Web Analytics Made Easy - Statcounter

 نوشتن "مهباد" ادای دینم به انقلاب بود
 
   به گزارش الف کتاب به نقل از تسنیم،‌ انتشارات کتاب نیستان اخیراً‌ رمانی بنام "مهباد دختر کردستان" را به قلم منیرسادات موسوی منتشر کرده است که روایتی پرکشش و عاشقانه از انقلاب،‌ دفاع مقدس و امروز است. 

موسوی در این کتاب داستانی را در روزهای پرآشوب منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی روایت می‌کند، روایتی عاشقانه و پرهیجان از دل روزهای پرتب و تاب دانشگاه تهران در بحبوحه سال‌های پایانی حکومت پهلوی.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

دختر جوانی که در رشته علوم سیاسی در دانشگاه تهران درس می‌خواند و به وضوح با بسیاری از هم‌دوره‌ای‌های خود متفاوت است. دختر خانواده‌ای شیرازی دارد و وضع مالی نسبتا خوب، در زمره دانشجویان مسلمان و مقید است و بسیاری از آداب دانشجویی در زمانه خودش را به خوبی ادا می‌کند، اهل کو‌ه‌نوردی است و مطالعه و موضوعاتی از این دست. داستان کتاب از مواجهه عجیب پسر جوانی با نام شوان با وی آغاز می‌شود. پسری که مدعی است مدت‌هاست او را تحت نظر دارد و در همان مواجهه اولش از او خواستگاری می‌کند. شوان اهل کردستان است و گرفتار یک درگیری درازدامن قومی و قبیله‌ای. دختر پیشنهاد ازدواج شوان را می‌پذیرد و همین مسأله او را وارد یک ماجرای پرتعلیق و طولانی می‌کند.

منیرالسادات موسوی نویسنده‌ای پرکار و حرفه‌ای است، سال‌های فعالیت ادبی در حوزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و تحصیل در رشته تاریخ به او کمک کرده است که بتواند به خوبی از عهده روایت داستانی تاریخی بربیاید. روایتی که هم وفادار به جزئیات حوادث تاریخی در زمان رخداد آن است و مشخصات یک داستان با تمامی فراز و فرودهای لازم برایش را داراست.

موسوی در زمره داستان‌نویسانی است که قصه و ظرافت‌های رویدادی آن بیشتر از فرم روایت دغدغه اوست. او ساده می‌نویسد اما در سطر به سطر داستانش تعلیقی را به جان مخاطب وارد می‌کند که او را آشکارا ناچار از ادامه دادن و دل‌سپردن به متن داستان می‌کند. داستان بلند مهباد نیز از این ویژگی مستثنی نیست و در کنار آن ظرافت‌های قابل تاملی در راستای پیوند سنت‌های کلامی و زیستی مردمان منطقه کردستان و جنوب ایران را در دل خود به همراه دارد.

 به مناسبت انتشار رمان «مهباد دختر کردستان» گفت‌وگویی با منیرسادات موسوی انجام شده است،‌ موسوی در این گفت‌وگو از دغدغه‌هایش برای خلق رمان انقلاب،‌ تلاش 5 ساله‌اش در نگارش این رمان و آسیب‌های رمان‌نویسی در عرصه انقلاب و دفاع مقدس سخن گفت. این گفت‌وگو به شرح ذیل است:‌ 

*رمان «مهباد دختر کردستان» جزو معدود رمان‌هایی است که داستان 3 نسل را از سه دوره تاریخی مهم ایران در 100 سال اخیر روایت می‌کند،‌ آن هم در مضمونی عاشقانه. درباره رمان بگویید.

بله‌، االبته متن اصلی رمان در حدود 1400 صفحه بود که به پیشنهاد ناشر بازنویسی و در 700 صفحه خلاصه شد،‌ امیدوارم در فرصت دیگری ناشر متن اصلی رمان را نیز منتشر کند.

این رمان اگرچه 4 شخصیت اصلی و محوری دارد،‌ اما 50 شخصیت دیگر آن نیز هر کدام برای خود شخصیت‌های محوری به شمار می‌روند و تا آخرین قسمت‌های رمان حضور فعالی دارند."مهباد دختر کردستان" یک  رمان اجتماعی  ـ عاشقانه است که خیلی قبل‌تر از انقلاب و از زمان صفویه و بعد از آن شروع می‌شود با روزهای انقلاب و پس از آن دفاع مقدس ادامه پیدا می‌کند و به روزگار معاصر می‌رسد.

*  چه شد که به سراغ نگارش چنین رمانی رفتید؟

رهبر انقلاب در یکی از دیدارهایی که با نویسندگان دفاع مقدس داشتند،‌ فرمودند که سعی کنید رمانی مانند "دن آرام" شلخوف بنویسید که وضعیت کشور را در یک دوره معاصر در برگیرد و عظمت انقلاب را به خوبی نشان دهد،‌  نگارش رمان "مهباد دختر کردستان"  5 سال طول کشید و  من شخصا چهار بار آن را ویرایش کردم،‌ در طول نگارش این رمان یک جراحی سخت داشتم ولی با این حال از تلاش برای رمان برنداشتم.

 شخصیت‌هایی که برای رمان برگزیده‌ام‌، شخصیت‌های ملموسی‌اند که تلاش کردم نمونه‌هایی در جامعه داشته باشند‌، شخصیت اصلی کتاب سادات از شاهزاده‌های زندیه شیراز است که دانشجوی دانشگاه تهران می‌شود،‌ یکی از هم‌دانشگاهی‌های او بنام شوان به او ابراز علاقه می‌کند و با هم ازدواج می‌کنند‌،‌ راوی کتاب که سادات است در طول رمان بارها به عقبه خود اشاره می‌کند. من در این رمان نیز مانند سایر رمان‌هایم از تم عرفانی استفاده کرده‌ام و اینجا سادات رازی در سینه دارد که به خانواده‌اش قول داده آن را به فرزندش منتقل کند.

انقلاب‌، انقلاب فرهنگی،‌ تعطیلات دانشگاه‌ها،‌ دفاع مقدس‌، جنگ‌های داخلی کردستان و ... در این کتاب منعکس شده‌اند. فرزند شوان و سادات در کردستان به دنیا می‌آید و «مهباد» نام می‌گیرد. پس از تولد مهباد شوان در جنگ مفقودالاثر می‌شود و ادامه داستان با بزرگ شدن مهباد و رفتن او به دانشکده پزشکی شکل می‌گیرد.   

در ادبیات نسبت به انقلاب و دفاع مقدس کوتاهی کرده‌ایم

 *خانم موسوی نویسنده‌های ما امروز به نظر می‌رسد که بیشتر به دنبال رمان‌هایی با حجم اندک‌اند تا اینکه بخواهند چند سالی وقت صرف نوشتن یک رمان که چند دوره تاریخی را در بربگیرد کنند، چرا چنین است‌، آیا اساساً نوشتن چنین رمان‌هایی برای نویسندگان ما دشوار است؟ یعنی ظرفیت نوشتن آن را ندارند؟

 نوشتن چنین رمانی دغدغه ذهنی من از دوران جوانی بود‌، من 5 سال مداوم هر روز 8 ساعت وقت برای تحقیق و نگارش این رمان صرف کردم‌،  زمانی که دن آرام را می‌خواندم،‌ احساس کردم ما در ادبیاتمان خیلی کوتاهی کرده‌ایم‌، بنابراین نگارش این رمان را نوعی ادای دین می‌دانم.

از طرفی دیگر برای نویسنده‌ها دشوار است که بخواهند به سراغ رمان‌هایی با موضوع تاریخ معاصر با همه خط ‌قرمزهای موجود بروند،‌ اساساٌ رعایت  همه خط قرمزهای سیاسی، اخلاقی و اجتماعی در چنین رمان‌هایی بسیار دشوار است.

*به نظر می‌رسد نداشتن مطالعه در بین نویسندگان به ویژه نویسندگان جوان یکی از دلایل کوتاهی در ادبیات معاصر است که به آن اشاره کردید؟

بله،‌ من همیشه معتقدم نویسنده باید مطالعات تاریخی فراوان داشته باشد، مستندهای تاریخی را مشاهده کند‌، به شرایط زمانی و مکانی تاریخی که می‌خواهد از آن بنویسد‌، واقف باشد شاید نبود چنین مطالعاتی موجب می‌شود فیلمی درباره انقلاب و دفاع مقدس ساخته شود،‌ اما شخصیت‌های آن لباس‌های امروزی بر تن دارند. 

عجول بودن نویسندگان از آفت‌های ادبیات است

این یکی از آفت‌های نویسندگی است که جوانان نویسنده می‌خواهند سریع کتابشان را منتشر کنند تا اسمشان به عنوان یک نویسنده ثبت شود‌، نویسندگان جوان ما امروز عجول‌اند،‌ از همین‌رو کارهای ماندگاری خلق نمی‌کنند.  نویسنده‌ای که می‌خواهد از انقلاب بنویسد‌، باید بداند شاهی که بر کشور حکومت کرد که بود‌، چه کرده و چه فرهنگی داشت که یک ملت علیه‌اش خروشیدند. اگر از نویسندگان جوان امروز بپرسیم که چرا انقلاب ما از دانشگاه‌ها و حوزه‌ها شروع شد؟  چه تحلیلی ارائه می‌کنند؟ چرا تحلیلشان مجاب کننده نیست؟ چون مطالعه ندارند. 

نویسندگان جوان بر اساس شنیده‌های خود به سراغ ادبیات انقلاب می‌روند

*پس چون کار تاریخی کردن نیاز به مطالعه دارد و دشوار است،‌ مشاهده می‌شود که نویسندگان بیشتر به دنبال طرح دغدغه‌های روزمره خودند.

بله،‌ از سوی دیگر همان نویسنده‌هایی هم که به سراغ انقلاب و دفاع مقدس می‌روند،‌  بر اساس شنیده‌‌ها اغلب دست به قلم می‌برند،‌ نه تحقیقات خود. این موضوعی است که باید آسیب‌شناسی شود.

انتقاد از ممیزی‌های نابجا در خاطرات دفاع مقدس

موضوع دیگری که من می‌خواهم به آن اشاره کنم،‌ سیستم ممیزی است‌، گاهی دیده می‌شود که ممیزان ارشاد زندگینامه شهدا و خاطرات دفاع مقدس را نیز ممیزی می‌کنند. در حالی که به نظرم چنین اتفاقی حداقل در این حوزه نباید رخ دهد.

محتوای ادبیات دفاع مقدس با ادبیات جنگ در دنیا متفاوت است

*در سال‌های اخیر هیئت داوران جشنواره‌های مختلف بیان کرده‌اند که نویسنده‌های جوان اغلب داستان‌هایی بدون پشتوانه بومی و ملی تولید می‌کنند،‌ داستان‌هایی که در آن‌ها تنها اسم کاراکترها ایرانی است وگرنه داستان کپی شده ادبیات غرب است‌، در حوزه انقلاب و دفاع مقدس هم می‌توان چنین چیزی را گفت.

بله،‌ در حوزه انقلاب و دفاع مقدس هم نمونه‌ها به وفور قابل مشاهده است،‌ نویسنده می‌رود کتاب وداع با اسلحه را می‌خواند و بعد عیناٌ نمونه وطنی آن را تولید می‌کند‌، در حالی که باید گفت‌،  آنچه ادبیات دفاع مقدس در جامعه ما را از ادبیات جنگ و ضد جنگ در جهان جدا می‌کند، محتوا و درونمایه این ادبیات است. در همه جهان جنگ، جنگ است و از سال‌های مخرب و مرگ‌آور برای شکست دشمن استفاده می‌شود.

آنچه جنگ تحمیلی هشت ساله ایران را با همه جنگ‌های جهان متمایز کرده است، درونمایه و محتوای این جنگ بوده است و آن درونمایه توانسته است شکلی حماسی و بی‌نظیر به این جنگ ببخشد و نام دفاع مقدس را شایسته آن سازد. 

بزرگ‌ترین آسیب ادبیات دفاع مقدس شبیه‌سازی آن با ادبیات جنگ در غرب است

*  به نظر شما بیشترین آسیبی که ادبیات دفاع مقدس و انقلاب در سال‌های اخیر دیده است،‌ چیست؟ 

آنچه به اطمینان می‌توان گفت بزرگ‌ترین آسیب را به ادبیات دفاع مقدس وارد خواهد ساخت، شبیه‌سازی ادبیات دفاع مقدس است با نوع ادبیات جنگ در غرب و یا الگو گرفتن از شخصیت در رمان‌های جنگی غرب و ساختن قهرمانانی که از فرهنگ و اعتقادات و ایمان مذهبی به دور بوده‌اند، یا آفریدن شخصیت‌هایی که ضعف و زبونی را به نمایش بگذارند.

برای نویسندگانی که جنگ را ندیده و آن را تجربه نکرده‌اند، این آسیب جدی‌تر خواهد بود، زیرا آنان برای خلق یک داستان و رمان به ذهن خویش یا ادبیات جنگ در جهان که به وفور بازار ادبیات را قبضه کرده‌اند رجوع خواهند کرد.

 شبیه‌نویسی از رمان‌ها و ادبیات غرب بزرگ‌ترین آفت برای ادبیات دفاع مقدس خواهد بود. اما باید همت کرد و به دور از تعصبات گروهی و نویسندگی، تمامی آنچه را در زمینه دفاع مقدس نوشته می‌شود موشکافی کرد و مانع از ورود ادبیات بازاری و بی محتوا به خانواده ادبیات دفاع مقدس شد.

باید از آنچه به دور از هویت ملی، آموزه‌های مذهبی و آنچه روح حماسه را برای نسل آینده بی‌رنگ می‌سازد پرهیز کرد.

منبع: الف

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۰۳۵۸۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نویسنده «مار و پله»: از مامور امنیتی پرونده مدینه متشکرم

خوشحالم که به ضدقهرمان پرداختم. پرداختن به یک ضدقهرمان خیلی سخت است، شما باید حماقت این آدم را نشان دهید تا جایی که به جسارت تعبیر نشود. پرداختن به یک شخصیت ضدقهرمان به مراتب سخت‌تر از پرداختن به یک قهرمان است. - اخبار فرهنگی -

خبرگزاری تسنیم- مهناز سعیدحسینی: فائقه سادات میرصمدی را از دهه هشتاد می‌شناسم. روزنامه نگاری صاحب سبک و دقیق در حوزه فرهنگ و ادب و هنر که خیلی خوب می‌نوشت و در اطرافش بسیار دقیق بود. وقتی دیدم نشر شهید کاظمی دو کتاب از او منتشر کرده، با دقت و ظرافتی که از کارش سراغ داشتم می‌دانستم، کتاب‌ها قطعا کتاب‌های خوبی هستند و واقعا این چنین بود. «جنگ خوب است» از عکس روی جلد و عنوانش می‌گفت که این نتیجه کار روزنامه نگار باهوشی است که هم خوب انتخاب می‌کند و هم خوب می‌نویسد و از عکس روی جلد تا آخرین کلمه کتاب حساب شده و خواندنی است. کتاب «مار و پله» هم که در حوزه ادبیات داستانی نوشته شده، همان طور که از قلم خانم میرصمدی انتظار می‌رفت، بسیار خوش خوان و جذاب بود. ماجرای واقعی از زندگی زنی به اسم مدینه که عضو گروهک داعش شده و از ایران همراه دو فرزندش فرار کرده تا به سرزمین آرزوهای داعش برسد. مدینه به این سرزمین می‌رسد اما فاصله تبلیغ داعش تا واقعیتش از زمین تا آسمان است! به همین دلیل دوباره می‌گریزد و به ایران برمیگردد و این ورود به ایران همراه است با گیر افتادن در تور اطلاعاتی سربازان گمنام امام زمان(عج). فائقه سادات میرصمدی درحالی که این خانم در زندان امنیتی به سر می‌برده و پرنده‌اش باز بوده، به سراغش می‌رود. البته او این اتفاق را از درایت و تیزهوشی ماموران امنیتی می‌داند که باعث شده‌اند ماجرای زندگی این زن ماندگار شود و مایه عبرت دیگران. کتاب «مار و پله»  کتاب بسیار جذاب و خواندنی است. با نویسنده‌اش گپ و گفتی درباره ماجرای کتاب و کسی که کتاب درباره‌اش نوشته شده، داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

کار ژورنالیست، شبیه کاری مأمور اطلاعاتی است

خانم میرصمدی! من سال‌هاست که شما را با کار مطبوعاتی می‌شناسم. چه طور شد که سراغ نوشتن کتاب آن هم از جنس داستان زندگی چنین زنی رفتید؟

کسی که به معنی واقعی و حرفه‌ای،‌ کار خبرنگاری انجام می‌دهد، از عهده کارهای زیادی برمی‌آید. چون خبرنگاری شغلی سهل و ممتنع و در عین حال تخصصی است؛ هم عمیق است و هم بسیط. یعنی باید در جریان اطلاعات روز بود و نمی‌شود از اطلاعات و حتی خبرهای زرد روز بی‌خبر بود. خبرنگار نمی‌تواند کتاب نخواند. نمی‌تواند فیلم نبیند و در جریان وقایع فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی نباشد. فکر نمی‌کنم نویسندگی برای یک خبرنگار یا یک روزنامه‌نگار، کار عجیب و غیرقابل‌انتظاری باشد. انجام مصاحبه، ذهن تحلیل‌گر می‌خواهد؛ ذهنی که در بداهه بتواند ماجرا را جمع و جور کند. کار ژورنالیست، شبیه کاری مأمور اطلاعاتی است با این تفاوت که مصاحبه مطبوعاتی با اختیار کامل مصاحبه‌شونده انجام می‌شود، اما در بازجویی، مصاحبه‌شونده هیچ اختیاری در مصاحبه ندارد و قانونا باید پاسخ بدهد.

از این جهت بازجویی آسان‌تر است. چون کسی که مخاطب سؤال قرار می‌گیرد، به هر حال باید پاسخ بدهد اما در مصاحبه مطبوعاتی کسی‌که نخواهد صحبت کند یا خوش‌صحبت نباشد، جواب گرفتن و تیتر گرفتن از این شخص، کار سختی است. به همین دلیل فکر نمی‌کنم کار ژورنالیستی جدا و بی‌ربط باشد به کار نویسندگی. کسانی که کار ژونالیستی خودشان را درست انجام می‌دهند، اگر روزی نویسنده شوند، نباید تعجب کرد. اگر فیلم بسازند، نباید تعجب کرد. اگر هنرمندی در زمینه دیگری شدند، نباید تعجب کرد. چون این افراد مدام دقت می‌کنند و در عمق مسائل غور می‌کنند.

علاقه و کنجکاوی شخصی برای نوشتن قصه امنیتی خیلی شرط نیست

علاقه و کنجکاوی شخصی خودتان از موضوع داعش و زنان هم در انتخاب این موضوع دخیل بود یا اینکه از طرف نهادهای امنیتی به شما پیشنهاد داده شد و بعدتر به موضوع علاقه مند شدید؟

علاقه و کنجکاوی شخصی برای نوشتن یک قصه امنیتی، به‌دلیل ممیزی سخت و البته درستی که دوستان اطلاعاتی امنیتی دارند، خیلی شرط نیست. یعنی برای نوشتن قصه‌ی اطلاعاتی-امنیتی به‌خصوص پرونده‌ی باز، چیزی شبیه سوژه کتاب «مار و پله»، رابطه یک‌طرفه‌ای وجود دارد و نهاد امنیتی، مأمور اطلاعاتی یا مسئول پرونده یا بازجو اگر بخواهد یک محصول فرهنگی تولید کند از اتفاقی که در جریان است، باید بگردد و نویسنده مورد نظرش را پیدا کند. مثل هر صنف دیگر، هرکسی هر کاری را نمی‌تواند انجام دهد و هر کسی برای هر کاری قابل‌اعتماد نیست. به هر حال صرف علاقه و کنجکاوی نویسنده کافی نیست، چون دسترسی به پرونده‌ها وجود ندارد و درست هم هست. اگر پرونده باز باشد، شرایط سخت‌تر می‌شود. یعنی وقتی من خانم مدینه را دیدم، هنوز پرونده‌اش مفتوح بود و این کار را سخت‌تر می‌کرد. چون ممکن بود روند مصاحبه‌ ما یا رفت و آمدمان بر روند پرونده‌اش اثر مثبت یا منفی بگذارد.

پورواجد: سایه مسائل امنیتی از جذابیت متن کتاب‌ها کم کرده / وردیانی: نوشتن کتاب دفاع مقدسی با اطلاعات غلط؛ کاغذ حرام کردن است

نوشتن کتاب از زندگی قهرمانان، معمول است اما شخصیت کتاب شما به نوعی از نگاه عموم مردم یک ضد قهرمان به حساب می‌آید. چالش‌های نوشتن از یک چنین شخصیتی چیست؟

متاسفانه یکی از نقاط ضعف فضای هنری و ارزشی ما پرداختن صرف به قهرمان‌ها است، اما چیزی که قهرمان را قهرمان را می‌کند، شرایطی است که در تخالف با روند رشد یک قهرمان وجود دارد. یعنی درس خواندن یک کودک کار وقتی ارزش پیدا می‌کند که ما بدانیم این بچه پول ندارد یا باید زمان مدرسه رفتن را به پول درآوردن اختصاص بدهد. ما هرقدر این شرایط را سخت‌تر نشان بدهیم، تلاش قهرمان، بیشتر بروز پیدا می‌کند. انگار قهرمان هرقدر از کوره‌ی داغ‌تری عبور کند، جنس شفاف‌تری بیرون می‌آید. متاسفانه این ضعف در فضای هنری کشور ما وجود دارد. معمولاً این نوع پرداخت به ضدقهرمان چه در مفهوم یعنی یک مفهوم ضد قهرمانانه یا در هیبت یک آدم، هیچ‌وقت جدی گرفته نشده است. معمولاً مجوز چاپ گرفتن یا جذب حامی برای یک اثر هنری درباره یک شهید خیلی آسان‌تر است تا این‌که بخواهیم درباره یک ضدقهرمان این کار را انجام بدهیم.

مدیران فرهنگی نگاه مثبتی به این موضوع ندارند. انگار که قهرمان و مفاهیم مقدس را خوب درک می‌کنند، اما نمی‌دانند پرداختن به ضدقهرمان و شرایط نامساعد چقدر می‌تواند به شرایط مقدس و مساعد قهرمانان کمک کند. هیچ وقت قدر و قیمت اخلاقیات و مفاهیم مقدس یا قهرمان‌ها مشخص نمی‌شود، تا نقطه مقابلش را خوب نشان ندهیم.

کسی که یک تنه به قاضی می‌رود معمولاً اگر اثر موفقی هم خلق کند، طبق مبانی درام اثر موفقی نیست. متاسفانه این مشکل در فضای هنری ما وجود دارد و باید از بین برود. ما در تمام فضای هنری باید به ضدقهرمان هم بپردازیم اما این پرداختن نباید طوری باشد که نوجوان و جوان به آن گرایش پیدا کند. مثل اتفاقی که در این کتاب افتاده و خواننده متوجه شخصیت مذبذب، دروغ‌گو، کم عقل و احساسی مدینه می‌شود. این زن خیلی وقت‌ها براساس توهم ذهنی تصمیم می‌گیرد. هرقدر آدم جلوتر می‌رود و با این شخصیت آشنا می‌شود، می‌بیند چقدر افکارش پر توهم است.

پرداختن به ضد قهرمان راه رفتن بر لبه تیزی است

به هر حال پرداخت به مفاهیم اخلاقی منفی و ابعادش یا حداقل حضور مفاهیم منفی در درام، چه داستان و چه فیلم، لازم است. تا مفاهیم منفی و شرایط سخت نباشد، ارزش آدم‌ها مشخص نمی‌شود. اتفاقاً خوشحالم که به ضدقهرمان پرداختم. پرداختن به یک ضدقهرمان خیلی سخت است، شما باید حماقت این آدم را نشان دهید تا جایی که به جسارت تعبیر نشود. پرداختن به یک شخصیت ضدقهرمان به مراتب سخت‌تر از پرداختن به یک قهرمان است. در یک داستان قهرمانانه، دست نویسنده باز است که حتی اغراق‌آمیز و بزرگ‌نمایی‌شده به خوبی‌های این شخصیت بپردازد، اما من برای پیش بردن داستانم احتیاج داشتم این را آدم جسور نشان بدهم که جرأت کرده پا در زمین سرزمین داعش بگذارد و از طرفی این جسارت را به حماقت معنا کنم. پرداختن به شخصیت‌ منفی و ضدقهرمان‌، راه رفتن روی لبه تیزی است که از ابتدا تا انتهای داستان، نویسنده در تعلیق به سر می‌برد که مبادا دچار اشتباه شود.

کلاته: جامعه نخبگانی ما اغلب مقلد و دنباله‌رو است / نگرانی سردار قاآنی از پرداختن غلو آمیز و ناقص پیرامون شخصیت حاج قاسم سلیمانی

چه طور به حرف‌های مدینه اعتماد کردید؟ شخصیتی که حتی در ارتباط با نیروهای امنیتی، خانواده و نزدیکانش به کرات دروغ می‌گوید، چه طور می‌تواند قابل اعتماد باشد؟ مثلاً هر جا که مدینه از همسر سابقش صحبت می‌کند من احتمال و احساس فریبکاری را در بین سخنانش می‌دادم. شما که با او صحبت می‌کردید چنین احساسی نداشتید؟

بعد از یکی دو جلسه مصاحبه فهمیدم که مدینه خیلی دروغ می‌گوید، حتی دروغ‌های غیرمؤثر. به هر حال پرونده مدینه سنگین بود. فقط متهم به عضویت در داعش نبود، متهم به جرم‌های سنگین‌تری بود که نمی‌شود گفت. اما بسیار دروغ می‌گفت و من بعد از من چند جلسه متوجه شدم. به همین دلیل با دوستان امنیتی و با مسئول پرونده‌اش یا با همراهانش راستی‌آزمایی کردم. بله، او درباره شوهر اولش اغراق می‌کرد و از یک جایی به بعد تناقض‌ها را به او می‌گفتم که سعی می‌کرد یک جور رفع و رجوع کند یا درستش را بگوید. من هم دستم باز بود که از دوستان امنیتی کمک بگیرم یا تناقض‌ها را با آنها چک کنم، چون راستش را می‌دانستند. از خیلی‌وقت قبل او را زیر نظر داشتند، هم فعالیت در شبکه‌های مجازی را کنترل کرده بودند و هم از خانوادش خبر داشتند.

دستگیری مدینه، کار سختی بود؛ چون اوراق هویتی درستی نداشت، ولی وقتی پیدایش کردند و دستگیر شد و فهمیدند این همان ادمین کانال داعش است، بقیه روند کار، آسان بود. همچنین از دوستان امنیتی درخواست کردم اجازه بدهند با افراد دیگری که با او در ننگرهار جلال‌آباد و در سرزمین داعش بودند و دستگیر شده‌اند صحبت کنم، نه به جهت راستی‌آزمایی بلکه برای اینکه از جهات مختلف به مدینه نزدیک شوم؛ یعنی با خواهرش با مادرش با کسانی که در ایران با او بودن و از این مهم‌تر کسانی که همراهش بودند در این سفر سخت. مثلاً بین صحبت‌ها فهمیدم چرخ خیاطی که ادعا می‌کرد حسن برایش هدیه آورده، از خانه‌ی مردم و از جاهایی که داعش به آنها حمله می‌کرده، برداشته است. یعنی این چرخ خیاطی نیست که بابتش پول پرداخت شده باشد بلکه از خانه مردم دزدی شده.

مدینه شخصیت پیچیده‌ای نداشت، اما مذبذب و متغیر بود. امروز حرفی می‌زد که برعکس دیروز بود و فردا، حرف‌های امروز را تکذیب می‌کرد. این، کار را سخت کرده بود و من باید به نفع داستان، شخصیت را با خود همراه می‌کردم یعنی مدینه را به خدمت قصه درمی‌آوردم و این کار سختی بود.

از مامور امنیتی پرونده مدینه به خاطر ذوق هنری و درک ادبی‌اش تشکر می‌کنم

تولید کتاب از یک اتفاق امنیتی، یک رویداد بی‌سابقه در کشور است. چه طور به این نتیجه رسیدند که کتاب این ماجرا تهیه شود؟

من تشکر می‌کنم از آن مأمور امنیتی که فکر کرد از یک پرونده پیچ درپیچ، بخشی را تبدیل به کتاب کند. این پرونده سخت‌تر و سنگین‌تر از چیزی ‌است که در کتاب می‌بینید.

ما در کشور نداریم کسانی که برای کارهای‌شان پیوست فرهنگی تعریف کنند. کاری که پیوست فرهنگی دارد، معمولاً ماندگارتر است چون در نهایت این فرهنگ و هنر است که می‌ماند. یعنی کارهای سیاسی و اجتماعی چون خیلی به شرایط روز و زمان بستگی دارند هریک به فراخور ابعادی که دارند، فراموش می‌شوند.

یک اتفاق در یک ماه از بین می‌رود و سر و صداها نسبت به آن می‌خوابد و اتفاق دیگر در یک سال یا در پنج سال. به هر حال فراموش می‌شود و از آن چند گزاره‌ی تاریخی باقی می‌ماند و خیلی گستره‌ی ذهنی آدم‌ها را تصاحب نمی‌کند، اما فرهنگ و هنر می‌ماند.

من از این شخص خیلی تشکر می‌کنم که این ذوق هنری و این درک را داشت که کار مکتوب و ادبی از یک اتفاق خیلی تلخ تولید کند که می‌تواند بازدارنده باشد.

مخاطب اصلی و هدف این کتاب چه کسی است؟

 شما و مخاطبان شما عموماً در جایی زندگی می‌کنید که جامعه اطراف‌تان به‌شدت شهری و آرام است. همه‌ی ما که در شهر زندگی می‌کنیم از رفاه نسبی برخورداریم. اما در شهرستان‌های مرزی، سطح زندگی و سطح رفاه افرادی که مثلاً در بلوچستان یا در شهرستان‌های دورافتاده از مرکز زندگی می‌کنند، خیلی با ما تفاوت دارد.

 این کتاب نوشته شد و روایت تلخ یک ضد قهرمان به رشته‌ی تحریر درآمد که کتاب برسد به دست خانم‌هایی که اهل سنت هستند، جوان هستند و گرایش دارند به تفکرات تکفیری.

تکفیری‌های هیچ وقت نمی‌گویند ما تکفیری هستیم!

تکفیری‌ها هیچ‌وقت در بیان عقایدشان نمی‌گویند ما تکفیری هستیم. آن‌ها مبنا را سنت رسول‌الله قرار می‌دهند و اصل حرفشان ممکن است بر مبنای یک اتفاق درست دینی باشد اما پرداخت به آن مسئله یا ضریب دادن به آن مسئله یا شرایط وجوبش یا شرایط احتیاطش یا شرایط ترکش یا حلال و حرامش فرق می‌کند و خیلی توجه به شرایط ندارند. این کتاب را اگر خانم‌های جوان اهل سنت بخوانند، متوجه می‌شوند مسیری که به نظرشان راه  رستگاری است، صرفاً یک سراب است. به گفته‌ی دوستان این اتفاق در کتاب افتاده و بازنمایی زندگی این خانم طوری هست که انزجار ایجاد کند، از رفت و آمد به این گروهک‌ها یا علاقه یا اعتماد به این گروهک‌ها. نشان داده شده که چه بلایی سر خانم‌ها می آورند، اتفاق‌هایی که غیرقابل برگشت است.

 البته خانم‌ها ممکن است بی‌آبرو شوند اما اتفاق تلخی که در بخش مردانه همین ماجرا می‌افتد، مرگ است و کسی که به این گروه‌ها می‌پیوندد از او سوءاستفاده می‌کنند و در نهایت در عملیات انتحاری کشته می‌شوند.

سینمای دفاع مقدس از هویت فرهنگی ایرانی- اسلامی پاسداری می‌کند

توانستید با این شخصیت هم ذات پنداری کنید یا جاهایی به او حق بدهید؟

هوشمندی که دوستان امنیتی به خرج دادند، این بود که یک خانم را برای نوشتن کتاب چنین کسی انتخاب کردند، چون این خانم در زندان باردار بود و من وقتی دیدمش هنوز بچه‌اش به دنیا نیامده بود و احوالی داشت که فقط یک خانم می‌توانست درک کند. این خانم دو تا بچه داشت و سومی را باردار بود. زندگی سختی را گذرانده و همسر اولش خیلی اذیتش کرده بود. به‌دلیل بی‌مسئولیتی‌های این مرد ،درگیر حداقل‌های زندگی و سیر کردن بچه‌هایش با حداقل خوردنی‌ها بود و این را فقط یک زن می‌فهمد. و این مهم است تا بفهمیم چرا چنین کاری کرده و چه‌طور به مرد دیگری دل بسته و چه‌طوری این توهم را در ذهن خود ساخته که می‌تواند در سرزمین داعش، زندگی آرمانی خودش را پیدا کند. بخش‌هایی از زندگی مدینه شاید هیچ‌وقت روی کاغذ نیاید. شاید یک مأمور امنیتی که آقاست، نتواند این چیزها را درک کند. باید یک زن درک می‌کرد و می‌شنید، حتی اگر نتیجه نهایی روی هیچ کاغذی نوشته نشود.

داعش چه چیزی دارد که عده‌ای به آن جذب می‌شوند؟ واقعاً بعد از جنایاتی که در سوریه و عراق مرتکب شدند، چرا باید عده‌ای را جذب خود کند؟

شما از نگاه مخاطب اخبار رسانه‌های خودمان درباره داعش چنین فکری دارید، اما در دنیا اصلاً این طوری نیست. اینکه ما صبح به یک جریان بپیوندیم و عصر آماده باشیم که برایش عملیات کنیم حتی اگر پای جانمان در میان باشد، خیلی عجیب و بی‌سابقه است. اما در داعش اینطور است. شما هیچ‌وقت از داخل به داعش نگاه نکردید، چون دسترسی عمومی وجود ندارد. این‌ها جوری جذابیت ایجاد می‌کنند که هنوز هم در دنیا جذاب است. عمر متین که به کلوپ هم‌جنس‌بازها در ایالت اورلاندو آمریکا حمله کرد، سابقه پیوستنش به داعش یک روز بود. پنجاه نفر را در کلوب کشت و با تیراندازی پلیس هم کشته شد.

داعش تصویر اغراق شده از سعادت دنیا و آخرت می‌دهد

ما حتی در ادیان توحیدی هم چنین چیزی نداریم. چون ادیان توحیدی از خودشان تصویر اغراق‌شده نشان نمی‌دهند و سعی می‌کنند بشر را با هر اعتقادی که تا امروز داشته، مقابل واقعیت‌های زندگی دنیا و آخرت قرار بدهند. هیچ‌یک سعی نمی‌کنند تصویر اغراق شده‌ای از سعادت خوشبختی در دو دنیا را نشان بدهند. اما داعش این طور هست. تصویر اغراق‌شده از سعادت دنیا و آخرت نشان می‌دهد و به خاطر کارهایی که انجام می‌دهند و فرم عملیاتی که دارند و فرم پیوستن به این گروهک، برای جوان‌ها خیلی جذاب است. فکر کنید به بچه‌هایی که پای بازی تلفن همراه و رایانه در حال کشتن و رگبار گرفتن به صورت مجازی هستند، یک اسلحه کلاش واقعی بدهید! به محض پیوستن به گروهک، اسلحه در اختیارش می‌گذارند و اجازه می‌دهند و طبق مبانی مثلاً مذهبی منحرف، به روی مردم رگبار بگیرند! برای من و شما منزجر کننده است، اما برای عده‌ای جذاب است.

ادامه دارد...

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • برنامه موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برای شب‌های قدر
  • گزارشی از نظر منتقدان درباره آخرین کتاب چاپ شده مارکز
  • احیای شب‌های قدر در مسجد موزه انقلاب و دفاع مقدس برگزار می‌شود
  • احیای شب های قدر در مسجد موزه انقلاب و دفاع مقدس برگزار می‌شود
  • برگزاری مراسم پرفیض شب های قدر در موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
  • راهیان نور ابزار تبیین دوران دفاع مقدس است
  • بیش از هر زمان دیگر به تقویت هویت جامعه نیاز داریم
  • مراسم شب های قدر در باغ موزه دفاع مقدس برگزار می‌شود
  • برپایی سفره کریمانه در مسجد جامع موزه انقلاب و دفاع مقدس
  • نویسنده «مار و پله»: از مامور امنیتی پرونده مدینه متشکرم