پاتوق کثیف زن خلافکار
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۴۷۳۶۲۸
زن ۲۲ سالهای است که در پاتوق سیاه یک زن خلافکار به چنگ قانون افتاد ، درباره سرگذشت تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شهرک ناجای مشهد توضیحاتی ارائه داد.
به گزارش گروه روی خط رسانههای خبرگزاری برنا؛ هیچ گاه فکر نمیکردم با پنهان کردن رفتارهای گناه آلود، بازیچه مردان هوسران شوم و در دام زنی شیطان صفت بیفتم که به خاطر سودجویی هایش زندگی ام را نابود کرد و مرا درون لجنزاری انداخت که اگر با شکایت همسایگان دستگیر نمیشدم معلوم نبود .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اینها بخشی از اظهارات زن ۲۲ سالهای است که در پاتوق سیاه یک زن خلافکار به چنگ قانون افتاد. این زن جوان که دستبندهای نقرهای به جای النگوهای طلا بر دستانش خودنمایی میکرد، درباره سرگذشت تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شهرک ناجای مشهد گفت: آن چه از دوران کودکی به خاطر دارم فریادهای وحشتناک و کتک کاریهای پدر و مادرم بود که هنگام خماری پدرم فضای اتاق کوچکمان را پر میکرد. آنها اختلافات شدیدی با یکدیگر داشتند، به طوری که همواره با هم قهر بودند و ساعتی را نمیتوانستند در آرامش زندگی کنند. پدرم به موادمخدر صنعتی (شیشه) اعتیاد داشت وهمین موضوع مشکل اصلی آنها در زندگی بود، چرا که او بعد از مصرف موادمخدر دچار توهم میشد و مادرم را تا سرحد مرگ کتک میزد. او در زمان خماری نیز رفتاری بهتر از این نداشت و در این میان، من از شدت ترس فقط جیغ میکشیدم یا با چشمانی هراسان به کوچه یا اتاق پناه میبردم. بالاخره این ناسازگاریها و رفتارهای خطرناک پدرم به جایی رسید که مادرم از همه چیز گذشت تا جانش را نجات دهد و بقیه عمرش را بدون ضربات مشت و لگد پدرم سپری کند. آن زمان من ۵ سال بیشتر نداشتم و هنگامی که قیچی طلاق پارچه زندگی پدر و مادرم را به دو نیم کرد، به ناچار من هم با نظر قانون کنار مادرم ماندم و پای سفره تنهایی او نشستم. اما سه سال بعد مادرم که چهره زیبایی داشت به خواستگاری مرد جوانی پاسخ مثبت داد که ادعا میکرد به خاطر خیانت از همسرش جدا شده است.
خلاصه، مادرم زندگی مشترک خود را با «اسکندر» در حالی آغاز کرد که ناپدری ام مدام مرا تحقیر میکرد و کتک میزد. او به چشم یک موجود مزاحم به من مینگریست و با رفتار و گفتارش به شدت آزارم میداد، ولی من مجبور بودم رفتارهای او را تحمل کنم، مادرم نیز برای آن که زندگی اش دوباره متلاشی نشود، همه این زشتیها و حرکات نامتعارف ناپدری ام را نادیده میگرفت و همیشه مرا سرزنش میکرد، به گونهای که دیگر حتی نمیتوانستم با مادرم نیز درد دل کنم.
در همین روزها بود که پسرعمویم به خواستگاری ام آمد. ناپدری و مادرم با آن که میدانستند «قربان» جوانی معتاد است و به خاطر بیماریهای روحی و روانی داروهای اعصاب و روان مصرف میکند، باز هم برای رهایی از شر من، بر این ازدواج اصرار کردند و به اجبار مرا پای سفره عقد نشاندند. این در حالی بود که من فقط ۱۵ سال داشتم و معنای بیماریهای عصبی را نمیدانستم.
خلاصه، هنگامی فهمیدم لباس بدبختی بر تن کرده ام که سرنوشت سیاهم با مشت و لگدهای اولین روز نامزدی ام آغاز شد. اگرچه سه سال این وضعیت شوم را تحمل کردم، اما در نهایت به یاد روزهای تلخ پدر و مادرم افتادم و متوجه شدم که من هم روزگاری بهتر از مادرم نخواهم داشت و طلاق تنها چاره تغییر این سرنوشت تلخ است.
بالاخره، هنوز ۱۸ بهار بیشتر از عمرم نگذشته بود که مهر طلاق بین من و «قربان» جدایی انداخت، اما ناپدری ام حاضر نبود دوباره مرا در زندگی خودش بپذیرد یا مخارجم را پرداخت کند. به همین دلیل تصمیم به کارگری گرفتم، ولی چون تحصیلات ابتدایی داشتم شغل مناسبی پیدا نکردم و در نهایت در یک شرکت خصوصی و با حقوق ناچیز به عنوان نظافتچی مشغول کار شدم. بیشتر کارگران آن شرکت مرد بودند و من برای آن که کارم را از دست ندهم به همه آنها احترام میگذاشتم تا این که روزی دو نفر از کارگران شرکت مرا مورد آزار قرار دادند و من برای حفظ آبرو و همچنین پیشگیری از اخراج، مجبور شدم این ماجرای تلخ را پنهان کنم، ولی همواره از این که دو مرد تبعه خارجی مرا آزار داده بودند، زجر میکشیدم و عذاب وجدان داشتم، تا این که بالاخره با یکی از زنان همکارم به درد دل پرداختم و او به بهانه دلسوزی و کمک، مرا به خانه اش برد تا پناهگاهم باشد، ولی زمانی به حیله گریها و دروغهای ریز و درشت آن زن معتاد پی بردم که با شگرد خواستگاری و ازدواج مرا با مردی غریبه در خانه تنها گذاشت و...
در این هنگام، همسایگان او که از مدتها قبل به رفت و آمدهای افراد ناشناس به پاتوق آن زن مشکوک شده بودند، با پلیس تماس گرفتند و من هم توسط نیروهای تجسس کلانتری دستگیر شدم، اماای کاش ... شایان ذکر است، به دستور سرهنگ محمد فیاضی (رئیس کلانتری شهرک ناجا) ریشه یابی ماجرای این پرونده در دستورکار نیروهای انتظامی قرار گرفت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع: خراسان
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: زن خلافکار
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۴۷۳۶۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نمایش ۴ اثر در ششمین پاتوق فیلم کوتاه
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، فیلمهای کوتاه «زوزه»، «پَر ویز»، «کورتیزول» و «فلس»، در ششمین جلسه از نهمین فصل پاتوق فیلم کوتاه، روی پرده سینما بهمن میروند و با حضور مرتضیعلی عباسمیرزایی، نقد و بررسی میشوند.
مرتضیعلی عباسمیرزایی، نویسنده و منتقد سینما، بهعنوان کارشناس این جلسه، پس از اکران آثار با کارگردانهای فیلمهای کوتاه به نمایش درآمده به گفتگو مینشیند و آثار را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد.
«زوزه» فیلمی است به نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی امیر نجفی. «پَر ویز» به نویسندگی و کارگردانی پیمان فخرایی ساخته شده و کاوه فخرایی این فیلم کوتاه را در ژانر فانتزی تهیه و تولید کرده است. «کورتیزول» را دانیال نوروَش، نویسندگی و کارگردانی کرده و بهتهیهکنندگی کردمان پویش، در ژانر درام ساخته شده است. «فلس» اثری درام است بهنویسندگی و کارگردانی هومن نادری. انجمن سینمای جوانان ایران-دفتر اصفهان، مولود معظمی و دینا اثباتی، تهیهکنندگان این اثر هستند.
ششمین جلسه فصل نهم پاتوق فیلم کوتاه با همکاری موسسه فرهنگی، تبلیغاتی بهمن سبز - پخش رویش، یکشنبه ۲ اردیبشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۵ در پردیس سینمایی بهمن برگزار میشود و شامل نمایش آثار و جلسه نقد و بررسی خواهد بود.
حضور برای تمامی علاقهمندان آزاد و رایگان است.