شمس لنگرودی: فلسفه وجودی ادبیات و هنر همین نابسامانیها و بحرانهاست
تاریخ انتشار: ۱۷ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۴۹۰۱۲۶
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایران، شمس لنگرودی نوشت: وضعیت امروز جهان، وضعیت عجیب و غریبی است و البته ما از این وضعیتهای عجیب در تاریخ کم نداشتهایم و میتوانیم چندین نمونه از آنها را به ذهن بیاوریم که بروز و ظهور و همهگیریشان جامعه را با بحران روبهرو کرده اما اینبار با پدیدهای جهانی روبهرو شدهایم که منتظرش نبودهایم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اما مساله ارتباط هنر و این بحرانها را باید از این منظر مورد بررسی قرار داد که ادبیات و هنر فلسفه وجودیشان همین نابسامانیها و بحرانهاست و طبیعتا اگر همه چیز سرجای خودش بود هرگز هنری به وجود نمیآمد. در واقع هنر نتیجه فقدان است و نوعی آه کشیدن بلند و جستوجوی همدل. اگر همه چیز سر جای خودش باشد دیگر نیازی نیست که آدمی به خیال پناه ببرد. طفل، برای و به دنبال آن چیزی که ندارد رویابافی میکند و بلندبلند با خودش حرف میزند و بزرگترها هم بهنوعی دیگر رویابافی میکنند و اگر این رویابافی تشکل پیدا کند به هنر تبدیل میشود. بههمین دلیل هنر را خلاقیت میدانیم چون خلقی است در مقابل نقصها و بحرانهای خلقت. از آن زمان که هستی پدید آمد، قابیل به هر دلیلی هابیل را کشت و قتلی اتفاق افتاد و حیات، متاسفانه با قتل و جنایت و... شروع شد و به نوعی به همین شکل هم ادامه پیدا کرد و بعد از مدرنیته هم، فقط شکلش عوض شد و کمی این وضعیت تر و تمیز و قانونمند شد وگرنه فرق اساسی در این مسأله که حیات مدام با این وضعیت متوحش ادامه پیدا کرده بهوجود نیامد.
این هم واقعیت دیگری است که هنر بهگفته نیچه یک نوع کوشش است برای رهایی از این بحرانها و انطباق با وضعیت موجود و برای آنکه به خیال پناه ببریم؛ تخیل سازنده که مسلماً با خیالبافی تفاوت دارد. این تخیل سازنده تفکری پشتوانه خود دارد. پس تردیدی نیست که این بحرانها و مصائب و مسائل میتواند باعث بروز و ظهور خلاقیت، یا نوشته و ساخته شدن آثار خلاقانه باشد اما مساله اساسی اینجاست که خالق چه کسی است و چقدر بر مساله اشراف داشته باشد و نبوغ و اندازه و تسلطش بر هنر چه میزان است.
یکی ممکن است آهی بکشد و با نگاهی رمانتیک و معمولی از کنار آن بگذرد و یکی هم ممکن است حافظانه بر دردهای عمیق تاریخی اجتماعی دست بگذارد. ما در طول تاریخ، با بحرانهای عظیم و به تبع آن با خلق آثار عظیم روبهرو بودهایم. مانند دوران مولانا که مصادف با حمله مغول به ایران بود. شخصاً امیدوارم که همه ما هنرمندان لیاقت داشته باشیم و به حدی از ژرفاندیشی و نبوغ و درک درست از پیرامونمان رسیده باشیم که از این معضل دردناک اجتماعی چیزی خلق کنیم که مردم از آن بهرهای ببرند.
در واقع بوسیله آن بتوانند حس همدلیشان تقویت شود و از این رهگذر زندگی برایشان آرامتر بگذرد. به این نکته توجه ویژه داشته باشیم که که هنر نتیجه و بازتاب واقعیت است و عینا خود واقعیت نیست. رابطه هنر با واقعیت مانند رابطه انسان با آینه است یعنی اگر انسان در مقابل آینه قرار نگیرد تصویری هم در آینه دیده نمیشود اما اگر قرار بگیرد هم، آن تصویر، عیناً تصویر آن فرد نیست و بازتابی از آن است.
این آینه را باید به مثابه ذهن و تخیل هنرمند بدانیم و به این مساله برسیم که هنر عبارت از واقعیتی است در ذهن هنرمند. پس، بهعنوان مثال مولوی هم نمیتوانست بهوجود بیاید اگر واقعیت تاریخی وجود نداشت یا فردوسی و شاملو و سپهری و... نمیتوانستند بهوجود بیایند اگر واقعیتهای تاریخی زمان خودشان وجود نداشت.
کد خبر 498214 برچسبها كرونا در ايران هنرمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: كرونا در ايران هنر بحران ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۴۹۰۱۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیات و روایات، طبیعت را دارای شعور میدانند/ تاثیر تربت و آب زمزم بر گیاهان
حجتالاسلام والمسلمین مصطفی زارع اردکانی؛ استاد فلسفه دانشگاه باقرالعلوم(ع) شامگاه 2 اردیبهشت ماه در دومین جلسه نشست علمی «بررسی تجربی روابط شعورمندی و اختیار از حیث مباحث کوانتومی در فلسفه فیزیک، فلسفه ابنسینا و فلسفه ملاصدرا و آیات وحیانی» با بیان اینکه در فلسفه فیزیک غرب روابط اختیار و آگاهی براساس فلسفه معرفتشناسی به مشاهده، سنجش، آزمون و تجربه تقلیل یافته است، گفت: چون معرفتشناسی فلسفه غرب مبتنی بر روش تجربی است رابطه اختیار و آگاهی را به رابطه مغز و عمل ارادی تقلیل میدهند. آزمایشاتی هم در این زمینه طراحی و اجرا کردهاند تا آن را ثابت کنند و نشان دهند که ابتدا فعالیت مغزی سپس عمل ارادی انسان انجام میشود یعنی اراده صرفا مفهومی مادی است و اختیار یک انتخاب جبری است.
زارع اردکانی با بیان اینکه شاگردان دکتر گلشنی برخلاف نظر فوق گفتند که ما با پذیرش این نظریه یا باید اختیار را منکر شویم و یا در مفهوم زمان دستکاری کنیم، اظهار کرد: شاگردان ایشان با طراحی چند مدل در مورد رابطه اراده و مغز براساس فلسفه غربی، تاکید کردند که ما هیچکدام از این مدلها را با آزمایشات تاخیری که در غرب انجام شده نمیتوانیم توجیه کنیم و باید سراغ مدل دیگری برویم که آینده را در گذشته به تصویر بکشد لذا سراغ نظریات ابن سینا رفتند و گفتند نظرات وی این قابلیت را دارد تا بحث اراده را توجیه کند.
حاکمیت روح بر بدن در نظریه ابنسینا
این پژوهشگر اضافه کرد: نظریه ابنسینا معتقد است که روح بر بدن حاکم است و وقتی نفس انسان بخواهد چیزی را بفهمد عقل فعال هم فهمی را به او افاضه میکند و این حاکمیت مفهوم غایت را هم وارد نظریه او میکند. عقل فعال از سنخ مجردات و حاکم بر فعالیتهای مادی مغز است لذا عقل فعال فعالیتهای مادی مغز را مدیریت میکند به عبارت دیگر آینده در گذشته براساس مفهوم غایت در نظریه ابنسینا میتواند توضیح داده شود.
استاد فلسفه حوزه علمیه با بیان اینکه چهار مدلی را که فلاسفه غرب در مورد رابطه مغز و اراده ارائه کرده دارای اشکال بود زیرا فعالیت مغز را مادی، فرض و تاثیر ماورا بر ماده را هم انکار میکنند، اظهار کرد: سیستم فعالیت مغز در فلسفه غرب، بسته است ولی اگر این سیستم را براساس نظریه ابنسینا توجیه کنیم در این صورت با ورود عقل فعال و افاضه آن در قالب موجذره یا اشعه، بحث غیراختیاری بودن فعالیتها رد خواهد شد و اثبات این کار توسط شاگردان دکتر گلشنی در حال انجام است.
وی تاکید کرد: لذا تفاوت فلسفه غرب با فلسفه ابنسینا در این است که وقتی ما قائل به حاکمیت عالم مجردات بر ماده شویم در این صورت اشعههایی که از طریق عقل فعال وارد مغز شود و میتواند مفهوم غایت و آینده در گذشته را توجیه کند یعنی قبل از اینکه عمل ارادی انجام شود میتوانیم فعالیتها و مفاهیم دیگری را وارد مغز کنیم.
شعورمندی طبیعت هماهنگ با آیات قرآن
زارع اردکانی با برشمردن تفاوت میان فلسفه ابنسینا و ملاصدرا، افزود: در فلسفه ابنسینا فقط انسان مختار است و جمادات، حیات و شعور ندارند و حیوانات بر اساس غریزه کار میکند ولی براساس نظریه ملاصدرا حتی جمادات سطحی از شعور را دارند. اولین فرق میان فلسفه ابن سینا و ملاصدرا در این است که در نظریه ملاصدرا شعور منحصر به انسان نیست و این نظر با آیات قرآن هم هماهنگ است.
این پژوهشگر تصریح کرد: ملاصدرا چون قائل به تشکیک وجود است طبیعتا در نظریه او، اشعه ماورائی که وارد مغز میشود از یک سطح بالاتری نسبت به اشعههای داخل مغز برخوردار است به تعبیر دیگر در نظریه ملاصدرا اشعهای(موجذره) که از طریق عقل فعال به مغز انسان افاضه میشود، از سطح وجودی بالاتری برخوردار است.
این پژوهشگر و استاد حوزه با طرح این پرسش مبنی بر اینکه بگوییم موجودات اختیار و شعور دارند و بر آنان مرتبهای از عقل فعال هم افاضه میشود، چگونه قابل آزمایش است، گفت: به تعبیر دیگر انسان وقتی فکر میکند موجذرهای در ذهن او ایجاد میشود ولی اثبات این مسئله در جمادات چگونه ممکن است یعنی باید ثابت کنیم در آنها هم موجذره ایجاد میشود؟ شهید مطهری معتقد است که نظریه دین در اینجا به ما کمک میکند.
وی افزود: از دید او نظریه دین این است که طبیعت وقتی غایت داشته باشد یعنی در جهت تکامل، بی تفاوت نیست و حوادثی که واقع میشود اگر در خلاف مسیر تکامل باشد جهان عکسالعمل مخالف نشان خواهد داد. شهید مطهری میگوید شعور و اختیار جمادات با عکسالعمل مثبت و منفی آنها مشخص میشود یعنی اگر انسان در جمادات تصرفی بکند که متناسب با خلقت آنان نیست عکسالعمل منفی نشان خواهد داد.
عکسالعمل طبیعت در برابر انسان
وی با بیان اینکه آیات و روایات زیادی هم در اثبات این مسئله وجود دارد، تصریح کرد: اگر بخواهیم نظریه ملاصدرا را آزمایش کنیم باید ببینیم عکسالعمل جمادات در برابر اعمال ما چگونه است؟ فلسفه غرب، یک سطح مادی داشت؛ نظریه ابنسینا هم عقل فعال را مطرح کرد ولی ملاصدرا سطح اختیار ماده را به این دو نظر افزود یعنی موجوداتی که اختیار بیشتری دارند درک و فهم بیشتری هم دارند و برعکس. بنابراین یک مفهوم اضافه در نظریه دین وجود دارد که در سطوح بالاتر قرار دارد و نظریه ملاصدرا در ذیل آن مطرح است.
تاثیر تربت و آیات قرآن بر رشد گیاهان
زارع اردکانی اضافه کرد: فیزیک غرب بر اساس موجذرات، بحث تراریخته را مطرح کرده است یعنی اشعهها را وارد مواردی مانند دانه گندم و یا میوههای دیگر میکند و برخی از این دانهها را رشد میدهد و رشد برخی را متوقف میکند؛ ما همین را به شکل مثبت انجام دادیم یعنی در کنار دانه گندم موجذراتی از طریق تربت و حرز و آیات قرآن و آب زمزم و ... در فضای یک گلخانه ایجاد کردیم و این اتفاق افتاد که بذرهایی که در کنار آن تربت، آیات قرآن و ... نبود دچار آفت شدند ولی گندمی که در کنار آن موج ذرات تربت، آب زمزم و .. بود نه تنها گرفتار آفت نشدند بلکه رشد بیشتری هم داشتند.
وی افزود: در آزمایش دیگری، مرغها بر اثر یک آفت میمردند، ما مقداری آب را که تحت تاثیر موجذرات کوانتومی مثبت مانند تربت و آب زمزم و ... بودند برای شستن چشمان این مرغها استفاده کردیم و به تدریج شاهد بهبودی مرغها بودیم. آب در نظریه فیزیک دو اتم هیدروژن و یک اتم اکسیژن است ولی در نظریه فیزیک دینی، این عناصر، موجذراتی هستند که از ماوراء افاضه میشوند طبیعتا امکان تقویت این موجذرات و تضعیف آن وجود دارد؛ اگر ما موجذرات را با موجذرات مثبت دیگر تقویت کردیم در این صورت میتوان از آب به عنوان یک منبع درمانی استفاده شود و برعکس.
زارع اردکانی تصریح کرد: در فیزیک ما با پدیدهای مواجهیم که هیچ سابقه مادی ندارد یعنی ناگهان موجذرهای از عالم دیگری ایجاد میشود که در بین فیزیکدانان محل بحث است؛ این ایجاد، نیازمند فرضیه است؛ شاگردان آقای گلشنی برای توجیه این مسئله سراغ عقل فعال رفتهاند و میگویند انسان وقتی فکر کند جرقهای در ذهن او ایجاد میشود که همان موجذره است؛ ایجاد این موجذره فرازمانی است و به محض ایجاد، بحث زمان درباره آن مطرح است. فیزیکدانان آن ر ا نوعی خلق میدانند و ما میگوییم ایجاد است.
وی افزود: ما یکسری اذکار و ادعیه را در کنار گلولههای کوانتومی در درون آب قرار دادیم و نتایج نشان داد که وضعیت آبی که اذکار در آن بود با آبی که این موارد را نداشت، تفاوت داشت. دانشمندان ژاپنی هم چنین آزمایشی را انجام دادهاند؛ نکته مهم این است که اگر حقیقت اشیاء را موجذرات داخل آن در نظر بگیریم در حقیقت همان نوری است که هر شیء دارد و از طریق آن میتوان نبض هدایت هر موجود را در دست گرفت. نتیجه اینکه تقویت موجذرات فضیله و رذیله آثار مثبت و منفی دارد.
این پژوهشگر با بیان اینکه فردی که ایمان دارد از مشاهده یک پدیده چیزی را میفهمد که ممکن است فرد بیایمان و کافر نفهمد، گفت: هر دو به یک پدیده نگاه میکنند ولی فهم آنان متفاوت است؛ در آیات قرآن بیان شده است که وقتی انسانها از کنار خرابههای ناشی از مجازات اقوام گناهکار عبور میکنند دو نوع مشاهده دارند؛ افراد مؤمن، عبرت میگیرند ولی افراد بیایمان، عبرت نمیگیرند؛ به تعبیر قرآن «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ».
منبع: ایکنا (خبرگزاری بینالمللی قرآن)