Web Analytics Made Easy - Statcounter

دبیرکل اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان طی یادداشتی به بیان فعالیت‌های دفاتر و اعضای این اتحادیه برای مقابله با کرونا و ماجرای خوابی پدر شهید داریوش شاهینی در این باره دیده، پرداخت.

به گزارش خبرنگار تشکل‌های دانشگاهی خبرگزاری فارس، محمد زادمهر دبیرکل اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان طی یادداشتی به بیان فعالیت‌های دفاتر اعضای این اتحادیه برای مقابله با کرونا و ماجرای خوابی پدر شهید داریوش شاهینی در این باره دیده، پرداخت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

زادمهر نوشت:

‌‌دعای خیرش برکت کارمان است ...
‌‌
چند ماهی از فعالیت های جهادی اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان گذشته و تجربه های جدیدی برای بچه های جاد بدنبال داشته است.

این اواخر برای کرونا خیلی بررسی کردیم که چه کاری انجام بدیم که مفید باشد. نهایتا با مشورت و بررسی به این نتیجه رسیدیم که بهزیستی در این شرایط یکی از جاهایی است که تنهای تنهای تنهاست.

فراخوان دادیم، با بنیاد علوی و بنیاد احسان صحبت شد نهایتا تمام تلاش ها به کمک به بهزیستی 13 استان کشور ختم شد. ‌‌

کارگاه تولید ماسک در اراک، تهیه و بسته بندی الکل در گیلان و ارومیه، فعالیت ها در شیراز، سیستان، یاسوج، اردبیل، زنجان، خوزستان، همدان، گرگان و کرمانشاه همه و همه همدلی بالای بچه‌ها را نشان می‌داد که خالصانه سلامتی خود را به خطر می انداختند و بی منت برای کمک به هموطنان محروم خود تلاش می کردند.

در این مدت برایم سوال بود که با اینکه تجربه کار جهادی در بچه های جاد پایین بود چه نیرویی باعث تلاش بالای آن ها و به خط شدن سریع برای کمک رسانی شد؟

‌‌این سوال همراهم بود تا بسته آخر کمک ها را برای بوشهر با همکاری ستاد اجرایی فرمان امام خمینی (ره) فرستادیم، دبیر بوشهرمان خدمت خانواده شهید شاهینی مزاحم شدند و گزارشی از فعالیت ها دادند.‌

موبایلم زنگ خورد با پیش شماره 0917 پاسخ دادم، مردی مسن شروع به احوال پرسی گرمی کرد. نشناختم، بعد از پرسیدن متوجه شدم پدر بزرگوار شهید داریوش شاهینی است ...

خیلی تشکر کرد و من شرمنده از اینکه کمک‌های بسیار اندک ما چقدر این پیرمرد مهربان را خوشحال کرده است. ناگهان داستانی گفت که شوکه شدم، از خوابی گفت که سکوت کردم و اشک‌ها جاری شد. پدر شهید گفتن یکشنبه شهید را بخواب دیده که نوید تلاش های بچه ها و هدیه هایی که کمک شده را داده اند، آقای شاهینی میگفت امروز تماما منتظر بودم خبری از شما بشود که صبح آقای بنایی(دبیر ما در بوشهر) تماس گرفت و ماجرا را گفت.

‌‌امروز متوجه شدم دعای خیر شهید عزیزمان برکت کارمان بوده و بچه ها را به این شکل دورهم جمع کرده است. خدایا به حق نیت های خالص بچه های انقلاب که این روزها هر کدام به نحوی مشغول خدمت رسانی در کوچه پس کوچه های شهرهای این کشور هستند، به حق خون شهدا، این کشور و ملت را از این بیماری منحوس رها بفرما.

آمین ‌‌»

انتهای پیام/
 

منبع: فارس

کلیدواژه: دانشجویان شهید جامعه اسلامی خواب جامعه اسلامی دانشجویان فعالیت ها پدر شهید بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۵۱۰۹۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ماجرای طعم شیرین آخرین دعای کمیل شهید زین الدین

بعد از نماز، دعای کمیل داشتیم. هر یک از بچه ها قسمتی از دعا را می خواندند؛ از جمله آقا مهدی؛ اما حال و هوای او با بقیه فرق می کرد.

به گزارش ایسنا، به نقل از جهان نیوز، بعد از ظهر پنج شنبه بود سر و کله ی آقا مهدی پیدا شد. پایگاه ما در نوار مرزی سردشت بود و مهدی آمد تا از نزدیک، پیشرفت کارها و مسائل مربوط به شناسایی را بررسی کند.

بعد از جلسه، وقت نماز شد. آن شب خود مهدی اذان گفت و نماز جماعت را اقامه کردیم.
بعد از نماز، دعای کمیل داشتیم. هر یک از بچه ها قسمتی از دعا را می خواندند؛ از جمله آقا مهدی؛ اما حال و هوای او با بقیه فرق می کرد.

مهدی با سوز عجیبی دعا می خواند. تمام کسانی که آن شب در جلسه بودند، طعم شیرین آن دعای کمیل را از یاد نخواهند برد. مهدی دعا را در شرایطی خواند که ما زیر پای دشمن قرار داشتیم و از همه طرف مورد تهدید بودیم.

او به حدی گریه کرد که از خود بی خود شده بود. قسمتی از دعا را هم جواد دل آذر خواند.

این دو نفر چنان شوری به پا کرده بودند که همه ضجه می زدند. دعا که تمام شد، مهدی از سنگر بیرون آمد، نگاهی به آسمان انداخت و زیر لب چیزهایی زمزمه کرد. دو روز بعد خبر شهادتش آمد.
برگرفته از کتاب «برف تا برف» مجموعه خاطراتی از شهید مهدی شیخ زین الدین
راوی: عبدالرزاق شیخ زین الدین پدر شهید

دیگر خبرها

  • رونمایی نخستین حلقه مستند روایی معجزه مادری در بوشهر
  • ماجرای طعم شیرین آخرین دعای کمیل شهید زین الدین
  • برگزاری میزگرد پوشش دانشجویان در دانشگاه آزاد اسلامی یاسوج
  • لزوم تحلیل استراتژیک مسئله حجاب و عفاف برای مقابله با بدحجابی/استاد قانون‌گریز راه به‌جایی نمی‌برد
  • خواب عجیب دختر فلسطینی | ببینید
  • آشنایی با یک تاثیر منفی کم خوابی
  • گشت ارشاد تنها راه مقابله با بی‌حجابی عامدانه/ امر به معروف با نگاه از بالا به پایین منجر به بی‌نظمی اجتماعی می‌شود
  • انتشار زندگینامه فرمانده گردان تبوک در «خواب‌های زنگ‌دار»
  • روایتی از زندگی نخستین شهید ترور پس از انقلاب
  • اردوگاه‌های دانش آموزی نیازمند اعتبار و بودجه