آینده افغانستان
تاریخ انتشار: ۱۰ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۴۱۵۰۷۰
ایالات متحده در این ماه با طالبان به اصطلاح «ترک مخاصمه» را منعقد کرده است. متأسفانه، اگر کسی برای دیدن جزئیات مبهم فعلی این «ترک مخاصمه» نگران شود، کاملاً آشکار است که تنها پیامدهای سیاسی آن به معنای این اطمینان است که به رئیس جمهور دونالد ترامپ فرصتی بدهد تا وعده خود را برای خارج کردن سربازان آمریکایی از افغانستان حفظ کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این واقعیت که وی میخواهد این کار را در سال 2020 انجام دهد، صرف نظر از اینکه آیا افغانستان قادر است به طور مدنی همه اختلافات داخلی و اختلاف نظرها را اصلاح کند، نشان میدهد که چقدر این نمونه از مذاکرات بینالمللی در مورد رأی دهندگان در اوهایو، میشیگان و فلوریدا از مردم در کابل یا قندهار بیشتر است. اما قبل از بحث در مورد موانع مختلف برای ایجاد صلح واقعی، چند نظر که ممکن است ارائه دهنده یک دیدگاه جزئی از اصل موضوع باشد، مناسب هست. حضور ملا عبدالغنی برادر، یکی از بنیانگذاران اصلی طالبان، در این گفتگوها بسیار حائز اهمیت است و میتواند به طالبان کمک کند تا تصمیمات مهمی را در مذاکرات بگیرند.
ملا برادر فرمانده برجستهای است که سابقهای در دولت پیشین طالبان دارد. ورود وی به مذاکرات ایالات متحده و طالبان، که از نظر فنی فقط با دور پنجم آغاز شد، میتواند تأثیر عمدهی درون سازمانی در تحقق بخشیدن به روند صلح افغانستان داشته باشد.
با وجود تماسهای مکرر دولت افغانستان برای اجازه مذاکرات اولیه با طالبان، این گروه تاکنون از مذاکره مستقیم با دولت خودداری کرده است. با این حال، ایالات متحده به طور ضمنی تأکید کرده است که معامله با طالبان مشروط به آتش بس و در نهایت مذاکرات بین طالبان و دولت افغانستان است. بنابراین اگرچه نتیجه مذاکرات بدون حضور دولت افغانستان ناشناخته است، لذا موفقیت کوچک اخیر در دوحه ممکن است تأثیر مثبتی در تسریع روند صلح داشته باشد و حداقل میتواند تضادهای داخلی را با طالبان از بین ببرد.
متأسفانه، این احتمال ضعیف تا حد زیادی توسط چندین مسئله مهم، نه تنها با شرایط این آتش بس کوتاه، بلکه در هنگام بررسی آنچه در آینده اتفاق میافتد، یعنی وقتی واقعاً قرار است طالبان در نمایندگان رسمی دولت افغانستان در میز مذاکره بنشینند، عمدتاً با مشکلات اساسی روبرو شده است. ابتدا، بلافاصله، باید تأکید کرد که چگونه امروز، در چارچوب رویکرد سیاسی طالبان، این گروه با کشورهای مختلفی از جمله روسیه، چین، عربستان سعودی، ایران و ایالات متحده مذاکره کرده است. اما هر دستاورد واقعی برای صلح در افغانستان معمولاً از بین رفته است؛ زیرا طالبان ماهیت توتالیتر خود را تغییر نداده و به دنبال برتری مطلق در افغانستان هستند.
طالبان نه تنها از دولت رسمی افغانستان بلکه نسبت به همه دیگر اقوام در داخل کشور، از جمله هزارهها، ازبکها و تاجیکها، بیاعتنا هستند. بنابراین تا زمانی که تغییری در نگرش طالبان از نظر اقتدار مشترک در فضای حاکمیت افغانستان ایجاد نشود، حتی یک آتش بس واقعی نیز بعید به نظر میرسد که موفقیت سیاسی طولانی مدت داشته باشد. اما، افسوس، این یک آتش بس واقعی نیست.
دوم، از نظر منطقی، ترک مخاصمه اعلام میکند که خصومتها باید یک هفته قبل از شروع مراحل بعدی متوقف شود. اما دریغ، آتش بس واقعی بسیار بحث برانگیز و تضمین آن بسیار دشوار به نظر میرسد، بنابراین آتش بس صلح قبل از شروع آن بعید است عملی شود. بنابراین طرفین به جای «آتش بس» به اصطلاح «کاهش قابل توجه خشونت» رسیدند.
چگونگی تعریف واژه «قابل توجه» مشخص نیست، با توجه به اینکه طالبان در طول سال 2019، به طور متوسط نزدیک به 75 حمله در روز انجام دادهاند. طالبان، از طرف خود، قول میدهند که به مراکز مهم جمعیت، بزرگراهها و مؤسسات دولتی» حمله نکنند. این حق را برای خود محفوظ میدارد که نسبت به دولت رسمی افغانستان اگر آنها به انجام کارهایی که نامناسب میدانند مشکوک شوند، رفتار خشونتآمیز داشته باشد.
سوم، مقامات ارشد دولتی افغانستان بر این امر تأکید کردهاند که کاهش موفقیتآمیز خشونت به مدت یک هفته، اگر این کاهش طولانی مدت نباشد، معنی چندانی نخواهد داشت، زیرا بدون شک مذاکرات بین کابل و طالبان طولانی، دشوار و پرتنش خواهد بود. به نوبه خود، ایالات متحده، در واقع به خاطر این انتظار «غیرمنطقی» علیه دولت افغانستان مقاومت کرده است، به سادگی میگوید در حالی که دیگر با حضور نیروهای زمینی از دولت پشتیبانی نخواهد کرد، اما اگر دوباره به پا خیزند و به دولت حمله کنند، گهگاهی علیه مواضع طالبان پشتیبانی هوایی خواهد نمود. با کمال تعجب، دولت افغانستان دقیقا از این تضمین مشعوف نیست.
چهارم، باید خاطرنشان کرد که این ترک مخاصمه اولیه بطور غیرقابل توضیحی بین ایالات متحده و جهادیهای طالبان منعقد شده است - یعنی، این در حالی است که هیچ نمایندهای از دولت رسمی افغانستان منصرف نشده است. رئیس جمهور افغانستان، اشرف غنی، نسبت به صداقت طالبان برای احترام گذاشتن به مرحله یا اصل طولانی مدت ترک مخاصمه، تردید دارد و این امر باعث میشود آنها به صورت عرفی یا حقوقی و دوستانه به میز مذاکره بیایند تا درگیر مذاکرات بلند مدت واقعی با دولت شوند. محک صداقت وی درباره تمایل طالبان برای موافقت با برگزاری منظم انتخابات آزاد و عادلانه است، چیزی که طالبان هرگز با آن موافقت نکردهاند.
بنابراین، در خصوص این ترک مخاصمه نکات زیر قابل توجه است:
· مذاکرات سه جانبه در مورد آینده افغانستان تنها با دو طرف در قطر صورت گرفت. دولت واقعی افغانستان غیر ضروری تلقی شد.
· این ترک مخاصمه آتش بس واقعی نیست و از نظر فنی به طالبان فرصت میدهد تا مرتکب خشونت شوند، مگر اینکه خشونت کمتر از حد معمول و علیه اهداف «مناسب» دولت باشد.
· ایالات متحده از این توافقنامه به عنوان عامل اساسی برای بیرون راندن دائمی و فیزیکی نیروها از افغانستان استفاده میکند، حتی اگر توافق واقعی تنها هفت روز ادامه داشته باشد.
· این ترک مخاصمه به معنای برقراری مسالمتآمیز ساختار سیاسی آینده در افغانستان است، حتی اگر در مورد تمامیت ارضی آن یا چگونگی برگزاری انتخابات واقعی هیچ سخنی یا حرفی وجود ندشته باشد.
· موفقیت واقعی به احتمال زیاد به معنای نظارت بسیار نزدیک و نظارت شخص ثالث بر ادامه مذاکرات است، کاری که ایالات متحده متعهد به انجام آن فقط با احتیاط است.
بنابراین، با توجه به تأثیرات این تلاش ایالات متحده بر آینده افغانستان، به نظر نمیرسد که صلح با حضور سربازان آمریکایی ممکن نیست و هیچ چشم اندازی برای صلح با سربازان آمریکایی ایجاد نشده است.
به هر بهایی، بسیاری از بازیگران محلی در افغانستان معتقدند تنها چیزی که شانس برقراری صلح را فراهم میکند، عقب نشینی نیروهای خارجی به ویژه ایالات متحده است. برای بسیاری از افراد محلی، آمریکاییها واقعاً دولت اسلامی (داعش) را به وجود آوردند، و بدین ترتیب اوضاع بد داخلی را بدتر کردند. آنها معتقدند واقعیت این است که طالبان در تلاش برای حفظ امنیت افغانستان از دولت اسلامی مؤثرتر بودهاند، اما حضور داعش در این کشور همچنان بیثبات است. بنابراین تا زمانی که سربازان آمریکایی در افغانستان باشند، داعش همچنان یک مشکل خواهد بود.
همچنین، تا زمانی که سربازان آمریکایی در افغانستان باشند، ارتش افغانستان قدرتمند نخواهد بود زیرا این امر به طور واقعی به رهبری آمریکا وابسته است.
بنابراین، از قضا، بخش قابل توجهی از جامعه افغانستان در حال حاضر با ترامپ موافق است، حتی اگر اقدامات وی کاملاً خودخدمتی برای چرخه انتخاباتی آمریکا باشد: ایالات متحده عامل عدم امنیت در افغانستان است و اگر میخواهد مستقل و صلح باشد، هیچ راه دیگری به جز امتحان کردن دوره آینده، بدون درگیر شدن ایالات متحده به طور فعال وجود ندارد. در نتیجه، به نظر میرسد که آینده افغانستان مبتنی بر ترک مخاصمه با آزمون و خطا میباشد.
کد خبر 1370369منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: افغانستان ایالات متحده آمریکا سربازان آمریکایی آینده افغانستان دولت افغانستان ترک مخاصمه ایالات متحده آتش بس واقعی قابل توجه آتش بس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۴۱۵۰۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نیوزویک: آمریکا رو به افول است
به گزارش قدس آنلاین، «ویلیام کوپر» نوشینده این مقاله به نتایج یک نظرسنجی جدید در موسسه گالوپ اشاره کرده و نوشت: این نظرسنجی نشان می دهد تنها ۳۳ درصد از آمریکاییها از موقعیت این کشور در جهان امروز راضی هستند. این رقم در مقایسه با (۶۵ درصد) سال ۲۰۰۰، کاهش چشمگیری را نشان می دهد. از آنجایی که دونالد ترامپ و جو بایدن - دو کاندیدای پیر و نامحبوب ریاست جمهوری آمریکا بار دیگر به صحنه مبارزات انتخاباتی آمدهاند، درک چنین احساساتی از سوی آمریکاییها، چندان هم دشوار نیست.
این نویسده تحلیلهای سیاسی دو سوال اساسی را مطرح می کند: آیا رکود آمریکا صرفاً یک روند کاهشی در رویکرد طولانی پیشرفت غیرخطی و در عین حال اساساً صعودی است؟ یا اولین مرحله از انحطاط شدید و غیرقابل برگشت ملی است؟
این مقاله پاسخ به این سوالات را به واکنش مردم آمریکا منوط کرده و نوشت: «مانند همه ملتها، آمریکا نیز آن چیزی است که مردمش هستند. این در حالی است که اوضاع آن ها روز به روز بدتر می شود. قبیله گرایی در این کشور شدت می گیرد. پلتفرم های رسانه های اجتماعی در دستکاری شناخت انسان هوشمندتر می شوند. نقایص نظام سیاسی در حال بدتر شدن و شکست های سیاست عمومی آمریکا در حال عمیق تر شدن هستند.»
نیوزویک در ادامه افزود: ارائه راه حلها آسان است؛ بهبود آموزش مدنی در مدارس، افزایش آگاهی با سوگیری های شناختی در سراسر جامعه، شناخت بیشتر افراد سایر گروههای سیاسی، کاهش استفاده از رسانه های اجتماعی، گستردگی ساختارهای سیاسی برای تقویت احزاب سیاسی بیشتر، افزایش آزادی بیان، حفاظت از یکپارچگی انتخابات. اما تاکنون در عمل دستیابی به این اهداف غیرممکن بوده است.
دو فرآیند جهانی گسترده، روند مسیر بهبودی آمریکا را سختتر میکند. نخست آن که، تکنولوژی روز به روز پیچیدهتر میشود و از سوی دیگر نکات منفی آن نگران کننده تر از دستاوردهای مثبت آن است. نوآوریهای آنلاین مانند دیپ فیک معایب اینترنت را تشدید و امنیت سایبری ضعیف امنیت داده های شخصی و کنترل سیستم های رایانه ای را تضعیف کرده است. برنامههای محبوب مانند تیکتاک (متعلق به چین) به دولتهای رقیب واشنگتن امکان کنترل اطلاعات خصوصی آمریکاییها را بیشتر می کند. از طرفی هوش مصنوعی (AI) بشریت را به خطر انداخته و اختراعات نظامی میدان های نبرد مانند هواپیماهای بدون سرنشین چهره جنگ را تغییر داده است.
این گزارش عامل دوم سخت تر شدن مسیر آمریکا برای جلوگیری از افول را پیچیدگی امور بین المللی معرفی کرده و افزود: آمریکا دو قرن کامل طول کشید تا به هژمونی جهانی دست یابد. دستاوردی که تنها در دو دهه آن را از دست داد.
نویسنده با اشاره به مقاله سپتامبر ۲۰۲۳ رابرت گیتس، رئیس سابق سیا و وزیر دفاع ایالات متحده در فارین افرز با عنوان «ابرقدرت ناکارآمد»، نوشت: تهدیدهای ژئوپلیتیکی علیه آمریکا در حال افزایش است. گیتس در این مقاله تاکید کرده بود: "ایالات متحده خود را در موقعیتی منحصر به فرد می بیند و آن مواجهه با دشمنان متجاوز با اشتباهات محاسباتی است. در حالی که خودش ناتوان از رسیدن به وحدت مورد نیاز برای مقابله با آن ها است و قدرت لازم برای منصرف کردن آنها از اشتباهاتشان را ندارد. ایالات متحده اکنون با تهدیدات جدیتری نسبت به دهههای گذشته برای امنیت خود مواجه است.»
ویلیام کوپر در پایان این مقاله افزود: بدترین سناریوی ناشی از ناکارآمدی آمریکا، سوءمدیریت داخلی نیست بلکه اشتباه محاسباتی این کشور در سیاست خارجی است. حقیقت قابل توجه این که آمریکا دقیقاً زمانی در حال افول است که چالش های پیش روی جهان در حال افزایش بوده و نیاز به حضور رهبری منطقی هرگز به این فوریت نبوده است.
منبع: خبرگزاری ایرنا