الگوی فقهی شادی در جامعه و مظاهر فردی آن
تاریخ انتشار: ۴ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۳۵۸۵۱۲
به گزارش روز دوشنبه شبکه اجتهاد، حجت الاسلام و المسلمین رضا اسلامی عضو هیئت علمی پژوهشکده فقه و حقوق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در یادداشتی نوشت: در بحث شادی در اسلام و شادی در فقه، تاکنون آثار، کتب و مقالاتی چاپشده و این بحث اجمالاً به لحاظ نصوص (آیات قرآن که معنی روشنی دارند)، پیشینه خوبی دارد؛ مجموعهای از آیات و روایت و ادلهای از سیره پیغمبر (ص) که بر اهمیت بحث شاد زیستن دلالت میکند، در دسترس است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شیعه با هویت مذهبی خود در تعامل با اهل سنت است و اهل سنت با حفظ هویت سنی خود در تعامل با شیعهاند. چون اگر این هویت از دست برود، تعامل بیمعنا میشود؛ بنابراین به میزانی که تعامل شیعه و سنی به خاطر افزایش ارتباطات رشد کرده، به همان مقدار هویت دینی، مذهبی نیز پررنگ شده و چیزی که نمود هویت مذهبی است، مناسک است. یکی از مناسک، عزاداریهاست. مخصوصاً در قالب اربعین که راهپیمایی اربعین یک مانور توجه به اهلبیت است. معنای این تعبیر این است که وسعت توجه به اهلبیت (علیهمالسلام)، حتی اهل سنت را نیز فراگرفته است. ولی باید قبول کنیم این راهپیمایی غالباً رنگ شیعی دارد. وقتی ما عزاداری امام حسین (ع) و عزاداری ائمه را پررنگ میکنیم، به عنوان اینکه یکی از معرفات مذهب تشیع است و گاه آنقدر این مسئله پررنگ میشود که دهه محسنیه و دهه فاطمیه اول، دهه فاطمیه دوم، دهه باقریه، دهه صادقیه درست میشود، آنوقت این سؤال مطرح میشود که در منظومه معارف دینی آیا واقعاً باید این مقدار برای عزاداری ارزش قرار دهیم؟ پس سرور، تفریح و شادی چه میشود؟
مناسک عزاداری شیعه، هر سال پررنگتر میشود
این سؤال سبب میشود بازنگری کنیم. بحث شادی از قدیم مطرح بوده که ما نیاز به تفریح، نیاز به سرگرمی برای پیر و جوان داریم؛ ولی الآن دوباره موردتوجه قرار میگیرد؛ برای اینکه شیعه سالبهسال مناسک عزاداریاش پررنگتر میشود. آنوقت خود شیعه باید بیشتر به این سوال پاسخ دهد جایگاه شادی و تفریح کجاست. چرا مناسک شادی کمتر خودش را در مذهب شیعه نشان میدهد؟
در مسیحیت، عزای مسیح، خیلی کمرنگ است
از طرفی، سؤالی متوجه همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی و مذاهب مختلف هست که مسلمانان گویا گرفتهاند و نسبت به مسیحیت و ادیان و مذاهب دیگر مناسک شادی کمتری دارند، پس شیعه به خصوص یکبار باید جواب دهد و کل مسلمانان هم باید در مقابل دنیای مسیحیت یکبار پاسخ دهند، چون در مسیحیت عزای مسیح خیلی کمرنگ است؛ مصیبت مسیح را ذکر میکنند ولی عزاداری برای حضرت مسیح خیلی محدود است و در قالب عزاداری که ما میشناسیم، چهبسا نباشد، بلکه همراه با سرور است، چون قائلاند مسیح قربانی گناهان بشر شده و این خود یک نوع شادی است. مسیح گویا خودش را به انسانها هدیه داده است و انسانها دیگر خوشحال و راحتاند به عنوان اینکه یک قربانی درراه خدا داده شده است، همه مردم آزاد شدند.
عرفانهای کاذب و عرفانهای نوظهور هم که مدعی هستند دستورات و افکار و تعالیم ما به شما آرامش و راحتی میبخشد و سؤال بیش از همه متوجه مسلمانان و بالأخص متوجه شیعیان است.
شادی از منظر عرفان اصیل اسلامی
برای اینکه از منظر فقهی به بحث بنگریم، چند چیز را باید از یکدیگر تفکیک کنیم. گاهی در مورد شادی و سرور، صرفنظر از بحث مناسک صحبت میکنیم؛ چون بحث مناسک شادی یعنی اظهار سرور و شادی اما یکوقت از خود سرور و شادی صحبت میکنیم. باید دید جایگاه سرور و شادی در منظومه تعالیم دینی چیست؟ یکوقت تفسیر عرفانی داریم. این تفسیر را باید از کسانی که متخصص عرفان اسلامی هستند، بپرسیم. با آنها صحبت کنیم. تفسیر عرفانی اجمالش این است که انسان عارف، انسانی است که دنیا را زیبا میبیند؛ خدا را صاحب صفات جمال و جلال میبیند؛ خلقت را معنادار میبیند؛ آنچه در عالم هستی وقوع دارد از سر مصلحت است؛ هیچ قطرهای از باران بر روی زمین نمیآید، مگر آنکه مأموری آن را بر روی زمین میرساند؛ هر مصیبتی واقع میشود یک نکتهای دارد یا برای ترفیع درجه است یا کفاره یک گناهی است.
تفسیر عرفانی، مبتنی بر این نکته است که جهان مخلوق خداست و خداوند، حکیم علی الاطلاق است؛ هر حادثهای در سر جای خودش است؛ بیحساب اتفاق نیفتاده است. نتیجه این جهانبینی و نتیجه این طرز تفکر، نگاه عرفانی به جهان است.
غم روزی نخور برهم نزن اوراق دفتر را که پیش از طفل ایزد پر کند پستان مادر را
همهچیز خوب است، فقط فیض باید برد و غنیمت شمرد. نتیجهاش انبساط خاطری برای عارف است. میگوید بهشت برای بندگان مهیاست. جهنم هم هست. جهنم موقت است، حتی آنهایی که خلود در جهنم هم دارند رحمتی است برای خودشان هم برای خودشان هم برای دیگران. یا من سبقت رحمته غضبه این تفسیر عرفانی در درونش ذاتاً شادی را به اصطلاح پایهگذاری میکند؛ یعنی انسان عارف، ذاتاً شاد است. اگر غم و اندوهی دارد؛ غم و اندوهش از فراغ است.
اینیک تفسیر عرفانی است که اتفاقاً خیلی جا دارد. به نظر من در دنیای امروز، با توجه به ظهور عرفانهای کاذب، نیاز داریم عرفان اصیل اسلامی را بشناسیم و بر آن تأکید کنیم و به مردم القا کنیم نگاه عرفانی به جهان داشته باشند، برای اینکه از زندگی لذت ببرند. اگر مردم میخواهند از زندگی لذت ببرند و حتی بتوانند مصائب را تحمل کنند و این مصائب شکننده نباشد و نگاه وسیعی به عالم داشته باشند که اگر چیزی هم در دنیا فوت شد، در سرای دیگر خداوند بهترین جزاها را میدهد. پس ما اصلاً خوف فوت هیچچیزی را نداریم.
تفسیر جامعهشناسان از شادی
جامعه شناسان میگویند هر جامعهای احتیاج دارد به اینکه تفریح و شادی به قدر کافی در آن باشد؛ مردم و جامعه باید بانشاط باشند. جوانها باید سرگرمی و امید به زندگی داشته باشند، باید جایی داشته باشند که احساسات خود را تخلیه کنند؛ رقص و پایکوبی و قماربازی و کارناوال راه انداختن و جشنهای مهیج باید باشد تا افراد بتوانند هیجانات خود را هرگونه که دوست دارند تخلیه کنند. فقط به یکدیگر آسیب نرسانند. بنابراین مهمترین سؤال غرب از جمهوری اسلامی این است، شما که این موارد را ندارید، چطور جوانان را کنترل میکنید و باید جمهوری اسلامی یک الگوی جدید بیاورد.
در این الگوی جدید، دین مبنای اداره جامعه است. اگر دین مبنای اداره جامعه است، هر چیزی آنها بهعنوان ابزار، برای زندگی خوب در نظر گرفتهاند، ما باید نسخه بهتر و کاملترش را در منظومه معارف دینی داشته باشیم، باید بهجای قمار و روابط آزاد و فیلمهای مستهجن، جایگزینی را ارائه کنیم. انکار نیاز شادی نمیکنیم؛ ولی برای تأمین آن نیاز به الگویی در مقابل الگوی غربی داریم و باید الگوی جایگزین ارائه کنیم. قطعی است نتیجه شادی غربی، بیماریهای روانی و افسردگی است که شخص ظاهری سالم و باطنی آلوده و خطرناک دارد.
الگوی فقهی شادی جامعه
در قبال نمونه غربی شادی، باید نیازها صحیح تأمین شود و جامعه باید آرامش واقعی و سرور و بهجت واقعی را درک کند. فقه باید مناسک شادی را معرفی کند. اگر بخواهیم از دید فقهی به مساله بنگریم، دستورات مختلفی در فقه وجود دارد، اعم از اینکه فکر باید مثبت باشد، قصدش خدمت باشد تا آزار. ازلحاظ بیرونی و درونی دستور داده است. بهصورت دیگران تبسم کن، لباس نو بپوش حتی اگر متمکن نیستی. اگر بنای زندگی تو بر شاد زیستن باشد، کمکم در وجودت نهادینه میشود. تمام این امور انسان را به بهجت و شادی میرساند.
اگر تفسیر سیاسی و اجتماعی چنین باشد، باید سیستمی چیده شود که جامعه شاد زندگی کند و ابزارش را مهیا کند، روش شاد زیستن را نهادینه کند. برای رسیدن به این هدف راههای مختلفی وجود دارد:
ابتدا باید مدلهای شادی را بررسی کرد تا بفهمیم کدام رجحان دارد. باید مطالعه کرد دختران و پسران جوامع دیگر مثل آیا شاد هستند؟ علت شادی آنها چیست؟ چه بستری برای شادی آنها مهیا شده است؟ چقدر از زندگی رضایت دارند و مثبت اندیشی آنها در چه حد است؟ همین فاکتورها در کشورهای اسلامی چگونه است. جلوتر هستیم یا عقبتر. علت این امر چیست اگر فهم و باور دینی است باید بررسی شود.
در فقه نیز این مسئله باید بررسی شود، ادله شرعی نیز الگویی را ترسیم کرده است. در بررسی ادله شرعی کلیدواژههایی را مییابیم که ما را برای رساندن به این الگو کمک میکند. عناوینی مانند سرور، بهجت، انبساط، فرح، ضحک، تبسّم النبی، نشاط، بُشر، فلاح، مزاح، سعادت، نجات، توفیق، طرب، تبسم، بشاشت، نظره. نظره یعنی خوشی که در صورت شخص پیداست.
در مقابل این کلیدواژهها که شادی و سرور را نشان میدهد، کلیدواژههایی قرار دارد که مربوط به نقطه مقابل است؛ یعنی غم، اندوه، غفلت، غرور، حزن، قبض، قنوط، ضنک، (من اعرض عن ذکری فان له معیشتا ضنکا؛ یعنی زندگی سخت، رنجآور، اندوهبار، خلقنا الانسان فی کبد). با این کلیدواژهها میتوانیم نصوص را پیدا کنیم و بعد از یافتن نصوص، چند چیز را از هم دیگر تفکیک میکنیم:
یکی تفکیک شادی و انبساط و سرور و نشاط و احساس توفیق که در درون شکل میگیرد. از نظر ادله دینی چه قدر این مسئله مهم است که انسان در درونش احساس توفیق کند، منبسط باشد.
یک شاخه دیگر مربوط به اظهار شادی است؛ یعنی شادیهای خودمان را نمایش دهیم. چه در مقام ثبوت هم اینچنین باشد یا نباشد؛ یعنی گاهی اوقات مصیبتی به من واردشده ولی چون میلاد نبی اکرم (ص) است در جشن شرکت میکنم یا چون مراسم عروسی پسر شماست من این مصیبت را اظهار نمیکنم؛ چون در منزل خودم جشنی برپاست؛ یعنی اظهار شادی خودش امری مستقل و قابلمطالعه است.
مظاهر فردی شادی در اشخاص
یک بحث دیگر این است که از نظر فقهی مناسک شادی را در زندگی فردی، بررسی میکنیم؛ مثلاً امروز که روز میلاد پیغمبر است، چگونه بیرون آمدید؛ لباس سرخ پوشیدی یا لباس سیاه. امروز که مثلاً روز ۱۵ ماه رمضان است، میلاد حضرت امام مجتبی (ع) است، امروز که روز عید فطر است، حمام رفتی یا نرفتی؟ غسل کردی یا نکردی؟ لباس نو پوشیدی یا نپوشیدی؟ عطر استعمال کردی یا نکردی؟ این در زندگی فردی است.
اما یکوقت، اظهار شادی به لحاظ تعامل با دیگران است؛ یعنی صرفنظر از اینکه میلادی باشد یا نباشد، دستورات دینی به ما میگوید یک مبنای کلی در زندگی یک فرد مسلمان این است که آراسته و متبسم باشد. بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه. غمت را برای خودت نگهدار و شادیات را با دیگران تقسیم کن. اینیک دستور و قاعده کلی است که میگوید: مردم غمهایشان را برای خودشان نگهدارند؛ ولی شادیهایشان را باهم تقسیم کنند. هرکس باید ببیند وظیفه خودش چیست و حاکم اسلامی باید ببیند چگونه میتواند برنامههای شاد را مدیریت کند که مردم در کنار هم با شادی زندگی کنند. وقتی میگوییم خوشیهایمان را با هم تقسیم کنیم نگاه فقهی داریم؛ یعنی در آن، ایذاء المومن نباشد؛ یعنی عنوانی را که میخواهیم حکمی برایش تعریف کنیم، قیود دخیل در آن عنوان را میبینیم.
آیات شادی مثبت و منفی
آیاتی که در آن بحث فرح است، مثل یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ (روم ۳) نشان میدهد شادی مربوط به امور شخصی تنها نیست، گاهی اتفاقات مثبتی در جامعه میافتد موفقیتی مثل پیروزی در جنگ، شکستن تحریمها، عزت مسلمانان، نابودی داعش و امثالذلک اتفاق میافتد که باید کاری کنیم که شادی و سرور کل جامعه را فرابگیرد و اینجا باید مناسک داشته باشیم.
یکی از سؤالات این است که شادی حق است یا حکم است؟ آیا از نصوص، حق یا حکم بودن شادی، استخراج میشود؟ هر فردی حق دارد شاد زندگی کند؛ یعنی اصلاً حاکم اسلامی وظیفه دارد بهگونهای جامعه را مدیریت کند که مردم خوب و شاد زندگی کنند؛ بنابراین حاکم در مقابل حق من وظیفه دارد و از آنطرف هم یک تکلیف است. چون من نسبت به دیگران وظیفهدارم اسباب شادی آنها را فراهم کنم.
آیه ۸۱ سوره توبه که میفرماید: فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلاَفَ رَسُولِ اللَّهِ نشان میدهد اسلام بعضی از شادیها را به رسمیت نمیشناسد و این شادی را در تقابل با دین میداند. کسانی که از جنگ و جهاد تخلف داشتند و خوشحالاند توانستهاند صحنه را ترک و عذرتراشی کنند و خودشان را از جهاد خلاص کنند، این شادی، خلاف اسلام است. مثل کسی که فرار مالیاتی دارد و خوشحال است.
قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ (۵۸ یونس) این آیه میفرماید پایه شادیهایتان باید توجه به خدا باشد. اگر فهمیدید در کاری، کسب رضایت خداست، آنجا باید شاد باشید. عید آن روزی است که در آن معصیت نشود. عید فطر روز اظهار شادی است؛ چون از امتحان طاعت و بندگی درآمدید.
وَ إِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَهً فَرِحُوا بِهَا وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ إِذَا هُمْ یَقْنَطُونَ (۳۶ روم) آیه میفرماید: یک فرح و یک قنوط داریم که مربوط به افراد احساساتی است؛ تا به یک امکاناتی میرسند، یک زندگی مفرحی پیدا میکنند. فرحی همراه با سرمستی و غفلت و غرور دارند. خوشحال است که ما وضعمان خوب است، به دیگران کاری ندارد؛ ولی اگر یک ناراحتی به آنها برسد، مثلاً جهادی یا وظیفهی دیگری باشد که در آن مشقت است، اینجا ناامید میشوند. پس بعضی از شادی ها، دینی نیستند؛ بلکه مربوط به احساسات شخصی فرد است. مثلاً ثروت بادآوردهای به او رسیده و خوشحال است. این خوشحالی ارزش ندارد.
وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ (۱۶۹ آلعمران) درراه خدا کشتهشده ولی خوشحال است؛ این فرح، دینی و برای انجاموظیفه و مسئولیت است. آیا ما میتوانیم این را در جامعه پیاده و نهادینه کنیم که وقتی قانون اسلامی اجرا میشود، اشخاص از اینکه جامعه قانونمدار است و در لاین خودش رانندگی میکند، از اینکه پشت چراغ ایستاده، از اینکه نوبت را از بین نمیبرد و حق دیگران را تضییع نمیکند، از اینکه فرار مالیاتی ندارد و به همسایهاش تعدی و تجاوز نمیکند، لذت ببرند نه اینکه از قانونشکنی لذت ببرد. این خیلی بحث مهمی است. به لحاظ جامعهشناسی هم خیلی مهم است که ما جامعه را طوری مدیریت کنیم و مردم را طوری تربیت کنیم که از قانونمندی لذت ببرند و بدانند قانون به نفع همه است نه اینکه از هنجارشکنی لذت ببرند. اگر احساس کند که مثلاً توانسته است از پلیس فرار کند یا توانسته قفلی را بشکند و یا اختلاسی کند؛ این را برای خودش یک فوز و سعادت ببیند، این مایه نکبت است.
اما آیاتی که نقطه مقابل آیات فوق است. آیاتی که تا حال گفته شد، یکی شادی مثبت و یکی شادی منفی بود. شادی منفی مثل ذلِکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِمَا کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ (غافر ۷۵) آیه میفرماید: خیال میکردید موفق هستید دستاوردی دارید؛ ولی به غیر حق. این به لحاظ آیات؛ شادی مثبت یعنی شادی که شارع از ما میخواهد و مثبت میداند، آنها چیست؟ برای آنها برنامهریزی کنیم.
برخی شوخیهای پیغمبر (ص)
روایات نشان میدهد شاد زیستن به معنای مثبتش، اصل کلی است. مثلاً پیغمبر ذاتاً یک انسان بانشاط و متبسم بود؛ آن حالت حزن و بکاء و غم پیغمبر، برای حالات خاص بوده است؛ ولی پایه شخصیتی پیغمبر در تعاملات اجتماعی، بهعنوان یک انسان مبتهج، مسرور، بانشاط، متبسم و خوشرو بود. در مورد ائمه علیهمالسلام هم همین است. چنانکه بر حضرت امیر (ع) هم خورده میگرفتند که نمیتواند حاکم باشد؛ چون ذاتاً انسانی شوخطبع و مزّاح و خوشاخلاق است. این مسئله در زندگی ائمه علیهمالسلام یک مسأله پایهای است. در روایات، زیاد توصیه به شاد و مبتهج و مسرور بودن، شده است. روایت داریم حتی پیغمبر هم شوخی میکرده است. چند تا از شوخیهای پیغمبر را نوشتهاند. مثلاً دریکی از روایتها هست: یک پیرزنی نزد پیغمبر آمد و گفت: «ادع لی بالجنه» دعا کن من بهشت برم. پیغمبر فرمود: زنان عجوزه داخل بهشت نمیشوند. زن گریه کرد. پیغمبر خندید؛ بعد فرمودند: اما سمعت قول الله: إِنَّا أَنْشَأْنَاهُنَّ إِنْشَاءً فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْکَاراً (واقعه ۳۵ و ۳۶). آیه میگوید ما اول پیرزنها را جوان میکنیم بازسازیشان میکنیم و بعد داخل بهشت میشوند. این شوخی بوده که پیغمبر انجام داده است.
شخص عربی نزد پیغمبر آمد و هدایایی برای پیغمبر آورده بود. وقتی داشت میرفت، پول هدایایش را مطالبه کرد. پیغمبر خندیدند. میگویند هر وقت بر پیغمبر غمی عارض میشد، میگفت کجاست آن اعرابی که بیاید ما را بخنداند و پول هدایایش را بگیرد. ادله دینی در مورد مزاح البته یک مقدار قابلبررسی است؛ چون بعضی از روایات داریم که پیامبر به حضرت امیر میفرماید که یا علی! مزاح نکن که مزاح باعث کدورت میشود و آبرو را میبرد. از آنطرف روایت داریم هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه در او مزاح است. این روایت را هم باید یک بررسی فقهی بکنیم. مثلاً ادلهای که راجع به مزاح و شوخی و بازی و سرگرمی و تبسم است، باید عام و خاصش را دید. ممکن است بگوییم مزاحی که ایجاد کدورت و کینه نکند و در آن حکمتی یا عرفانی باشد، مثل مزاح پیغمبر که در آن آموزه دینی و آموزش قرآن و توجه به یک آیه و معنای آیه بوده، این نوع مزاحها خوب است؛ اما مزاحهایی که مردم میکنند گاهی اوقات باعث کینه میشود یعنی شخص در آن جلسه میخندد ولی از آن جلسه که بیرون میآید، میگوید مرا جلوی همه سبک کرد و کینه آن فرد را به دل میگیرد.
علل توصیه به شادی در نصوص دینی
این نصوص را ما میتوانیم بررسی کنیم. بر اساس این نصوص و نصوص دیگری که مطالعهای اجمالی در مورد آنها صورت گرفته است میتوان گفت: اگر در اسلام و در ادله دینی، توصیه به شاد بودن و اظهار شادی شده است این به جهت امور زیر است:
۱. شاد بودن، علامت مطیع بودن نسبت به خداست. وقتی می گوییم شاد زندگی کن یعنی زندگیات را طوری بر اساس تعالیم دینی پایهریزی کن که احساس کنی آنچه به عهدهات است، از عهده آن برآمدی و موفق هستی. باید این حس توفیق در انجام مسئولیت پرورش دهیم. با تکیهبر شاد بودن، مسئولیتپذیری و وظیفهشناسی و اطاعت خدا و توکل بر خدا را پرورش میدهیم. این نکته که خداوند بر کل عالم هستی سیطره دارد و همهچیز به دست اوست؛ این قبول ربوبیت الهی، انسان را شاد میکند. پس شاد بودن از وجود یکپایه عقیدتی محکم در انسان، کشف انّی میکند. وظیفهشناسی، مسئولیتپذیری و توکل تسلیم به این جهت اهمیت دارد.
۲. در دستورات دینی توصیه به شاد بودن شده است، چون شاد کسی است که هدفمند زندگی میکند. افرادی که سردرگماند و هدفی ندارند، دچار افسردگی میشوند. افرادی شاد زندگی میکنند که از سردرگمی نجات پیداکردهاند؛ پس توصیه به شاد بودن در دستورات دینی به خاطر این است که متضمن هدفمند بودن در زندگی است.
۳. نکته سوم در شاد زندگی کردن این است که افرادی که شاد زندگی میکنند مثبت اندیش هستند؛ نگاه خوب دارند و خوب تحلیل میکنند. قسمت پر یک لیوان و نقاط مثبت زندگی را میبینند. ما به این مثبت اندیشی نیاز داریم. همه جامعه شناسان با تمام اختلافی که باهم دارند؛ ولی قبول دارند که مثبت اندیشی برای انسان لازم است.
۴. توصیه به شاد بودن یعنی فرصت را مغتنم شمردن؛ یعنی ارزش نعمتهای الهی را دانستن؛ یعنی آن چیزی که مهیاست، به احسن وجه از آن استفاده کنیم. باید توصیه کنیم مردم شاد زندگی کنند؛ چون کسی شاد زندگی میکند که از آنچه دارد، درست استفاده میکند. نعمت را شناخته و در مقام شکر است. توصیه به شاد بودن به خاطر این است که ترک کینه و کدورت و ترک خاطرات بد و کنار گذاشتن افکار بد را همراه دارد و ما به این نیاز داریم. توصیه دین به شاد بودن زیرا انسانی که شاد زندگی میکند از ناامیدی رها شده و تحمل شکست را دارد.
۵. شاد زندگی کردن به معنای این است که واقعنگر باشیم، خیالاتی نباشیم. آرمانهای دست نایافتنی برای زندگی خود تعریف نکنیم و تکلف نداشته باشیم. بسیاری از کسانی که شاد زندگی نمیکنند به این دلیل است که چیزی را نشانه گرفتهاند که هیچگاه به آن نمیرسند یا تصویر بدی از زندگی دارند. اطاعت خداوند و زندگی هدفمند و مثبت اندیشی و شکر نعمت، برای ما مهم است. ترک کینه و کدورت و حسد، دفعت ضرر ناامیدی و واقعنگر بودن و دوری از آرزوهای دست نایافتنی برای ما مهم است. تعالیم دینی به ما این توصیهها را میکند. این شاد زیستنی است که در دین به آن توجه شده است یعنی شاد بودن مثبت؛ همان شاد بودنی که ما بر آن تکیهداریم.
عوامل شادی زا در زندگی افراد اجتماع
بر اساس نصوص دینی عوامل شاد بودن اینهاست:
۱. سلامتی: حفظ سلامتی خود فرد و مدیران جامعه.
۲. ثروت؛ رفاه عمومی باید تأمین بشود. اگر میگوییم مردم باید اظهار شادی کنند، با شکمگرسنه و با قرض و بدهکاری و با بانکهایی که جوان را برای ۵ میلیون میدوانند، نمیشود. ما اشکالی که به شاد زیستن در غرب میکنیم، این است که میگوییم فضای فساد و فحشا فراهم است؛ ولی انسان از درون تحتفشار است. در چنبره نظام غربی و نظام سرمایهداری، بسیاری از فاکتورهایی که برای یک زندگی سالم است از دسترفته است. انسان نیازهایش خیلی زیاد است. سلامتی همهجانبه و رفاه و ثروت میخواهد؛ بنابراین تأمین سلامت و ثروت لازم است.
۳. رضایت از زندگی؛ خودمان میتوانیم این را برای خودمان ایجاد بکنیم. از خارج میتوانیم با تعلیم و تربیت، رضایت از زندگی را آموزش بدهیم. چرا در غرب دو نفر کنار همروی چمن یا داخل یک کافه مینشینند و قهوهای باهم میخورند و لذت میبرند؟ باید از زندگی با همین یک قهوه لذت ببریم. درست است من باید صبح زود سر کار بروم و ساعت ۵ به خانه بیایم، خانهام هم استیجاری است، ولی الآن که میتوانیم با هم خوب باشیم با کمترین امکانات، باید از زندگی لذت ببریم؛ یعنی از زندگی لذت بردن، یک اصل است.
۴. یکی دیگر از عوامل شادی زا، ایجاد تنوع است. انسان باید تنوع، ایجاد کند برای همین میگوید سفر برو، لباست را عوض کن، دوستان جدید پیدا کن، علم جدید بیاموز. همه اینها تنوع است. خداوند، فصول مختلف قرار داده، رنگ برگها عوض میشود. سرد و گرم میشود. در زندگی توصیه به سفر شده است. مردم نیاز به تنوع دارند. باید بپذیریم که تنوع عامل شادی است.
۵. یکی دیگر از عوامل شادی زا، کسبوکار و حس موفقیت و مثمر بودن و پرخاصیت بودن است. کسی میخواهد استعدادش را نشان دهد، یکجا برای خودش پیدا کند و مسیری پیدا کند بتواند استعداد خودش را نشان دهد. احساس موفقیت کند. این مهم است مثلاً نزدیک بود بچهای به زمین بخورد، من حفظش کردم؛ تا مدتی خوشحالم و میگویم این بچه نزدیک بود بمیرد و من حفظش کردم. به این فکر باشیم که نقش من در خدمترسانی در جامعه دینی چیست. باید نقشی را به عهده بگیریم. این نقش اگر باشد ایجاد شادی میکند. به خلاف کسی که سرکار میرود؛ اما کار خودش را مفید نمیداند و در محیط کار هم درگیر است، حقوق خوبی هم به او میدهند اما هرروز با حالت افسرده به خانه میآید و افسردگی کمکم و در طول مدت به او اثر میکند.
۶. شرکت در مجالس و محیطهایی که افراد میتوانند به انسان حس مثبت بدهند. اینها را ما میتوانیم بهعنوان عوامل شادی زا معرفی کنیم.
وقتی به روایات دینی هم مراجعه میکنیم میبینیم در روایات دینی بر بعضی امور بخصوص تأکید شده است… یعنی شادیهایی که ناشی از معنویتگرایی است مثلاً میگوید: یا علی! سرور مؤمن در سه چیز است: دیدار برادران دینی، افطار از روزه و سحرخیزی. این نشان میدهد بخش عمدهای از شادی، از ناحیه معنویتگرایی تأمین میشود. اگر بخواهیم مردم ما به لحاظ زندگی مادی شادی داشته باشند، باید عقبه زندگی مادی، آن فکر انسان و نیازهای عاطفی، روحی او و ابعاد کمالگرایی انسان باید تأمین بشود و آن با معنویتگرایی است.
برخورد فقها با برخی مصادیق شادی
اجمالاً این در مورد فقه هم یک مشکل هست که این نصوص و روایت مطلبی را میگوید اما در فقه وقتی سراغ مظاهر شادی میرویم، میبینیم بسیاری از آنها مذموم است؛ کثرۀ الضحک مثلاً مذموم است موسیقی مذموم است. اگر ما رابطه فقه و اخلاق را هم قائل باشیم، خیلی از اموری که در مجالس شادی باشد را در علم اخلاق میگویند خوب نیست. طبیعتاً نتیجهاش کراهت است. روی موسیقی میتوان بیشتر مانور داد. خیلی از فتاوای فقها نتیجهاش را که نگاه میکنیم، میبینیم با شادی مخالف است. مثلاً هنر یکی از مظاهر شادی است. نقاشی، مجسمهسازی، موسیقی و خیلی از اینها که فقه با آنها مشکل دارد.
از نظر فقهی در تمام مواردی که مذمت یا نهی شده، ملازم با یک نوع از شادی و اظهار شادی است؛ یعنی ملازم با یکی از عناوین محرّم است. گاهی مواقع هم تحریم نشده ولی مذمت شده یعنی کراهت را میفهماند؛ مثلاً کثرت الضحک همراه با غفلت و غرور وعدم تفکر یا عدم تعمق است و به این خاطر، مذموم است. با عناوینی مثل لهو و لغو و لعب همراه است که در بسیاری موارد مکروه است. اگر اختلاط به نامحرم و نظر به نامحرم و ظلم و تعدی نباشد، حرام نیست. مجرد اینکه از وقتش خوب استفاده نمیکند و کار بیخاصیت میکند نمیتوانیم بگوییم حرام است.
در مورد خود فقها هم وقتی نگاه میکنیم میبینیم دو مجلس میخواهد برگزار شود؛ در هردو مجلس میخواهند یک نتیجه بگیرند. در مورد اهلبیت است. یک مجلس، مجلس غم و اندوه و مصیبت است؛ هیچ حرامی در آن اتفاق نمیافتد. بعد از آنطرف، اگر این مجلس شادی و فرح باشد مثل برخی مجالس ملازم با اموری هستند که اگر نگوییم حرام است، لااقل مکروه است. لذا ناگزیر میشوند جامعه را به سمت برپایی مجالس عزاداری سوق دهند.
مجالس حسینی (ع) از مصادیق نشاط درونی
مجالس امام حسین (ع) بر اساس ادله یک استثناست؛ یعنی غم امام حسین (ع) یک استثناست که به خاطر کثرت نصوص بسیار قوی است. یکی دوتا نیست. توصیه هم شده است. این مجرد بکاء بر امام حسین و اقامه عزا بر امام حسین منافات با آن ادله شاد زیستن ندارد؛ چون حتی مطالعه خارجی هم نشان داده کسانی که در مجالس حسینی شرکت میکنند، غمهایشان تخلیه میشود؛ یعنی غم امام حسین را به جانش میخرد و از غمهای دیگر نجات مییابد.
حلیل علمیاش این است که وقتی میتوانی به زندگی خود راضی باشی که شرایط سختتر را نسبت به دنیا ببینی. وقتی به واقعه امام حسین (ع) و ماجرای کربلا میرسید، میبینید آقایی که از نظر معنویات، نفس مطمئنه است، از نظر مصائب بیشترین مصائب را تحمل کرده است، وقتی آدم این چهره را میبیند، این تصویر را دائما برای انسان پخش میکنند و بازگو و مجسم میکنند، شما از زندگی خودتان راضی میشوید و می گویید من با این مدرکی که گرفتم و با این تخصصی که دارم، بااینهمه حلم و صبر و اخلاقی که با همسایهها دارم، چرا این همسایهها من را اذیت کردند؟
در خصوص قضیه امام حسین (ع) اگر بر اقامه عزا تأکید شده، عزایی است که منافات با ادله شادی ندارد؛ بلکه کمک آنها هم هست. ولی قبول دارم در کنار مراسم عزای امام حسین (ع)، اقامه عزا برای اهلبیت باید متناسب برای آنها باشد. مثلاً چرا عید فطر را یک روز تعطیل کردیم درحالیکه کشورهای اهل سنت یک هفته یا سه روز عید دارند. البته ما یک مراسم خوشحالی هم داریم که ملی مذهبی است مثلاً پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن، اتمام جنگ تحمیلی، مناسبتهایی جشنهای ملی هم داریم اینها اضافهشده و خوب است؛ ولی جشنهای مذهبیمان که فقط ریشه در امور دینی دارد واقعاً ما باید آنها را تقویت کنیم.
مثلاً میلاد ائمه را باید بیشتر توجه کنیم مثلاً باید هفته وحدت را تقویت کنیم؛ ولی در کنارش باید دستاوردهای جمهوری اسلامی را جشن بگیریم و شاد زیستن مردم را نهادینه کنیم؛ یعنی پایهاش را درست کنیم که مردم حس رضایت از زندگی و حس آرامش و رفاه داشته باشند. این را ما باید نهادینه کنیم که فرد حس رضایت از زندگی داشته باشد و حس اینکه میتوانم کاری کنم که مثمر ثمر باشم. اگر درون افراد را بتوانیم تربیت کنیم آن موقع بروز شادی ها هم کنترلشده است.
برچسبها حوزه علميه شیعه مرجعیت تقلید شیعهمنبع: ایرنا
کلیدواژه: حوزه علميه شیعه مرجعیت تقلید شیعه حوزه علميه شیعه مرجعیت تقلید شیعه رضایت از زندگی تفسیر عرفانی زندگی لذت شاد زندگی مثبت اندیشی کلیدواژه ها داشته باشند نشان می دهد اظهار شادی لذت ببرند امام حسین برای خودش عوامل شاد شاد زیستن یعنی شاد شادی ها اهل سنت بر اساس اهل بیت پیدا کن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۳۵۸۵۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تاثیر فرهنگ فرهنگ بر سلامت خانواده
ایسنا/خوزستان معاون بهداشت دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز با اشاره به تاثیر پیشرفتها در زمینه بهداشت و اصول پیشگیری از بیماریها در افزایش امید به زندگی، گفت: فرهنگ و پذیرش جوامع، زمینه اجتماعی را برای اصلاح شرایط زندگی و تغییر رفتارهای بهداشتی در خانوادهها فراهم میکند.
پژمان بختیارینیا در گفتوگو با ایسنا، با اشاره به برگزاری هفته سلامت و نامگذاری پنجمین روز این هفته با عنوان سلامت خانواده و فرهنگ سلامت اظهار کرد: در چند دهه اخیر، به دلیل تغییر و تحولات اساسی و فراگیر در عرصههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی- امنیتی، اقتصادی و فناوری در مقیاس منطقهای و جهانی، نقش ممتاز و تعیینکننده فرهنگ به ویژه فرهنگهای ملی و منطقهای در عرصههای ملی، بینالمللی و جهانی نمایانتر شده است.
وی افزود: انقلاب اسلامی ایران، به عنوان نقطه عطف تحولات معنوی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی قرن بیستم از ظرفیتها و تواناییهای بالفعل و بالقوه عظیمی در این حوزه برخوردار است و پیشرفت و تعالی همهجانبه کشور، مستلزم بهرهگیری مؤثر و هوشمندانه از آن در سطح ملی و مناسبات و تعاملات منطقهای و جهانی است. در حقیقت، فرهنگ به معنای اخص آن، از مختصات ذاتی، مزیتهای راهبردی، انحصاری و سرنوشتساز کشور و نظام جمهوری اسلامی ایران است که همواره مورد تأکید معمار کبیر انقلاب اسلامی امام (ره) و مقام معظم رهبری بوده است.
معاون بهداشت دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز گفت: فرهنگ، نظامواره و کلیتی واحد و شامل «عقاید و باورهای اساسی، ارزشها، آداب، الگوهای رفتاری ریشهدار و دیرپا، نمادها و مصنوعات» در سطح محلی، ملی، عمومی و حرفهای است. فرهنگ به مثابه «روح جامعه» به زندگی فردی و اجتماعی انسان معنا و هویت میبخشد و شکلدهنده و اثرگذار بر ذهنیت و گرایشهای افراد و جامعه و تعیینکننده رفتار عمومی است.
وی افزود: فرهنگ، جهتبخش جامعه و نظامهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است و نقش و تأثیر قابل توجهی در ارتقای سلامت افراد در سه سطح سیاستگذاری و ارائهدهندگان خدمات سلامت و مردم به عنوان گیرندگان خدمات سلامت ایفا میکند.
بختیارینیا عنوان کرد: فرهنگ، مجموعهای از رهنمودها یا فرمولها برای زندگی در جهان را به ما ارائه میدهد و فرهنگهای اجتماعی افراد را با اعتقادات، ارزشها و عادتهای خاصی پرورش میدهند. فرهنگ، واسطهای است که مردم به عنوان تسهیلگر روابط اجتماعی برای برقراری ارتباط از آن استفاده میکنند.
وی افزود: تأثیر متقابل فرهنگ و سلامتی بسیار پیچیده است و مستلزم در نظر گرفتن مجموعهای از دلایل، تجربهها، تجلیات و روشهای پیشگیری و درمان برای انبوهی از مشکلات انسانی است با این حال اگرچه تنوع فرهنگی به ویژه در رابطه با سلامتی در ظاهر جذاب و فریبنده است، به همان اندازه میتواند تفاوتهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بین مردم را نیز پنهان کند.
معاون بهداشت دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز گفت: ارتقای فرهنگ سلامت در مردم با هدف آگاهسازی مردم از حقوق و مسئولیتهای اجتماعی خود و استفاده از ظرفیت محیطهای ارائه مراقبتهای سلامت برای رشد معنویت و اخلاق اسلامی در جامعه، تحقق رویکرد سلامت همهجانبه و انسان سالم در همه قوانین، سیاستهای اجرایی و مقررات با رعایت اولویت پیشگیری بر درمان و...، افزایش آگاهی، مسئولیتپذیری، توانمندی و مشارکت ساختارمند و فعالانه فرد، خانواده و جامعه در تأمین، حفظ و ارتقای سلامت با استفاده از ظرفیت نهادها و سازمانهای فرهنگی، آموزشی و رسانههای کشور و...، تربیت انسانهای سالم، باانگیزه، شاداب، متدین، وطندوست، جمعگرا، نظمپذیر و قانونگرا انجام میشود.
وی افزود: همچنین ارتقای فرهنگ سلامت مردم برای ارتقای امید به زندگی، تامین سلامت و تغذیه سالم جمعیت و پیشگیری از آسیبهای اجتماعی و...، افزایش آگاهی و میزان سواد سلامت جامعه در راستای افزایش پیشگیری، خودمراقبتی فعال و اصلاح سبک زندگی و ارتقای عادلانه سلامت در کشور با استفاده بهینه از مشارکت آگاهانه و مسئولیت مردم و توسعه همکاریهای بین بخشی انجام میشود.
رئیس مرکز بهداشت خوزستان گفت: در طول قرن گذشته علل اصلی مرگ در بسیاری از کشورها به طرز چشمگیری از بیماریهای عفونی به بیماریهای مزمن تغییر کرده است. اگرچه نوآوریهای بیوتکنولوژیک نقش مؤثری در درمان بیماریها داشتهاند اما پیشرفتها در زمینه بهداشت و اصول پیشگیری از بیماریها نیز نقش انکارناپذیری در افزایش امید به زندگی داشته و منجر به طولانیتر شدن متوسط امید به زندگی شده است.
بختیارینیا عنوان کرد: عوامل مختلف شامل بهبود شرایط زندگی، کاهش سوء تغذیه، بهبود وضعیت بهداشتی غذا و آب، اصلاح سیستمهای دفع فاضلاب و ... با سهم نسبی خود میتوانند به عنوان مؤلفههای بیولوژیک در کنار نوآوریهای بیوتکنولوژیک بر طول عمر تأثیرگذار باشند. مداخلات پیشگیرانه غالبا در شرایط زندگی و رفتار افراد تأثیرگذار است. در نتیجه فرهنگ و پذیرش جوامع، زمینه اجتماعی را برای اصلاح شرایط زندگی و تغییر رفتارهای بهداشتی در خانوادهها فراهم میکند.
انتهای پیام