Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «رویداد24»
2024-04-25@15:27:04 GMT

همدستی مادر و ۲ دختر در قتل هولناک پدر

تاریخ انتشار: ۱۹ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۵۱۶۱۱۹

همدستی مادر و ۲ دختر در قتل هولناک پدر

رویداد۲۴ قتل پدری توسط دو دختر و همسرش و سپس مثله کردن جسد با اره برقی، توسط آنها خبری تکان‌دهنده ترین خبری بود که می شد در بین ساکنان پایتخت بپیچد و تازه آن موقع بود که همسایه ها فهمیدند در این خانه چه اتفاقاتی در جریان بوده است ....

نگاهش که می کنی، موجودی را می بینی که دستبند دست های ظریفش را به هم گره زده و پشت این چادر کهنه و رنگ و رو رفته و لباس های خاکستری بازداشتگاه، زیبایی و لطافت دخترانه اش رنگ باخته.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

باورت نمی شود این همان دختری است که پدرش را به قتل رسانده و با اره برقی جسدش را مثله کرده، دوست داری که نگاهت کند و بگوید قضیه چیز دیگری است بگوید قتل کار او و خواهرش نیست. صبر می کنی تا خودش شروع کند. اشک توی چشمهای رنگ عسلش حلقه می زند و می گوید: می دانم گناه بزرگی مرتکب شدم.

می دانم هیچ توجیهی برای قتل یک پدر توسط دخترش وجود ندارد اما دیگر تحمل آن زندگی را نداشتم. تحمل رفتار پدرم و حوادث تلخی که از کودکی تا آن روز تجربه کرده بودم. اما قبول دارم که راه اشتباهی را انتخاب کردم. ای کاش در این مدت با فردی آشنا می شدم که مرا بهتر راهنمایی می کرد یا می دانستم سازمان یا مرکزی وجود دارد که دخترانی مانند من می توانند به آنجا پناه ببرند.

حرف‌های تکان‌دهنده میترا

از شکنجه ها و آزار و اذیت روحی و جسمی پدرش می گوید. اینکه حتی در بیست و چهارسالگی هم پدرش او و خواهرش را با کمر بند مورد ضرب و شتم قرار میداده. تحقیر و توهین و تنبیه مداوم و خساست بی نهایت پدر در امور مربوط به دخل و خرج زندگی، خساستی که در ارتباط با زنان غریبه ای که با آنها آشنا می شد تبدیل به دست و دلبازی بی نهایت می شد. اجبار به کار میترا در مغازه تعمیر موبایل بدون آنکه حقوقی به او پرداخت کند.

به دخل و خرج زندگی که می رسد میترا سرش را از خجالت پایین انداخته و می گوید: تو رو خدا در مورد من و مادر و خواهرم بد قضاوت نکنید. در طی این چند سال مادرم برای آنکه بتواند لباس ها و خوراکی هایی که ما دوست داشتیم برای من و خواهرم بخرد از جیب پدرم پول بر می داشت. به نظر شما اگر پدرم به اندازه کافی برای ما خرج می کرد ما حاضر می شدیم دزدی کنیم ؟

بیشتر بخوانید:پیدا شدن جسد یک معلم پس از ۵ روز

من توی مغازه همراه پدرم کار می کردم و می دانید چه رنجی می کشیدم وقتی می دیدم من باید با کفش های پاره زندگی کنم و پدرم پول هایش را صرف خرید گوشی و سفر شمال با زنانی می کرد که با او دوست می شدند؟

یادم می آید وقتی من و خواهرم کوچکتر بودیم به خاطر هر کار اشتباهی که انجام می دادیم ساعت ها در زیر زمین یا بالکن خانه زندانی می شدیم تا اینکه بالاخره پدرم به این نتیجه برسد که این تنبیه برای ما کافی است.

پدرم پایبندی مذهبی و اخلاقی خاصی نداشت و از وقتی من و خواهرم بزرگتر شدیم دیگر از نگاه ها و برخی رفتارهایش در خانه احساس امنیت نمی کردیم. من می دانم که گناه بزرگی مرتکب شدم که جان یک موجود زنده آنهم کسی که پدرم بوده گرفته ام و حاضرم هر مجازاتی را بپذیرم. اما روزی که به این نتیجه رسیدم به زندگی ام که فکر کردم دیدم شهامت فرار از خانه را ندارم ( البته یکبار بعد از ضرب و شتم شدید توسط پدرم با کمربند، فرار کردم ولی وقتی دیدم هیچ پناهگاهی برای من وجود ندارد و شکایت از وی نیز به جایی نمی رسد مجبور شدم به خانه برگردم ).

ترس از کارتن خواب شدن، معتاد شدن و گرفتار شدن به ماجراهایی که دامن دختران فراری از خانه را می گیرد باعث شد دنبال راه حل دیگری بگردم. شاید اگر یک فرد آگاه ، یک مشاور، یک روانشناس سر راهم قرار می گرفت من این راه حل را انتخاب نمی کردم.

بارها از مادرم خواستم از پدرم طلاق بگیرد اما او هم می ترسید از اینکه همین سقف روی سرش را هم ازدست بدهد و یا اینکه بعد از طلاق پدرم برای انتقام جویی صدمه ای به ما بزند وبه همین دلیل فقط از ما می خواست تحمل کنیم! اگر جسد پدرم را بعد از قتل مثله کردیم فقط به خاطر این بود که قصد خارج کردن جسد از خانه را داشتیم و نمی دانستیم چطور باید بدون اینکه همسایه هایمان متوجه شوند این کار را انجام بدهیم. در تمام لحظاتی که با اره مشغول مثله کردن جسد بودم، تنها چیزی که به من قدرت می داد نفرت بود و مرور لحظاتی که پدرم بیرحمانه با کمربند مرا می زد و توجهی به اشکها و التماسهایم نمی کرد. در نهایت قبل از آنکه موفق شویم جسد را از خانه خارج کنیم دستگیر شدیم ....

نظریه کارشناس

با توجه به شرح حالی که مادر میترا از زندگی مشترک و مدارک پزشکی همسرش می دهد می توان پی برد که مقتول از سلامت کامل روان برخوردار نبوده است. اما متاسفانه به دلیل فرهنگ غلط رایج در جامعه ما که گمان می کنند مشکلات روحی فرد بعد از ازدواج حل می شود خانواده مقتول به جای درمان پسرشان او را وادار به ازدواج می کنند و سپس خانواده مادر میترا هم با تکیه به فرهنگ غلط سوختن و ساختن از طلاق دخترشان جلوگیری کرده و خشت اولی كه كج نهاده شد بعد از بیست و چند سال به این مقصد تلخ می رسد.

با مطالعه برخی تحقیقات انجام شده در زمینه همسر کشی، زنی که اقدام به قتل شوهر یا همکاری در قتل وی می نماید (البته به استثنای قتل های ناشی از خیانت زناشویی ) برای مدت طولانی مورد آزار و شکنجه و تحقیر و خیانت قرار داشته است .

شاید اگر میترا و مادر و خواهر کوچکترش در مسیر مشکلات خود با راهنما و مشاوری خیرخواه و دلسوز آشنا می شدند و یا پدر با پذیرش مشکلات روحی و رفتاری خود به روانپزشک مراجعه و اقدام به درمان آسیبهای روحی خود می نمود امروز با این وضعیت تکان دهنده به قتل نمی رسید و پیوند عاطفی میان آنها سقفی می شد روی سر هر چهار نفرشان و خانه ای که اکنون اینگونه ازهم پاشیده ومتلاشی شده است محلی می شد برای تبادل محبت و عشق و آرامش !

آسیبهای روحی و ضعف های روانی اعضای خانواده خود را جدی بگیرید .

حل مشکلات از راه های نامتعارف نه تنها شما را به مقصد مطلوب نمی رساند که بر پیچیدگی معضلات و مشکلاتتان می افزاید .

با اینکه نظام حمایتی و مددکاری قدرتمندی هنوز در جامعه ما برای حمایت از افراد بی سرپرست و بد سرپرست وجود ندارد ولی باز هم هستند مراکز مشاوره و مددکاری که زیر نظر نیروی انتظامی در یازده نقطه از شهر تهران به منظور کاهش آسیب ها و معضلات اجتماعی تحت عنوان «مراکز مشاوره آرامش» نزدیک به پانزده سال است که راه اندازی گردیده و کارشناسان مستقر در این یازده مرکز شنونده ی حرفها و راهنمای شما در حل مشکلات خانوادگی، تربیتی و حقوقیتان هستند و به راحتی از طریق شماره گیری 110می توانید جهت مراجعه به این مراکز كه در حال حاضر در سركلانتریها مستقر هستند ، راهنمایی شوید .

اورژانس اجتماعی 123 چند سالی است به منظور اقدام سریع و حمایت از کودکان و همسران آزاردیده راه اندازی گردیده است و می توانید از طریق تماس با شماره 123 هر گونه همسر آزاری و کودک آزاری در همسایگی خود را به اورژانس اجتماعی بهزیستی گزارش نمایید .

همچنین از طریق تماس با پلیس 110 هرگونه مشاوره ی حقوقی وروانشناسی در زمینه مشکلات خانوادگی به راحتی در اختیار شما شهروندان قرار می گیرد .

- پیش از هر مرجع قانونگذاری و هر مرکز مددکاری، وجدان و اعتقادات مذهبی و اخلاقی هر فرد باید میزانی باشد برای نحوه برخورد وی با سایر اعضای خانواده و اطرافیان همانطور که شکنجه و آزارگری جسمی و روحی افراد گناهی بزرگ محسوب می گردد، قتل نفس نیز به هر علتی که صورت بگیرد اشتباه و راه حلی نادرست برای برطرف ساختن مشکلات زندگی می باشد .

یادمان باشد در مواجهه با مشکلات زندگی با کسانی گفتگو و مشورت کنیم که به آگاهی و دانش و خیرخواهی و بی طرفی اشان ایمان داشته باشیم .

به قلم سروان سمانه مهربانی روانشناس و كارشناس آموزش همگانی پلیس آگاهی پایتخت

لینک کوتاه: کپی در کلیپ بورد کپی لینک خبر های مرتبط

منبع: رویداد24

کلیدواژه: رویداد24 اخبار حوادث قتل خانوادگی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rouydad24.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رویداد24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۵۱۶۱۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

حکم عاملان تعرض به ۲ دختر دانش آموز اعلام شد

۴ پسر شرور که به اتهام آزار و اذیت دو دختر دانش‌آموز محاکمه شده بودند به اعدام و حبس محکوم شدند.

به گزارش مشرق، یک سال قبل دختر ۱۷ ساله‌ای به نام مهتاب به همراه مادرش با مراجعه به پلیس آگاهی مدعی شد از سوی ۴ پسر مورد تعرض قرار گرفته است.

وی در تشریح ماجرا به مأموران گفت: دو هفته قبل در مسیر مدرسه با پسری به نام نیما آشنا شدم و چند روز باهم مکالمه تلفنی داشتیم و او به من ابراز علاقه کرد، بعد از یک هفته هم با هم قرار گذاشتیم تا همدیگر را ببینیم. من هم برای اینکه تنها نباشم با دوستم نسرین به سر قرار رفتم. نیما هم با برادر، پسرعمو و یکی از دوستانش به نام شهرام سر قرار آمد، آنها ما را سوار خودروی‌شان کردند و به بهانه تفریح و گشت وگذار در خارج از شهر ما را به بیابان‌های ورامین بردند. وقتی به آنجا رسیدیم ناگهان حس بدی پیدا کردم چون آنجا محلی برای تفریح نبود، از نیما خواستم تا برگردیم اما آنها بدون توجه به اعتراض من و دوستم به ما حمله کرده و به زور به ما تعرض کردند، بعد هم ما را در نزدیکی خانه‌مان از ماشین پیاده کردند. وقتی وارد خانه شدم آن‌قدر وضعیت پریشانی داشتم که مادرم خیلی سریع با دیدن من متوجه شد اتفاقی برایم افتاده است. من هم موضوع را برایش تعریف کردم و تصمیم گرفتیم از آنها شکایت کنیم. البته نسرین به خاطر ترس از اینکه خانواده‌اش متوجه موضوع نشوند شکایت نکرد.

با ثبت این شکایت، مأموران ۴ پسر جوان را ردیابی و بازداشت کردند.

پس از بازداشت متهمان، نسرین هم با مراجعه به پلیس آگاهی از ۴ متهم شکایت کرد.در ادامه دو شاکی پرونده با دستور قضایی به پزشکی قانونی فرستاده شدند و کارشناسان این سازمان پس از معاینه و بررسی آثار ضرب و شتم، تعرض به دو دختر جوان را تأیید کردند.

با تکمیل تحقیقات برای ۴ متهم پرونده کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۵ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در دادگاه چه گذشت

در ابتدای این جلسه مهتاب به جایگاه رفت و گفت: اعتماد بی‌جای من باعث شد تا زندگی خودم و دوستم نابود شود. ما در آن بیابان التماس می‌کردیم و اشک می‌ریختیم اما نیما و آن ۳ نفر بدون توجه به التماس و گریه‌های ما به طرز وحشیانه‌ای کتک‌مان زدند و تعرض کردند. از آن روز به بعد یک لحظه آرامش ندارم و به لحاظ روانی آسیب زیادی دیده‌ام. به همین خاطر حاضر نیستم آنها را ببخشم و برای آنها درخواست اشد مجازات دارم.

پس از آن نسرین به جایگاه رفت و درحالی که اشک می‌ریخت، گفت: همه واقعیت را مهتاب گفت اما من فقط این را می‌گویم که این ۴ نفر کاری کردند که از ترسم نمی‌خواستم به خانه‌مان برگردم و در نهایت هم به خاطر عواقب این موضوع واقعیت را به خانواده‌ام نگفتم. حتی از ترس اینکه آنها دوباره آزارم دهند یا خانواده‌ام پی به این ماجرا ببرند، تصمیم گرفتم شکایت نکنم تا اینکه متوجه شدم آنها دستگیر شده‌اند و بعد شکایت کردم. حالا هم نه رضایت می‌دهم و نه می‌بخشم و درخواست حکم اعدام برای متهمان دارم.

سپس ۳ متهم یک به یک به جایگاه رفتند و اتهام تجاوز به عنف را نپذیرفتند و ادعا کردند که با ۲ شاکی پرونده دوست بودند و رابطه با میل و خواسته دوطرف صورت گرفته بود.

شهرام ۱۷ ساله هم که از کانون اصلاح و تربیت به دادگاه منتقل شده بود، اتهامش را نپذیرفت و مدعی شد مهتاب و دوستش را آزار نداده است.

در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و با توجه به مدرک‌های موجود در پرونده، گزارش‌های کارشناسان پزشکی قانونی و پلیس، دو برادر و پسر عموی‌شان را به اعدام محکوم کردند و از آنجا که شهرام در زمان ارتکاب جرم زیر سن ۱۸ سالگی بوده، به ۵ سال حبس محکوم شد.

منبع: روزنامه ایران

دیگر خبرها

  • پیرترین پدر و مادر‌ها کدام استان زندگی می‌کنند؟
  • لحظه هولناک تخریب یک خانه در اصفهان بر اثر بارندگی شدید (فیلم)
  • فیلم لحظه هولناک تخریب کامل یک خانه در اصفهان توسط باران!
  • لحظه هولناک ریزش خانه قدیمی در زواره اصفهان بر اثر بارندگی (فیلم)
  • حکم عاملان تعرض به ۲ دختر دانش آموز اعلام شد
  • قتل هولناک پدر به دست دختر جوان | همکاری ۲ پسر در اجرای نقشه قتل | متهم: پدرم با زندگی من در خانه مجردی مخالف بود!
  • آرتتا: پوچ جای پدرم است، از او درس زندگی می‌گیرم
  • تکریم فرزندان مستقل بهزیستی در البرز
  • سندروم مسئله با پدر در کمین دختران
  • مادر و دختر قاچاقچی ارز در شیراز، نقره داغ شدند