نقش اجتماعی شهروندان در احیای امید در جامعه
تاریخ انتشار: ۴ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۳۵۵۲۵۰
شیوا دولتآبادی، رئیس هیأت مدیره انجمن روانشناسی ایران در یادداشتی که پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در اختیار ایرنا قرار داد، در مورد نقش اجتماعی شهروندان در احیای امید در جامعه، با اشاره به جمله ای از هراکلیت فیلسوف یونانی در مورد لزوم حفظ امید، نوشت: آیا میشود به دستور خود یا به دستور دیگران بدون هیچ مبنایی، امید داشت؟ اگر بنیادهای امید را در خود نشناسیم و در خود جستجو نکنیم، «امیدوار باش» فقط یک پند ناموثر است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از دیدگاه روانشناسی ریشههایی برای داشتن امید شناسایی شدهاند. به دیگر سخن برای داشتن و پروراندن امید پیشنیازهایی لازم هستند که خوشبختانه ما بسیاری از آنها را داریم:
- یکی، داشتن حس «تسلط و کنترل» بر خودمان، هیجانهایمان و دنیایی است که برای خودمان میسازیم.
- دیگری، پیدا کردن «معنا»در هر رویدادی است که با آن روبهرو میشویم.
-یکی دیگر از ویژگیهای امیدواری توانایی «نگاه کردن فراتر از نفع شخصی» خودمان و باور به این که میتوانیم نقشی مثبت در سرنوشت دیگران داشته باشیم است. این را که دیگران هم هستند که میتوانند از ما حمایت کنند یکی دیگر از نیازها برای امیدواری است (حمایت اجتماعی).
این روشن است که فرد فرد میلیاردها انسان در روی کره خاکی ما با پیشزمینههای روانی-اجتماعی، با امکانات بیرونی بسیار متفاوت با یک ترومای جمعی مثل خطر کرونا روبهرو میشوند. پس ما نمیتوانیم همهی آحاد جهان را در برابر یک خطر مشابه با یک معیار ارزیابی کنیم. ولی میتوانیم با استفاده از چارچوب کلیای که از پیشنیازهای امید مطرح کردیم، وضعیت موجود خودمان یعنی کسانی که در این نقطه از جهان با یک ترومای جمعی روبهرو هستیم را تحلیل و امیدمان را ارزیابی کنیم و ارتقا دهیم.
خوب، به خودمان برگردیم؛ یادآور میشوم که اولین پیشنیاز داشتن امید را داشتن «تسلط بر رفتار، هیجانها و افکار»ِخود نام بردیم. آنچه اسمش را تسلط بر زندگی خود میگذاریم، به عبارت دیگر همان داشتن امکان کنترل، تنظیم خواستهها و در نتیجه ایجاد احساسی از امنیت در خود است. همان احساس ایمنبودن، که یکی از اصلیترین نیازهای بشر است، احساسی که نیاز به اعتقاد و ایمان ما دارد.
خوب پرسش این است که آیا میتوانیم خودمان را در برابر یک ویروس خطرناک که بهشدت مسری است ایمن کنیم؟ با قاطعیت میگوییم بلی! در حالی که ما روزگار را میگذرانیم و مرتب خبر شیوع و یا کنترل ویروس را میشنویم و یا به تعداد قربانیها فکر میکنیم، در آزمایشگاههای ویروسشناسی و علوم مرتبط، پژوهشگران مشغول شناسایی دقیقتر این دشمن ناشناس تازهوارد و رفتارهای این موجود زندهی کوچک هستند. به برکت این تلاشهای علمی بیوقفه، خوشبختانه هرروز مقدار بیشتری دانش درباره ویژگیهای این دشمن داریم و میتوانیم به مصداق «توانا بود هر که دانا بود»ِ پیر طوس خودمان، تا حدود بسیار زیادی اعتماد به نفسی در برابر مقابله با آن به دست بیاوریم. وقتی میدانیم که این ویروس در برابر بیست ثانیه شستشوی دستها با آب و صابون تاب نمیآورد و با الکل از بین میرود، آنوقت این واقعیت علمی به ما اجازه میدهد که تسلط نسبی بر رفتار و وضعیت خود داشته باشیم. یعنی رعایت دستورهای مراقبتی همان داشتن تسلط و کنترل است که از زیربناهای امید است. امید به آینده از راه رعایت بهداشت، از زمان مطلعشدن از این اپیدمی که اینک یک پان دمی است، به بیانهای مختلف پزشکی، هنری، طنز و غیره مرتب این پیام به ما میرسد و توصیه میشود. در میان مجموعه توصیههای بهداشتی و رعایت آن میتوان بخشی از امیدواری ما بر غلبه بر این خطر را جستجو کرد.
باید از دستکش استفاده کرد، دستها را باید شست، وقتی کوچکترین علایم سرماخوردگی را داریم، باید در محافظت از دیگران از ماسک استفاده کنیم، فاصله مکانی را با دیگران حفظ کنیم، با آگاهی علمی از مدت زمانهایی که ویروس بر روی اشیامیماند از آنها دوری کنیم، از مواد پاککننده استفاده کنیم. اینها همه یعنی توانایی داشتن تسلط بر رفتارها، افکار و هیجانهای خود که زیربنای امید به پیروزی است.
نمیخواهم چیزهایی را تکرار کنم که خودتان میدانید، فقط میخواستم بگویم که چگونه یکی از اجزای تشکیل دهندهی امید به آیندهای روشنتر در برابر بحرانها نه فقط دانستن و دانایی، بلکه «عمل متعهدانه» به آن است. ما مالک افکار، هیجانها و رفتارهای خودمان هستیم. باید علم و یافتههایی که با تلاش پژوهشگران به ما میرسند و برای مبارزه در اختیار ما قرار میگیرند را جدی بگیریم و با انجام آنها احساس امنیت کنیم. امنیتی که در شرایط بحرانی مانند بحران کرونا لرزان است و آسیبپذیر و مانع داشتن امید میشود. پس با ایمنکردن خود و اطرافیانمان اولین قدم را برای کسب امیدواری به ایمنیبرداریم.
ولی این کنترلها کافی نیستند و فقط بخش کوچکی از مبارزه برای داشتن امیدهای بزرگ و موثر هستند. این مصرع زیبای حافظ که میگوید «سلامت همه آفاق در سلامت توست» امروز مصداق جهانی دارد. وقتی یک مسافر از قارهای به قارهی دیگر ناقل میشود و کشوری را آلوده میکند، دیگر روشن است که چگونه سلامت همه ما به هم گره خورده است و چگونه گویی همه در یک کشتی نشستهایم. اگر در ایمنی این کشتی همه با هم نکوشیم همه با هم غرق خواهیم شد و اگر همه با هم در سلامت و امنیت این کشتی تلاش کنیم، همگی به ساحل زیبای نجات خواهیم رسید. پس قرنطینهکردن خود و یا شاید قرنطینهکردن شهرها مفید است. اگر ناقلیم، در دایرهی کوچکی میماند و اگر با ناقلان در تماس نباشیم چرخه شیوع را میشکنیم. وقتی ماسک و دستکشهای مصرفشدهمان را در خیابانها رها میکنیم و آنطور که توصیه میشود در شرایط دربسته آنها را دفع نمیکنیم، ممکن است فرزند خود ما با کفشهای کوچکش ویروس را به خانه ما بیاورد.
یادآوری میکنم که یکی دیگر از پیشنیازهای داشتن امید،«احساس تعلق به دیگران» است، احساس مسئولیت نسبت به دیگران و احساس داشتن اطمینان از اینکه دیگران هم به ما میاندیشند. پس وقتی با فشردن دستها، با رهاکردن ماسک و دستکش در خیابان، با مسافر اتوبوس و یا هواپیمابودن، یک ناقل بالقوه هستیم، آنگاه نمیتوانیم به مصداق «بنی آدم اعضای یک پیکرند»بیاندیشیم و عمل نکنیم.از این تجربهی جهانی از رنج، ترس و در کنار آن شناختن نقش خود به عنوان خودی اجتماعی و نه فردی میآموزیم که چگونه نمیتوان بهتنهایی مشکلات جمعی را حل کرد. پس امید ما به عمل و باور به مشارکت شخصی و همگانی در این مبارزه است. در اینجاست که معنای هر رخدادی میتواند فراتر از ظواهر آن باشد.
از سوی دیگر معنایی که یک ویروس خطرناک در شکلدادن به اندیشه و تامل ما دارد بسیار عمیق است.شکلی که ما برای گذران روزهای سخت، از آموختن رعایت بهداشت به شکلی غیر از معمول و روزمره سابق و حتی در نوع ارتباطاتمان در خانه و در اجتماع در حال تجربه هستیم، معنای متفاوتی با تعریف ما از زندگی پیش از آن برای ما میسازد. بدون شک پس از گذراندن این دوره ی دوری از دوستان و خانهنشینی معنای دیدار و گشت و گذار برای ما تغییر خواهد کرد و نسبت به آن قدردانتر خواهیم بود. فراتر از آن، آنگونه که امروز فلاسفه مدرن میگویند، باید با تامل ببینیم که چگونه نگرانی از یک موجود مزاحم خطرناک، معنای اشیاء، نیازهای کاذب، چشم و هم چشمی برای داشتنها را از تغییر میدهد. پس این معنا را دریابیم که بشر چقدر خود را گرفتار خواستنهای بیمصرف میکند. به چه میزان کالاها و خدماتی را دریافت میکرده ایم که حالا از ترس بیماری نسبت به آنها بینیاز شدهایم و با حذف آنها خسارتی به کیفیت زندگی ما وارد نشده است.
ما امروز شاهد ایستادن کادرهای پزشکی و داوطلبانی بر بالین بیماران و تلاش برای نجات آنها هستیم در حدی که مانند سربازانی که وطن را از دشمن بازپس میستانند، از خود فردی و خانواده فراتر میروند و به دیگران میاندیشند و جان فدا میکنند. این تلاشها همان بعد دیگر امیدواری است، که هستند کسانی که مانند ما و بیش از ما به فکر ما هستند.
و اما در پاسخ به نقش فرد و سیاستگذاران که از پرسشهای دیگر این گفتار است. باید بگویم که اگرچه ما در این مقال به نقش اجتماعی افراد برای ایفای نقش سازنده و امیدبخش به خود و دیگران پرداختیم، ولی مکمل و یا حتی چتر اصلی که میتوان در زیر حفاظ آن امید داشت چتری است که سیاستگذاران بر سر مردمی که مسئولیت آنها را پذیرفتهاند میگسترانند. میتوان گفت که اگر از تاخیر در اطلاعرسانی بگذریم، و به قرنطینهای که توصیه شد ولی عمل نشد نیز نپردازیم، در هر یک از مراحلی که کوشیدیم فرآیند مقابله با بحران یا ترومای جمعی را در کنار درونمایههای امید بپرورانیم، نقش سیاستگذاران حیاتی است.
- اطلاعرسانی از منابع مستند و معتبر برای شکستن چرخه شیوع
- ارائهی خدمات درمانی مناسب
- تشخیص اولویتها برای اختصاص دادن نیروها (گشت کنترل و اطلاعرسانی، اختصاص دادن بیمارستانهایی ویژه برای مقابله با این بیماری، تشکیل نقاهتگاه، بهرهجستن از روانشناسان برای کاهش استرس و...)
اینها همه کارهایی است که سیاستگذاران برای کاهش فشار این بحران و حفظ امید انجام میدهند و هنوز هم نیاز به تکمیل دارد تا هر یک از ما بتواند بر هیجانات خود تسلط پیدا کند، با ایمان به وجود راه نجات و اعتماد به دستاوردهای پزشکی نه تنها خود و عزیزان که اجتماع را امیدوار و ایمن کند.
پینوشت: از میان سیل اطلاعاتی که میرسد که بخش زیادی از آن بیشتر مایه تضعیف امید می شود، یک تحلیل ازقرنطینه به نظرم بسیار منطقی آمد.صاحبنظری میگوید که قرنطینه حداقل کاری که میکند، کاهش بار پزشکی است و توانایی ارائهی خدمات بهتر و ریسک کمتر برای کادر پزشکی.
برچسبها ویروس کرونا سلامت روان پروندهٔ خبری پویش اجتماعیِ سهم من در کرونامنبع: ایرنا
کلیدواژه: ویروس کرونا سلامت روان ویروس کرونا سلامت روان برای داشتن داشتن امید پیش نیاز هیجان ها ی امید ی دیگر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۳۵۵۲۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بیماری فردگرایی و افول جنبش دانشجویی
به گزارش خبرنگار مهر، مهدی متولیان، فعال فرهنگی در یادداشتی به موضوع وارفته گی جنبش دانشجویی و فردگرایی نسل جدید که در تضاد با فعالیت اجتماعی در جنبش دانشجویی و تشکّلی مثل بسیج است، پرداخته است. او این پیشنهاد را مطرح کرده که شاید بهتر است از خیر تشکلهای سنتی بگذریم و به اشکال نوین تشکل - مثلاً تشکل مجازی – رو بیاوریم.
متن این یادداشت به شرح زیر است؛
امروز در جلسهای حضور داشتم که بحث از وارفتهگی جنبش دانشجویی بود و از سخنان اخیر رهبر انقلاب در ملاقات رمضان گذشته با دانشجویان یاد شد:
"...توقّع بنده از تشکّلها خیلی زیاد است. این مقداری که شما راجع به توقّع از دولت و نظام و شخص حقیر و مانند اینها اینجا بیان کردید، بدانید چند برابرش من از شما توقّع دارم... اوّلین توقّع اینکه شما باید در محیط دانشجویی اثر بگذارید؛ این اثر دیده نمیشود، کم دیده میشود. شما تشکّلید. تشکّلها باید در درجهی اوّل، نگاهشان به داخل دانشگاه باشد؛ شماها در درجهی اوّل، نگاهتان بیشتر به بیرون دانشگاه است. به بیرون دانشگاه [هم] نظر داشته باشید؛ همینطور که گفتم، دغدغهمند باشید، انتقاد کنید، اشکال داشته باشید، راه حل ارائه بدهید، اینها خوب است، امّا از این خوبتر، از این لازمتر این است که شما به داخل دانشگاه نگاه داشته باشید؛ روی دانشگاه کار بکنید. تشکّلهای ما در دانشگاهها کم کار میکنند؛ انصافاً این کمکاری وجود دارد..." (بیانات ۱۹/۱/۱۴۰۳)
در مقایسه با زمان دانشجویی ما، حدود ۲۰ سال پیش، امروز برای جنبش دانشجویی نا و رمقی نمانده و از آن تأثیرات اجتماعی و مطالبهگریهای جریانساز دیگر خبری نیست... در آن جلسه ما این را حمل بر ضعف مدیریت دانشگاه و امثالهم میکردیم، اما یکی از دوستان گفت: دقت داشته باشید که نسل امروز نسبت به نسل گذشته بهشدت فردگراتر شده است و آمارها و تحلیلها هم شاهدند که جامعهی ایران بهسرعت به سمت فردگرایی میرود؛ و پیش خودم گفتم چه راست گفت!
همین ابزارهای تکنولوژیک که بهطور گسترده در اختیار فرزندان ماست و آنها را به طرز نگرانکنندهای خانهنشین کرده، یکی از لوازم این فردگرایی است و البته عوامل دیگر که گفتناش در این مقال نمیگنجد.
اما فعالیت اجتماعی در جنبش دانشجویی و تشکّلی مثل بسیج، دقیقاً پرورندهی روحیهی جمعگرایی و در تضاد با این میل عمومی نسل جدید قرار دارد. برای این باید چه فکری کرد؟ شاید بهتر است اساساً از خیر تشکلهای سنتی بگذریم و به اشکال نوین تشکل - مثلاً تشکل مجازی – رو بیاوریم؟!
اما واقعیت این است که فردگرایی، مسلخ زندگی و تفکر دینمدارانه است. فردگرایی ملازم فرو رفتن هرچه بیشتر در منیت و خودبنیادی است. و منش بندهی باایمان خدا، دقیقاً نفی منیت و خودبنیادی است. این مهمترین وجه تضاد دین الهی با دین مدرنیسم است. پس بروز این وضعیت در جامعهی ایرانی را فینفسه باید یک بیماری انگاشت که خود منشأ پیدایش انواع بیماریهای روحی و روانی در آحاد جامعه خواهد بود. این فردگرایی با آن خلوتگزینی هر از گاه که برای تفکر و بازنگری در خویشتن توصیه شده، هیچ مناسبتی ندارد.
این فردگرایی رفتهرفته منجر به کوتهبینی، تنگنظری و خودخواهی فرد، در عین ناتوانی و عجز از حل مسائل فردی و اجتماعی میشود. این فردگرایی تکنولوژیک تفکر و قوهی عاقلهی عمومی را پایین میکشد و هوش جمعی را مختل میکند. همچنین بلندنظری و آیندهنگری را ضایع میکند. با چنین وضع و حالی چهطور باید جامعهی آینده را به دست نسل جدید سپرد تا بسازند؟ یا چهطور میتوان به توسعهی معنوی و روحی جامعه امید بست؟
اما دقیقاً بهترین درمان برای این بیماری، تقویت، توسعه و تنوعبخشی به تشکّلهای اجتماعی، و از سوی دیگر جامعیت بخشیدن به تشکّل مردمی است و البته ما آن تشکّل جامع را هماکنون در اختیار داریم: بسیج. اما چهقدر برای آن تبلیغ میکنیم و نسلهای جدید را به فعالیت در آن تشویق و ترغیب کردهایم؟ بهویژه بسیج سازندگی هم در کانسپت تفکر دینی، یک حرکت جذاب و بسیار انسانپرور است که با وجود گسترش فوقالعادهی آن تا امروز، اما در حیث کلی سطح تماس ناچیزی با جمعیت جوان کشور دارد.
به تصور حقیر باید مسئولین دست از دیدن نوک بینیشان بردارند و برای راحتی و فراغت امروزشان، تشکّلهای عمومی و بهخصوص دانشجویی را تضعیف نکنند. امروز روزی است که باید صِرف فعال بودن و رونق گرفتن تشکلها - صَرف نظر از اثرگذاریشان – یک اولویت اجرایی در حوزهی فرهنگ عمومی شود. حتی اگر همسو با ایدهی نظام اسلامی نباشند...