردن دارد. چون اساساً روایت را درام و اتفاق میسازد و این فراز و فرودها و شکست و پیروزیها کش و قوسهاست که یکی روایت را خلق میکند. طبیعتاً هر دستاورد علمی که این را داشته باشد قابل روایت است و در بین دستاوردهای مختلف بعضی دستاوردهای علمی خیلی شفاف و صریح و راحت اتفاق میافتد و خیلی روایت دراماتیکی هم از آنها درنمی آید ولی آن دستاوردهایی که رسیدن به آنها دراماتیک و جذاب بوده طبیعتاً ارزش روایت دارند فکر میکنم در سالهای اخیر برکت یک اتفاق ویژهای بود و به طور خاص ارزش روایت کردن داشت.
میتوان تولید کنندگان واکسن را جزء قهرمانان ملی کشورمان به حساب آورد و این کتاب را روایتی از یک قهرمانی و تلاش بی وفقه و موفق؟
بله این واکسنسازان حتماً جزو قهرمانان ملی کشور هستند و ما در این کتاب تلاش کردیم این عمل قهرمانانه و این مجاهدتی که برای تولید واکسن شد را روایت بکنیم.
انتهای پیام/