«تقیزاده» تنها یک نویسنده نبود
تاریخ انتشار: ۴ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۳۵۸۴۷۲
جواد اسحاقیان میگوید: زندهیاد «تقیزاده» تنها یک نویسنده نبود؛ مبارزی خستگیناپذیر بود که سالها مرگ مقدّر خود را به تأخیر انداخت و با اجل معهود پنجه درآویخت.
به گزارش ایسنا، این نویسنده و منتقد ادبی که کار ارزیابی رمانهای دوره هفدهم و هجدهم جایزه مهرگان ادب - را نیز بر عهده داشت، در پی در گذشت ژیلا تقیزاده، در پیامی درگذشت او را تسلیت گفت و درباره رمان «به اندازهی یک نقطه» او نوشت: «خبر درگذشت نویسنده هنرمند خانم «ژیلا تقیزاده» پس از عمری مبارزه با بیماری سرطان، مرا بیاختیار به یاد این ابیات از «مثنوی معنوی» خداوندگار عرفان ایران زمین انداخت که چگونه حضرت حق برای آن کسی که نستوهانه میکوشد و با همه توش و توان با بیماری و خصم جان خود مبارزه میکند، ارج قایل میشود و سراینده، خداوند را هم وجودی تصویر میکند که دَمی بیکار نیست و هر روز، در کاری دست دارد و آدمی باید او را اُسوه و الگوی خود بداند:
مرد غرقه گشته جانی میکَنَد
دست را در هر گیاهی میزند
تا کدامش دست گیرد در خطر
دست و پایی میزند از بیم سَر
دوست دارد یار، این آشفتگی
کوشش بیهوده به از خفتگی
بهر این فرمود رحمان ای پسر
کلُّ یَوم هو فی شأن ای پسر
رمان «به اندازهی یک نقطه» بر پایه یادداشتهای روزانه و شخصی نویسنده در طول سالها مبارزه بیامان با دشمنی بود که مبتلای خود را به خاطر این اندازه پایداری، به ستایش برانگیخت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به این اعتبار، زندهیاد «تقیزاده» تنها یک نویسنده نبود؛ مبارزی خستگیناپذیر بود که سالها مرگ مقدّر خود را به تأخیر انداخت و با اجل معهود پنجه درآویخت. نتیجهی این آویزش، رمان برجسته «به اندازهی یک نقطه» بود.
این رمان، بر پایه تجربیات فردی نویسنده در مبارزه بیامان با بیماری «سرطان» نوشته شده است. با آن که «هنر» بیشتر با نیروی تخیل، عاطفه و احساس سر و کار دارد، خواننده خود را با نویسندهای مواجه میبیند که علمی میاندیشد و رمان، گاه به گزارشی لحظه به لحظه و ریزپردازانه از آغاز شیمی درمانی تا بهبود در طول سال ها کشاکش با سرطان بدخیم بدل میشود. امیدواری به آینده و بهبود و برخورداری از ارادهای نیرومند و آهنین و همیاری اعضای خانواده و دوستان و خویشان، از باور نویسنده به چیرگی «شور زندگی» (اِروس) بر «شور مرگ» (تاناتوس) در روان بیآرام او حکایت میکند. او که مدتها در بیمارستان بستری بود، بیش از هر بیمار و نویسنده دیگری به کمبودها و نارساییهای پزشکی در جامعه خود پی برد و رمان او، ادعانامهای بر ضد شیوه درمان و رفتار درمانگرانی است که درمان را به ابزاری برای پولسازی تبدیل کردهاند و دام زرق نهادهاند و دکان شیادی به پا کردهاند.
به اعتبار فرم و زبان روایت، این رمان یکی از رمانهای برجسته در ادبیات و نوشتار زنانه ما است. نویسنده بیمار روی تخت بیمارستان، با تومور سرطان خود گفتگوها دارد. گاه داروی تلخ نصیحت به شهد ظرافت میآمیزد تا تومور بدخیم خود را بر سرِ مهر آورد. با این همه آنچه به او میگوید، از موضع اراده معطوف به قدرت است. گاه زبان طعن و طنز به کار میگیرد و نیروی اراده خود را به رخ تومور میکشد تا منـّت او نکشد. زبان نویسنده به شدت تصویری و امپرسیونیستی است. زبان روایت به شعر آهنگ میکند و زبان آهنگین، هم نمودی از شور زندگی در نویسنده است، هم نشانهای از «نوشتار زنانه» و معرّف آن بخش از روان زنانه (آنیما) نویسنده که در این اثر، به اوج خود رسیده است. کوشش برای جمعشماری از هنرها و مهارتها چون نقاشی، رماننویسی، شاعرانهنویسی تا آشپزی و کوشش نویسنده برای رهنمود دادن به دیگر بیماران بستری شده در کنار خود، نمودی از تمامیت روانی نویسنده است. معرفی مادر خود به عنوان انسانی کامل در خرید دارو و کشاکش با بیمهگزاران برای گرفتن تخفیف آن هم در حالی که خود مادر به مراقبت نیاز دارد و گفتمان خود او با ناشران آثارش، نشان میدهد که خود زنی به کمال رسیده است. اشاره به آثار و شخصیتهای ادبی و گزینش رویکرد «بینا-متنی» و فال گرفتن با ترانههای «بابا طاهر» و سرودههای «مولوی» نه تنها بر ارزش «ادبیّت» اثر میافزاید، بلکه رمان را به گفتمانی ادبی تبدیل میکند که از آشنایی نویسنده با آثار برجستهی ادبی با خواننده میگوید.
نام و یادش، ماندگار باد!»
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: ژیلا تقی زاده به اندازه ی یک نقطه تقی زاده سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۳۵۸۴۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نویسندهای که برای مخاطب دام پهن نمیکند
خون میچکید...خشم میخروشید و زمین میلرزید.
زنجیرها بریده و دشنهها در دست، خون زیر پوست شهر دویده بود.
سرها میغلتید.
از گیوتینها خون میچکید...
کوچههای پاریس در آن روزها قهرمانان زیادی را دید اما چارلز دیکنز قهرمانی را میبیند که شاید به چشم کوچههای پاریس هم نیامده باشد، قهرمانی که در تاریکی میایستد تا دیده نشود. چارلز دیکنز، داستان از خود گذشتن را روایت میکند. داستان پیدا نشدن و در کرانه ماندن.
«داستان دو شهر»، پیدایی است که میکوشد پنهان بماند؛ شاهکاری است که میخواهد معمولی باشد. شاید به همین دلیل بیرنگ و لعاب نشان داده میشود و بیشتر از آنکه جذاب به نظر برسد، ماندگار است. چارلز دیکنز با توصیف فخر نمیفروشد؛ مشتش را میفشارد تا قدرت توصیفش سرازیر نشود و این خودنگهداری آگاهانه، توصیفاتی خیرهکننده را پدید میآورد؛ مانند توصیف آتش گرفتن یک خانه که زندهتر و شفافتر از هر تصویری است.
توصیفات دیکنز بریده از داستان نیست و متناسب حالوهوای سکانس است؛ طلوع خورشید در آرزوهای بزرگ و داستان دوشهر فرق میکند، چون محتوای این دو داستان متفاوت است.چارلز دیکنز با توصیف دنیای پیرامون شخصیتها، به اعماق وجود آنها راه پیدا میکند؛ نویسنده برای مخاطب دامی پهن نمیکند. دیکنز تعلیق نمیسازد، بلکه داستان را از نقطهای آغاز میکند که تعلیق متولد میشود بیآنکه مخاطب دست نویسنده را در ایجاد تعلیق ببیند. نویسنده داستان را از اوج یک موج آغاز میکند.چینش موقعیتها بهگونهای نیست که از نقطهای شروع شود و به نقطهای دیگر ختم شود، بلکه خطوطی دوار است که از نقطهای آغاز میشود و به همان نقطه برمیگردد؛ بازگشتی که همراه با تکامل درونی شخصیتهاست.مخاطب در ابتدای داستان، خودش را در جزیرههایی دورافتاده از هم میبیند، ولی بهتدریج میفهمد که این جزیرهها پیکرهای واحدند که یک زلزله آنها را از هم دور ساخته و این زلزله همان نقطه اصلی و همان موج است. چگالی بالای نقطه مرکزی، قوامبخش تمام داستان است و مخاطب تا پایان داستان، دامنههای موج اولیه را لمس میکند. فرجام غافلگیرکننده داستان، فرمزده نیست؛ بلکه اوج گرفتن محتواست که مخاطب را در پایان غافلگیر میکند.فرم در نگاه دیکنز، تنها آیینهای برای نشان دادن محتواست و فنای فرم در محتوا، فرجامی ماندگار را در تاریخ ادبیات رقم میزند. فرجامی که به سینما هم میرسد و الهامبخش کریستوفر نولان، برای فرجام بتمن میشود.
تلاش دیکنز برای معمولی نگهداشتن حالوهوای داستان، قهرمان را دستیافتنی میکند؛ نویسنده جایگاه قهرمان را با تکنیکهایی مصنوعی تنزل نمیدهد تا مخاطب آن را باور کند. دست نویسنده در شکلگیری قهرمان پیدا نیست. انگار نویسنده فقط گردابی فراهم میکند و به پاخاستن شخصیتها از این گرداب، انتخاب خودشان است.گویی شخصیتها راه خودشان را میروند و خود فرجامشان را انتخاب میکنند.احساس استقلال شخصیتها از نویسنده، مخاطب را به آنها نزدیک میکند، آنقدر نزدیک که داستان دوشهر را تنها داستان پاریس و لندن نمیداند؛ هر کجا که رخوتی آرامشنما باشد، لندنی را هم میبیند. هر کجا که تلاطمی درونی باشد پاریسی را هم پیدا میکند و هر کجا که وجدانی باشد، گردابی را هم حس میکند.
از زندان معاف شد!
چارلز دیکنز با نام کامل چارلز جان هافِم دیکنز، در۷فوریه۱۸۱۲ در انگلستان به دنیا آمد. پدر او کارمند یکی از ادارات سازمان نیروی دریایی پادشاهی بریتانیا بود. اوهمیشه تلاش میکرد که خانوادهشان را بهعنوان خانوادهای مرفه و ثروتمند به دیگران بشناساند و در این راه حتی دست به فریب و نیرنگ با گرفتن وام و قرض میزد. به دلیل همین نیرنگها و بدهیها بود که پدر چارلز دیکنز مدتی را هم در زندان گذراند.در آن زمان اگر کسی بهدلیل بدهی راهی زندان میشد، تمام اعضای خانوادهاش را نیز با او به زندان میفرستادند. این قانون شامل حال خانواده دیکنز نیز شد و تنها چارلز دیکنز که در آن زمان ۱۲سال داشت، از زندان رفتن معاف شد. این اتفاق بار زیادی را روی دوش چارلز دیکنز جوان گذاشت. حالا او باید تمام بدهیهای پدر و مخارج خودش را تأمین میکرد. به همین دلیل به کارخانه واکسسازی رفت و تا آزادی پدر، در آنجا مشغول به کار شد. او پس از آزادی پدر مجددا توانست به مدرسه برگردد و تحصیل را ادامه دهد.