Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «پارسینه»
2024-03-29@02:31:54 GMT

دستفروشانی که باوجود کرونا دست از کار نمی‌کشند

تاریخ انتشار: ۸ اسفند ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۷۰۶۰۰۳۲

دستفروشانی که باوجود کرونا دست از کار نمی‌کشند

فضا ملتهب است؛ زن‌ها همگی با ماسک‌هایی بر صورت و اغلب، دستکش‌های یکبار مصرف بر دست، روی صندلی‌ها به انتظار رسیدن به ایستگاه مقصد، لحظه‌شماری می‌کنند. همه جا خلوت است، خلوت‌تر از هر زمان و وقتی یادت می‌افتد که فقط بیست و چند روز تا شب عید مانده، این خلوتیِ واگن‌ها و راهروها، بزرگ‌تر و برجسته‌تر می‌شود و توی ذوق می‌زند؛ و در همین خلوتی غوطه‌ور هستیم که ناگهان در اولین ایستگاه، در‌های واگن قطار بازمی‌شود و زنی میانسال و خسته با کوله‌باری سنگین بر دوش و روی دست‌ها، به داخل می‌آید؛ وارد نشده، ساک کار را زمین می‌گذارد و شروع به تبلیغ می‌کند: «شال، ۳۵ هزار تومان، شال دور-دست‌دوز، ۳۵ هزار تومان؛ این را بیرون ۷۰ هزار تومان هم نمی‌دهند؛ پول ندارید، کارت خوان هم هست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

»

همچنان مشغول گفتن است که با اولین ترمز ناگهانی قطار، تلوتلو می‌خورد و ناگهان با یکی از زن‌هایی که روی نیمکت‌ها نشسته‌اند، تماس پیدا می‌کند، اما در آخرین لحظه خودش را نگه می‌دارد که روی زن ولو نشود؛ زن ناگهان مثل برق‌گرفته‌ها از جا بلند می‌شود و با غضبی که در چشم‌هایش شعله می‌کشد، می‌گوید: «چرا می‌خوری به من؟! واقعاً توی این کرونا هم باید جنس بفروشی؟!»

هنوز زن دستفروش، نتواسته خودش را جمع و جور کند و عذرخواهی کند که زنِ ترسان همچنان یک‌ریز به غرولند ادامه می‌دهد: «ما که آمدیم مترو مجبوریم؛ چطور باید خودم را سر کار برسانم؟! شما لااقل نیایید تا واگن‌ها خلوت شود؛ آخر توی هر واگنی برای فروش جنس‌های بنجلت می‌روی و بعد می‌آیی و ما را آلوده می‌کنی؟!»

این صحنه، این دعوای میان زنی نگران و زنی نگران‌تر، تا زمان رسیدن به مقصد نهایی امتداد می‌یابد؛ در کشاکشِ همین نگرانی و ترس، زن‌ها پیاده می‌شوند و در ضمن مراقبند که دست و بال‌شان با جایی تماس پیدا نکند؛ به سختی سعی می‌کنند که به هیچ کجا نخورند!

اما زن غمگینی که با کوله‌باری از شال‌های نفروخته بر دوش، در ایستگاه آخر از واگن پیاده می‌شود، نامش زهراست؛ مادر دو فرزند، یکی دانشجو و دیگری محصل و هر دو دختر. او از برخوردی که در واگن پیش آمده، دلخور است، اما بیش از آن، از شرایط زندگی خودش دلخور است؛ شرایطی که مجالِ نفس کشیدنِ آرام برایش نگذاشته است:

«هر روز از شهرک اندیشه به تهران می‌آیم برای کار؛ همسرم کارگر ساختمانی است و بعد از یک حادثه‌ی کار که از بالای داربست سقوط کرد، الان بیشتر از ده سال است که خانه‌نشین شده؛ او قطع نخاع است و گوشه خانه افتاده؛ آن سال‌ها که شوهرم سنگ‌کاری می‌کرد، کارگر‌های ساختمانی بیمه‌ی درست و حسابی که نداشتند؛ همسرم نه بیمه بود و نه کارفرما بعد از آن سقوط، از او حمایت کرد؛ من ماندم با دو فرزند و یک مردِ زمینگیرِ خانه‌نشین.»

وقتی خانه‌نشینی ممکن نیست!

زهرا این روز‌ها بیشتر از همیشه غمگین است؛ اعلام کرده‌اند به جز در موارد ضرور و اضطراری از خانه بیرون نیایید و از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده نکنید، اما برای زهرا، «نان درآوردن»، بسیار ضروری است؛ برای خانواده‌ی زهرا، دو روز خانه نشستن به معنای یک هفته گرسنگی است.

او می‌گوید: این روز‌ها از وقتی حرف این ویروس جدید شده، بیشتر از قبل مامور‌ها به ما گیر می‌دهند؛ می‌گویند بارتان را جمع کنید و بروید؛ می‌گویند بار‌های شما منشا آلودگی ویروس است؛ می‌گویند از این واگن به آن واگن، از این قطار به آن قطار نروید و مردم را آلوده نکنید، اما نمی‌گویند اگر نرویم، خرج چند سر عائله‌ی چشم انتظار را از کجا بیاوریم؛ کرایه خانه را چطور جور کنیم و پول شهریه‌ی دانشگاه بچه‌هایمان را چه بکنیم!

زهرا که درد ناداری و ترسِ از دست رفتن سلامتیِ خانوداه‌ی جمع و جورش، همزمان در چشمهایش، در صدایش و در حالت راه رفتن آرامش دیده می‌شود؛ می‌گوید: به خدا من هم می‌ترسم؛ به خاطر همسرم که بدن ضعیفی دارد و هزار جور مرض و بیماری دارد، بیشتر از همه می‌ترسم؛ او زودتر از همه می‌گیرد؛ می‌گویند مشخص نیست تا کی باید مراعات کنیم؛ خب من مجبورم هر روز خطر کنم؛ هر روز بیایم و غرولند مردم را هم تحمل کنم! تازه روزی که خدای نکرده مریض شوم، اول مصیبت است؛ کل خانواده آن روز از هم می‌پاشد!

اگر «می‌توانستند»، حتماً نمی‌آمدند!

این روزها، امثال زهرا بسیارند؛ زن‌هایی با تیپ‌ها و قیافه‌های مختلف، از رده‌های سنی متفاوت که با هزار بیم و ترس، پا به سالن‌های مترو می‌گذارند و به دنبال یک لقمه نان، هم غرولند بقیه‌ی مسافران، هم گیر دادن‌های گاه و بیگاه ماموران و هم خطر بیمار شدن را به جان می‌خرند؛ همه‌ی این زن‌ها شرایط بسیار دشواری دارند، اما یک چیز روشن است: اگر «می‌توانستند»، حتماً نمی‌آمدند!

چرا یک سالن یا محوطه‌ی خاصی با رعایت همه‌ی نکات ایمنی و بهداشتی در مکانی متعلق به شهرداری تهران برپا نمی‌کنند تا این زنان بتوانند حداقل تا زمان رفع بحران کرونا، در آنجا اجناس‌شان را بفروشند و خرج خانواده‌هایشان را دربیاورند؟!

در این بحبوبحه‌ی کرونا و ارائه‌ی مدامِ راه‌های درمان و پیشگیری، هیچکس به فکر زن‌هایی مثل زهرا نیست؛ آمار مشخصی از تعداد زنان دستفروش در متروی تهران وجود ندارد؛ این زن‌ها و دغدغه‌هایشان، در همه‌ی حرف‌ها، گزارش‌ها و مصاحبه‌ها غایب هستند و هیچ نهاد یا فرد مسئولی نمی‌گوید چه بکنیم که زنان دستفروش مترو آلوده نشوند؛ یا چگونه یک سالن یا محوطه‌ی خاصی با رعایت همه‌ی نکات ایمنی و بهداشتی در مکانی متعلق به شهرداری تهران برپا کنیم تا این زنان بتوانند حداقل تا زمان رفع بحران کرونا، در آنجا اجناس‌شان را بفروشند و خرج خانواده‌هایشان را دربیاورند.

تنها راهکاری که همیشه و همواره در ارتباط با این زن‌ها به ذهن مسئولان می‌رسد، «جمع‌آوری» و «برخورد» است: اجازه ندهیم خیلی راحت وارد سالن‌های مترو شوند و به گسترش آلودگی کمک کنند! غافل از اینکه این زن‌ها را نمی‌توان «جمع» کرد؛ تا بیکاری و فقر هست، تا حمایت اجتماعی از زنان سرپرست خانوار و تنها، وجود ندارد و تا فرصت‌های امرار معاش محدود هستند، این زن‌ها هم هستند، «حضور» این زن‌ها با بار و بنه‌هایی که ناگزیر بر دوش می‌کشند، واقعیتی‌ست که نمی‌توان آن را انکار کرد.

به ازای هر چهار مرد، تنها یک زنِ فعال!

مدرسه‌ها گاهاً تعطیل می‌شوند و معلم‌ها در خانه می‌مانند؛ برای کارگران و حفاظت از آن‌ها راهکار‌هایی مثل ضدعفونی کردن محیط و تست روزانه‌ی حرارت بدن پیشنهاد می‌شود؛ به پرستاران و کادر درمان تجهیزات ایمنی می‌دهند، اما برای زن‌های کوله‌بردوشِ مترو، هیچ فکری نمی‌کنند! حال آنکه بیکاری و سرگردانی زنان و اشتغال ناگزیر آن‌ها در «اقتصاد غیررسمی»، فقط محدود به زنان میانسال یا کم‌سواد نیست؛ گزارش تابستان امسالِ مرکز آمار ایران می‌گوید از هر چهار زن دانش‌آموخته دانشگاه در ایران، حداقل یک نفر بیکار است، به‌طوری‌که نرخ بیکاری زنان فارغ‌التحصیل دانشگاه ۲۵،۳ درصد است درحالی‌که برای مردان این شاخص ۱۲،۴ درصد است.

آن‌طورکه در گزارش مرکز آمار ایران از نرخ اشتغال در بهار امسال آمده، به ازای هر چهار مرد، تنها یک زن در اقتصاد مشارکت فعال و رسمی دارد. اما شاید از آن سه زن دیگر که در آمار‌های مشارکت رسمی اقتصادی حضور ندارند، حداقل یکی سرنوشتی مانند زهرا داشته باشند؛ سرنوشتی که در بهترین حالت، با «دستفروشی»، دوندگی هر روزه و شنیدن غرولند دیگران آمیخته است.

بر طبق آمار‌های رسمی، درحالیکه ۱۹ درصد از کل کارگران کشور را زنان تشکیل می‌دهند، در بخش غیررسمی اقتصاد این آمار ۲۵ درصد است؛ یعنی ۲۵ درصد از کارگران غیررسمی را زنان تشکیل می‌دهند که اگر آمار ۱۰ میلیون نفری شاغلان غیررسمی را که در اردیبهشت ۹۶، علی ربیعی (وزیر وقت تعاون، کار و رفاه اجتماعی) ارائه داد، مبنا قرار دهیم، متوجه می‌شویم، حدود ۲ میلیون زن در اقتصاد غیررسمی مشغول به کار و درآمدزایی هستند.

۲ میلیون زن شاغل در اقتصاد غیررسمی، سایه‌های محو، اما ایستاده‌ای هستند که هیچ کس آن‌ها را نمی‌بیند؛ این دو میلیون زن، در همه گفتمان‌های ایمنی، بهداشتی، حمایتی و رفع بحران، غایبند و هیچ کس، نگران سرنوشت‌شان نیست.

تلاش ناگزیر برای بقا!

زهرا کریمی موغاری (استاد اقتصاد دانشگاه مازندران) حضور این زنان را در ژانرِ «تلاش ناگزیر برای بقا» دسته‌بندی می‌کند و معتقد است؛ این زن‌ها «زدودنی» نیستند و باید حمایت شوند؛ نباید بار سنگین زندگی چند میلیون خانوار کشور بر دوش زن‌هایی باشد که هیچ فرصتی برای «اشتغال شایسته و رسمی» ندارند.

او می‌گوید هر تلاش قهری برای زدودن این زن‌ها از چهره‌ی اجتماع، منجر به به تن‌فروشی یا مشارکت در معاملات مواد مخدر یا خلاف‌کاری‌های دیگر می‌شود که در این شرایط، «خشونت» هم در خانواده‌ها افزایش پیدا می‌کند.

کرونا آمده، اما معلوم نیست به این زودی‌ها برود! در این شرایط کسی به فکر زهرا و زن‌های دستفروش مترو نیست؛ این زن‌ها هر روز در معرض خطر هستند، اما نمی‌توانند در خانه بمانند و پا به میدان خطر نگذرانند؛ این زن‌ها هر روز می‌آیند و با دنیایی از درد و دغدغه و ترس، کلنجار می‌روند؛ این زن‌ها که خون‌شان از هیچ شهروند دیگری کمرنگ‌تر نیست، اگر «می‌توانستند» حتما نمی‌آمدند!

منبع: پارسینه

کلیدواژه: ویروس کرونا دستفروشی بیماری ویروس کرونا در ایران پارسی خبر زن هایی بر دوش

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۰۶۰۰۳۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

زهرا شجاعی؛ زنی که «زنان» و «بانوان»‌ را جانشین «خواهران» کرد

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- هر چند زهرا شجاعی اولین زنی نیست که در جمهوری اسلامی مشاور رییس جمهوری در امور زنان و رییس دفتر بانوان شد، اما نخستین زن در جمهوری اسلامی است که در جایگاه بالای مدیریتی قرار گرفته و پس از آن معاون رییس جمهوری در امور زنان شده است. او سه شنبه 7 فروردین 1403 در حالی درگذشت که شدت بیماری  از پیش چنین خبر می‌داد.

    زهرا شجاعی در دولت سازندگی مشاور وزیر کشور (عبدالله نوری) شد و با پیشنهاد او بود که هاشمی رفسنجانی رییس جمهوری دفتر امور بانوان تشکیل داد و اگرچه از او خواست خود مسؤولیت آن را بر عهده گیرد اما خانم شجاعی، خانم شهلا حبیبی را پیشنهاد کرد و برای نخستین بار در جمهوری اسلامی زنی وارد جمع مردانه هیات دولت شد.

   با این همه تا بحث مدیریت زنان در جمهوری اسلامی به میان می‌آید همه در آغاز به یاد زهرا شجاعی می‌افتند در حالی که اولین و آخرین وزیر زن در جمهوری اسلامی دیگری بوده: دکتر مرضیه وحید دستجردی در دولت احمدی‌نژاد اما زهرا شجاعی بود که پیش‌تر با راه‌اندازی مرکز مشارکت زنان در ریاست جمهوری زمینه را مهیا کرده بود.

   در دولت اصلاحات هم در آغاز مشاور و بعد معاون رییس جمهوری در امور زنان شد و برای این که بدانیم عهده دار چه کار سترگی در ساختاری سنتی شده بود کافی است به یاد آوریم در ادبیات دهه ۶۰ به جای زنان و حتی بانوان می‌گفتند: خواهران و مهم ترین نقش تعریف شده برای زن را  وظایف او در خانواده توصیف می‌کردند. در ادبیات انقلابی از عبارت «خواهر» استفاده می شد و نه بانو یا زن و در ادبیات سنتی هم متعلقه یا ضعیفه.

  کار زهرا شجاعی این بود که به جامعه و حکومت و خود زنان یادآور شود زن هستند و به عنوان یک زن مسلمان هم حق فعالیت اجتماعی دارند هم مادری و همسری و در نسبت با خودشان تعریف می شوند نه دیگری.

   در این فضا زهرا شجاعی مشاور و بعد معاون رییس جمهور‌ی در امور زنان شد و اگرچه کار خود را در دولت هاشمی رفسنجانی آغاز کرد اما در دولت خاتمی و با اصلاحات شکوفا شد و توانست بی آن که حساسیت نهادهای سنتی را تحریک کند یا از جانب روشن‌فکران و فمنیست‌های مسلمان متهم به کار نمایشی و کند‌روی شود زمینه ورود زنان به عرصه‌های مدیریتی و دفاع از حقوق آنان را فراهم آورد و اگر تصور می‌کنید جنبه شعاری و ظاهری داشته دو یادآوری مفید است:

   نخست این که تا دولت اصلاحات رفت و طبعا زهرا شجاعی از کابینه خارج شد دولت احمدی‌نژاد عنوان معاونت زنان را به معاونت خانواده تغییر داد و در دولت روحانی بود که  واژه زنان را بازگرداندند اگرچه خانواده را نمی‌توانستند حذف کنند چون می‌گفتند اینان مخالف ایفای نقش مادرانه زن در خانواده هستند و شد: معاونت زنان و خانواده.

  اکنون نیز خانم انسیه خزعلی عهده‌دار همین سمت با همین عنوان است و روی شان نشد زنان را بردارند ولی کافی است دغدغه های او یا همسر ابراهیم رییسی را با زهرا شجاعی و بعدتر شهین دخت مولاوردی و معصومه ابتکار در دولت روحانی مقایسه کنید.

   درست است که به نسبت اخلاف خود در دولت اعتدال و مشخصا  شهین‌دخت مولاوردی محافظه‌کار به نظر می‌رسید اما روندی که او شروع کرد سبب شد در دولت اصول‌گرای احمدی نژاد زنی به وزارت برسد هر چند دوام نیاورد یا شاهدیم که در دولت ابراهیم رییسی دو زن تاثیر گذارند: یکی خانم خزعلی و دیگری همسر رییس جمهوری. با این حال در این دولت با این کیفیت و گرایش سیاسی هم باز خانم پاد که به عنوان دست‌یار حقوقی منصوب شده مواضع حقوقی روشنی دارد و اوج آن انتقادهای نرم از مصوبات ضد زن در قالب جریمه های پوشش بود.

   همان خانم شجاعی که به میانه‌روی و اعتدال شهرت داشت البته وقتی احساس کرد آرمان‌هایی که از ابتدای انقلاب ۵۷ برای تحقق آنها کوشیده در معرض تحریف یا تخریب با قرائت‌های بنیادگرایانه و غیر دموکراتیک قرار گرفته گفتار و رفتار خود را صریح‌تر کرد و در سال ۱۴۰۰ شورای نگهبان را بر سر تفسیر کلمه «رجل»به عنوان شرط کاندیداهای ریاست جمهوری به چالش کشید و گفت می‌خواهد راهی را که خانم اعظم طالقانی گشوده بود ادامه دهد تا مشخص شود شورای نگهبان به خاطر جنسیت رد می‌کند یا دلایل سیاسی و وقتی سخن گوی شورای نگهبان اعلام کرد رد صلاحیت خانم شجاعی ربطی به زن بودن او نداشته احساس کرد به نتیجه رسیده و در واقع همین را می خواسته و می دانسته تایید نخواهند کرد.

   بعد از این رد صلاحیت و با روی کار آمدن رییسی و تشدید بیماری و اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ خانم شجاعی که می دانست فرصت چندانی برای زیستن ندارد صریح تر سخن گفت و مصاحبه او با روزنامه اعتماد در تیر ۱۴۰۲ از همه نظر متفاوت است. در همان ماهی که برای او نکوداشت برگزار کردند و بزرگی گفته است: نکوداشت عنوان محترمانه مجلس ترحیم با شرکت خود متوفاست! زیرا معمولا این نکوداشت ها که در حیات اشخاص برگزار می شود یا در کهن سالی و در آستانه مرگ است یا در پی تشدید بیماری و در این دومی البته غرض روحیه بخشی هم هست که خصوصا در مبتلایان به سرطان گاه اثر مثبت بر جای می گذارد.

در همان مصاحبه دلیل کاندیداتوری خود در انتخابات ۱۴۰۰ را این گونه توضیح می دهد:

«یکی از مسائل موجود که طی سال‌های اخیر هم زیاد برجسته شده بود، بحث تفسیر اصل ۱۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی بود که موضوع «رجل سیاسی» را برای نامزدی مطرح می‌کند که مورد بحث سیاسی و مذهبی بود. با توجه به اطلاعاتی که من نسبت به این قضیه داشتم و توضیحاتی که سرکار خانم منیره گرجی از مجلس خبرگان مطرح کرده بودند و تدبیری که مرحوم آیت‌الله شهید بهشتی انجام داده‌ بودند و به جای قید مشخص «مرد» از کلمه «رجل سیاسی» استفاده شده‌ بود (چون به کار بردن واژه رجال در واقع قابل تفسیر است به معنای اشخاص و این تدبیر ایشان بود) با هدف حل‌ کردن همیشگی این مساله پا به انتخابات گذاشتم. البته این کار به دنبال تلاش‌هایی که خانم اعظم طالقانی در این زمینه کرده بودند و در ادامه بر اساس تصمیم جمعی و گروهی که ما در ائتلاف احزاب زنان اصلاح‌طلب گرفته بودیم و بعد هم در شورای مرکزی مجمع زنان اصلاح‌طلب این موضوع مطرح شد و در نهایت من تصمیم گرفتم که در این رابطه ثبت‌نام بکنم ولی برای من مثل روز روشن بود که ردصلاحیت می‌شوم.

    هدف من  رییس‌جمهور شدن نبود. این بود که شورای نگهبان را وادار کنم در این باره نظر و تفسیر نهایی را مطرح کند که اگر رجال به معنای «مرد» است با شجاعت و صراحت بیان کند و اگر هم تفسیر دیگری دارد، بیان کند و فکر می‌کنم که ما به این هدف خودمان هم رسیدیم. حداقل خودم احساس رضایت دارم، چراکه سخن گوی شورای نگهبان و یکی دیگر از اعضای شورای نگهبان اعلام کردند  ما هیچ فردی را به دلیل جنسیت در انتخابات ردصلاحیت نمی‌کنیم و بنا بر قول مشهور، من یکی از چهل نفری بودم که پرونده‌ام در شورای نگهبان مورد بررسی قرار گرفت. پس ردصلاحیت من به خاطر زن بودن نبوده و از نظر آنها به خاطر کم تجربگی یا به اصطلاح ناآشنایی و کم آشنایی مثلا به مسائل سیاسی و مذهبی بوده است.»

   البته جمله آخر را به طعنه گفت چون از حیث مذهبی و اطلاعات دینی در زمره شاگردان ممتاز خانم منیره گرجی تنها نماینده زن در مجلس خبرگان قانون اساسی (۱۳۵۸) و معرفی شده او بود و به لحاظ اطلاعات سیاسی هم تحصیلات دانشگاهی او در همین زمینه با سابقه ۸ سال حضور در کابینه. اما وقتی علی لاریجانی و اسحاق جهانگیری را هم رد کرده بودند مشخص بود که دلیل چیست و هدف این بود هر که امکان رای آوری دارد از مسیر آقای رییسی کنار گذاشته شود.

   می‌توان گفت اگرچه مثل دکتر صدیقه وسمقی یا زهرا رهنورد در حصر عمل نکرد یا با فایزه هاشمی متفاوت بود و در ژانری کنار معصومه ابتکار تعریف می شد اما در فقره اعتراضات از آن زهرا شجاعی بوروکرات فراتر رفت و بخش هایی از همان گفت‌و‌گو گویای همین است:

  «-جنبشی که با نام «زن، زندگی، آزادی» شناخته می‌شود، پاسخی به مجموعه‌ای از حقوق‌ و خواسته‌های محقق ‌نشده جامعه ایران است که البته در کل جامعه و در پاسخ به برخی مسائل اقتصادی و اجتماعی مطرح شده است.

    درباره این جنبش (که البته برخی دانشمندان این حوزه معتقدند که نام آن را نمی‌توان جنبش گذاشت) اگرچه ابتدا خواسته‌ها به پوشش و گشت ‌ارشاد مربوط می‌شد اما آرام آرام بقیه خواسته‌ها و انتظارات هم مطرح شد. این مجموعه اعتراضات و خواسته را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد؛ گروه اول که وسعت زیادی داشت، معترضان جامعه است که برخی اقدام عملی می‌کردند و برخی نه. دسته اول ناراضیان است که تعداد بالایی دارند و دسته ‌دوم را می‌توان معترضین نام گذاشت یعنی کسانی که به خیابان آمدند و اعتراض‌شان را نشان دادند و دسته سوم هم کسانی است که حالا نام‌شان را اغتشاش گر یا هر عبارت دیگر بگذاریم، کسانی هستند که چارچوب‌های جنبش مدنی را رعایت می‌کردند که البته در بین آنها هم تلاشی ساماندهی ‌شده برای بدنام کردن معترضان هم وجود داشت. این دسته‌ها وجود داشت و به‌ گمانم زنان هم در این‌ بین گروه‌ها حضور داشتند.
 

-خواست به حق و درست این زنان درباره پوشش حق انتخاب و بحث اجبار در پوشش است که من هم از این حرف و خواسته آنها دفاع می‌کنم و بنابراین من هم با آنها همراه هستم و الان هم جامعه ما رشد و بلوغی مناسبی پیدا کرد و آنهایی که پوشش دیگری دارند هم به پوشش‌های متفاوت احترام می‌گذارند. بنابراین همان عاملی که باعث اعتراض آنهاست، مشترک است.

- سال ۹۲ در مصاحبه‌ای گفتم  ما باید بین اجبار در حجاب و وجوب در حجاب تفاوت قائل شویم؛ اینکه در اسلام حجاب یک ضرورت است محل بحث نیست، اما در انتخاب و الزام عملی آن این افراد هستند که می‌توانند تصمیم بگیرند. تازه حجاب از فروع دین است و آیا ما درباره دیگر فروع افراد را ملزم و اجبار می‌کنیم؟ حتی درباره نماز که ستون دین است اگر کسی نماز نخواند آن فرد را مجازات می‌کنیم؟» 

   برای آن که بدانیم کار بزرگ زهرا شجاعی چه بوده باید به این نکته توجه کرد که به جای برخی شعارهای هیجانی که ساختار را حساس کند تا به نقطه صفر بازگردیم نهادسازی می کرد به گونه ای که در دو مقطع که کنار رفت و جای او را اصول گرایان سنتی گرفتند نتوانستند برچینند.

    نوبت اول دولت دوم هاشمی رفسنجانی بود که عبدالله نوری جای خود را به علی محمد بشارتی داد ولی دفتر بانوان برچسده نشد:« تمام معاونین سیاسی سراسر کشور با مشاورین شرکت کردند.  من که رفتم ۶ ماهه پایانی دولت آقای نوری بود. دوستان عافیت‌طلب می‌گفتند که شما نرو چون دوره وزارت آقای نوری تمام می‌شود و معلوم است که ایشان دوره بعد انتخاب نخواهند شد و در نتیجه وزیر بعدی شما را قطعا نخواهد پذیرفت یا تو نخواهی ماند و در نتیجه مهره سوخته می‌شوید. ولی جواب من این بود که اگر بروم آنجا و دفتری تاسیس بشود و تابلو امور زنان برود بالای آن هر کسی هم بیاید، نمی‌تواند این تابلو را پایین بیاورد و مجبور هم هست یک زن را برای مسوولیت بگذارد و آن زن هم مجبور است برای امور زنان کار کند و هم همین شد. هر چند دوره بعد هم کسی که انتخاب شد همسر وزیر بود و تجربه کار اجرایی امور زنان را نداشت ولی بالاخره از موقعیت همسر وزیر بودن استفاده کرد و البته بنا به توصیه من آنجا را تبدیل به اداره کل کردند. آنجا اداره کل امور بانوان و ۱۴ پست سازمانی ایجاد شد و کمیسیون‌ها تعطیل نشدند و راه خود را در سراسر کشور پیدا کردند.»

   نوبت بعد در دولت خاتمی که وقتی رفت اگرچه عنوان را تغییر دادند ولی نتوانستند تعطیل کنند و بعد از ۸ سال و وقتی روحانی رییس جمهور شد شهین دخت مولاوردی و معصومه ابتکار همان کارها را در دولت روحانی ادامه دادند و مثال حی و حاضر هم دولت رییسی است که سیمای زنانه هم دارد با خانم ها انسیه خزعلی و جمیله علم الهدی و سکینه پاد.

   سومی آشکارا بر فعالیت اجتماعی زنان تاکید دارد و دو نفر دیگر اگرچه اصرار دارند با آنچه فمینیسم اسلامی توصیف شده مرزبندی داشته باشند اما در عمل مروج خانه نشینی زنان نیستند چون خودشان در حال فعالیت اجتماعی و سیاسی اند و این تناقض مشهود است.

   آخرین تصویری که از خانم شجاعی در اذهان مانده مربوط به حضور او در برنامه جهان آرا با اجرای امیرحسین ثابتی است که حالا نماینده مجلس شده و در اعتراض به میهمان نامشهور تلفنی - فاطمه شجاعی- که وقت برنامه را خلاف اعلام قبلی گرفته بود استودیو را ترک کرد.

   در برنامه های متمایل به جبهه پایداری حسب ظاهر یک اصلاح طلب را در مقابل اصول گرا یا بنیاد گرا ( اصول گرای افراطی) می نشانند و ناگاه یک میهمان تلفنی همفکر خودشان را وارد بحث می کنند تا شخص در محاصره سه نفر (میهمان مقابل و مجری و میهمان تلفنی) قرار گیرد ولی زهرا شجاعی اسیر این صحنه آرایی جهان آراها نشد و به اتفاق خانم مولا وردی استودیو را ترک کردند.


   جالب این که مجری جوان که بارها از جانب خانم زهرا شجاعی با لفظ «پسرم»مخاطب قرار گرفته بود در پی آن ترجیح داد تنها از خانم مولاوردی انتقاد کند چرا که اصول گرایان رادیکال آن قدر که از روحانی و دولت او  بغض دارند از خاتمی و اصلاح طلبان ندارند.

   زهرا شجاعی و شهین دخت مولاوردی به ترک برنامه هم اکتفانکردند تا جایی که یک وکیل دادگستری از شکایت آن دو به اضافه معصومه ابتکار از رئیس صدا وسیما خبر داد.

   علی مجتهدزاده گفت: برنامه جهان‌آرا ( ۱۴ دی ۱۴۰۰) به یک کارشناس به نام خانم فاطمه شجاعی که من نمی‌دانم سوابق ایشان چیست، تریبون داد تا حرف‌های غیرواقعی و واجد عناوین مجرمانه از قبیل افترا و نشر اکاذیب مطرح کنند.

   دعوت اصلاح‌طلبان به یک برنامه که پخش زنده دارد، عجیب بود. برخی باور نکردند تا زمان پخش برنامه جهان‌آرا که مشاهده کردند مجری برنامه از زهرا شجاعی و شهیندخت مولاوردی به عنوان مهمانان برنامه نام برد. از همان آغاز برنامه امیرحسین ثابتی مجری برنامه نشان داد  قصد تعامل ندارد و دعوت دو اصلاح‌طلب با برنامه قبلی و نه هدف گفت‌وگو است. دلیل حضور شجاعی و مولاوردی پاسخ به اتهاماتی بود که فاطمه شجاعی کارشناس مطالعات زنان مطرح کرد از جمله اینکه او هفته قبل مولاوردی را به تصویب بودجه برای روسپی‌گری متهم کرده بود.

   باز هم این برنامه همان فردی را که به مولاوردی و زهراشجاعی اتهام زده بود به عنوان مهمان تلفنی روی خط آورد. وقتی فاطمه شجاعی باز هم مشغول اتهام‌زنی بود، شهین دخت مولاوردی و زهرا شجاعی استودیو را ترک کردند. مولاوردی و شجاعی به این موضوع اعتراض کردند اگر این فرد در این برنامه که برای دفاع آنها از اتهامات هفته گذشته است، از وقت برنامه برای دفاع از خودش استفاده می‌کند چرا هفته گذشته با آنها تماس گرفته نشد تا در خلال برنامه به تکذیب ادعاهای همین خانم بپردازند اما مجری برنامه بدون توجه به اعتراضات شجاعی و مولاوردی تماس فاطمه شجاعی را وصل کرد و به او اجازه داد تا بار دیگر اظهاراتی داشته باشد که به اذعان بسیاری اتهام به مولاوردی و دیگر زنان جریان اصلاح‌طلب است.   

   خود امیرحسین ثابتی هم در این برنامه خانم مولاوردی را متهم به دیدار با نزار زکا به عنوان جاسوس کرد و مولاوردی به او پاسخ داد: «من مسئول تشخیص جاسوس نیستم، روی پیشانی کسی هم ننوشته جاسوس، این وظیفه دستگاه‌های امنیتی است؛ آنچه در زمینه ماجرای نزار زکا رخ داد، اینکه ما شخصی را که مقاله داشت دعوت کردیم.»

   شجاعی هم به مجری یادآوری کرد: بحث زکا ربطی به موضوعی ندارد که سبب شده در برنامه جهان‌آرا حاضر شویم. پس از آن بار دیگر مولاوردی - معاون امور زنان و خانواده در دولت روحانی - گفت:«مسئولان را به خودی و غیرخودی تقسیم می‌کنند، مسئولان غیرخودی که از خارج دستور می‌گیرند و نفوذی هستند؛ این صحبت‌ها را فارغ از این بیان می‌کنند که ثابت کنند چه چیزی در این بین گیر ما آماده و بابت این به قول کارشناسان شما، خوش رقصی‌ها چه چیزی عایدمان شده است زهرا شجاعی هم گفت: مسئله اتهاماتی که در برنامه قبل زده شد، قضائی خواهد شد چون قصد دارم از اتهام زنندگانی که در برنامه قبلی جهان‌آرا حضور داشتند شکایت کنم؛ آزادی بیان حد و حدودی دارد و اتهامی که زده شد، در فقه اسلامی مجازات دارد.

 امیرحسین ثابتی مجری برنامهه بعدتر نوشت: «‏قبل از شروع برنامه خانم مولاوردی بنده را بدون هیچ دلیلی در توییتر بلاک کرد. در ابتدای برنامه هم خانم شجاعی کارشناس قبلی جهان‌آرا را تهدید به شکایت کرد. اواسط برنامه هم هر دو نفر برنامه را ترک کردند. زنده باد مخالف من، زنده باد تحمل مخالف، زنده‌باد گفت‌وگوی تمدن‌ها...» 


آقای ثابتی گویا انتظار داشت دو بانوی مسلمان با سوابق روشن انقلابی و اجرایی بنشینند و در برنامه زنده به اتهام زنی و ادعای »تصویب بودجه برای روسپی گری«‌گوش فرا دهند و وقتی استودیو را ترک کنند صحنه آرایی جهان آرایی ها برهم خورده بود.

از نکات جالب در زندگی خصوصی زهرا شجاعی یکی هم این بود که با ک روحانی دانشگاهی - حجت الاسلام مراد علی توانا- ازدواج کرد که کتاب «زن در تاریخ معاصر ایران» را نوشته و سال گذشته در آیین نکوداشت خانم شجاعی روی سن بر پیشانی همسر بیمار خود بوسه زد.



    زهرا شجاعی که در سال ۵۷ یک دختر جوان دانشجو و از فعالان ستاد استقبال از امام خمینی بود و الگوی متفاوتی از زن مسلمان را در نظر داشت ناباورانه می دید ناچار از محاجه از زنانی شده که نه از منظر زن سنتی که با قرائت های رادیکال به صحنه آمده بودند.

   هر چند در روایت نباید قضاوت کرد اما چون بانویی از جهان رفته و خیلی سال قبل دو یا سه بار نویسنده این سطور را به اعتبار سردبیری هفته نامه ای درباره جوانان و با تصور آشنایی با موضوعات آنان به نشست های هم اندیشی دعوت کرده و شنونده دیدگاه ها بود در همان سه جلسه آنچه دیدیم همان بود که  درباره او شنیده بودم و اگر بخواهم در یک جمله معرفی کنم زنی بود که تعبیر زنان و بانوان را احیا و جانشین خواهران و متعلقه‌ها کرد. زنان و بانوان هویت مستقلی دارند فارغ از این که خواهر کسی یا همسر دیگری باشند یا نه. تا پیش از آن برای دیگری از تعبیر «خواهرم»‌ استفاده می‌شد که اگرچه بارعاطفی مثبتی هم دارد اما وجه ایدیولوژیک و انکار هویت مستقل زنانه هم در‌آن مستتر است.

    

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: مراسم تشییع زهرا شجاعی (عکس) زهرا شجاعی درگذشت

دیگر خبرها

  • پیام های تسلیت در پی درگذشت زهرا شجاعی
  • تسلیت محسنی اژه ای در پی درگذشت زهرا شجاعی
  • ماجرای ترک یک برنامه تلویزیونی توسط زهرا شجاعی
  • زهرا شجاعی؛ زنی که «زنان» و «بانوان»‌ را جانشین «خواهران» کرد
  • بیانیه مجمع زنان اصلاح‌طلب درباره «زهرا شجاعی»
  • زهرا شجاعی درگذشت+ سوابق
  • «زهرا شجاعی» درگذشت
  • زهرا شجاعی که بود و علت درگذشت او چه بود؟
  • زهرا شجاعی درگذشت
  • فوری/ زهرا شجاعی، عضو مجمع زنان اصلاح‌طلب درگذشت