استرس؛ عامل خشونتهای خانوادگی در روزهای کرونایی
تاریخ انتشار: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۹۸۸۶۱۴
ایسنا/مازندران یک روانشناس با بیان اینکه استرس در خانواده عامل اصلی خشونتهای خانوادگی در روزهای کرونایی محسوب میشود، گفت: براساس تعریف سازمان بهداشت جهانی خشونتهای خانگی را میتوانیم نوعی از خشونت در نظر بگیریم که دعوایی بین افراد خانواده رخ میدهد که با توجه به شرایط حال حاضر خشونتهای خانوادگی یک امر رایج بوده و ممکن است خانوادهها با یک سری مسائلی روبرو شوند که خشونتهای درونی را در پی داشته باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
علیاصغر حسینزاده در گفتوگو با ایسنا با اشاره به اینکه یکی از عوامل مستعد خشونتهای خانوادهها استرس بوده است، اظهار کرد: استرس افراد میتواند به اشکال مختلفی صورت گیرد و از چند جنبه مورد تحلیل واقع شوند.
وی با بیان اینکه استرس، خسارتهای ناشی از حوادث یا بحرانهای مختلف است، تصریح کرد: در شرایط بحرانی آسیب و خسارتی به فرد زده میشود، ممکن است آن فرد این آسیبها را فاجعه انگاری در نظر بگیرد که همین امر در بحث بیماری کرونا که الان شاهد آن هستیم، بسیار مشهود است چراکه بعضی از افراد، در این شرایط منابع مالی و حتی سلامت خود را در اثر ابتلا به کرونا از دست دادند.
این روانشناس با اشاره به اینکه استرس میتواند یک تهدید باشد، خاطرنشان کرد: احتمال دارد شرایط بحرانی کرونا منابع مالی یا جسمانی فرد را در آینده آسیب بزند و ممکن است استرس برای بعضی از افراد هم جنبه چالشی داشته باشد تا قابلیتهای خود را بروز دهند.
حسینزاده گفت: در ایام بحران کرونایی بیشتر باید به دنبال آن باشیم تا شرایط قرنطینه و محدودیتهایی که ایجاد شده را به عنوان یک فرصت در نظر بگیریم اما افراد میتوانند بر اساس اتفاقات پیش آمده ارزیابیهای گوناگونی در این خصوص داشته باشند.
وی تاکید کرد: معمولاً در شرایط استرس چند نوع ارزیابی داریم که اولین نوع آن ارزیابی اولیه است یعنی اتفاقات یا رویدادی که برای ما رخ میدهد باید ارزیابی شوند که آیا این رویدادها برای ما تهدید کننده هست یا خیر بنابراین افرادی که از توانایی خود ارزیابی منفی دارند بیشتر در معرض استرس قرار می گیرند که این امر میتواند تبعات سنگینتری برای فرد داشته باشد و برعکس افرادی که در رویداد های زندگی خود در مقابله با هر اتفاقی ارزیابی مثبتی داشته باشند معمولا در ارتباط با هیجانات خود کنترل و مدیریت بیشتری خواهند داشت.
اصلاح سبک زندگی عامل موثر در کنترل استرس
این روانشناس اصلاح سبک زندگی را عامل موثر در کنترل استرس دانست و افزود: اگر سبک زندگی از رویدادهای منفی خوشبینانه تلقی شود ممکن است تاثیر بسزایی در توانایی فرد در مقابله با استرس داشته باشد بنابراین افراد باید یک راهبرد موثری در شرایط تنشزا ایجاد کرده و از این جهت شرایط را برای خود قابل تامل کنند تا تبعات و آسیب کمتری به آنها برسد.
حسینزاده با اشاره به اینکه معمولاً استرس خانمها نسبت به آقایان بیشتر است و زوجین یا والدینی که دچار استرس بیش از حد شوند مستعد خشونتهای خانوادگی میشوند، گفت: در حین استرس والدین ممکن است بدرفتاریهایی رخ دهد که بعد جسمانی و روانی کودک تحت تاثیر آن قرار بگیرد.
وی خاطرنشان کرد: کسانی که در کنار خانواده زندگی میکنند یکسری نیازهای ذاتی دارند که باید این نیازها برآورده شود و اگر این انتظارات و نیازها در شرایط بحرانی برآورده نشود ممکن است فشار مضاعف به کسی وارد شود که تامین کننده آن نیازها است.
این روانشناس ادامه داد: کسی که نیازهای خانواده را تامین میکند اگر برآورده کردن نیازهای مجموعه برایش امکانپذیر نباشد اقدام به خشونت علیه خود یا دیگران کرده و با اشکال مختلف این خشونتها را نشان میدهد.
حسینزاده تصریح کرد: ممکن است با خودکشی فرد مورد همراه باشد و بر همین اساس تحقیقات نشان میدهد کودکان با رفتار والدین دچار استرس میشوند و خانواده با رفتارهای خشونت آمیز خود در حقیقت مسیری را برای سرنوشت رفتار آینده کودک باز خواهد کرد.
وی افزود: آمارها نشان میدهد اکثر کشورهای آمریکایی، اروپایی، استرالیا چین و سایر کشورها که درگیر بحران بیماری کرونا هستند اختلافات خانوادگی نیز افزایش پیدا کرده در صورتیکه اختلافهای درونی خانوادهها قبل از بحران کرونا وجود داشت اما در این شرایط کرونایی اختلافات خانوادگی به مثابه آتشفشانی بوده که دوباره فوران کرده است چراکه بعضی از والدین آگاهیهای لازم را در این زمینه ندارند و نمیدانند چطور در ارتباط با همسر و فرزند خود عمل کنند بنابراین اگر حریم خصوصی بین خانوادهها رعایت نشود و زندگی یکنواختی در بین آنها شکل گیرد، همین یکنواختی در آینده مشکل ساز خواهد شد.
این روانشناس با اشاره به اینکه عموماً قشرهای پایین جامعه از لحاظ جمعیتی حجم بیشتری را تشکیل میدهند، گفت: با توجه به شیوع ویروس کرونا مسائل شغلی و درآمدی مردم یکی از عوامل عمده استرس در جامعه است که اگر در این شرایط کارگر روزمزد درآمدی نداشته باشد استرس بر او تحمیل میشود که تبعات سنگینی برای او و خانواده اش دارد.
راهکارهای کنترل استرس و خشونتهای خانوادگی
حسینزاده استفاده از شبکههای اجتماعی برای پر کردن خلاء اوقات فراغت خانواده را یکی از عوامل کاهش استرس دانست و گفت: تا جایی که امکان دارد خانوادهها بین تقاضای شرایط عادی و تقاضای شرایط بحرانی تبعیض قائل شوند و به نوعی تقاضای خود را در شرایط بحرانی از خانواده کاهش دهند.
وی یادآور شد: استفاده از همه ظرفیتهای خانواده برای فعالیتهای مشترک، استفاده از سرمایههای روانشناختی، نگاه فرصت طلبانه در کنار خانواده و داشتن امید در شرایط بحرانی، تابآوری در شرایط بحرانی و افزایش خودکارآمدی خانوادهها در برابر بحران، حمایتهای اجتماعی و مالی از سوی نهادهای دستاندرکار نیز از عواملی هستند که میتوانند در کاهش استرس افراد اثر گذار باشند.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: استانی اجتماعی کرونایی خشونت های خانوادگی شرایط بحرانی خانواده ها حسین زاده خشونت ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۹۸۸۶۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ظلمی به نام تنبیه بدنی
پرخاش و خشونت در مدارس که ابعاد مختلفی دارد از جنبههای بیتوجهی بهحقوق کودکان و نوجوانان است و این خشونت فقط با تنبیه بدنی نمود پیدا نمیکند و برخی رفتارها و گفتارها که منجر بهتحقیر و نادیده گرفتن دانشآموزان میشود اثرات نامطلوبی خواهد داشت. - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، گاه ویدئوهایی از تنبیه بدنی دانشآموزان توسط معلم در شبکههای اجتماعی منتشر میشود. معلمی که یک دانشآموز را در «مدرسه غیرانتفاعی البرز درخورموج بوشهر» مورد ضربوشتم قرار میدهد و یا دانشآموز دیگری در بیلند گناباد بهدلیل خشونت فیزیکی معلم دچار شکستگی پا میشود. کمی پیش از آنهم شدت خشونت یک معلم باعث آسیب به کبد و طحال یک دانشآموز کوهدشتی میشود. معلمی نیز در روستای گچی شیراز یکی از دانشآموزان را کتک میزند... سال گذشته دهها خبر ازایندست منتشرشدهاند، بااینحال چنین اتفاقاتی در مدارس پرتکرار نیست اما پرخاش و خشونت در مدارس که ابعاد مختلفی را برای آن میتوان برشمرد یکی از جنبههای بیتوجهی بهحقوق کودکان و نوجوانان است و صدالبته که این خشونت فقط با تنبیه بدنی نمود پیدا نمیکند و برخی رفتارها و گفتارها که منجر بهتحقیر و نادیده گرفتن دانشآموزان میشود اثرات نامطلوبی خواهد داشت و این موارد انتقادهایی را متوجه نقصهای موجود در سیستم آموزشیِ کشور کرده است.
باوجود آشنایی عموم مردم با حقوحقوق کودکان و نوجوانان که بیشتر محصول پیشرفت وسایل ارتباطجمعی و حضور افراد در شبکههای اجتماعی است و تأکید مسئولان آموزشوپرورش بر ممنوعیت تنبیه بدنی؛ چرا همچنان برخی معلمان به دانشآموزان برچسب میزنند و با یادآوری ناتوانی در یادگیری موجب تحقیر آنان شده و سلامت و بهداشت روانیشان را عامدانه و غیرعامدانه نادیده میگیرند؟
پیش از یافتن پاسخی برای این پرسش باید اشاره کرد که آستانه آسیبپذیری کودکان و نوجوانان بسیار پایینتر از بزرگسالان است و در قیاس با بزرگسالان، بلوغ عاطفی و توانایی جسمی کمتری برای هرگونه واکنش دفاعی دارند و این باعث میشود صدمات جسمی، ذهنی و عاطفی؛ آسیب بیشتری به آنها وارد کند. ازاینرو هرگونه خشونت در محیط مدرسه، اثرات جبرانناپذیری دارد.
کاهش آستانه تحمل و تابآوری جامعه
طی سالیان اخیر بارها رسانهها، کارشناسان مسائل آموزشی و بهویژه روانشناسان، از تأثیر مخرب تنبیه و خشونت سخن گفتهاند، اما آنطور که بهروز موثقی در قامت روانشناس مطرح میکند، «ریشه بسیاری از پرخاشگریها و خشونتهای کلامی در بطن جامعه و در نهاد خانواده است و طبیعتا سیستم آموزشی هم مستقیما با جامعه در ارتباط است و نمیتوان معلمان و دانشآموزان را از این چرخه جدا کرد و از معلمها خواست تا با اعصاب و روانی آرام و آسوده بهکار تعلیم و تربیت دانشآموزانشان مشغول شوند. آستانه تحمل و تابآوری مردم تا حد قابلتوجهی به دلیل مشکلات اقتصادی و ناتوانی در گفت وگو با یکدیگر برای حل مسائل کاهشیافته و در بسیاری موارد تنشهای نهچندان جدی نیز میتواند به منازعات جدی منتهی شود.»
این روانشناس، عدم رعایت شأن و منزلت معلمی و حقوق و مزایای پایین را از دیگری مواردی میداند که در توجیه رفتار غلط برخی معلمان مطرح میشود، و در این زمینه میگوید: «معلمان در وضعیت رفاهی مناسبی نیستند و بسیاری از آنها برای گذران زندگی باید علاوه بر معلمی به حرفه یا حتی حرفههای دیگری هم مشغول باشند. در چنین شرایطی فرصت کافی برای خودسازی و کسب آرامش ندارند و همین مسئله باعث میشود که گاهی دست به رفتارهای غیرقابلتوجیه بزنند.»
موثقی در توضیح سویه دیگر این ماجرا به تضعیف اخلاق اشارهکرده و میگوید: «گاه دانشآموزان هم در برخورد با معلمانشان رفتارهایی نامتعارف دارند که نشاندهنده تضعیف اخلاق است و ازآنجاکه در فضای حاکم بر جامعه، آستانه تحمل افراد پایین آمده و همچنین ازآنجاکه حتی معلمان هم برای برخورد اصولی با دانشآموزان، آموزشهای کافی نمیبینند، تنبیه بدنی و یا انواع دیگر خشونت بهعنوان راهحل انتخاب میشود. این در حالی است که مجازاتهای پیشبینیشده برای تنبیه دانشآموزان خاطی در مدارس شامل تذکر، احضار والدین، اخطار شفاهی در حضور دانشآموزان، تغییر کلاس، اخطار کتبی، اخراج موقت و انتقال به مدرسه دیگر است. خود این مجازاتها گرچه پیشرفتهتر از تنبیه بدنی به نظر میرسند، اما دستکم در برخی از آنها به آسیب روحی احتمالی که متوجه دانشآموز است توجه چندانی نشده است.»
درگذشته بیشترین تمرکز معلمان در مدارس بر خشونت فیزیکی و تنبیه بدنی معطوف بود، شاید یکی از اصلیترین دلایلی که هنوز در نظام آموزشی، دانشآموزان با این موارد مواجهاند، همین ریشه قدیمی باشد که حتی در ادبیات کلاسیک نیز بازتاب داشته است. فارغ از ریشههای تنبیه در آموزش سنتی، از زمان ورود نظام آموزشی مدرن به ایران نزدیک به یک صد سال میگذرد و در این نظام مدرن، چند دههای است که چنین مواردی، بهکلی منع شده است. علی دهقانی، کارشناس آموزش دراینباره بیان میکند: ««تنبیه بدنی» و خشونت کلامی در مدارس نباید بهعنوان «تنبیه رسمی» جایی داشته باشد و معلمینی که با دانشآموزان خود اینگونه رفتار میکنند، در نخستین گام، مقررات حرفهای را زیر پا میگذارند. معلمان باید روش درست زندگی کردن را به کودکان آموزش بدهند، نه اینکه رفتارهای ناصحیح و خشونت را به آنها انتقال دهند. بیتردید کودکانی که در مدرسه خشونت را از معلم میآموزند، همین آموزه را با خود بهجامعه میآورند.»
این کارشناس در ادامه بیان میکند: «مطابق آییننامه انضباطی نظام آموزشوپرورش، تنبیه بدنی دانشآموزان در مدارس ممنوع است. البته ما نمیتوانیم صرفا بخشنامه و آییننامه صادر کنیم و بگوییم از امروز بهبعد هیچ نوعی از خشونت در مدارس اعمال نشود آنهم بدون اینکه به معلم آموزش داده باشیم که بیان برخی کلمات و زدن برچسب ناتوانی به کودک هم خشونت محسوب میشود. در شبکه ارتباطی مدارس، معلمان با یکدیگر و مدیر با معلمان و آنها با دانشآموزان در ارتباط هستند و اگر آگاهی لازم وجود نداشته باشد، ممکن است رفتارها و جملاتی بهکار برود که مصداق خشونت است اما چون همانند تنبیه بدنی نیست، خیلی حساسیت نسبت به آن وجود ندارد.»
خشونت کلامی بهاندازه خشونت فیزیکی آسیبزاست
عمدتاً در نظام آموزشی ما به خشونت کلامی اهمیتی داده نشده و چندان جدی تلقی نمیشود. دهقانی با اشاره به این موضوع مطرح میکند: «خشم یک هیجان کاملا طبیعی است که در تمام انسانها وجود دارد و اصولا نمیتوانیم هیچ فردی را پیدا کنیم که اظهار کند تاکنون خشمگین نشده است. ما ابتدا باید خشم را بهعنوان یک احساس و یک هیجان بپذیریم، ولی اگر این خشم تبدیل به پرخاشگری وخشونت شد و آسیبزا بود، باید به آن توجه روانشناختی کرد. ما باید مصادیق خشونت را بشناسیم. سالیان درازی ما نهتنها مصادیق خشونت را نمیشناختیم، بلکه خشونت را فقط کتککاری و درگیری فیزیکی میدانستیم. اما اکنون خشونت بُعد وسیعتری پیداکرده و ناسزا، دشنام، رفتارهای قلدرمابانه و دادوفریاد از مصادیق همان خشونت کلامی است. این نیاز به شناسایی و آگاهی داشتن از انواع خشونت دارد. باید آثار مخرب را در انواع خشونتها بدانیم و با دیدگاه جدیتری به این مسئله نگاه کنیم که این خشونتهای کلامی نیز به همان اندازه آسیبزاست. و چهبسا به دلیل نادیده گرفته شدن، خشونتهای کلامی میتواند تأثیرات منفی طولانیتری هم داشته باشند. بهاینترتیب باید آموزشهایی (هرچند کوچک) را برای والدین و مربیان داشته باشیم از این بابت که مشخصا به آنها گوشزد کنیم که خشونت به چه معناست و همچنین کودکآزاری و انواع آن را با ذکر مثالهای عینی معرفی کنیم و از پیامدهای منفی آن بر سرنوشت کودک آگاهیرسانی کنیم که در پیشگیری از اعمال خشونت بسیار تأثیرگذار خواهد بود. این اطلاعرسانی برای مدارس، مراکز آموزشی و تربیتی و اقشار مختلف جامعه میتواند تأثیرگذار باشد و درنهایت باید گفت ما تنها میتوانیم با ارتقاء دانش و آگاهیمان شرایط رفتاری بهتری در عرصه تربیت و فرزندپروری مهیاسازیم.»
این کارشناس آموزش تأکید میکند: «باید معلمان را از آسیبها و آثار مخربی که میتواند تمام ابعاد شخصیتی کودکان را درگیر کند، آگاه کنیم. در اینجا نقش روانشناسان برای آگاهیدهی به والدین و معلمان میتواند مثبت باشد. علیالخصوص در این مورد که کودکان وقتی تحت خشونت قرار میگیرند، چون پروسه رشد و تکامل آنها دچار اختلال میشود، اختلالاتی در یادگیری و احساسات آنها نیز به وجود میآید. علاوه بر این دچار مشکلات جسمانی، رفتاری و اجتماعی هم میشوند. از سوی دیگر، کودکان و نوجوانان نحوه رفتار معلم را فراگرفته و مجوز استفاده آنها را به خود میدهند. مطالعاتی در رابطه با کودکان نشان داده که آنها بهطور مستقیم زمانیکه مشاهده میکنند، الگوگیری کرده و آن را به ذخیره الگوهای رفتاری خویش میافزایند. این پرسش که مشاهدههای روزانه چه تأثیراتی برای دانشآموزان دارد، بحث بسیار تازه ولی ناخوشایندی را باز میکند، و آن اینکه مشاهده اینگونه مسائل ما را وارد پدیده حساسیتزدایی میکند. اینکه خشونت حساسیت خودش را از دست بدهد و رفتارهای اینچنینی طبیعی و قابلقبول شود، بسیار میتواند مخربتر و آسیبزاتر باشد؛ زیرا تأثیرات آن بیشتر است. پدیده بعدی اعتمادزدایی است. اینکه کودکان برای داشتن احساس امنیت نیاز به حمایت دارند تا پایههای اعتمادسازی برای ایجاد ارتباطات شکل گیرد و اگر این فرآیند به دلایلی اثربخش نباشد، کودکان دچار مشکلاتی از قبیل پرخاشگری میشوند.»
این کارشناس آموزشی تصریح میکند: «در حال حاضر تنبیه و مجازات بدنی بهعنوان یکی از اشکال خشونت رایج در مدارس در همه نقاط ایران بهصورت همسان وجود ندارد. مناطقی و مدارسی هستند که در آنها مجازات بدنی هنوز هم گاه اعمال میشود و درجاهایی هم این پدیده بسیار نادر است. بهصورت کلی شاید بتوان گفت در مناطق توسعهنیافته و محلات تهیدست شهری مواردی از اینروش مجازات مشاهده میشود بدون آنکه فراگیر و دائمی باشد و شامل همه دستاندرکاران آموزشی شود. در مناطق توسعهنیافته یا محلات تهیدستان، مادران و پدرانِ کودکان، نظارت کمتری بر رفتار کارکنان آموزشوپرورش دارند و ارتباط آنها با مدرسه ضعیف است و همین سبب میشود که اعتراض به خشونت علیه دانشآموزان از دامنه کمتری برخوردار باشد. در نقاطی که طبقات متوسط و مرفه ساکن هستند اما مسئله تنبیه بدنی کمتر رواج دارد.»
نحوه گزینش معلمان اشکال دارد
کیوان اسفندیار، معلم دوره دوم مقطع متوسطه، موضوع رفتار نادرست برخی معلمان بادانش آموزان را ناشی از ناآگاهی آنان دانسته و تأکید میکند: «بعضا نحوه گزینش معلمان نیز اشکال دارد. گزینش پیش از ورود به سیستم حیاتی آموزشوپرورش بسیار مهم است، اما معمولا با حساسیت بالا این سنجش و ارزیابی انجام نمیپذیرد، درحالیکه فرد باید صلاحیت کار کردن با دانشآموزان را داشته باشد و از جنبه سلامت روان آزموده شود. طبیعتا هر شخصی بهصرف داشتن مدرک تحصیلی، توانایی تدریس و کنترل کلاس را ندارد.»
این معلم بیان میکند: «آموزگاران نقش بزرگی در آینده دانشآموزان دارند و هیچ آرامشی در زندگی خود ندارند. اغلب معلمان دو یا سه شغله هستند. معلمانی که باید ساعات تدریسشان محدود باشد، تا انرژی و تحمل فکری لازم را داشته باشند با انواع شغلها و یا ساعت تدریس بسیار بالا، سعی در برآورده کردن نیازهای اولیه زندگی خوددارند و در مواردی کنترل خود را ازدستداده و خطایی مرتکب میشوند که نه درشأن خودشان هست و نه در شأن دانشآموزان و کلاس درس.»
اسفندیار، تراکم بالای کلاسی را در تشدید تنش میان معلم و دانشآموز مؤثر خوانده و میگوید: «جمعیت بسیار زیاد در هر کلاس و ادغام کلاسها برای کاهش هزینه اقتصادی خسارتبار است. برای مثال دو کلاس 18 نفره در اکثر مناطق پرجمعیت به یک کلاس 36 نفره تبدیل میشود. بدون توجه به اینکه کیفیت تدریس کاهش مییابد و کنترل کلاس دشوار خواهد بود. طبیعتا در این شرایط معلم در طول سال تحصیلی متحمل فشارعصبی شده و ممکن است کنترل خود را از دست بدهد و به دانشآموز پرخاش کند. حتی والدین نیز ممکن است گاهی خشمگین شده و با فرزندشان رفتار تندی داشته باشند. حالا تصور کنید معلم چگونه میتواند 36 دانشآموز را در یک کلاس کنترل کرده و خشمگین هم نشود. از طرفی برخی دانشآموزان به تنبیه بدنی از سوی خانواده عادت دارند و بهسختی میتوان در یک کلاس درس شلوغ اینها را کنترل کرد. اگرچه این مسئله، تنبیه بدنی در مدرسه را ابدا توجیه نمیکند؛ اما باید بدانیم که معلم هم یک انسان است. قدرت و توانایی محدودی دارد. این حجم از مشکلات باعث میشود، کنترل خود را از دست بدهد.»
منبع: رسالت
انتهای پیام/