«پایتخت ۶»؛ برشی از جامعه ایرانی
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۴۷۶۵۹۸
سریال پرمخاطب «پایتخت ۶» شب گذشته با پخش قسمت پانزدهم در حالی به طور موقت پایان یافت که نتیجهگیری مشخصی در انتهای این سریال دیده نشد و به همین دلیل عوامل تولید سریال اعلام کردند قسمت آخر و بخش نهایی داستان را پس از پایان محدودیتهای کرونایی ضبط خواهند کرد و در مناسبتی دیگر مانند عید فطر روی آنتن خواهند برد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پخش این فصل از مجموعه پایتخت با انتقادات و دیدگاههای مختلفی همراه بود. به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران، جای خالی ایدهها و متنهای «خشایار الوند» به شکل پررنگی در این فصل از پایتخت احساس میشد و عوامل تولید نتوانستند گزینه مناسبی را برای این سری از مجموعه پرمخاطب «پایتخت» انتخاب کنند که همین موضوع از نگاه آنان سبب شد که سریال از نظر محتوایی و داستان با مشکل مواجه شود.
اما صرفنظر از بحثهای فنی و محتوایی، کماکان عدهای از منتقدان این سریال به ویژه در فصل ششم بر این باورند که «پایتخت» به نوعی در تضاد با فرهنگ ایرانی و به ویژه زندگی و فرهنگ مازندرانیهاست و به همین دلیل این سریال را به نوعی تصویری نادرست و غیرمنصفانه از فرهنگ رفتاری و اجتماعی مازندرانیها میدانند و حتی گاهی از اصطلاح «تهاجم فرهنگی» برای این سریال استفاده میکنند.
تصویری از ابتلائات جامعه ایرانی
در عین حال برخی صاحبنظران بر این باورند که این نگاه به مجموعه تلویزیونی «پایتخت» درست نیست و این سریال واقعیاتی از جامعه را به تصویر کشیده است. «حسین برزگر ولیکچالی» جامعهشناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی بر این باور است که «پایتخت ۶» نه تنها محصول «تهاجم فرهنگی» نیست، بلکه نمایانگر و نشاندهنده بخشی از خلقیات ایرانیان است. ایرانیانی که در قالب مذاهب، نژادها، رنگها، تیرهها و اقوام مختلف به درازای تاریخ در کنار هم زندگی میکنند و مناسبات و مراوداتی در حوزههای سیاست، اجتماع، فرهنگ و اقتصاد دارند.
او که دانشآموخته دکترای جامعهشناسی در گرایش بررسی مسائل اجتماعی ایران است اعتقاد دارد این سریال میکوشد بخشی از ابتلائات جامعه ایرانی را به صفات خوب و بد بازنمایی کند و در واقع کند و کاوی درباره ویژگیهای اخلاقی ایرانی و ایرانیان است.
برزگر ولیکچالی در گفتوگو با خبرنگار ایرنا اظهار کرد: این مجموعه تلویزیونی نشان میدهد که بخشی از جامعه ایرانی به دلیل خلقیات رفتاری و نگرشهایش به زندگی، سبک متفاوت اما متناقضی را در مواجهه با خواستهها و آمال خود برگزیده و برای رسیدن به هدف مقبول از روش نامشروع و ابزار و وسایل انحرافی استفاده میکند.
دوراهی سنت و مدرنیته
وی با اشاره به این که عدهای از منتقدان سریال «پایتخت» و به ویژه فصل ششم این مجموعه را هجوم به فرهنگ ایرانی و عدهای هم آن را حمله و به سخره گرفتن فرهنگ مازندرانی و زبان تبری دانستهاند، گفت: هرچند که مدرنیته به ایران آمد و جامعه ایرانی از نمادهای آن و ابزار و وسایل زندگی از قیبل ماشین، موبایل، ماهواره، تلویزیون، مسکن، پوشاک و خوراک جدید و برخی از خدمات و کالاهای وارداتی استفاده میکند، اما کماکان در کشاکش بین سنت و مدرنیته قرار دارد و «پایتخت» به شکلی درست همین تضادهای رفتاری و در دوراهی سنت و مدرنیته ماندن را به تصویر کشیده است.
این مدرس دانشگاه خاطرنشان کرد: بیگمان یک ایرانی امروز از بسیاری جهات و به ویژه از لحاظ خلقیات تفاوتهای زیادی با ایرانی دیروز و پریروز ندارد. هرچند که در ساختمانهای مجلل زندگی کند و ماشینهای مجهز و به روز سوار شود یا حتی با آدمهای خاص و متمول و قدرتمدار متنفذ نشست و برخاست کند.
برزگر ولیکچالی درباره موقعیت و تحلیل شخصیتهای مجموعه «پایتخت» اظهار کرد: اگر از منظر جامعهشناختی بخواهیم به شخصیتهای این سریال نگاه کنیم، معتقدم از همه بیشتر «فهیمه» (نسرین نصرتی) درخشید و به چشم آمد. شخصیتی که با خاستگاه زن روستایی به دنبال خواستههای یک زن مدرن شهرنشین میرود و واکنشهای او به ناکامیها و تلخیهای زندگی جالب توجه است. او همواره خود را موجودی بیپناه و ضعیف و درمانده میداند.
خوب، بد، پایتخت
پژوهشگر مسائل اجتماعی ایران یادآور شد: البته در این سریال برخی از صفات پسندیده ایرانیان از جمله هوشمندی، خونگرمی، عطوفت و خوشصحبتی و احترام به بزرگترها و کوشش و تلاش برای کار کردن هم به تصویر کشیده شده است. اما در کنار آن برخی از صفات بد و رذیله بین بعضی از ایرانیان از جمله دروغگویی، خودپسندی، تقلب، حرص، تملق، نفاق و دورویی، لافزنی و خودخواهی و سودجویی هم به قاب تصویر رفته است که در توصیف بخشی از جامعه و خانواده ایرانی صفت دروغگویی و دورویی در این سریال بیشتر نمود دارد. یعنی در «پایتخت۶» میبینیم که بین خلقیات خانواده گسترده معمولی، صفات بد بر صفات خوب میچربد. با این وجود «هما سعادت» میکوشد که خوب بودن و متمایز بودن را حفظ کند.
برزگر ولیکچالی با اشاره به تلاش شخصیت اصلی سریال برای رسیدن به جایگاههای بالاتر به واسطه ارتباط با یک نماینده مجلس، خاطرنشان کرد: در سریال دیدیم که «نقی معمولی» از فضای سیاستزده جامعه ایرانی و اتصال به یک نماینده مجلس میخواهد سریع به قلههای ترقی برسد. اما او خودِ خودش است و دیگریِ تعمیم یافته نیست. به هر حال خوبیها، بدیها، زشتیها و زیباییهایی در این سریال وجود دارد. تا جایی که برخی منتقدان نمایش، بعضی حرکات و سکنات و دیالوگها را بدآموزی دانستهاند و خواستار در نظر گرفتن محدودیت سنی برای نمایش آن شدهاند.
واقعیتهای تلخ
وی افزود: این گروه معتقدند که در «پایتخت ۶» از خط قرمزها عبور شده و سریال، باورهای عرفی و سنتی مردم را به سخره گرفته است. یا این که مرزبندیها و تقسیمبندیها رعایت نشد. اما به باور من اینها ممکن است بخشی از عوارض سریال باشد که در نهایت بعضی واقعیتهای تلخ در جامعه ایرانی را نشان میداد. نگاهی به آمار مراجعین به مراکز روانشناختی و کلینیکهای اجتماعی هم حکایت از رشد این آسیبها نزد برخی از خانوادههای ایرانی دارد.
برزگر ولیکچالی خاطرنشان کرد: خلقیات برخی از اقشار جامعه ایرانی که در خانواده «نقی معمولی» تبلور یافته نسبت به زمان و مکان، متفاوت و تغییرپذیر است. کما این که صفات خوبی هم در این بین دیده میشود. پیشتر به «هما سعادت» اشاره شد که زنی با استعداد، مجلسآرا و مدیر است که که میتواند بر بحرانها غلبه و آنها را مدیریت کند.
وی افزود: در خصلت جامعه ایرانی به طور عام و خانواده ایرانی به طور خاص، از لحاظ عرف و شرع سخن گفتن از چیزی که عمل قبیح و غیرمجاز محسوب شود مجاز نبوده و در نظر آنها هیچ چیز شرمانگیزتر از دروغ گفتن نیست. اما سبک زندگی و شرایط حاکم بر زندگی خانوارها و برخی از مشکلات و نارساییها و تنگناها سبب شده که اعضای این خانواده از دروغ و ریا و اعمال بزهکارانه هم برای رسیدن به اهدافشان استفاده کنند.
این مدرس دانشگاه اظهار کرد: در عین حال در این سریال دیدیم که برخی هنجارگریزیها توسط بعضی از شخصیتها با مقاومت پذیرفته میشود یا با انجام آن مخالفت جدی صورت میگیرد. در جامعه حقیقتجو و نیکخواه، دروغ و ریا به غایت زشت و مکروه است و برای این زشتی علتی که بیان میکنند، گریزِ ناگزیر است. نزد بخشهایی از جامعه ایرانی غم و شادی و ناامیدی وجود دارد و پارهای از جنبههای اخلاقی جامعه ایران و به ویژه این بیاعتنایی کامل آنها به راستگویی و حقیقتگویی در سریال تبلور مییابد. به همین دلیل معتقدم که میتوان سریال «پایتخت ۶» را نماد و برآیند خلقیات برخی از گروههای جامعه ایرانی دانست.
برچسبها فیلمخانه | سریال مازندران محسن تنابنده جامعه شناسیمنبع: ایرنا
کلیدواژه: فیلم خانه سریال مازندران محسن تنابنده جامعه شناسی فیلم خانه سریال مازندران محسن تنابنده جامعه شناسی جامعه ایرانی جامعه ایران پایتخت ۶
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۴۷۶۵۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یک قصه خیالی به روایت فراری
داستان فصل دوم فراری، در ادامه فصل اول و دردهه۸۰ اتفاق میافتد. حسین رفیعی، بازیگر سریال فراری بهتازگی در مصاحبهای گفته است: این سریال که پیشتر در ۳۵قسمت طراحی شده بود به یک سریال ۴۰قسمتی تبدیل شده است. اواخر اسفند۱۴۰۲ تصویربرداری این سریال به پایان رسیده است و هماکنون درمرحله مونتاژ وصداگذاری است و به احتمال زیاد ابتدای تابستان یا پاییز۱۴۰۳روی آنتن برود. سریال فراری به تهیهکنندگی امیرمهدی پوروزیری و سجاد نصراللهینسب وکارگردانی امیر داسارگر است که احتمالا فصل سوم وچهارم خود راهم تولید خواهد کرد. بازیگرانی مثل هدایت هاشمی،نسرین بابایی،حسین رفیعی،بهار نوحیان، شهین تسلیمی، جواد خواجوی، مجید پتکی، شهروز آقاییپور، افشین آقایی و حسین اوجاقلو دراین مجموعه به ایفای نقش پرداختند.فراری به کجا رسیده؟
امیر داسارگر، کارگردان فراری درخصوص جزئیات فصل دوم به «جامجم» میگوید: بازیگران متعددی در این فصل به مجموعه اضافه شدند. شخصیت هادی که شخصیت اصلی است در فصل دوم با بازی زینالعابدین تقیپور نمایش داده میشود. این فصل دوران جوانی شخصیت اصلی است که در ادامه فصل یک خواهد بود.دراین فصل، مسجدی که در فصل اول ساختهاند جان میگیرد و هادی، محور فعالیتهای این مسجد میشود. همزمان، با مسائل مختلفی در زندگی شخصی و خانوادگی روبهرو میشود. لوکیشن فصل اول شمال کشور و فصل دوم، حاشیه تهران بود. داسارگر درخصوص قصه این مجموعه به نکته مهمی اشاره کرده و عنوان میکند: این را باید بهصورت جدی بگویم که قصه سریال فراری، کاملا خیالی است و ربطی به زندگی شهید صدرزاده ندارد. فقط برخی المانهای تاثیرگذار در زندگی شهدایی همچون شهید صدرزاده درسریال قید شده است. درست مثل مسجد که تاثیر بسیاری در زندگی شهید صدرزاده داشته است. در برخی خبرها به اشتباه قید شده که این سریال برگرفته از زندگی شهید صدرزاده است. اصلا چنین چیزی نیست و تنها همان المانهای تاثیرگذار در زندگی شهید را بیان کردهایم.
امیرمهدی پوروزیری، از تهیهکنندگان سریال فراری هم پیش از این گفته بود: سریال فراری درباره آدمهای مسئولیتپذیر است و موضوع آن به روایتی از دهه ۱۳۷۰ برمیگردد. قصه فراری از سال ۱۳۷۶ شروع میشود و بهمنظور تصویرسازی مرتبط با این دهه که دوره زمانی این سریال است، تیم طراحی دکور، زحمت بسیاری برای ساخت فضا کشید و برای اینکه فضا را به آن حالوهوا نزدیک کنیم پستولید سنگینی داشتیم. قهرمان این سریال یک نوجوان است که برای ایفای نقش او، بازیگری را انتخاب کردیم که نخستین تجربهاش هم هست، نام او در سریال هادی است. البته در ادامه مقاطع دیگری را غیر از دهه ۱۳۷۰ در سریال میبینیم و جوانی شخصیت اول سریال را هم داریم. بخشی از سریال هم درباره ورزش کشتی است. در تاریخ معاصر قهرمانان ما قهرمانان جنگی هستند و تصورمان همه قهرمانان دهه شصتی بودند. درصورتیکه این قهرمانی و نگاه قهرمانی در این سریال امتداد دارد. ما قهرمانان دهه هشتادی و نودی و قهرمانان امروزی را در سریال داریم. قهرمانانی که متولد بعد از انقلابند و نسل جدیدی از قهرمان را به مردم ما نشان خواهند داد.
از سریال مدد گرفتیم
پوروزیری همچنین گفته بود: در روزگاری هستیم که فکر میکنیم روزهای بدون قهرمان را میگذرانیم و توجه نمیکنیم چه قهرمانهایی کنارمان هستند. اتفاقی که برای گروه تولید این سریال افتاد، به نوعی یک عشق و دلبستگی بود که نمیتوان آن را یک ایده صرف دانست. واقعا میبینم که عوامل مجموعه، از این سریال مدد میگیرند. به همین دلیل باید گفت یک ایده ساده روزمره نیست و نمیتوان با آن ساده برخورد کرد. من این را از جنس عاشقی میدانم.وی ادامه داد: شخصیت هادی، روایتگر قصههای دلبستگی یک نوجوان متفاوت است که در مسیر قهرمانی جلو میرود و از یک جایی به بعد، دلبستگیاش با دلبستگی قهرمانی از نوع دیگر، جابهجا میشود. این مسأله بهشدت در فیلمنامه کار سختی بود که شخصیت اصلی یک امر عینی را با یک امر ذهنی جابهجا میکند و تلاشش این میشود که عالم را عوض کند. این مسأله بهسادگی قابل درک نیست و تفکیک آن کار بسیار سختی است. به نظرم فقط نمیتوان کودکونوجوان را مخاطب کار دانست، چون همه گروهها را در بر میگیرد. قصه با نوجوانی شروع میشود اما مخاطب آن، بزرگسالان و گروههای سنی دیگر هم هستند. شاید تفاوت آن با دیگر کارها این باشد که هادی را میتوان قصه دوران دانست تا روایتی از فرزندان این عصر را به تصویر بکشد. ممکن است برخی بگویند دیگر نسل امروز دنبال چنین روایتی نیست. باید گفت شخصیت هادی بهخوبی نشان میدهد فرزندان این دوران چگونه زندگی کردهاند. البته که مخاطب ما تنها نوجوانان نیستند اما درمجموع از این جهت میتوان کار برای نوجوانان را کار پرچالشی دانست. نوجوانان امروزی با همه محصولات روز روبهرو هستند و روایتگری برای آنها کار سختی است.
لزوم پرداختن به قصه یک نوجوان
حسین رفیعی، از بازیگران این مجموعه پیش از این درخصوص پرداختن به قصه یک نوجوان در این مجموعه به جامجم گفته بود: کودکان و نوجوانان امروزی در آپارتمان حبس هستند و سرشان در گوشی و تبلت است. فضای مجازی هم همین است که دهکده جهانی بزه را خلق میکند. یعنی به دنبال این هستند بچهها را با سندرمهای روحی ــ روانی بسیاری مواجه کنند و به جایی برسانند که در صورت لزوم از آنها بهرهکشی کنند. فضای مجازی شاید برای بچهها فرصت باشد اما بهدلیل اینکه در مدارس آموزش استفاده از فضای مجازی نداشتیم، نمیتوانیم بگوییم موثر بوده. ذات رسانهملی کار فرهنگی است.وی درخصوص نقشی که در سریال فراری دارد، میگوید: من در این مجموعه نقش یک دستیار کارگردان را بازی میکنم که بهدنبال بهتصویرکشیدن زندگی شخصیت هادی است. هادی مخالف بازیکردن در کار اوست. آقای بیگدلی که نقشش را بازی میکنم در تلاش برای راضیکردن اوست. تلاش میکنم پدرش را راضی کنم که هادی در فیلمم بازی کند. درعینحال، نقدی هم به برخی ستارهها کردم که بعد از مطرح شدن در سینما، به مردم توجه نمیکنند. تلاش کردم شخصیت واقعی خودم باشد و حالتهای کودکانه «فهفه» را دارم که همان سال ۷۷ با امیرحسین مدرس بازی میکردم.