Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرنگار مهر کرونا که آمد خیلی از مشکلات جدید سر برآورد قرنطینه، بسته شدن کاسبی‌ها، مشکلات اقتصادی، دوری از اقوام و آشنایان ولی با همه این مشکلات جامعه با انسانهای جدیدی آشنا شد که برای یاری رساندن به انسانها هیچ مرزی را نمی شناسند.

پای صحبت‌هایش که می نشینیم و به حرفهایش گوش میدهم، به حرکت دستهایش که مخصوص مردمان شبه قاره نگاه می‌کنم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حتی اسم بعضی از گروههایی را که با آنها مشغول کمک رسانی بوده به خاطر ندارد، از تلاشهایش که می شنوم تعجب می‌کنم چرا اینقدر تلاش می‌کند پاسخ را لابه‌لای حرفهایش پیدا می‌کنم: زمانی که من در قم هیچ چیز نداشتم حضرت معصومه (س) مرا فراموش نکرد من چگونه الان حضرت معصومه (س) و مردمش را فراموش کنم؟

نامش ایاز حسین است و ۲۴ ساله. اهل کشور پاکستان، طلبه جامعه المصطقی العالمیه (ص) و مشغول به تحصیل در رشته معارف اسلام. چند وقتی است که به گروه‌های جهادی پیوسته است و به کمک نیازمندانی می‌شتابد که این روزها تعدادشان زیاد هم شده است. طریقه آشنا شدن و پیوستن به این فعالیت‌ها در ایام کرونا را این چنین تعریف می‌کند: روز اولی که شنیدم بیماری کرونا در قم شیوع پیدا کرده است بسیار متعجب شدم، چرا که قم شهری هست که نه در مرز قرار دارد و نه هواپیمایی به آن می‌آید، همه چیز تعطیل شد و اکثر دوستانم به من گفتند برگردیم کشور خودمان اما من در جوابشان گفتم من زمانی که به قم آمدم هیچی نداشتم، حتی مدرک اقامتی هم نداشتم حضرت معصومه (س) مرا رها نکرد حال که مردم شهر حضرت بی بی کمک نیاز دارند چطور آنها را رها کنم و برگردم کشورم.

ایاز ۴ سال پیش به ایران آمده است و یکسال به صورت آزاد مشغول تحصیل دروس طلبگی بوده است. در آن زمان‌ها او طلبه رسمی محسوب نمی‌شده است تا اینکه بعد از مدتی در امتحان ورودی المصطفی شرکت کرده است و به صورت طلبه رسمی در آمده است.

ایاز سیر کارهایش تا امروز را این‌گونه می‌گوید: من ابتدا از خوابگاه محل تحصیلم شروع کردم، کارهایی مثل پخش میوه و یا ضد عفونی محیط با من و بعضی دوستان دیگر بود. روزی یکی از بچه‌ها پرسید تو چرا اینکارها را انجام می‌دهی، اینجا که برای خودش مسئول دارد؟ من پاسخ دادم این وظیفه فقط مربوط به من نیست هر کس در عالم از مسلمانان، شیعه و سنی مشکلی دارد، وظیفه ماست که به یاری‌اش بشتابیم. بعد از آن من با جایی که قبلاً هم همکاری کرده بودم به اسم قرارگاه اربعین مرتبط شدم، من قبلاً در همین هئیت وظیفه خدمت رسانی به زائران اربعین در مصلای قدس را به عهده داشتم، قرارگاه اربعین در جریان پیاده‌روی اربعین توفیق خدمت رسانی به ۱۳۵ هزار نفر از زائران اربعین داشت که از کشورهای پاکستان، هندوستان، تایلند و افغانستان به قصد شرکت در پیاده روی اربعین به قم آمده بودند. ما غیر از اسکان، وظیفه تهیه سه وعده غذا برای آنها را نیز به عهده داشتیم و من مسئول خدمت رسانی به بخش زائران پاکستان بودم. قرارگاه اربعین تصمیم به فعالیت در ایام کرونا گرفت و در زمینه کمک به پزشکان و مریضان در بیمارستان شهید بهشتی، تهیه بسته‌های غذایی و بهداشتی بین نیازمندان فعالیت می‌کرد، من هم به مدت ۱۰-۱۵ روز در بیمارستان شهید بهشتی مشغول کمک کردن بودم. ما در آنجا وظیفه تهیه آب میوه برای پزشکان و مریض‌ها را به عهده داشتیم.

ایاز ادامه می‌دهد: محل دیگری که در آن فعالیت کردم خوابگاهی مربوط به طلاب پاکستان بود که با شروع کرونا مشکلات زیادی برای آنها پیش آمده بود من تلاش کردم با پیدا کردن خیرین از داخل و خارج ایران برای آنها بسته‌های بهداشتی و مواد غذایی تهیه کنم که با کمک خداوند این مشکل نیز بر طرف شد بخش طلبه‌های غیر رسمی در قم با مشکلات روبرو هستند مخصوصاً در ایام کرونا چون بیشترین کمکی که به آنها می‌شود از طرف دفتر مراجع بود و وقتی همه قم بسته شد آنها از بخش مهمی از کمک‌ها محروم شدند. من برای جذب و سازماندهی کمک‌ها؛ هئیتی را با نام سیده معصومه تاسیس کردم و با همکاری آقای هاشم زاده تعداد ۲۵۰ بسته مواد غذایی برای ماه رمضان تهیه شد و به همراه بلیطهای مخصوص نان توزیع گردید. تعداد ۱۲۰ گونی آرد هم تهیه کردیم و آنرا به ۲۳۰ خانواده دادیم.

موتور ایاز این روزها در قم بین جهادی‌ها مشهور شده است. از این سر شهر به آن سر شهر با کمک‌هایی که با زحمت تهیه کرده است: برای رساندن بسته‌های غذایی و بهداشتی نیازمند وسیله بودم و خودم هم وسیله‌ای نداشتم برای همین از یکی از دوستانم درخواست کردم تا موتورسیکلت خودش را به من قرض بدهد تا از آن برای رساندن بسته‌ها استفاده کنم.

ایاز می‌گوید مادرش خیلی اصرار به بازگشت او داشته است: "از این جهت نگران بود که بیماری کرونا در قم شیوع پیدا کرده و از طرفی من در قم کسی را ندارم، مادرم نگران این بود که اگر من مریض شوم کسی نیست که از من مراقبت کند. من در ابتدا به مادرم می گفتم انشالله مشکلی بوجود نمی‌آید زمانی که اصرار مادرم بیشتر شد به مادرم گفتم من سوالی از شما دارم، زمانی که قاسم سلیمانی شهید شد؛ او در عراق و سوریه مشغول جنگیدن بود. آیا مادر قاسم سلیمانی این درخواست را مطرح کرد که من پسر خودم را می‌خواهم آیا خواهرش این درخواست را مطرح کرد؟ قاسم سلیمانی را شهید کردند. قاسم سلیمانی چه هدفی داشت و چرا شهید شد؟ آیا همین هدف را نداشت که امام زمان را راضی کند؟ من بیشتر از یک ساعت با مادرم صحبت کردم و به مادرم گفتم انشالله برای من اتفاقی نمی‌افتد من اینجا هستم کنار حضرت معصومه (س) و مشغول خدمت‌ام. مادرم بعد از شنیدن حرفهایم راضی شد و برای من خیلی دعا کرد و من الان سلامتی خودم را از دعای مادرم میدانم.

این طلبه پاکستانی از وجود هیئتی با حضور پاکستانی‌های دیگر خبر می‌دهد که این روزها مشغول کارهایی مثل تقسیم بسته‌های مواد عذایی و ضد عفونی معابر و اماکن هستند.

از او می‌پرسم که مردم وقتی متوجه پاکستانی بودن تو می‌شوند چه واکنشی نشان می‌دهد. ایاز می‌گوید یک بار کسی از او سوال کرده است که تو که پاکستانی هستی اینجا چه کار می‌کنی و ایاز اینگونه جوابش را داده است: پرسید در شرایطی که الان ایرانی‌ها هم ترسیده‌اند شما چرا اینجا مشغول کمک هستید؟ پاسخ دادم روز قیامت خدا از بندگانش می‌پرسد که برای من چه کاری انجام دادید؟ عده‌ای جواب می دهند نماز خواندیم و روزه گرفتیم. خدا پاسخ می‌دهد که این را برای خودتان انجام داده‌اید اگر انجام دادید بهشت می روید و اگر انجام ندادید جهنم می‌روید. ولی یک نفر بلند می‌شود و جواب می‌دهد من به مردم کمک کردم، من به مردم غذا دادم، خدا می‌گوید من اینکار را دوست دارم و این کار برای من انجام شده. کاری را که خدا دوست دارد امام زمان هم دوست دارد و من این کار را به این دلیل انجام داده‌ام که امام من از این کار راضی بشود و از من خوشحال شود.اولین جایی که مریضی شروع شد قم بود و اولین جایی که مریضی در حال تمام شدن است قم است. و این به دلیل این است که مردم در این شهر کنار یکدیگر ایستاده‌اند و به نیابت امام زمان کارهایی را انجام دادهاند و همه‌ی اینها به برکت امام است.

ایاز در پایان خاطره جالبی از ایام کرونا تعریف می‌کند که حسابی به یادش مانده است: من چند روزی مشغول کمک رسانی در بیمارستان کامکار قم بودم در آنجا با طلبه‌ای ملاقات کردم و با او سلام علیکم داشتم. آدم خیلی آرامی به نظر می‌رسید بعداً از بقیه شنیدم که این شخص دو روز قبل فرزند و همسرش را از دست داده، ولی به این دلیل که کسی از مریضان ناراحت نشود به هیچکس اطلاع نمی‌دهد آنها را از بیمارستان انتقال می‌دهد و در تنهایی خودش اشک می‌ریزد و سپس دوباره به بیمارستان برمی‌گردد و مشغول خدمت دوباره می‌شود. وقتی من این داستان را شنیدم خیلی برای من جالب و عجیب بود. همه‌اش با خودم فکر میکنم چطور ممکن است؟ به نظر من این فقط بخاطر امام زمان است.

قهر شهر هزار مردم است و این روزها؛ روزهای سختی را می‌گذراند اما حتماً ایاز و ایازها به خاطرش خواهند ماند. کسانی که بدون در نظر گرفتن ملیت، هنگامی که مردم نیازمند کمک شدند به گوشه عافیت نشتافتند و به یاری مردم برخاستند. نمونه ایاز تنها نمونه از پاکستانی‌ها و افغانستانی‌هایی نیست که این‌گونه جهادی‌وار به سیل طلاب و کمک‌رسانان در قم پیوسته‌اند؛ اما تکرار و وبازگویی این موارد شاید به خاطرمان بیاورد که ما چگونه با آنها رفتار می‌کنیم؟

کد خبر 4921600

منبع: مهر

کلیدواژه: ویروس کرونا پاکستان مهاجرین پاکستانی ویروس کرونا کتاب و کتابخوانی ترجمه میراث فرهنگی رایزنی فرهنگی معرفی کتاب ادبیات جهان موزه ادبیات کتابفروشی خبرگزاری مهر گردشگری شیوع کرونا تازه های نشر قاسم سلیمانی حضرت معصومه ایام کرونا مشغول کمک امام زمان بسته ها برای من

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۰۱۳۷۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سبک زندگی دکتر مرندی به روایت دخترش | ساده‌زیستی را از پدر و مادر یاد گرفتیم

همشهری آنلاین- شهره کیانوش راد: از دکتر سوسن مرندی، می‌خواهیم تا برایمان از ویژگی های پدرش بگوید و او با خنده و به شوخی می‌گوید: « پدرم بسیار آدم منظمی است و نظم پدرم یکی از زجرهای دوران کودکی و نوجوانی ما بود!» در گفت‌وگو با دکتر سیده سوسن مرندی با سبک زندگی وزیر بهداشت دهه ۶۰ بیشتر آشنا می‌شویم.

اگر موافقید گفت‌وگو را از مهم‌ترین ویژگی پدرتان شروع کنیم. برایمان بفرمایید دکتر مرندی، با سیمای جدی‌ای که ما اغلب ایشان را در تلویزیون دیده‌ایم چه ویژگی شاخصی در میان اعضای خانواده‌اش دارد؟

ایشان به‌عنوان پدر، ویژگی‌های بسیار زیادی دارند، اما از نظر من ۲ویژگی بسیار شاخص دارند. پدرم فوق‌العاده آدم منظمی هستند. به‌یاد ندارم دیر سر قرار رسیده باشند. همیشه به موقع و بلکه قبل از ساعت مقرر حاضر می‌شوند. من متأسفانه با وجود تلاش زیاد نتوانستم هیچ وقت مثل پدر باشم. همیشه از ما انتظار دارند که برای وقت دیگران ارزش قائل باشیم و می‌گویند حتی اگر مدیر یک بخش هم بودید، نخستین نفری باشید که در محل کار حاضر می‌شوید و آخرین نفر هم باشید که محل کار را ترک می‌کنید تا بقیه افراد هم متوجه ‌شوند که کار جدی است.

و دومین ویژگی شاخص پدرتان چیست؟

پدر بسیار اهل مشورت کردن با خانواده هستند. هم پدر و هم مادر همیشه در تصمیم‌های بزرگ مربوط به خانواده، ما بچه‌ها را دخیل می‌کردند و همین که به‌نظر ما بها می‌دادند، باعث می‌شد احساس مسئولیت بیشتری داشته باشیم. یادم هست زمان جنگ وقتی برای نخستین‌ بار ۲تور مسافرتی خارج از کشور (هند و سوریه) ثبت‌نام می‌کردند، برخی بستگان ما به هندوستان سفر کرده بودند و از جاهای دیدنی هند خیلی تعریف می‌کردند.

ما دوست داشتیم هند را ببینیم. پدر و مادرم با ما صحبت کردند و گفتند که هندوستان جاهای بسیار دیدنی دارد اما رفتن به سوریه هم سیاحت و هم زیارت است. اگر بخواهید می‌توانیم هر دو سفر را برویم، اما رفتن به سفر صرفا تفریحی آن‌ هم در این شرایطی که کشور درگیر جنگ است، شاید اسراف باشد.

پدرم پیشنهاد دادند که می‌توانیم یک سفر را برویم و پول سفر دیگر را به جبهه اهدا کنیم و از من و خواهر و برادرم خواستند با هم مشورت کنیم و نتیجه را به ایشان بگوییم و تأکید کردند که در نهایت هر کجا شما انتخاب کنید می‌رویم. با این توضیحات ما فهمیدیم که انتخاب با ماست و باید بهترین گزینه را انتخاب کنیم. دوران جنگ بود و احساس کردیم بهتر است گزینه سفر تفریحی را کنار بگذاریم. در نهایت سفر زیارتی را انتخاب کردیم و نتیجه مشورتمان را به پدر و مادر اطلاع دادیم.

زمانی که پدر و مادرتان تصمیم گرفتند به ایران برگردند، با شما و خواهر و برادرتان هم مشورت کردند؟

بله. شرایط زندگی و تحصیل در آمریکا از هر نظر برای ما مهیا بود. همان جا به مدرسه می‌رفتیم و آنجا دوستانی داشتیم. جدا شدن از همه اینها برای ما سخت بود ضمن اینکه فارسی هم نمی‌توانستیم صحبت کنیم. پدر و مادرم از دلایل رفتن به ایران برای ما گفتند و شرایط آن روزهای ایران را برای ما ترسیم کردند. بنابراین همه ما در یک تصمیم جمعی مشارکت کردیم و نظرمان برگشتن به ایران شد.

بعد از برگشتن به ایران همان امکانات را داشتید؟

پدرم پزشک حاذقی هستند و تخصص دارند و در آمریکا حتی نسبت به بیشتر آمریکایی‌ها وضع مالی خوبی داشتیم. پدر و مادرم گفتند با رفتن به ایران ممکن است یک‌ سری امکانات را از دست بدهید. گفتند که ما قول می‌دهیم تا جایی که امکان داشته باشد شرایط مشابهی را برای شما فراهم کنیم و گفتند نقشه خانه را با خودمان به ایران می‌بریم که مشابه آن را بسازیم. اما وقتی بعد از انقلاب به ایران آمدیم، شرایط کشور نابسامان بود و بعد هم جنگ شروع شد.

مشخص بود که داشتن زندگی مرفه شبیه به آنچه در آمریکا داشتیم یا حتی در سطوح پایین‌تر هم مطلوب نبود. پدر و مادرم درباره وضعیت کشور و شرایط مردم با ما صحبت کردند و گفتند اگر راضی هستید ما فعلا در خانه‌ای ساده زندگی کنیم. یک سال اول را خانه پدر و مادربزرگ زندگی کردیم. بعد از آن تا سال‌ها در خانه‌ای بسیار معمولی در مرکز شهر زندگی کردیم. من در مدرسه بین‌المللی درس می‌خواندم و یادم هست که یکی از بچه‌ها مرا مسخره می‌کرد و می‌گفت اینها حتی مبل هم ندارند.

مادرتان با این نوع ساده‌زیستی چگونه کنار آمده بودند؟

مادرم و پدرم، هر دو مشوق ما در ساده‌زیستی بودند و برای آنها مهم بود که ما مثل مردم معمولی زندگی کنیم. وقتی پدرم دارای مسئولیت شدند، تأکید بیشتری بر ساده‌زیستی داشتند. عروسی من در منزل برگزار شد. لباس عروسی‌ام را خاله‌ام دوخت. حتی آرایشگاه هم نرفتم. مراسم عقد و ازدواجم خیلی ساده برگزار شد. با وجود اینکه پدرم وزیر بودند اما فقط بستگان و چند نفر از دوستان نزدیک‌مان را دعوت کردیم. وقتی من بچه‌دار شدم، خب نخستین نوه پدرم بود. مادرم گفتند اگر بخواهی به بیمارستان خصوصی بروی من کمکت می‌کنم، اما بیشتر مردم پول بیمارستان خصوصی رفتن را ندارند. من برای زایمان به بیمارستان دولتی رفتم.

دورانی که آقای دکتر مرندی وزیر یا نماینده مجلس بودند، حتما کمتر در منزل حضور داشتند. برای ما از نقش مادرتان در آن دوران بگویید.

اوایل که به ایران آمده بودیم مادر در مدرسه‌ای بین‌المللی ناظم بودند. من و خواهر و برادرم نمی‌توانستیم فارسی صحبت کنیم و مادر هر شب به من، خواهرم و برادرم زبان فارسی آموزش می‌دادند. هر شب یکی یکی و نوبتی با ما کار می‌کردند. هیچ وقت به‌دنبال پیشرفت و کسب موقعیت اجتماعی برای خودشان نبودند و همیشه وقت خود را در اختیار پیشرفت تحصیلی ما قرار می‌دادند.

زمانی هم که بزرگ شده بودیم به ما و به‌خصوص در نگهداری از بچه‌هایمان کمک می‌کردند. مادر در همه زمینه‌ها از تحصیل گرفته تا تربیت بچه‌ها تکیه‌گاه ما بودند. حتی وقتی مدرس دانشگاه بودم و قرار بود نرم‌افزار SPSS را برای نخستین‌بار به دانشجویانم درس بدهم، برای تمرین تدریس و رفع اشکالاتی که داشتم از مادرم کمک گرفتم. من کمی از تدریس آن درس نگران بودم و چون ایشان به زبان انگلیسی تسلط خوبی دارند و هم‌رشته بودیم، با حوصله به من می‌گفتند بیا اول نرم‌افزار به من درس بده! از این طریق اشکالاتی که داشتم برطرف و تسلط من به تدریس بیشتر می‌شد.

شما با داشتن ۲ فرزند تحصیلات دانشگاهی خود را تا مقطع دکتری ادامه دادید. چگونه می‌توانستید همزمان به درس و خانواده و بچه‌داری رسیدگی کنید؟

خانواده من همیشه خیلی پشتیبان و حامی بودند. همه جوره به من کمک می‌کردند و دست من را باز گذاشتند که به هدفی که می‌خواهم برسم. قبل از ازدواج پدر و مادرم و خواهر و برادرم و بعد از ازدواج همسرم، بچه‌ها و خانواده همسرم با من همراهی کردند. برای من هم همیشه خانواده در اولویت بوده و هست و سعی کرده‌ام خانواده را قربانی اولویت‌های خودم نکنم. آخر هفته و تعطیلات را مختص خانواده می‌دانم و خیلی از دوستان من می‌دانند معمولا پاسخگوی تلفن نیستم. من و همسرم دوتا فرزند داریم که الان هر دو ازدواج کرده‌اند. تشکیل خانواده داده و بچه دارند. کارشناسی ارشد و دکتری را با داشتن دو فرزند خواندم. خانواده‌ام در بچه‌داری کمک من بودند چون برای من مهم بود بچه‌ها را پیش هر کسی نگذارم.

روابط خوب میان زن و شوهر چه تأثیری در تحکیم بنیاد خانواده دارد؟

بسیار تأثیرگذار است. البته علاوه بر اظهار محبت، رعایت حقوق دو طرف هم نقش زیادی در تحکیم خانواده دارد. متأسفانه اینطور مطرح می‌شود که در اسلام حقوق زن نادیده گرفته شده است درحالی‌که اینطور نیست. برای مثال شوهر وظیفه دارد مخارج همسر و فرزندان را تامین کند. حتی توصیه شده که ‌شأن همسرش را حفظ کند ‌طوری که نسبت به زندگی در خانه پدری احساس کمبود نکند. بنابراین هر پولی که مرد دربیاورد فقط متعلق به‌خودش نیست بلکه متعلق به کل خانواده است درحالی‌که درآمد زن برای خودش است و همسرش اجازه ندارد در آن دخل و تصرفی بکند.

البته خانم‌ها به‌خصوص در ایران از خانواده چیزی دریغ نمی‌کنند ولی به هر حال اسلام این حق را برای زن قائل شده‌ است. اینکه آیا من مسلمان اینها را رعایت کنم یا خیر، بحث دیگری است. وقتی هر دو طرف حقوق همدیگر را مدنظر بگیرند، طبیعتا اگر مشکلی پیش بیاید، هر دو از جان و دل برای هم از خودگذشتگی می‌کنند و در خیلی مواقع با اشتیاق حتی از حقوق خودشان می‌گذرند. طبیعتا این ازخودگذشتگی، محبت میان اعضای خانواده را افزایش می‌دهد و به خانواده تحکیم می‌بخشد.

در اسلام از زوایای مختلف به مسائل خانوادگی پرداخته شده ‌است. اشکالی که وجود دارد در ارائه آموزش‌هاست که متأسفانه آنگونه که باید این آموزه‌های دین اسلام در مسائل خانوادگی به نسل جوان ارائه نشده‌ است.

دکتر سوسن مرندی: سمت چپ پشت سر دکتر مرندی

نگویید ایران زمان شاه بهتر بود!

دکتر سیده‌سوسن مرندی، روایت متفاوتی از زندگی در ایران و آمریکا دارد. او می‌گوید: «زمانی که از آمریکا به ایران آمدیم ۱۰سال داشتم و کاملا تفاوت میان ایران با آمریکا را احساس می‌کردم. با توجه به زندگی مرفهی که آنجا داشتیم و وضعیتی که ایران در آن زمان داشت، خیلی تفاوت این دو کشور برای من محسوس بود. افرادی که آن زمان یا کشورهای دیگر را ندیده‌اند، از سر ناآگاهی می‌گویند وضعیت زمان شاه چقدر خوب بود و چقدر شرایط ایران بهتر بود! در حالی‌ که آن زمان که ما به ایران آمدیم، ایران سطح پایینی از نظر بهداشت، تحصیلات، تولید و... داشت. من به‌عنوان عضو هیأت علمی دانشگاه برای شرکت در کنفرانس به کشورهای بسیاری سفر کرده‌ام. بیش از ۲۰کشور را دیده‌ام و به ۵قاره سفر کرده‌ام. حقیقتا می‌توانم بگویم ایران با وجود شرایط انقلاب، جنگ و تحریم از بسیاری جهات بر کشورهای دیگر برتری دارد. مطمئنا وضعیت ایده‌آل نیست، اما به جرأت می‌توانم بگویم که پیشرفتی که در ایران در ابعاد مختلف علمی و دانشگاهی، تحصیلات و حتی اقتصاد اتفاق افتاده از بسیاری جهات محسوس‌تر از زمان قبل انقلاب است و نسبت به کشورهای دیگر شرایط خیلی مطلوب‌تری دارد. هر کدام از ما می‌توانیم منشأ تأثیر باشیم و تحولات بزرگی به‌وجود بیاوریم. ان‌شاءالله دست به‌دست هم بدهیم و بدون یأس و ناامید شدن برای آبادانی و پیشرفت کشورمان تلاش کنیم.»

دکتر سیده سوسن مرندی در یک نگاه

دکتر سیده سوسن مرندی، استاد تمام آموزش زبان انگلیسی و عضو هیأت علمی دانشگاه الزهرا(س) است و در رشته آموزش زبان به کمک فناوری فعالیت می‌کند.

او چندین سال پیش برای نخستین بار این تخصص را به‌عنوان یکی از دروس اختیاری در مقاطع دکتری و سپس کارشناسی ارشد رشته آموزش زبان در دانشگاه الزهرا(س) گنجاند. بعد از چند سال موفق شد با پیگیری در وزارت علوم و همکاری کارگروه زبان‌های خارجی، درس اختیاری آموزش زبان به کمک فناوری را به سرفصل وزارت علوم در مقاطع تحصیلات تکمیلی آموزش زبان انگلیسی و سایر زبان‌ها اضافه کند. او همچنین در سال۱۳۹۸ موفق شد رشته گرایش جدید آموزش زبان به کمک فناوری را برای نخستین بار در ایران و منطقه در مقطع کارشناسی ارشد راه‌اندازی کند.

آموزش زبان انگلیسی به کمک فناوری ابتدا برای نخستین بار در دانشگاه الزهرا(س) و در حد یک درس اختیاری در مقطع دکتری ارائه و بعد به مقطع ارشد اضافه شد. حمایت وزارت علوم و استقبال دانشجویان از این درس موجب شد تا در سایر دانشگاه‌ها به‌عنوان درس اختیاری در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری اضافه شود و بعد از چند سال به‌تدریج در سایر دانشگاه‌ها هم تدریس شد و اکنون چند سال است به شکل رشته گرایش کارشناسی ارشد در دانشگاه الزهرا(س) ارائه می‌شود.

روایت دختر دکتر مرندی از رابطه حسنه میان پدر و مادرش: پدر جلوی ما دست مادر و روی مادرمان را می‌بوسد

اظهار محبت کلامی، میان زن و شوهر یکی از سفارش‌های دکتر مرندی به فرزندانش است. دکتر سیده سوسن مرندی درباره این ویژگی پدرش معتقد است کمتر مردی را مانند او دیده است. او می‌گوید: «پدرم به اظهار محبت بین زن و شوهر اعتقاد دارند و می‌گویند که این موضوع یکی از معضلات فرهنگی است و باید درصدد رفعش باشیم. به‌خاطر ملاحضلات دینی و حجب و حیایی که وجود دارد که خوب هم هست، این امکان وجود ندارد که اظهار محبت بین زن و شوهر را در فیلم‌ها یا در جامعه آموزش یا نمایش بدهیم. خیلی از پدر و مادرها نمی‌توانند در حضور فرزندانشان به هم اظهار محبت کنند. اما پدر من اعتقاد دارند که بچه‌ها باید شاهد محبت میان پدر و مادر خود باشند و این در تربیت آنها تأثیر دارد تا یاد بگیرند در آینده با همسران خود رابطه خوبی داشته باشند.»

کمتر مردی را مانند پدرم دیده‌ام

دکتر سوسن مرندی درباره ارتباط مادر و پدرش می‌گوید: «با وجود اینکه پدرم به همه ما اظهار محبت زبانی می‌کنند و از نقاط قوت ما جلوی خودمان و پیش دیگران تعریف می‌کنند، ولی این موضوع درباره مادرم به‌طور خاص هست و همیشه طوری درباره ایشان رفتار می‌کنند که برایمان مشخص است که مادرم نفر اول زندگی شخصی پدر و مهم‌ترین فرد در زندگی اوست. پدر به اظهار محبت کلامی اعتقاد دارند. همیشه به مادرم محبت دارند و به‌خصوص جلوی ما به مادر اظهار محبت می‌کنند. جلوی ما دست مادر و روی ایشان را می‌بوسند. مقید هستند وقتی از راه می‌رسند با مادرم روبوسی کنند. وقتی می‌خواهند از منزل خارج شوند، با مادر روبوسی می‌کنند. خیلی زیاد قربان صدقه مادرم می‌روند و می‌گویند: «من شانس آوردم که تو همسرم شدی!» مادرم اهل خرید نیست و پدر همیشه به ما سفارش مادرم را می‌کنند. حتی به ما زنگ می‌زنند که مادرتان برای خودش خرید نمی‌کند و از ما می‌خواهند مادر را به خرید ببریم. در مجموع می‌توانم بگویم کمتر مردی را دیده‌ام که اینقدر بدون رودربایستی و شرمندگی به همسرش اظهار محبت کند و این خصوصیت برای من و همه ما الگوی بسیار خوبی است.

فیلم خاطره دکتر مرندی از هدیه صدام را ببینید:

کد خبر 845867 برچسب‌ها مجله زندگینامه چهره‌های سیاسی جهان چهره‌های مشهور خانواده مجله زندگینامه چهره‌های سیاسی ایران

دیگر خبرها

  • نظارت بهداشتی قرنطینه‌ای ۲۳ هزار تن نهاده دامی درسیستان وبلوچستان
  • تجارت آزاد با پاکستان در انتظار پاسخ طرف پاکستانی/ واردات گوشت گرم از آفریقا
  • روایتی از فداکاری و ایثار یک مادر در سیل کازرون
  • کلنگ زنی احداث پست قرنطینه دامپزشکی در خانمیرزا
  • آغاز ساخت پست قرنطینه دامپزشکی در شهرستان خانمیرزا
  • بی گدار به آب زد تا نجاتگر باشد/ روایت فداکاری یک مادر در سیل کازرون
  • نظارت بهداشتی قرنطینه‌ای بر ۲۳ هزار تن نهاده دامی سیستان و بلوچستان انجام شد
  • به ما می‌گویند «مرغ عشق»
  • هافبک شمس آذر: حضور مادرم در استادیوم انرژی می‌دهد
  • سبک زندگی دکتر مرندی به روایت دخترش | ساده‌زیستی را از پدر و مادر یاد گرفتیم