نظر سلیمینمین در مورد تندروها، گذار از نسل قدیم سیاسیون و جایگاه مجلس
تاریخ انتشار: ۱۲ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۴۳۴۵۰۶
به گزارش جماران؛ عباس سلیمینمین میگوید: آن چیزی که امروز جامعه را نسبت به عملکردها سرخورده و بی اعتماد کرده سیاستورزی بیمار است. در سیاست ورزی بیمار، افراد و گروهها به جای اینکه خودشان را اثبات کنند، نیروی مقابل را تخریب میکنند، هوچیگری میکنند و تهمت میزنند.
«آیا اعتماد عمومی مردم آسیب دیده و کاهش یافته است؟»،«نقش احزاب و جریانات سیاسی در این کاهش اعتماد چقدر بوده است؟»، «آیا زمان دوره همی عقلای قوم اصولگرا و اصلاح طلب فرا رسیده است»،«تغییر نسلی سیاسیون با تنش همراه خواهد بود؟» و .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او که کاهش اعتماد عمومی مردم را تایید میکند و حتی آن را نگرانکننده میداند، معتقد است«این اعتماد عمومی به دلیل عملکرد نامناسب برخی افراد در قوای سه گانه دچار آسیبهایی شده و مردم از سیاستورزیهای بیمار مسئولان سرخورده شده اند.»
طبق تحلیل سلیمی نمین، احزاب، گروه ها و چهره های سیاسی نقش زیادی در شرایط به وجود آمده دارند و عقلای دو جریان باید بنشینند و درباره وجوه مشترک با یکدیگر گفتگو کنند. او البته این را هم می گوید که تندروها مانعی بر سر راه گفتگوی بین جریانات سیاسی هستند.
مشروح گفتگوی عباس سلیمینمین را در ادامه بخوانید؛
****
*آقای سلیمی نمین! به نظر شما بعد از گذشت بیش از 40 سال از عمر نظام، اعتماد عمومی مردم در چه سطحی قرار دارد و از کجاها آسیب دیده است؟ روند را نگران کننده می بینید یا نه؟ کجا باید قدم های ترمیمی برداشته شود و ...
سطح و میزان اعتماد عمومی قطعا نگران کننده است درحالی که اعتماد عمومی سرمایه انقلاب ما بوده است، یعنی زمانی که همه اعتقاد داشتند در کشور تحولی ایجاد شود توانستیم یک حرکت بزرگی را در ایران شکل دهیم. اما هرچه از این اعتماد کاسته شود، طبیعتا از قدرت موتور تحرک و تحول نیز کاسته می شود.
اعتماد مردم باید بازسازی شود
موتور محرکه جامعه و کشور اعتماد توده های مردم به این تحول بوده است. اما در این سال ها آفات مختلف لطمات جدی به این اعتماد زده که باید بازسازی شود. هرچند در زمینه هایی درحال بازسازی است. به نظر من بی توجهیها در قوه قضاییه ضربه هولناکی به اعتماد عمومی زد، هرچند اکنون با تلاش مدیریت جدید تحولاتی ایجاد شده و درحال بازسازی اعتماد عمومی در آن بخش است. از سویی امیدواریم در مجلس یازدهم با تغییراتی که صورت گرفته این اعتماد عمومی در مورد عملکرد قوه مقننه هم بازسازی شود.
دادوستدهای برخی نمایندگان به حیثیت مجلس ضربه زد
برخی از نمایندگان با داد و ستدهایی که کردند، با کاهش حیثیت جایگاه مجلس به اعتماد عمومی ضربه زدند، اما آیا این مسئله موضوعی برای بازسازی است؟ بله قطعا. به نظر من این مجلس بعدی با ترکیبی که دارد می تواند این شرایط را بازسازی کند، به ویژه که منتخبین هم مصر هستند که با بخشی از مفاسد نهادینه شده در مجلس مقابله کنند، منظور از نهادینه شدن، ریشه یافتن است؛ برخی از نمایندگان عهد و پیمانی بستند که در درون مجلس با این ساز و کارهای فاسد مقابله کنند، امیدوارم در این قضیه توفیق خوبی پیدا کنند و به نظر من قطعا هم می توانند توفیق پیدا کنند.
با کمک نیروهای سالم در جریان اصولگرا و اصلاح طلب اعتماد عمومی را افزایش دهیم
در قوه مجریه هم همینطور است؛ قوه مجریه ما به دلیل کهولت سنی، بخشی از اعتبارش را کاهش داد که به اعتماد عمومی ضربه زد اما این هم به نظر من قابل ترمیم است. در مجموع فکر می کنم بتوانیم با استفاده از نیروهای سالم و پاکی که هم در جریان اصلاح طلب و هم در جریان اصولگرا وجود دارد، این اعتماد عمومی را افزایش دهیم، و من به این خوش بین هستم.
احزاب؛ حلقه اتصال حاکمیت با تودهها مردم هستند
*نقش احزاب و جریان های سیاسی (چه اصلاح طلب و چه اصولگرا و چه جریان های دیگر)، در نزاع های سیاسی چقدر باعث ضربه خوردن به این اعتماد شده است؟ یعنی افراد و جریان ها چه نقشی در این شرایط ایفا کردند و در عین حال چقدر می توانند در ترمیم و اعتماد سازی مجدد کارساز باشند؟
قطعا نقش احزاب و گروهها در این شرایط بسیار مهم و قابل توجه است چون آنها حلقه اتصال حاکمیت با توده های جامعه هستند. احزاب میتوانند در سالم سازی و رشد قاعده هرم قدرت در امر نظارت بر عملکردها و امیدوار کردن جامعه نقش اساسی ایفا کنند. این منوط به این است که مسؤلیت پذیری و قبل از آن هویت داشته باشند. درحالی که در حال حاضر بسیاری از احزاب ما هویت ندارند و دستخوش تغییراتی شده اند و در عین حال حاضر نیستند هویت جدید خودشان را تبیین کنند، برخی از جریانات سیاسی تابلویی داشتند که این تابلو با اعتقادات و عملکردشان بسیار ناهمگون است، اما نمی آیند وضعیت خود را تبیین کنند و یک مانیفست جدید ارائه دهند. بگویند ما در گذشته اینگونه بودیم و امروز این گونه ایم.
احزاب به بیهویتی خود پایان دهند
همین موضوع یک بی هویتی را رقم زده که به نظر من باید به این بی هویتی پایان دهند و هرگاه هویت جدیدی پیدا کردند همان هویت را صادقانه ارائه دهند و بر اساس آن نظر دیگران را به طرف خودشان جلب کنند. مثلا فرض کنید اگر امروز به اعتقادات اقتصادی، سیاسی یا فرهنگی بسیار متفاوت از گذشته رسیدند، بیایند و این را صادقانه مطرح کنند و حتی دستاوردهای جدید خودشان را تبلیغ کنند. هیچ اشکالی هم ندارد؛ اما اینکه هم خودشان و هم منتخبینشان دچار سردرگمی باشند به نوعی به معنای نپذیرفتن مسؤلیت است و بسیار فاجعه آمیز خواهد بود. من فکر می کنم احزاب در این زمینه می توانند نقش جدی ایفا کنند. بنابراین احزاب باید خودشان هویتشان را بازسازی کنند، آنچیزی که واقعا هستند را ارائه دهند و به آن پایبند بمانند.
جامعه نسبت به سیاست غیرحساس شده است
*برخی معتقدند کاهش اعتماد حتی سبب شده نگاه مردم در این دهه اخیر از موضوع سیاست برداشته شده و معطوف به مسائل اقتصادی و اجتماعی شود و حتی شاهد آن را هم اعتراضاتی که چند سال اخیر میبینیم می دانند که بیشتر رنگ و بوی اقتصادی و اجتماعی دارد تا سیاسی. آیا واقعا مسائل سیاسی برای مردم مطرح نیست؟ یا هست اما کمرنگ است؟
بستگی دارد شما چگونه سیاست را تعریف کنید. اگر سیاست تدبیر امور قلمداد شود طبیعتا مسائل اقتصادی، فرهنگی و.. ریشه در سیاست دارد، یعنی در واقع شالوده امور تدبیر است و امور فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، نظامی هم تدبیر می شوند و آن تدبیر یعنی سیاست. اما می توانیم بگوییم جامعه نسبت به سیاست غیرحساس شده است.
مردم از سیاستورزیهایِ بیمار، سرخورده شدهاند
مسئله این است که برخی از سیاست بازی ها و تدبیرها درست در نقطه مقابل مسائل ملی است و منافع حزبی و فردی را در نظر می گیرد، بنابراین مردم را به حساسیت وا می دارد و نسبت به آن موضع می گیرند. بله مردم نسبت به برخی از سیاست ورزی ها و برخی از بازی های سیاست سرخورده شده اند. اگر من در آستانه انتخابات هر تهمتی را به رقیبم بزنم این سیاست بازی است، اگر در انتخابات بیایم و خودم را اثبات کنم و روش های خودم را ارائه دهم این اشکالی ندارد، کدام ملت است که نسبت به این مساله احساس تنفر دارد؟ اتفاقا خیلی هم خوششان می آید که شما بیایید و بر اطلاعات او بیفزایید و روش و راه حل های خودتان را تبیین کنید. آیا این جامعه را سرخورده می کند؟ پاسخ منفی است.
آفت هوچیگری هم در جریان اصولگراست هم اصلاح طلب
آن چیزی که امروز جامعه را نسبت به عملکردها سرخورده کرده سیاستورزی بیمار است. در سیاست ورزی بیمار، افراد و گروه ها به جای اینکه خودشان را اثبات کنند، نیروی مقابل را تخریب می کنند، هوچی گری می کنند، جو سازی می کنند و تهمت می زنند. این آفات هم در جریان اصولگرا است و هم در جریان اصلاح طلب و مخاطب من فقط یک جریان نیست. آن چیزی که جامعه را ناراحت می کند سیاست نیست بلکه قدرت طلبی ما است.
من فکر می کنم جامعه ما هر گز از سیاست ورزی سالم متنفر نشده و سیاست ورزی را لازمه اداره جامعه خود می داند. امکان ندارد جامعه نسبت به اداره خودش مایوس شود چون می داند که باید جامعه خودش را خودش اداره کند و این کار از طریق سیاست ممکن است. مثلا وقتی میگویند امور خانواده خودتان را سیاست کنید یعنی خانواده خودتان را اداره کنید پس طبیعتا خانواده بزرگتر یعنی جامعه هم باید از طریق ساسیت ورزی سالم اداره شود.
همنشینی عقلای اصولگرا و اصلاحطلب یک ضرورت است
*به نظر شما زمان اینکه عقلای قوم سیاست از چپ و راست دورهم جمع شوند و برای بازسازی سیاسی افکار عمومی چاره اندیشی کنند فرا نرسیده؟ در چند سال اخیر بحث هایی تحت عنوان گفتگوی ملی با حضور برخی سیاسیون اصولگرا و اصلاح طلب مطرح شد و حتی آقایان عارف و باهنر از تشکیل جلساتی خبر دادند اما گویا نتیجه ای نداشت. فکر می کنید زمان دورهمی فرا رسیده باشد؟
اتفاقا برای این کار خیلی هم دیر شده است. یعنی اصلا نباید اجازه می دادیم که میان جریانات سیاسی فاصله بیفتد و عدهای دشمنی را حاکم کنند. وقتی ارتباطات نباشد طبعا دشمنی ریشه می دواند، به ویژه اگر کسانی نخواهند که ما در کشور تولید فکر داشته باشیم. ما در داخل کشور دشمنان جدی داریم که نمی خواهند تولید فکر تقویت شود. تولید فکر هم از طریق تبادل افکار صورت می گیرد.
در حال حاضر طیف ها و جریاناتی در کشور دارای تفکر و عقیده هستند. اگر میان آنها تعامل فکری نباشد طبیعتا جامعه از تولید فکر محروم می شود. تولید فکر از طریق تعامل میان این افراد و گروه ها انجام خواهد شد. اما اگر جریانات سیاسی با هم ارتباطی نداشته باشند و با هم گفتگوی منطقی نداشته باشند به مرور ضعیف خواهند شد. اما زمانی که با استدلال و منطق طرف مقابل را نقد می کنیم اولین خدمت را به خودمان کرده ایم.
تندروها مانع دورهمی عقلای دو جریان شدند
وجود تعاملات فکری، تماس ها و ارتباطات فکری و متمرکز شدن روی موضوعات مشترک و استفاده از توان نیروهای مقابل برای حل مشکلات موجود را رقم می زند. این موضوع یک ضرورت است و مدت ها است که این ضرورت برای ما مشخص شده اما ترس از نیروهای تندرو موجب شده که ما به این ضرورت کم توجهی کنیم.
*یعنی فکر می کنید اهتمام آن بین عقلای ۲ طیف اصولگرا و اصلاحطلب وجود دارد؟ یعنی فقط تندروها نگذاشتهاند این اتفاق بیفتد؟
به نظر من تندروها نقش اساسی داشتند. در زمان مرحوم آقای عسگراولادی این بحث مطرح شد که بیایید و بنشینیم و با هم بحث کنیم. به هرحال جریانات و طیف های موجود در کشور اشتراکات و افتراقاتی دارند و می تواند در وجه اشتراکاتشان بنشینند و صحبت کنند و توانمندیهایشان را در وجه اشتراک به کار گیرند و به توان فکری جامعه بنا بخشند. من فکر می کنم یکی از عوامل بسیار موثر در بازدارندگی از استفاده از توانمندی های مشترک، نیروهای تندرو هستند.
حاشیه راندنِ نیروهای تندرو هزینه دارد
*آیا راهی برای کنترل این نیروهای تندرو وجود دارد؟
بله. ما قطعا می توانیم نیروهای تندرو را به حاشیه برانیم و عناصر معقول و اندیشمند را میدان دار قرار دهیم. منتهی به شرطی که آمادگی به حاشیه راندن آنها وجود داشته باشد. چراکه حاشیه راندن آنها هزینه دارد. خیلی از امثال اهل فکر حاضر نیستند این هزینه را متقبل شوند. حق هم دارند چون نیروهای تندرو به راحتی نسبت هایی می دهند، تخریب می کنند و اتفاقا قدرت تخریب گری آنها بالاست.
تندروها در فضای دعوا و نزاع رشد کردند
نیروهای تندرو، فضای فکر را با موجودیت خودشان مغایر می دانند. نیروهای تندرو فقط در دعوا و نزاع رشد پیدا می کنند چون آورده ای در عرصه فکر ندارند و اگر فضای سیاسی آرام باشد حرفی برای گفتن هم نخواهند داشت به همین دلیل دعوا و نزاع را رشد می دهند. شما به راحتی می توانید این موضوع را در نیروهای تندرو اصلاح طلب و اصولگرا ببینید. چندباری خیز برداشته شد که گفتگوهایی شکل بگیرد اما آنها تخریب را شروع کردند و شرایط سخت تر شد. اما با این حال من فکر می کنم همه نیروهای دلسوز جامعه (چه اصلاح طلب و چه اصولگرا) باید این هزینه بپردازند تا راه هموار شود.
*با توجه به فضای سیاسی موجود فکر می کنید تا چند سال آینده شاهد به حاشیه راندن نیروهای تندرو باشیم؟
قطعا شرایط بهتر خواهد شد.
میتوان در برخی قوانین تجدیدنظر و ساختار سیاسی را تقویت کرد
*آقای سلیمی نمین! بارها از زبان مسئولان مختلف بحث تغییر برخی ساختارهای سیاسی مطرح شده است، مباحثی همچون برقراری نظام پارلمانی، افزایش اختیارات رئیس جمهور، رفراندوم و... به نظر شما آیا نیاز به اصلاح ساختارهای سیاسی ایران وجود دارد یا مشکل افراد و عملکردشان است؟
ما باید اخلاق، قوانین و کلیه امکاناتی که می تواند جامعه ما را رو به جلو می برد در نظر داشته باشیم. به نظر من اخلاق در شرایط کنونی حرف تعیین کننده ای می زند. به همین جهت روی تقویت قوانین هم تاثیر دارد. ما زمانی قوانینی را براساس یک شرایط تنظیم کرده ایم حالا می تواند روی آن کار شود و از طریق مجاری قانونی تقویت شود، یعنی در برخی قوانین تجدید نظر شود و به نوعی ساختار سیاسی کشور تقویت شود. البته قبل از پیدا کردن یک راه حل نباید آنچه را که در چارچوب قانونی ما مبنا است تخریب و تضعیف کرد.
باید بتوانیم راه حل ارائه دهیم، مثلا نقاط ضعف نظام پارلمانی را برطرف کنیم و به گونه ای قوانینی تنظیم کنیم که آن نقاط ضعف را پوشش دهد؛ این کار می تواند موثر باشد. در بخش های دیگر هم همینطور، باید روی آنها کار شود منتهی نه کارهای سیاست بازانه. ما نباید برای این کارها مجهول حرف بزنیم. به هرحال ظرفیت هایی در قانون اساسی گذاشته شده است که ما را از یکسری بن بستها خارج می کند، از این ظرفیت ها استفاده کردن هم مشروع و هم درست است منتهی به شرطی که ما قبل از آن به جامعه بگوییم که ما در این زمینه باید کار کنیم و بعد به رفراندوم بگذاریم.
مسئله این است که درحال حاضر در این موارد هم سیاسیبازی می شود. بله ظرفیتی مثل برگزاری رفراندوم وجود دارد، اما باید تشریح شود که این ظرفیت قانون اساسی در کجا و چگونه می تواند استفاده شود. قبل ازهر چیز هم باید یک کار کارشناسی در این قضیه صورت گیرد و بعد به جامعه بگوییم که این بحث وجود دارد و شما بیایید و نظر دهید. متاسفانه ما موضوع را مطرح نکرده می گوییم ظرفیتی به نام رفراندوم در قانون اساسی وجود دارد.
باید روشن کنیم که چه موضوعی مد نظرمان است و چه کار جدیدی کرده ایم و چه راه و روش برتری را تبیین کرده ایم که به جامعه ارائه دهیم. بنابراین فکر می کنم طرح این مسائل بیشتر یک بازی سیاسی است یعنی همان سیاست بازی ها و سیاست ورزی های معیوب است. زمانی که می خواهیم جنجالی به پا کنیم و توجه جامعه را از اموری به اموری دیگر معطوف بداریم می آییم و حرف های تبلیغاتی اینچنینی می زنیم. این حرف ها شایسته نیست و همان سیاست ورزی هایی است که مردم به درستی روی آن حساس شده اند.
*آقای سلیمی نمین!در ادامه همین بحث تغییر ساختار برخی معتقد به چرخش نسلی سیاسیون هم هستند، برخی هم نگران اتفاقات و تغییرات بعد از روی کار آمدن این نسل جدید سیاسیون هستند، نگاه شما چیست؟
کار بسیار سختی است. ما طی سالهای گذشته نه تنها راه این موضوع را هموار نکردیم بلکه سخت هم کرده ایم و اکنون یک بهم ریختگی به وجود آمده است. کشور باید بعد از انقلاب برای این قضیه تدبیر می کرد و جوانانی را در کنار عناصر پرتجربه قرار می داد که هم جوانان قدردان تجربیات نسل قبل از خودشان باشند و هم نسل قدیم نسبت به تقویت نسل جوان احساس وظیفه کند و آنها را رقیب خودش نداند.
برخی نیروهای سیاسی نسل اول، تضادی با نسل بعدی بوجود آوردند
اما این شرایط به دلیل زیاده خواهی های برخی از نسل اول انقلاب به وجود نیامد ، آنها می خواستند علاوه بر چند دوره در ریاست جمهوری بودن باز دوباره به آن بازگردند و همان دوستانِ پیر خودشان را هم سرکار بیاورند، همین کارها باعث بهم ریختگی شد. علی رغم تذکرات رهبری برخی از نیروهای نسل اول آمدند و یک تضادی را بین نسل اول انقلاب و نسل های بعدی به وجود آوردند.
بعضی جوانان نسبت به تجربیات نسل گذشته ولنگار و گستاخ شده اند
به همین دلیل است که تنظیم کردن روابط آنها کار بسیار سختی شده است یعنی بعضی از جوانان را نسب به تجربیات گذشته ولنگار و بی تفاوت کرده و یک نوعی گستاخی را ترویج داده است. درحال که ما نباید نسبت به سرمایه های مجرب خودمان گستاخ شویم، مثلا اگر امروز آنها را کم تحرک می دانیم نباید بر چهره آنها پنجه اندازیم، درست است که آنها امروز به دلیل سن زیاد دچار کم تحرکی هستند اما دارای تجربیاتی هم هستند.
از طرفی نسل اول انقلاب هم باید بداند که وظیفه دارد قدرت را منتقل کند و ۲ دوره ریاست جمهوری برای او کافی است، هرکسی که می خواهد بعد از ۲ دوره باز هم در راس قدرت باشد زیاده خواهی است چرا که در ۲ دوره هرکاری که توانسته کرده و هر توانمندی داشته ارائه داده در عین حال ضعفهایش هم برای جامعه مشخص شده است.
برخی جوانان می خواهند با پنجه انداختن به چهره مدیران قبل روی کار بیایند
در هیچ کشوری نمی گذارند فردی بعد از ۲ دوره ریاست جمهوری باز به قدرت بازگردد. این کار شرایط را برای انتقال قدرت سخت می کند، یعنی یک رقابت ناسالم ایجاد می کند و جوان ها فکر می کنند آن کسانی که می خواهند همچنان بعد از ۲ دوره ریاست جمهوری در قدرت بمانند قصد دارند حق آنها را بخورند، یعنی آنها را غاصب حقوق خودشان می دانند. نهایتا نسل جدید به نوعی آنها را هتاک نسبت به شانیت خودشان می دانند و یک بهم ریختگی ایجاد می شود که ما امروز پیش رویمان می بینیم.
این موضع تبعات جدی و زیادی در جامعه دارد. هیچ جامعه ای نباید نسبت به تجربیات گذشته گستاخ و بی تفاوت باشد. باید یک احترام متقابل بین نسل گذشته و نسل جدید برقرار شود. متاسفانه در این دولت به این مساله بی توجهی شد، مدیران دو دولت آقای روحانی در رده سنی ۶۰ تا ۷۰ سال بودند که به نظر من خیلی فاجعه بود. اکنون شرایطی نیست که پس از گذشت ۴۰ سال از انقلاب اسلامی دولتی با این میانگین سنی روی کار باشد. شاید به همین دلیل است که برخی جوانان می خواهند با پنجه انداختن به چهره مدیران قبل روی کار بیایند. متاسفانه بعضی از جوانان این گستاخی را دارند. در مجموع باید برای این آفت بزرگ تدبیر کرد.
گذار از نسل قدیم سیاسیون به نسل جدید مکافات زیادی رقم خواهد زد
*یعنی شما فکر می کنید در سالهای بعد ما شاهد یک دوران گذار تنشزا میان سیاسیون قدیم و نسل جدید هستیم؟
بله. این گذار به صورت منطقی صورت نگرفته است و خودش دچار مشکل شده که می تواند تنشزا باشد، یعنی میتواند باعث تخریب توانمندیها شود. تجربه یک توانمندی است و نیروی پرتحرک هم یک توانمندی، اصطکاک و تقابل بین این ۲ با هم قطعا مکافات زیادی را رقم می زند.
منبع: جماران
کلیدواژه: بودجه 99 ویروس کرونا احزاب سیاسی اصلاح طلبان اصولگرایان حسن روحانی مجلس شورای اسلامی عباس سلیمی نمین بودجه 99 ویروس کرونا امام خمینی س سید مصطفی خمینی سید احمد خمینی سید حسن خمینی انقلاب اسلامی اصولگرا و اصلاح طلب جریان اصولگرا سیاست ورزی نیروهای تندرو جریانات سیاسی سیاست ورزی ها سیاست ورزی ریاست جمهوری اعتماد عمومی من فکر می کنم حاشیه راندن فکر می کنید هم در جریان اصلاح طلب سلیمی نمین تولید فکر نظر من گروه ها نسل جدید حال حاضر شده اند روی کار نسل اول ۲ دوره
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۴۳۴۵۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تفاوتهای دولت اسلامی و سکولار
سومین نشست از سلسلهنشستهای بررسی و نقد «گفتمان و سیاست فرهنگی دولت» به مناسبت اولین سالگرد درگذشت دکتر عماد افروغ از سوی دبیرخانه جایزه زندهیاد دکتر عماد افروغ (ویژه نقد و سیاستگذاری فرهنگی) برگزار شد.
این نشست، سهشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳ با حضور علی مطهری عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران و حجتالاسلام مجتبی نامخواه، مدیر گروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده باقرالعلوم (ع) در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
در ابتدای این نشست مهدی عباسی، دبیر جلسه به صورتهای مختلف نسبت فرهنگ و دولت اشارهکرد. او گفت: آیا رویکرد دولت نسبت به عرصه فرهنگ رویکرد تصدیگر است و یا هدایتگر یا مسئولیت ناظر فرهنگ را بر عهده دارد؟ در سیاستفرهنگی آیا فرآیند سیاستگذاری به صورت چرخهای است یا نسبت خطی با فرهنگ دارد؟
علی مطهری
دولت اسلامی بر خلاف دولت سکولار مسئولیت اخلاق و عقاید مردم را نیز برعهده دارد
در ادامه جلسه علی مطهری، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران گفت: بسیار حسرت میخوریم که چرا مرحوم دکتر افروغ زود از میان ما رفتند. ایشان همیشه بر این نکته تاکید داشتند که حقیقت نباید فدای مصلحت شود. در ابتدای بحث باید این موضوع را روشن کنم که دولت اسلامی بر خلاف دولت سکولار مسئولیت اخلاق و عقاید مردم را نیز برعهده دارد. دولت مسئول سعادت انسانها چه در دنیا و چه در آخرت است. طبعاً به اجبار نمیشود کسی را دیندار کرد و به بهشت برد اما اگر این تعبیر به معنای حق نداشتن دولت اسلامی در ورود به اخلاق و رفتار مردم باشد، تعبیر خطرناکی است.
علی مطهری گفت: دولت سکولار مدعی تامین معاش و رفاه و زندگی مردم هست اما مدعی دخالت در رفتار و اخلاق و عقاید مردم نیست. از نظر ما این پذیرفته نیست پس دولت اسلامی حتماً باید به برخی حوزهها ورود کند. یکی از این حوزهها، حوزه فرهنگ عمومی است. یعنی آنچه که مربوط به رفتار و معاشرت و نظم اجتماعی مردم است. دولت مسئول ورود به این حوزههاست.
دولت مسئول اداره فرهنگ عمومی است
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران اضافه کرد: برای مثال دولتها گمان میکنند حوزه فرهنگ رانندگی و وضع عبور و مرور عابرین جزو وظایف آنها نیست در حالی که هم دولت و هم نظام راهنمایی و رانندگی و صدا و سیما به عنوان بازوی فرهنگسازی باید در این مسئله ورود کنند. مسئله دیگر عدم وجود شادی عمومی و چهرههای عبوس مردم است و در مجموع شادی در کشور کم است. یکی دیگر از مسائل که رهبر انقلاب نیز به آن ورود پیدا کردند مسئله رواج کلمات بیگانه در زبان فارسی است که در بعضی موارد صداو سیما نیز مروج این کلمات بیگانه است در حالی که منع قانونی دارد.
او در پایان گفت: در مجموع همه این مسئلههای کوچک، مهماند و از عوامل فرهنگ عمومی است و دولت باید به عنوان مسئول اداره جامعه به این مسائل بپردازد.
مجتبی نامخواه
فرایندهای سیاست فرهنگی عقیم است
در ادامه این نشست حجتالاسلام مجتبی نامخواه، مدیر گروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده باقرالعلوم (ع) با قدردانی از تلاشها و کوششهای دکتر افروغ در حوزه فرهنگ، موضوع صحبت خود را با عنوان زایش سیاست فرهنگ آغاز کرد. او گفت: سیاستگذاری را پاسخ قدرت عمومی به مسئلهها تعریف کردهاند. ایده دانش سیاستگذاری، پرداختن به این پاسخ است. شیوه تولد این پاسخ در فرآیند سه گانه تدوین، اجرا و ارزیابی در دانش سیاستگذاری پیگیری میشود.
نامخواه ادامه داد: پرسش من این است که نهاد قدرت در چه شرایطی میتواند پاسخ به مسئله فرهنگ را تولید کند؟ سیاست به معنای خط و مشی در چه شرایطی تولید میشود؟ بنابراین بحث من «تدوین سیاست فرهنگی» نیست و به دنبال «تکوین سیاست فرهنگی» هستم. برای مثال کانت در نقد عقل محض از «شرایط» تکوین معرفت صحبت میکند که با موضوعات معمول در معرفتشناسی متفاوت است.
او افزود: از نگاه حکمی و فلسفی به سیاست، این مقوله در حکمت عملی یا علم مدنی بحث شده است. از منظر حکمت عملی، سیاست در چه شرایط و زمینههایی تولید میشود؟ من این نکته را اضافه کنم که در شرایط کنونی، سیاست فرهنگی در جامعه ما زاییده نمیشود بلکه فرایندهای سیاست فرهنگی عقیم است و در نتیجه سیاست فرهنگی تبدیل به زائدهای در حکمرانی فرهنگی شده است. ما تنها فرمهای سیاست فرهنگی داریم ولی چرخه سیاستگذاری طی نمیشود.
این پژوهشگر اجتماعی با اشاره به چهار شرط اصلی زایش سیاست ادامه داد: اولین و مهمترین ویژگی سیاست از نگاه حکمت عملی این است که سیاست بر مبنای «ناموس» یعنی قوانین کلی عقل یا دین و بر پایه تجربه اجرای این سیاستها شکل میگیرد.
او به نقل از کتاب احصاءالعلوم فارابی گفت: علم مدنی بیان میکند که اداره حکومت فاضله در سایه دو نیرو امکان پذیر است. نیرویی که بر قوانین کلی استوار است (نوموس) و نیرویی که بر اثر تمرین زیاد در کارهای کشورداری بدست میآید. پس نوموس و تجربه دو پایه حکومت فضلیتمند هستند.
سیاست در نقطه فضیلت مشترک زاییده میشود
نامخواه ادامه داد: دومین ویژگی در حکمت عملی مفهوم غایت سیاست است. در حکمت عملی غایت سیاست، فضیلت مشترک است. سیاست میخواهد ما را به سعادت برساند و موضوع سیاست فضلیت مشترک است. این بدین معناست که هر فضیلتی لزوماً نمیتواند موضوع حکمرانی باشد و از طرف دیگر، هر امری که مشترک باشد به صرف مشترک بودن نمیتواند مبنای حکمرانی باشد. پس اگر رذیلتی مشترک باشد نمیتواند مبنای حکمرانی قرار بگیرد چنان که اگر فضیلتی مشترک نباشد نیز، نمیتواند مبنای حکمرانی قرار بگیرد. در واقع فضیلتی که مشترک نباشد ما را به سعادت نمیرساند. سیاست در نقطه فضیلت مشترک زاییده میشود.
مدیر گروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده باقرالعلوم (ع) گفت: مفهوم سوم مفهومی است که فارابی برای صورتبندی جوامع دارد. از نظر او جوامع، بر اساس آرای اهل خود صورتبندی میشوند. تاکید بر امر مشترک از طریق آرای اهل مدینه فاضله در نگاه فارابی دیده میشود. آرای عموم مردم شکلدهنده سیمای کلی جامعه است. سیاست چیزی است که در تعامل با این آرای عموم باشد.
بازاندیشی در سیاست و نمایندگی از مردم از عوامل تولد سیاستاند
نامخواه ادامه داد: مفهوم چهارم عقل عملی است. عقل عملی در نگاه فارابی عقلی است که «چهبایدکرد» ها را تجویز میکند. در فلسفه اسلامی، عقل عملی مشوق انسان در انجام عمل است و نه تجویزکننده آن افعال. در نگاه فارابی، تفکیکی بین عقل عملی بالفعل و بالقوه وجود دارد. خاستگاه و ورودیهای عقل عملی، تصویری است که عقل نظری از «هست» ها دارد و یا دین به عنوان عقل برتر به ما ارائه میدهد.
او اضافه کرد: عقل عملی بالقوه «باید» ها را به انسان تجویز میکند و عقل عملی بالفعل وقتی متولد میشود که جامعه، «باید» های عقل عملی را انجام بدهد و بر اثر آن تجربه حاصل و انباشت بشود. زمانی که این انباشت تجربه حاصل شد، عقل عملی قدرت ارزیابی را پیدا میکند. مفهوم مدرن آن «بازاندیشی» است که آنتونی گیدنز آن را مطرح کرده است. بدین معنی که هر آنچه که انسان انجام میدهد مرتب مورد پرسش و ارزیابی قرار گیرد. پس به طور کلی، سیاست در نقطهای متولد میشود و امکان مییابد که خاستگاهی از قوانین کلی و تجربه داشته باشد، در آن فضلیت مشترک هدفگیری شود، با آرای اهل مدینه ارتباط بگیرد و دارای عقل بازاندیشی شده باشد.
این پژوهشگر اجتماعی با اشاره به نامهای از نهج البلاغه، گفت: اگر مسیر حاکمیت یکطرفه باشد دین به نابودی گراییده میشود و به انقلاب و سرنگونی میانجامد. ارزیابی و بازاندیشی در سیاست و پیوند آن با امر مدنی و نمایندگی از مردم از عوامل تولد سیاستاند.
سیاستگذاری ما چرخهای نیست
نامخواه در ادامه گفت: اگر با این چارچوب به وضعیت سیاستگذاری فرهنگی کشور نگاه کنیم، مبسوطترین سند سیاستگذاری فرهنگی ما، سند «نقشه جامع مهندسی فرهنگی کشور» است. شورای انقلاب فرهنگی بیش از همه بر روی این سند وقت گذاشته است. اجرای این سند از اولویتهای برنامه پنجم و ششم توسعه بوده است.
او اضافه کرد: هم اکنون ما هیچگونه ارزیابی از وضعیت اجرا، موانع و مشکلات در اختیار نداریم. نه تنها این سند بلکه ارزیابی دیگری از سندهای غیر این نیز در اختیار نداریم. این بدان معناست که سیاستگذاری ما ویژگی چرخهای بودن را ندارد و به صورت خطی طراحی و رها میشود. هیچ سیاستی در کشور، فرایند بازنگری ندارد و در نتیجه این فقدان بازاندیشی، با جامعه ارتباط برقرار نمیشود. سوال این است آیا سیاست فرهنگی درکی از جامعه با نابرابری فزاینده بر اثر تورم دارد؟ چرخه سیاستگذاری در جامعه معیوب است و در نتیجۀ آن، این اسناد، اسناد بالقوهاند و نتیجه آنکه همه سیاستها زائدهاند و زاییده نشدهاند.
ایده جمهوری اسلامی پایان دوگانه اسلامیت و جمهوریت بود
نامخواه گفت: نکته دیگر نمایندگی سیاست است. آیا سیاست فرهنگی ما جامعه را نمایندگی میکند؟ اگر زیرساخت امر مشترک از دست برود هیچ فضیلتی را نمیتوان در جامعه ساخت. برای مثال در طرح تحول شورای عالی انقلاب فرهنگی، دیوان عدالت اداری به عنوان تنها نهاد اعتراض و نظارت مردمی مصوبات، محدود شده است. ما باید فرآیند سیاستگذاری را بیش از پیش مستحضر به انتخاب مردم بکنیم.
او ادامه داد: به نظر میرسد پروژه کنونی که در حوزه فرهنگی پیش گرفته میشود افزایش سهم اسلامیت و خارج کردن سهم جمهوریت از چرخه سیاستگذاری فرهنگی است. ایده جمهوریاسلامی، پایان دوگانه اسلامیت و جمهوریت بود. اگر حکمرانی مسیری برای خودش ساخت که در آن بتواند به جز جمهوریت مسیر دیگری برای اقامه اسلام داشته باشد، این مسیر، به نحو آرامی به از بین بردن همه سنگرهای فضیلت در امر عمومی منجر میشود.
او در پایان گفت: ما در وضعیتی نیستیم که فضلیت مشترکی برای همه جامعه یافت نشود بلکه باید تنها با ساختن ساختار آن، فضیلت را به امر عمومی پیوند زد. اگر فضیلتی عمومیت نداشته باشد به اجبار از چرخه سیاستگذاری خارج میشود. کسانی که دغدغه فضیلت دارند باید به این نتیجه برسند که سیاست فرهنگی مبتنی بر فضیلت راه فراری جز امر عمومی ندارد.
منبع: خبرگزاری کتاب ایران