روایت رفیق دوست از آخرین جلسه دادگاه هویدا
تاریخ انتشار: ۱۸ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۵۰۵۷۱۱
دیده بان ایران: محسن رفیق دوست درباره ماجرای اعدام امیرعباس گفت: ما هم هنوز نفهمدیم اعدام هویدا کار چه کسی بود. هر چند بعید نیست کار آقای غفاری باشد، اما قاطعانه هم نمیتوانم بگویم. اما در هر صورت هویدا کُشته شد اعدام نشد.
امروز مصادف است با سالروز اعدام امیرعباس هویدا (۲۸ بهمن ۱۲۹۷ تهران – ۱۸ فروردین ۱۳۵۸ تهران) یکی از نخستوزیران ایران در زمان محمدرضاشاه پهلوی که با ۱۲ سال و نیم نخستوزیری، طولانیترین ریاست را بر دولت در طول تاریخ ایران داشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مسعود بهنود در کتاب «۲۷۵ روز بازرگان» (صفحه ۲۶۷) درباره ماجرای اعدام یا قتل هویدا نوشته است که او در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از فرار نگهبانها از زندان بیرون آمد و به منزل آقای طالقانی تلفن زد و از آن طریق خود را تسلیم کرد. سپس به دادگاه انقلاب تحویل داده شد و با حکم صادق خلخالی قاضی دادگاه اعدام شد. او قبل از اتمام دادگاه در وقت تنفس به قتل رسید.
رفیقدوست: هویدا کُشته شد، اعدام نشد.
اما از سوی دیگر عباس میلانی در دانشنامه ایرانیکا در همین رابطه مینویسد که در جلسه دوم محاکمه هویدا، بعد از خواندن رأی هیئت منصفه توسط خلخالی، هنگامی که هویدا و مأمورین در حال خروج به سمت حیاط بودند، یکی از همراهان هویدا با استفاده از کلت، دو گلوله به او شلیک کرد. مرگ هویدا میتوانست دردناک و کند باشد. از این رو هویدا از یکی از مأمورین خواست تا کارش را یکسره کند؛ و آن مرد هم پذیرفت و سومین گلوله را در سر هویدا شلیک کرد. میلانی در کتاب ایرانیان نامدار با این تفاوت روایت را تکرار میکند: «برخی میگویند که خلخالی به هویدا تیراندازی کرد، درحالی که بقیه آخوندی به نام غفاری را گناهکار اعلام میکنند.».
اما زنده یاد ابراهیم یزدی، یکی از مقامهای اوایل انقلاب، مرگ هویدا را اینگونه روایت میکند: «زمانی که محاکمه مرحوم هویدا در زندان قصر شروع شد ومی خواست بگوید در دوران ۱۴ ساله زمامداری نخستوزیری شاه چه اتفاقاتی افتاد و خاطرات خود را بیان کند، پس از این که جلسه دادگاه تنفس داده میشود و هویدا به راهرو میآید، یکی از آقایان روحانی که آنجا بوده و من مایل نیستم اسم ببرم، در راهرو با هفت تیر کمری خود هویدا را میکشد و زمانی به خلخالی خبر میدهند که کار از کار گذشته بودهاست. هویدا را میبرند روی صندلی مینشانند و عکس میگیرند و حکم اعدامش را قرائت میکنند و سپس او را اعدام میکنند؛ ولی در واقع او را قبل از اعدام کشته بودند.»
اشاره ابراهیم یزدی به «هادی غفاری» است که اصغر رخ صفت رییس وقت زندان قصر ادعا میکند در آن دوره هادی غفاری بدون آنکه مسئولیتی داشته باشد، به زندان قصر رفت و آمد داشت؛ متهم میبرد و میآورد. اسلحه میبرد و میآورد. در روز دادگاه هویدا که او را به حیاط پشت زندان برده بودند و هادی غفاری با یک تیر هویدا را پیش از اعلان حکم کشته بود، یادم است وقتی صدای تیر در یکوقت غیر متناسب آمد، بسیار ترسیدم. وقتی سمت صدای تیر رفتم، فهمیدم آقای غفاری هویدا را کشتهاست!
این در حالی است که غفاری در گفت و گویی که سال ۹۵ با حسین دهباشی انجام داده است درباره این ماجرا میگوید: «در همان ماجرای دادگاه هویدا من فقط مستمع هستم همین فقط. جرم من این بود که آنجا نشسته بودم. هیچکس نمیداند چه کسی او را کشته؟ فقط خلخالی میداند و خدا. خلخالی خودش او را نکشته است. این مقدار را من میدانم. خلخالی خودش نکشته. دادگاه او تمام شده بود. آقای خلخالی حکم داد و حکم را در دادگاه خواند. من نشسته بودم، اینها نوارهایش هست. همه ضبط شده است.».
اما با این وجود روایت محسن رفیق دوست نخستین وزیر سپاه، رئیس بنیاد مستضعفان و... از این ماجرا هم خواندنی است. رفیق دوست که سال گذشته با برنامه رادیویی انقلاب تا آزادی گفتگو کرده است در همین رابطه یعنی قتل امیرعباس هویدا و ماجرای بازداشت او صحبتهایی را به میان آورده که بخشهایی از آن در پی میآید:
- داستان آقای هویدا این است که شاه وقتی در مقابل مردم کم آورد شروع کرد یاران خودش را گرفتن. اتفاقاً بخشی از کار ما را خود شاه سبک کرد. نصیری و خسروداد و..؛ و اینها در پادگان جمشیدیه زندانی کرده بود.
- هویدا را برده بود در انتهای لویزان به نام باغ شیان که متعلق به ساواک بود و محل پذیرایی میهمانهای مخفی ساواک بود از قبیل: مناخم بگین، موشه دایان، ملک حسین و... این افراد محرمانه وارد ایران میشدند و در این باغ سرسبز حضور پیدا میکردند.
- چند سالی هم بود که خانه رییس ساواک هم کنار همین باغ ساخته شده بود. در این باغ کاخی بود که ۱۲ تا سوییت هم برای همراهان این میهمانان ساخته بودند که هویدا را در یکی از این سوییتها زندانی کرده بودند.
- یک نفر از برداران انقلابی که کارمند سازمان آب بود و خانه اش نزدیک این باغ بود. بعد از اینکه انقلاب پیروز میشود تقریباً ۲۲ یا ۲۳ بهمن وارد باغ میشوند و این باغ را تسخیر میکنند. آن موقع فقط باغبانها حضور داشتند.
- این افراد وقتی وارد باغ میشوند و هویدا را پیدا میکنند خودش میگوید زنگ بزنید که بیایند مرا ببرند؛ که یکی از این افراد زنگ میزند مدرسه علوی. چون من مسئول این کار بودم آقای حقانی که گوشی را برداشته بود و خودش هم این خبر را باور نمیکرد گفت: فردی به نام آقای رضاییان میگوید هویدا اینجاست.
- من هم از همان مدرسه علوی دو سه نفر را روانه کردم هویدا را آوردند و یک اتاق مجزا هم برایش آماده کرده بودیم بردیمش در آن اتاق و به قول خودش اولین کسی که در جمهوری اسلامی با او حرف زد من بودم.
- هویدا به من گفت: شما راحت پیروز شدید. بعد از چند وقت که زندان قصر را آماده کردیم همه این افرادی که در زندان رفاه بودند منتقل کردیم به زندان قصر!
- آقای اصغر رخ صفت شد رییس زندان و بردار ایشان محمد، شد مدیر داخلی زندان. آقای رخ صفت به من زنگ زد گفت: میخواهم رفیق دوست را ببینم.
- من هم رفتم و هویدا گفت: مرا از زندان بیاور بیرون کمی در حیاط زندان با هم قدم بزنیم. هویدا گفت: میدانم که اعدامم میکنید، اما عجله نکنید من خیلی حرف دارم که برای شما بزنم. حکومتی که ما در آن بودیم حکومت دزدها بود. اما من دزد نبودم.
- البته من هم معتقد بودم که هویدا باید میماند و حرف میزد، چون بالاخره ۱۳ سال نخست وزیر کشور بود و زود اعدام شد. البته آقای فردوست هم زود مُرد. ما اصلاً کاری با او نکردیم. او هم اطلاعات جالبی داشت، اما سکته کرد و مُرد.
- هویدا دو تا خانه داشت؛ که گفت: یکی از این خانهها برای من نیست همان خانهای که در آ. اس پ. بود برای یک تاجری بود و از قوم خویش هویدا بود؛ که وصیت کرد و من هم به آقای محمدی گیلانی گفتم و خلاصه به وصیتش عمل کردیم.
- ما هم هنوز نفهمدیم اعدام هویدا کار چه کسی بود. هر چند بعید نیست کار آقای غفاری باشد، اما قاطعانه هم نمیتوانم بگویم. اما در هر صورت هویدا کُشته شد اعدام نشد.
- اینکه آقای غفاری هم گفته ما هویدا را دستگیر کردیم هم حرف بیخودی است.
منبع: پارسینه
کلیدواژه: آقای غفاری رفیق دوست زندان قصر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۵۰۵۷۱۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای عجیب کتک زدن پدر شوهر و فلج کردن او
شامگاه پانزدهم بهمن سال ۱۴۰۱ مرد جوانی پدر ۷۰ سالهاش را که بشدت زخمی بود به بیمارستان رساند و پیرمرد تحت عمل جراحی قرار گرفت.
مرد جوان در ادامه با شکایت به پلیس گفت: همسرم، برادرش و دو نفر از دوستانشان در غیاب من به خانه پدرم حمله کرده و این بلا را سر پیرمرد آوردند.
وی در تشریح ماجرا گفت: من و همسرم به تازگی با هم ازدواج کردهایم. اما از همان روزهای اول بشدت با هم اختلاف داشتیم تا اینکه همسرم چند روز قبل قهر کرده و به خانه پدریاش رفت. من با او تماس گرفتم تا به خانه برگردد، اما قبول نکرد.
وقتی هم که من خانه نبودم آنها به خانه پدرم رفتند و آنقدر او را زدند که نیمه جان شده بود همان موقع مادرم با من تماس گرفت و من وقتی خودم را به آنجا رساندم، آنها فرار کرده بودند.
با این شکایت مأموران به سراغ نوعروس و برادرش رفتند و موفق شدند برادر ۴۰ ساله وی و دو دوستش را بازداشت کنند، اما عروس فراری بود. در ادامه نیز پزشکان اعلام کردند پیرمرد به خاطر ضربه به سرش دچار آسیب مغزی شده و دیگر قادر به حرف زدن و راه رفتن نیست.
نخستین جلسه دادگاه
پرونده چهار متهم با صدور کیفرخواست به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. این درحالی بود که مأموران نتوانستند ردی از عروس فراری بیابند.
در نخستین جلسه دادگاه پیرمرد که روی ویلچر نشسته بود در دادگاه حاضر شد و پسرش از سوی وی شکایت خود را مطرح و برای متهمان درخواست اشد مجازات کرد. سپس برادر عروس که با قرار وثیقه آزاد بود روبه روی قضات ایستاد و گفت: خواهرم در خانه همسرش یک روز خوش ندید و مدام با همسرمعتادش اختلاف داشت.
آن روز به درخواست خواهرم همراه دو دوستم به خانه پدر شوهرش رفتم تا با پدر و مادر او صحبت کنم. من میخواستم میانجیگری کنم و به اختلافات پایان دهم. اما آنها شروع به داد و فریاد کردند و ما آنجا را ترک کردیم. من نمیدانم چطور چنین بلایی سر پیرمرد آمده است که قادر به راه رفتن و تکلم نیست. من اتهامم را قبول ندارم. ممکن است او به خاطر کهولت سن سکته کرده باشد وگرنه من با چاقو او را نزدم. از خواهرم هم بیخبرم و نمیدانم کجاست.
دومین جلسه دادگاه
در دومین جلسه رسیدگی به این پرونده داماد جوان گفت: پدرم معجزه آسا زنده ماند. اما قادر به حرکت و تکلم نیست. طی چندین عمل جراحی پزشکان در جمجمه پدرم پلاتین گذاشتهاند و باز هم باید تحت عمل جراحی قرار بگیرد. او میگوید سه متهم با هم او را کتک زدهاند و به همین خاطر از هر سه نفر شکایت داریم.
اما در ادامه هر سه متهم منکر کتک زدن پیرمرد شدند.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به تناقض گوییهای متهمان ادامه جلسه را به بعد موکول کردند.
سومین جلسه دادگاه
در سومین جلسه رسیدگی به پرونده بار دیگر شاکی درخواست اشد مجازات کرد و گفت من به هیچ قیمتی حاضر به گذشت نیستم و برای متهمان اشد مجازات میخواهم.
این بار برادر عروس خانواده در جایگاه متهم ایستاد و گفت: آن روز وقتی من و دوستانم مقابل خانه پدرشوهر خواهرم رفتیم دامادمان در خودرواش نشسته و شاهد ماجرا بود. او، چون به مواد مخدر اعتیاد دارد از ترسش از ماشین پیاده نشد. ولی ماجرا را دید. او میداند من ضربهای با چاقو به پدرش نزدم و در این ماجرا بیگناه هستم. من فقط به آنجا رفته بودم تا با پدرش صحبت کنم.
با اظهارات جدید مرد جوان قضات دادگاه پرونده را به دادسرا برگرداندند تا با نقطه زنی تلفن همراه تازه داماد مشخص شود آیا وی روز حادثه در محل حضور داشته است یا خیر و اگر شاهد ماجرا بوده چرا سکوت کرده است.
منبع: روزنامه ایران
tags # اخبار حوادث سایر اخبار (تصاویر) عجیبترین موجودات دریایی جهان؛ از شیطان دریایی تا ماهی خونآشام! حقایقی عجیب درباره اژدهای کومودو؛ از بچهداری بدون جفتگیری تا شنیدن بوی خون از ۴ کیلومتری! چه کسی لباس را اختراع کرد؛ آیا انسانهای اولیه همیشه لخت بودند؟ اولین قتل در جهان چگونه اتفاق افتاد؟!