در خانه بمان تا رنگ زندگی را عوض کنیم
تاریخ انتشار: ۱۰ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۴۱۸۸۸۴
تصور اینکه یک ویروس تا این حد روی زندگی همه مردم تاثیر بگذارد، برای هیچکس ملموس نبود اما حال که حدود ۴۰ روز است گریبان همه را به نوعی گرفته، باید سعی کنیم این زنجیره قطع شود تا حداقل همدیگر را به جای اینکه روی تخت های بیمارستانی ببینیم پس از شکست کرونا دوباره در کنار هم شاهد باشیم.
امروز باید به فکر این باشیم که چگونه بتوانیم از بیمار شدن اعضای خانواده جلوگیری کنیم، چگونه کرونا را مهار کنیم و چگونه شکست کرونا را جشن بگیریم؛ اینها باید در ذهن همه باشد نه اینکه با رعایت نکردن و در خانه نماندن به افزایش شمار مبتلایان کمک کنیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این روزها باید به این موضوع فکر کنیم که کادر درمانی هفته هاست به خانه خودشان نرفته اند و برای نجات جان بیماران شاید شب و روز کار می کنند حال چگونه دلمان برای این افراد نسوزد. چرا در خیابان ها قدم بزنیم یا به دید و بازدید عید بریم و میهمانی های قبل از کرونا را ادامه دهیم، در حالی که آنها قلب شان برای این می تپد که آیا سالم می مانند که بتوانند بار دیگر در کنار خانواده هایشان باشند یا با جسمی خسته می توانند بیمار دیگری را دوباره به زندگی بازگردانند.
خیلی از مردم روزهاست از خانه بیرون نرفتهاند تا کار پزشکان، پرستاران و دیگر کادر درمانی را بیشتر نکنند، اما برخی از مردم بدون توجه به این مساله همه کارهایی را که قبل از وجود ویروس کرونا انجام می دادند، دوباره دنبال می کنند و نمی دانند تا نفس شان تنگتر و تن شان خستهتر نشده باید زنجیره انتقال این ویروس قطع شود.
پزشک ایثارگر میدانیم خسته ای، میدانیم وقت استراحت نداری، میدانیم کمرت درد گرفته، پاهایت دیگر نای ایستادن ندارند، پس در خانه می مانیم تا علاوه بر مهار کرونا خودمان را اسیر تخت بیمارستانی و مرگ ناشی از کرونا نکنیم. فقط این جمله را می توانم بگویم خدا قوت و تن تان سالم باشد تا بتوانید جان هموطنان را نجات دهید.
تب کردی، گفتی از خستگی است، سرفه کردی گفتی چیزی نیست. آزمایشت که مثبت شد هنوز کار را تعطیل نکرده بودی. اینها را هیچگاه فراموش نخواهیم کرد چون حتی تا آخرین لحظه کنار بیماران ایستادی در حالی که خودت دیگر نای سرپا ایستادن نداشتی و بیماری بود از جنس بیماران مبتلا به کرونا، ماندی تا لحظه ای که دیگر جان در بدن نداشتی.
شاید خدایی نکرده تا زمانی که یکی از اعضای خانواده به این ویروس مبتلا نشود، نتوانیم شرایط را درک کنیم، ندانیم که کادر درمانی چه سختی هایی کشیده اند، اینکه یک شبانه روز شاید هم چندین شب و روز و شاید هم یک ماه تمام بدون استراحتی کوتاه تنها فکر و ذکرشان دیدن حال خوب بیماران مبتلا به کرونا است. چه شب هایی که نخوابیدند و دلشان می خواهد لحظه ترخیص بیماران را ببینند نه اینکه گریه های خانواده ها به خاطر از دست دادن عزیزان شان در این روزهای سال جدید را شاهد باشند.
یاد آن بیماری که دویدی سمتش، گفتی مثل مادرم است، از خاطرت نمی رود چون حتما دلت برای مادرت تنگ شده بود، اینها فراموش نخواهد شد زمانی که دویدی و گفتی آن بیمار هنوز زنده است و آخرین اقدامات را برای زنده ماندنش انجام دادی چون خودت را جای خانواده اش قرار دادی چون چشم انتظار بازگشتش هستند.
شاید اگر حتی لحظه ای به سختی کار پزشکان و پرستاران فکر کنیم، به خودمان بیاییم و دنبال شکست کرونا باشیم تا زودتر زندگی مان به حالت عادی بازگردد و بتوانیم دوباره روزهای خوش را کنار عزیزان مان سپری کنیم. رنگ آزادی و گشت و گذار در خیابان ها و بوستان های شهر را با هم ببینیم.
حال و روزمان این روزها رنگ و بوی کرونایی گرفته، دلمان زندگی گذشته را می خواهد، نگرانی در وجود همه ما رخنه کرده اما اینها همه به خودمان بستگی دارد که چگونه بتوانیم کرونا را شکست دهیم. زنجیره انتقال را قطع کنیم از دورهمی ها پرهیز کنیم.
شما پزشکان و پرستاران انسان هایی پر از انسانیت هستید، پر از مهربانی، پر از صبوری، پر از دلسوزی. ما را یاد ایستادگی تان در مقابله با این بیماری و یاد ایثارتان برای نجات جان بیماران می اندازید، پس بگذاریم آسایش زندگی را دوباره ببینیم و پاسخ این همه ایستادگی و ایثار را با قطع زنجیره بدهیم.
پس به پاس این همه زحمات و سختی های مدافعان سلامت، تندیست را در دل هایمان خواهیم ساخت و هر روز گلبارانش خواهیم کرد. تو ماندی در قلبهای ما و ما به احترام زحمتهای تو بیشتر خانه میمانیم.
برچسبها ویروس کرونا سلامت سهم_من_در_مهارکرونا پروندهٔ خبری پویش اجتماعیِ سهم من در کرونا کرونا در ایران؛ آخرین اخبار و گزارشهامنبع: ایرنا
کلیدواژه: ویروس کرونا سلامت ویروس کرونا سلامت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۴۱۸۸۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
قتل دلخراش مادر ۴۵ ساله به دست پسرش
پسر جوانی که در اقدامی هولناک مادرش را به قتل رسانده است، مدعی شد بدگوییهای پدرش باعث شده او از مادرش متنفر شود و دست به جنایت بزند.
۲۱ آذر سال ۱۴۰۱ گزارش یک قتل به پلیس اعلام شد. پس از آن مأموران به محل درگیری در محله تهرانپارس رفتند و با جسد زن ۴۵ سالهای به نام مریم مواجه شدند که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود.
در ادامه جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی عامل قتل آغاز کردند. در نخستین گام آنها به پرس و جو از همسایهها پرداختند.
یکی از همسایهها به مأموران گفت: در خانه بودیم که صدای فریادهای شهرام پسر همسایهمان را شنیدیم و از خانه بیرون آمدیم. ابتدا فکر کردیم کمک میخواهد اما او با صدای بلند میگفت که مادرش کشته شده است. ما هم به سرعت پلیس را در جریان قرار دادیم.
در ادامه مأموران به سراغ دو فرزند دیگر قربانی رفتند و آنها گفتند: پدر و مادرم چند سال قبل از هم جدا شدند و مادرم از شهرستان به تهران آمد، برادرمان شهرام مدتی با پدرمان زندگی میکرد اما بعد به خانه مادرم رفت تا با هم زندگی کنند. درست از زمانی که مادرم به قتل رسیده شهرام هم ناپدید شده و ما فکر میکنیم او تنها مظنون به قتل مادرمان است.
به این ترتیب شهرام مورد ردیابی قرار گرفت و مشخص شد که وی پس از قتل به مشهد گریخته است. چند روز بعد مأموران انتظامی خراسان اعلام کردند که متهم متواری به علت خودزنی در یکی از بیمارستانهای مشهد بستری شده و تحت عمل جراحی قرار گرفته است.
با بهبودی نسبی متهم مأموران او را بازداشت کردند و وی در همان بازجوییهای اولیه به قتل مادرش اعتراف کرد و گفت: ما در نیشابور زندگی میکردیم و من تازه مدرسه رفته بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند. من و مادرم خانهای گرفتیم و باهم زندگی میکردیم اما همیشه دوست داشتم در تهران زندگی کنیم. ۶ سال بعد پدر و مادرم دوباره باهم ازدواج کردند اما باز هم بعد از ۳ سال جدا شدند و من با پدر معتادم زندگی میکردم.
متهم ادامه داد: ما خانه نداشتیم و من و پدرم کارتن خواب شده بودیم و در آن مدت پدرم حرفهای بدی درباره مادرم میزد. آنقدر گفت تا باور کردم که مقصر بدبختیهای ما مادرم است. تا اینکه دو سال پیش فهمیدم مادرم به تهران آمده و خانهای گرفته است. از آنجایی که من هم دوست داشتم در تهران زندگی کنم به خانهاش آمدم و با هم زندگی میکردیم.
وی در ادامه اعترافاتش اظهار کرد: یک سال بعد با دختری آشنا شدم که به ماده مخدر گل اعتیاد داشت و من را هم آلوده کرد. مادرم به محض اینکه متوجه شد اعتیاد پیدا کردهام به اجبار من را به کمپ ترک اعتیاد فرستاد و باعث شد تا همه کینهای که از مادرم داشتم چند برابر شود و همانجا به فکر انتقام از او افتادم. وقتی از کمپ بیرون آمدم به سراغ متادون رفتم و حالا هم به آن اعتیاد دارم.
وی افزود: ۲ ماه قبل از اینکه مادرم را بکشم نقشه کشیدم و از عطاری قرص برنج گرفتم تا بعد از قتل، با خوردن قرص برنج به زندگی خودم هم خاتمه دهم. روز حادثه مادرم را کشتم اما قرصهای برنج تقلبی بود و زنده ماندم و در نهایت به مشهد گریختم و آنقدر به من فشار عصبی وارد شده بود که در خیابان شاهرگم را زدم اما عابران اورژانس را خبر کردند و زنده ماندم.
با تکمیل تحقیقات پرونده با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا وی به زودی پای میز محاکمه بایستد. در این میان خواهر و برادر متهم به عنوان اولیای دم از قصاص برادرشان گذشتند و درخواست دریافت دیه را مطرح کردند.
منبع:همشهری آنلاین
tags # قتل ، قتل خانوادگی سایر اخبار (تصاویر) عجیبترین موجودات دریایی جهان؛ از شیطان دریایی تا ماهی خونآشام! حقایقی عجیب درباره اژدهای کومودو؛ از بچهداری بدون جفتگیری تا شنیدن بوی خون از ۴ کیلومتری! چه کسی لباس را اختراع کرد؛ آیا انسانهای اولیه همیشه لخت بودند؟ اولین قتل در جهان چگونه اتفاق افتاد؟!