Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران آنلاین»
2024-04-24@03:37:23 GMT

در سرزنش نابرابری

تاریخ انتشار: ۸ اسفند ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۷۰۵۹۰۴۵

در سرزنش نابرابری

شیلاندر اولین رمان نرگس نظیف است که امسال از سوی «نشر سنگ» به بازار کتاب آمده و پر از دغدغه‌های زن امروز است. «برنار ماری کلتس» در نمایشنامه «در خلوت مزارع پنبه» می‌گوید: «شقاوت راستین و ترسناک این است که انسان یا حیوان، انسان یا حیوان دیگر را ناتمام بگذارد، که او را همچون سه نقطه در میان جمله‌ای قطع کند، که پس از اینکه او را نگاه کرد، رویش را از او بازگرداند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

»

این بلایی‌ است که مرد داستان بر سر زنی که ناتوان است، یا ناتوان نگه داشته شده، یا چیزی برساخته از هر دوی این‌ها، می‌آورد. شیلاندر تصویر زندگی یک زن ناتمام است، یا قصه زنان ناتمام. زنانی که نه عاشق، که اسیرند؛ همان چیزی که شخصیت محوری داستان نامش را «نوعی وابستگی شدید و عجیب» می‌گذارد که فردیت خود را در آن فراموش می‌کند. جایگاه یک زن در یک رابطه‌ کجاست؟ چقدر از سوی دیگری اهمیت دارد و چقدر از سوی خود؟ و چه میزان از این وضعیت نابهنجار به انفعال زن برمی‌گردد و چقدر به یک روند دیرپا و تثبیت شده؟ این سؤالاتی است که ما در این متن با آن روبه‌روییم. زن و مرد اسم ندارند؛ زن از آن بابت که به شناسه همسرش شناخته می‌شود و مرد که انگار نماینده یک تاریخ است و نیازی به نامی مشخص ندارد. و حالا با رفتن این مرد، تنهایی و انفعالِ مضاعف، سرنوشت زنی‌ است که درکش از زیستش، بیشتر از هر چیز، بر پیشینه این کج‌دیوارِ رابطه‌ استوار است. مرد در این پیوستگی دلیلی نمی‌بیند که حتی توضیح بدهد چرا برای مدتی طولانی رهایش می‌کند و به مسافرت خارج از کشور می‌رود و نهایت حرفش می‌شود این که: «سفر تفریحی که نمی‌روم.» مسلم است که بخشی از این ادعای بر حق بودن ذاتی مرد، به تن دادن زن برمی‌گردد و مجاب کردن خود توسط خود. ارتباط در شیلاندر فقط بحث یک اشتباه نیست، کاملاً نگران‌کننده است؛ شخصیت اصلی در این قصه هویت فردی را وامی‌نهد و در بیان احساسات، به خود به مثابه یک غیریت می‌نگرد؛ شخصیت اصلی در خودش غایب است و نه تنها نمی‌تواند بر تنهایی‌اش چیره شود، بلکه با وجودِ دانستن، با واگویه‌هایی منفعلانه برای مدارایی بی‌فایده دلیل می‌تراشد.  واقعیت این است که این‌گونه ناتوان وارد زندگی دیگری شدن، نه تنها چیزی به تو اضافه نمی‌کند، که هر آنچه را‌ داری ویران می‌کند و از تو می‌گیرد، و سال‌های سال است که زنان زیادی همان زندگی نیم‌بند خود را نیز در پیوند با نظمی مردسالارانه از کف داده‌اند. حافظه که می‌تواند نقشی مثبت در تحول یک انسان داشته باشد، در چنین شرایطی به عنوان یک ابزار خود دچار عادت و اعتیاد می‌شود و نقشش بیشتر از آشنایی دادن، به ایجاد بیگانگی برای شخص می‌انجامد و مدام مجابش می‌کند به فرو رفتن بیشتر در این زندگی بی‌منطق. این تنهایی تا مغز استخوان، شبیه همان صدای بیمارگونه درون داستان است و هر دو جزئی از زندگی این زن شده‌اند؛ صدایی که همیشه همراه شخصیت اصلی است و از خانه‌اش شروع می‌شود و تا کوله‌اش در ماشین و بعد صندلی کناری‌اش می‌آید؛ تنهایی‌ای در عین تظاهر به با هم بودن و انکار تنهایی.  نوشته علاوه بر معنا و دغدغه‌اش، در بحث فرم نیز حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. شگردهای متفاوت در روایت و تمهیدات نویسنده آن را به اثری خواندنی بدل کرده است؛ یکی از این گزینش‌های بجا که در تعویض فضا و پرهیز از یکنواختی کار تأثیر بسزایی داشته، حکایت میمون و لاک‌پشت کلیله و دمنه است که به صورتی ارگانیک و دلنشین به حرف و شکل متن اضافه می‌کند. یا تشبیهاتی تا حدی دور از ذهن که نوشته را خواندنی‌تر می‌کند: ««چرا شوهرت تنها رفته؟» این طور بی‌مقدمه که می‌پرسد، مثل وقت‌هایی است که معلم‌ها از جاهایی که هنوز نخوانده بودیم یا از پاورقی سؤال می‌کردند.» یا داده‌هایی که برای مخاطب جذابیت ایجاد می‌کند: «می‌گویم: «غَلیواژ یه نوع پرنده است که اسم‌های مختلف داره، مثل زغن، موش‌گیر، غلیواژ یا کلیواژ.» می‌خواهم بگویم که این پرنده شش ماه نر است و شش ماه ماده، اما نمی‌گویم...» یکی دیگر از نقاط قوت داستان در پایان‌بندی آن است؛ جایی که نویسنده به متن و واقعیت وفادار می‌ماند و به جای معجزه، نشان می‌دهد که پایان چنین آغازی، یکباره به فرار از جادوشدگی تاریخی زن ختم نمی‌شود و شخصیت محوری قصه دلخوش به چیزی می‌ماند که با امکان و مجال و توانایی امروزش بیشتر از آن نمی‌تواند؛ و نشان می‌دهد هنوز کار بسیار می‌برد تا زن بتواند جایگاهش را به عنوان یک انسان به دست آورد، که تا امروز می‌شود گفت فاصله زیادی از این جمله معروف «اینگه بورگ باخمن»، نویسنده و فیلسوف اتریشی نگرفته‌ایم: «فاشیسم اولین چیزی است که در هر رابطه زن و مردی شکل می‌گیرد.» شیلاندر، علاوه بر رسیدن به لذت خواندن یک کتاب خوب، نوشته‌ای ا‌ست که بار دیگر پرسش‌هایی اساسی درباره شکاف و عدم توازن رابطه زن و مرد در ذهن خواننده خود ایجاد می‌کند؛ پرسش‌هایی که دیگر زمان مطالبه پیگیر پاسخ‌های‌شان رسیده است.‌

منبع: ایران آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۰۵۹۰۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تو فرار کن، داد زدنش با من!

  حماقت، شاخ و دم آنهاست! 
حتما می‌دانید که پرواز هرگونه شیء پرنده در آسمان ایران اسلامی هرچند، بی‌اهمیت و کوچک باید دارای اجازه رسمی و حتی حضور‌فرد نماینده از سازمان امنیتی مربوط باشد، خواه یک پرنده‌ کوچک جهت فیلمبرداری یک تیزر باشد یا یک پهپاد تفریحی ساخت چین که می‌توانید از یک اسباب‌بازی فروشی تهیه‌اش کنید. اگر ارتفاع ممنوع را رد کنید در کسری از ثانیه پرنده‌تان منهدم و خودتان جهت پاسخگویی احضار خواهید شد، امنیت آسمان ایران چیزی جدای از گنبد بی‌در و پیکر اسرائیلی‌هاست، هرچه باشد ما اینجا ریز پرنده‌ می‌گیریم و آنها در آنجا دو جین دوجین موشک و شاهد رد می‌کنند! حال تمام اینها را گره بزنید به یک شب آرام در آسمان ایران که پدافند هوشیارمان اصطلاحا داغ می‌زند و چیزی هم این وسط داغ می‌خورد! اصطلاح داغ زدن به آتش گلوله‌زن پدافند در آسمان شب برای انهدام ریزپرنده‌ها یا اشیای سبک پرنده در ارتفاع کم اطلاق می‌شود یعنی آتش سبک برای پرنده‌ سبک! چیزی شبیه آنچه عوام در سالن چلوکبابی‌های قدیم وقتی پشه‌های مزاحم در لابه‌لای المنت‌های جوشان می‌ترکیدند دیده و شنیده‌اند. چیزی که حماقت و بی‌آبرویی صهیونیست‌ها را بیش از پیش و با پرتره‌ای بی‌مثال در چشم‌ها و انظار نمایان کرد!
 
دقیقا چه شد؟!
این چند روز پس از گوشمالی ما بر اسرائیل سخت‌ترین روزهایی بود که در خواب هم ندیده بودند، از عصبی‌شدن و پرت کردن کاغذها در نشست کابینه جنگ در صورت هم بگیر تا سعی در عادی جلوه دادن شرایط جلوی دوربین و لبخندهای مضحک نتانیاهو و کابینه‌اش هنگام مثال تصمیم‌گیری در شبکه‌های اسرائیل، جایی که مثال داشتند قول تلافی بی‌سابقه پس از عید ملعون پسح را به مردم‌شان می‌دادند و گفتند احتمالا در اواسط اردیبهشت خواهید فهمید ما چقدر مقتدر و ترسناکیم. تمام این وعده وعیدها تنزل پیدا کرد به بازی نتانیاهو شش ساله از تل‌آویو با پرنده‌ اسباب‌بازی کنترلی‌اش که اشتباها آسمان تل‌آویو را ترک کرده بود. خصومت و درگیری در کابینه جنگ اسرائیل به قدری بالاست که خودشان این عمل را مسخره و مضحک و منافی غرور ملی خواندند و دعواها تا جایی بالا گرفت که تن کابینه جنگ نتانیاهو شد همان تخم مرغ و کاهوی شب عیاشی پسح!
 
زنگ را بزن و فرار کن!
فروپاشی استراتژی جنگ غرب و اسرائیل تا جایی مهلک و گسترده است که اگر آمریکا فقط ۳۰درصد احتمال به پیروزی در میدان علیه ایران داشت هیچ‌گاه دست از شانه اسرائیل بلند نمی‌کرد، آمریکا ترسیده از کن لم یکن شدن منافع و سرمایه‌هایش در محدوده عملیاتی خاورمیانه و واهمه زده از تخریب کلی معنای اسرائیل به‌عنوان مدینه فاضله‌ سوم و غایی استعمار چنان از میدان پا پس کشیده که کارش به تهدید علنی اسرائیل بر مبنای عدم هرگونه دخالت در صورت اقدام اسرائیل در برابر ایران کرد، حالا شما اسرائیل را دارید که عملا هیچ‌کس برایش تره هم خرد نمی‌کند، اسرائیلی که بخش گسترده‌ای از شهروندان سرزمین‌های اشغالی علیه حاکمیت‌هستند، عده‌ای بابت ترس از ایران و تخریب زار و زندگی‌شان معترضند، عده‌ای بابت شرایط اجتماعی خفقان‌زا و دیکتاتوری نظامی نوین و عده‌ای هم تندرو که نتانیاهو و کابینه جنگش را تف سر بالا و مایه شرمساری عقاید ضد شیعی و ضد ایرانی‌شان می‌دانند. اسرائیلی که تصویر شد همان اسرائیلی ا‌ست که تحت فشارهای فراوان یادشده، نه مشروعیت عام دارد و نه مشروعیت خاص، اسرائیلی که نه توان درگیری دارد و نه می‌تواند منفعل بنشیند، همان اسرائیلی که دست به هر کاری بزند، مفتضح و ویران و گویای مضحکه‌ درون فروپاشیده‌ اوست، اسرائیلی که تصمیم گرفت شباهنگام در آسمان ایران با ارتفاع حداقلی پرنده بازی کند و سرش را زیر بالش ببرد تا صدای نفس‌های مضطربش را کسی نشنود، چیزی شبیه کودکی که روی ماشین بزرگ‌ترها خط می‌کشد یا زنگ خانه‌ای را می‌زند و پا به فرار می‌گذارد تا خشمش را فرو بنشاند، عکس‌العملی‌‌زاده از ضعف و کوچکی پندار و البته محدوده‌ عمل قرار گرفته در تنگنای کودکی. 
 
دادزن‌های آمریکایی
اسرائیل ناتوانی که حالا بساط دوربین و دستکش هم محدود شد به آمریکایی‌های دادزن و تیترنویس‌هایش، جایی که خودت باید سکوت کنی که ناگهان نکند سیلی بخوری یا آبرویت بیش از این برود و لاجرم باید شخص سومی هم این وسط باشد که بشود نقال داستان و اصطلاحا بزم رزم رستم‌گونه‌ات را با احتیاط بخواند!جایی که اسرائیل از دو جنبه سکوت می‌کند تا یک وقت پای بر نزدیکی دم شیرنبرده باشد و یک زمانی ایران با خاک یکسانت نکند و از طرفی هم سکوت کرد تا از حجم حقارت و ناچیزی این عکس‌العمل توفانی آبرویش پیش جماعت خودی بیشتر به زردی ملبس نشود، این وسط هم آمریکایی‌ها تیتر زدند «حمله بامدادی اسرائیل علیه ایران» و نوشتند معلوم نیست چه بوده و هیچ‌کس از آقایان‌شان اظهار نظر  نکردند تا برای ملت‌ها مبهم بماند که این چیزی که از آن به‌عنوان حمله یادشده دقیقا چه بوده و چه ابعادی داشته، بساط دادزنی آمریکایی‌ها، تیترهایش را زد و در برابر ارائه جزئیات سکوت کرد تا باز هم با رسانه خلأ عملیاتی خود و سگ پاسوزش را پر کند. 
 
ببخشید اما کک‌مان هم نگزید!
درجواب ملت بیدار و غیور ایران این گوشه را می‌نویسم که ما را ببخشایید اما‌ شأن و غرور میدان‌مان اجازه نمی‌دهد راجع به پاسخگویی به اسرائیلی‌ها سخن بگوییم.اسرائیل واقدامش درحد پاسخ ما نیستند و برادران‌مان در دیگر نقاط از خجالت‌شان در‌آمده‌اند. تنگنای اسرائیل را در میان تیتر بعد بخوانید. 
 
اسرائیل کجای کار است؟
اسرائیل درگیر و دار چنگال عملیاتی ایران در چندین جبهه نظامی‌ است؛ چیزی که باعث انهدام استراتژی و تمرکز عملیاتی آن شده است، یکی از چند شاخه‌‌ جنگ گسترده بر مبنای عدم تمرکز و اصطلاحا جنگ چریکی ما ‌علیه غربی‌ها در منطقه، نوعی از جنگ نه تجهیزات و نه تعداد نیروهای ائتلافی می‌تواند دردی از دشمن دوا کند؛ نوعی از میدان ابداعی ایران و نیروهای مقتدر و نخبه که عملا معیارهای جداگانه‌ای از جنگ در نظر غرب دارد و معادلاتش را ما چیده و می‌چینیم، نه کس دیگر!می‌دانی که در آن ابرناوهای آمریکایی برای آمریکایی‌ها نقطه ضعف و وبال گردن است، نه مزیت عملیاتی که در دیگر نقاط جهان محسوب می‌شود. غربی‌ها خوب می‌‌دانند که چه خوش‌شان بیاید یا نه ما متخصص و طراح جنگ در خاورمیانه و میدان‌دار آنیم و آنها متخاصمانی که تنها می‌توانند خرابکاری کنند، ماهواره و نتفلیکس راه بیندازند و مغزها ‌را بخرند یا بشویند. در این میدان آمریکا و اروپا هیچ نسبتی با اسرائیل ندارند و به هیچ قیمتی حتی تا کیلومترها اطراف او نمی‌نشینند، چراکه خوب می‌دانند نباید خودشان را صرف میدان متعلق به ایران بکنند و اسرائیل می‌کوشد از طریق خرابکاری‌های ریزنقشانه بغض مانده در گلو و تعصب مانده بر چهره‌اش را بدون هیچ‌گونه تحریک ایران فرو بخورد؛ جایی که سعی کرد در حباب پوشالی رسانه‌‌ نظامی‌اش ادای ما را در بیاورد و بگوید من خواستم هشدار بدهم. 
 
اشغالگر در جایگاه هشدار نیست
وامانده از این مفهوم که اسرائیل به‌عنوان مفهومی که کل آبرو و تمامیتش توسط ایران به زیر خاک کشیده شد و با موشک و پهپاد تأسیساتش سرنگون شد و مردمش در خود لرزیدند، عملا در جایگاه هشدار نیست و اگر اقدامی را لازم بداند، آن حمله در جواب حمله است. گذشته از اینها اسرائیل باید می‌دانست که باید حساب‌شده‌تر برای هشدار قدم بردارد،نه آن‌که واهمه عدم تحریک ایران آن‌قدر به او فشار بیاورد که به پرنده‌پرانی کم ارتفاع در آسمان ایران و انهدام پرنده‌هایش بسنده کند چرا که این امر بیش از آن‌که به ترمیم وجهه‌اش‌ یاری رساند، باعث تخریب آنچه مانده می‌شود؛ جایی که حتی دهان‌دریدگی و هیجان‌افروزی رسانه‌های بی‌وجه فارسی‌زبان‌شان هم دیگر جوابگو نیست و خودشان، خودشان را مورد تمسخر قرار می‌دهند. 

ایران همچنان پایبند و مصمم
اگر بخواهم تصویری صادقانه از درون نیروهای مسلح ایران ارائه دهم این است که تنفر نسبت به اسرائیل و موجودیت آن با فاصله‌ای دهشتناک از تمامی دیگر دشمنان‌مان در روحیه نیروها نهادینه است؛ تنفری برخاسته از بطن فرمایشات قرآن کریم و اقدامات ضاله‌‌ صهیونیسم‌ها، تنفری که سینه به سینه و ورای روحیات سازمانی قدرت می‌گیرد و براساس معادلات میدان و استراتژی‌های سیاسی تبیین شده از جانب رهبری، عملا ما بر عهد خود بر مبنای تخریب و ایجاد تنگنا بر اسرائیل ایستاده‌ایم و در صورت هرگونه اقدام جدی از جانب صهیونیست‌ها، چشم بر هر چیزی برای سرنگونی آنها خواهیم بست چرا که ایران اسلامی هیچ‌گاه در جنگ‌های خود راضی بر ریخته شدن خون غیرنظامیان نبوده و نیست! چیزی که در صورت به توبره بستن خاک اشغالی شاید لاجرم جلوه کند؛ خواه آنها شهروندان خاکی اشغالی باشند اما در زمره دفاع از اسلام و ملت مسلمان ایران حق اتمام‌حجت خود را محفوظ می‌داند. این تمام دستمایه غرب در برابر ایران است؛ رسانه‌ای که به قولی همان خر دجال است و دجال بدون آن، چنان کیسه‌ای شن به هیبت کوهی منفعل می‌ماند؛ مرکبی که کارش دروغ و القای آن بر ذهن‌هاست؛ مرکبی که حربه‌اش در برابر شیران رهیده از بیشه که قرآن نوید آنها را می‌دهد تنها یک چیز است‌؛ صدا، دوربین، حرکت... .

دیگر خبرها

  • پوچتینو: چلسی ریسک کرده است؛ نمی‌توانم بازیکنانم را سرزنش کنم
  • اگر رژیم صهیونیستی بار دیگر دست از پا خطا کند دیگر چیزی از این رژیم باقی نمی ماند
  • قربانیان ال‌کلاسیکو: واقعیت یک‌بار برای همیشه!
  • تنهایی موجب میل به شیرینی می‌شود!
  • اردن: حمله به رفح چیزی جز قتل عام نخواهد بود
  • تنهایی موجب میل به شیرینی می‌شود
  • تمرکز بر رفع نابرابری‌ها و دسترسی به خدمات باکیفیت
  • آقایانی که حرف رهبری درباره مسمومیت دختربچه ها را قبول نداشتند، همه کاره انتخابات بودند /بی‌تعارف، جنگ قدرت است و نابرابری و نامردی!
  • تو فرار کن، داد زدنش با من!
  • حق با حسن شماعی زاده است