درد را دنیا فقط با درد درمان کرده شاید
تاریخ انتشار: ۱۵ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۴۶۲۵۷۳
«پریروز» مجموعهای است از سرودههای «حسنا محمدزاده» که انتشارات شهرستان ادب آن را منتشر کرده است. در این نوشتار یکی از غزلهای این کتاب را دوباره خوانی میکنیم.
خوانش غزلی از کتاب پریروز حسنا محمدزاده
قدس آنلاین: «حسنا محمدزاده» در غزلهای «پریروز» علاوه بر اینکه با عشق، راهی برای فرار از تعلقاتاش میجوید، گاهی به تبیین حال و هوای زندانهایی پرداخته که هر کس ممکن است در درون یا بیرون، خود را اسیر آن ببیند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«شانهام را قحطی پرواز ویران کرده شاید
غم مرا در شیشهای دربسته زندان کرده شاید
چشمهایم را کلاغی اشتباهی برده با خود
با خیال اینکه الماس است پنهان کرده شاید»
او به ظاهر از خود میگوید اما «من» او «من جمعی» است و از همان آغاز، از ربوده شدن چیزی مانند چشم سخن به میان میآید. به یغما رفتن چشمی که نماد نور و زیبایی است توسط کلاغی که نماد تاریکی و زشتی است. چشمی که میتواند تمام دارایی انسان باشد و در رساندن او به بصیرت، چون الماسی ارزشمنداست، اما در بیت بعد، استراتژی شب ستیزی را پیش میگیرد و فضا را برای ورود به عرصهی اجتماع، آماده میکند:
«چالههایی نیمه خالی مانده پشت پلکهایم
شب از این بینوری کشدار طغیان کرده شاید»
و سپس مضمون را نمادگونه به گستره حیات جمعی تعمیم میدهد. از این منظر، «حیاط خانه با بند رخت و پیرهنهای به خاک و خون کشیده» میتواند سمبل کلیت یک سرزمین باشد. «حیاط» نماد جامعه، «بند رخت و پیرهنها» مظهر اقشار مختلف مردم و «باد» نماد بیعدالتی:
«بند رخت و پیرهنها را به خاک و خون کشیده
بغض محجوب مرا هم باد عریان کرده شاید
زندگی کلیهاش را چند شاهی میفروشد
سفرهای بیرنگ و رو دلضعفهی نان کرده شاید»
به این ترتیب شاعر از ویرانی خود شروع میکند و به جامعهای در معرض ویرانی میرسد و برای بیان عمق فاجعه از جامعه فراتر میرود و موضوع را به زندگی تعمیم میدهد. تا به این وسیله تصویری عمیق از فقر و بیماری به دست آورد و بلافاصله بعد از آن بیتی میآورد که در ظاهر، تنها به بیان دلسوزی شاعر از دیدن فقر و فلاکت همنوعانش پرداخته است. اما این بیت در درونیترین لایه خود انگشت روی ثروت ملی گذاشته، ثروتی که میسوزد و دردی دوا نمیکند. از این رو میتوان «من» شاعر را به سرزمینش و «لب» او را به شهرهای نفتخیز، تأویل کرد:
«بوی نفت سوخته میآید از لبهای سردم
گرگر قلب مرا لبخند کتمان کرده شاید»
این غزل در سیر تکاملیاش با درد به اتمام میرسد و شاعر خود را برای پیداکردن درمان این همه درد عاجر میبیند:
«در تمام نسخهاش قرص شفابخشی ندیدم
درد را دنیا فقط با درد درمان کرده شاید»
میبینیم که در تنگنای غزلی هفت بیتی، بینوری کشدار جامعه فریاد زده میشود. بینوری کشداری که از درون تکتک انسانهایی نشأت گرفته که میتوانند کاری بکنند و نمیکنند. شاید شاعر، با پرداختن به عمق تاریکی، در جستجوی آفاق روشن رهایی است و با تلمیحی پنهان به آیه « لَقَد خَلَقنَا الاِنسانَ فی کَبَد» به این باور میرسد که دنیا با درد و سختی پیوند خوردهاست. و سخن با همین مفهوم فلسفی به پایان میرسد.
انتهای پیام/
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: پری روز موسسه شهرستان ادب بی نوری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۴۶۲۵۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
برگزاری مراسم بزرگداشت شاعر معاصر زنده یاد استاد علی نظمی تبریزی
معاون فرهنگی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان گفت: اگر امروز جامعه ما به حوزه شعر وادب خود میبالد در سایه استادان کم نظیری، چون استاد نظمی است.
گلی با بیان اینکه قلههای شعر و ادب در ایران و دنیا و در جامعه امروز ما کارگردهای مختلفی داردافزود: ایجاد وفاق و انسجام اجتماعی در ایران یکی از این کارکردها است و سعدی خوش سخن توانسته است در قرن هفتم چنان زندگی کند؛ که به حلقه اتصال همه ما ایرانیان متصل شود.
باشگاه خبرنگاران جوان آذربایجان شرقی تبریز