یادداشت جیک سالیوان| رفتارهای دولت آمریکا با پایان دادن به جنگهای بیپایان همخوانی ندارد
تاریخ انتشار: ۴ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۰۵۸۵۹۵
مشاور رئیس جمهور سابق آمریکا در یادداشتی نوشت، حضور نظامی آمریکا در تحقق اهداف این کشور در غرب آسیا ناکام مانده است و باید رویکرد دیپلماتیک جایگزین آن شود.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس، «جیک سالیوان» مشاور دولت سابق آمریکا در امور ایران در یادداشتی مشترک با «دانیل بنایم» در نشریه «فارین افرز» به دلایل لزوم خروج نیروهای آمریکایی از غرب آسیا پرداخت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سالیوان در این یادداشت، با اشاره به مطالبی که در دیگر نشریههای آمریکایی در این خصوص منتشر شدهاند نوشت، واشنگتن باید حضور خود در غرب آسیا را کاهش داده و ردپای خود را در این منطقه کمرنگ کند.
وی در ادامه نوشت، دیگر گذشت آن زمانی که ۱۸۰ هزار نیروی آمریکایی در عراق میجنگیدند یا زمانی که قیمت صعودی نفت، به اقتصاد آمریکا کمک میکرد. همهگیری جهانی هراس انگیز ویروس کرونا این نکته را یادآور شد که آمریکا باید بر روی اولویتبندیهای خود درخصوص چالشهای فعلی و پیش رو تمرکزی دوباره داشته باشد.
بنابر این گزارش، بیش از هر چیز کاهش حضور آمریکا در غرب آسیا نیازمند رسیدن به تعادلی حساس است و رد پای آمریکا در منطقه باید به نحوی کم رنگ شود که نا امنی جدیدی در پس آن ظاهر نشود و بهطور همزمان بازدارندگی و تأثیرگذاری مورد نیاز برای حفظ منافع کلیدی آمریکا در منطقه حفظ شود.
به باور نویسندگان، پاسخ دولت «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا به این چالش دچار نوعی ناهماهنگی است که ناشی از امیالی متناقض برای خروج از منطقه و در عین حال حفظ فشار بر ایران است. ترامپ از یک سو مکرراً از خروج نیروهای آمریکایی از غرب آسیا حرف میزند و از یک سو ۲۰ هزار نیرو به این منطقه اعزام میکند. نتیجه چنین رویکردی برای هر دو طرف بدترین وضع ممکن را رقم زده است. ترکیبی از فعال بودن از نظر نظامی و منفعل بودن از نظر دیپلماتیک، چک سفیدی در اختیار شرکای منطقهای گذاشته است که موجب شده به رفتارهای ثباتزدا و نگه داشتن منطقه در آستانه یک درگیری وسیعتر ادامه دهند.
در ادامه این یادداشت آمده است، راهبرد بهتر برای مواجهه با چالشهای منطقه این است که آمریکا به طور همزمان از جاهطلبیهای نظامی کاسته و از اهرم دیپلماسی برای تنشزدایی و ایجاد همزیستی مسالمتآمیز میان بازیگران کلیدی منطقه استفاده کند. واشنگتن به دفعات تلاش کرده است از طریق نظامی خروجیهایی دست نیافتی ایجاد کند اما اکنون زمان آن رسیده که از دیپماسی فعال برای رسیدن به نتایجی پایدار بهره بگیرد.
سالیوان مینویسد، تا به اینجای کار گفتوگوهای انجام شده در راستای دیپلماسی منطقهای بر این نکته تمرکز داشته است که چگونه ایران و یک دولت جدید دموکرات میتوانند به توافق هستهای بازگردند. خروج از مسیر رویارویی در زمینه مسائل هستهای یک ضرورت واجب است اما این تنها زمینه دیپلماتیکی نیست که آمریکا باید در آن فعال باشد. آمریکا باید در راستای برپایی مذاکرات منطقهای نظاممند با حمایت اعضای شورای امنیت سازمان ملل تلاش کند تا راهی برای کاهش تنش و خروج از آن و رفع بیاعتمادی در منطقه ایجاد شود.
در این یادداشت آمده است، ایران و عربستان سعودی به عنوان دو تصمیمگیر اصلی منطقه به احتمال زیاد در اوایل سال 2021 بهدنبال ترمیم زخمهای ناشی از کاهش بهای نفت و تأثیرات شیوع ویروس کرونا بر نظام سلامت و اقتصاد خود خواهند بود. بنابراین هردو خواستار احترام به حق حاکمیت یکدیگر خواهند بود و به چالشهای داخلی خود خواهند پرداخت که میتواند پیشرفتی چشمگیر در روابط منطقهای تلقی شود. اگر این شرایط با تشویق طرفهای خارجی همسو شود میتواند فضایی قابل توجه برای مذاکره درباره یمن، سوریه و کشورهای حاشیه خلیج فارس نظیر بحرین و همچنین مسائل مهمی همچون امنیت ناوبری ایجاد کند.
نویسندگان همچنین میافزایند، مذاکرات منطقهای برای دستیابی به صلح و امنیت نیازی به تشکیل نهاد یا معاهدهای جدید ندارد بلکه شامل چارچوبی جامع با دستورکار و ساختاری منعطف خواهد بود که در آن در بدو امر طرفهای درگیر نیات یکدیگر را میسنجند. بهتر است برخی از این گفتوگوها با حمایت آمریکا اما بدون حضور این کشور صورت گیرد تا این اطمینان حاصل شود که کشورهای حاشیه خلیج فارس دور میز مذاکره احساس برابری خواهند کرد. دیگر گفتوگوها نیز باید ماهیت دوجانبه داشته باشند. در برخی دیگر نیز بازیگران کلیدی خارج از منطقه نظیر روسیه و اروپا باید دخیل باشند. در نهایت دیپلماسی مستقیم آمریکا و گفتوگو میان کشورهای منطقه با ایران میتواند به ثمر برسد.
سالیوان و بنایم در ادامه مینویسند، برای ایجاد دیپلماسی در منطقه، واشنگتن با دو سوال دشوار درخصوص چگونگی در کنار هم قرار گرفتن اولویتها و خروجیهای مورد نظر آمریکا مواجه است. مورد اول این است که چگونه طرحهای ابتکاری جدید در منطقه تا چه حد به توافق هستهای با ایران گره خواهد خورد. آمریکا در پیش بردن همزمان جلوگیری از روند غنیسازی اورانیوم در ایران و قطع حضور این کشور در سوریه شکست خورده است. میتوان با دستور العملی جدید از طریق پیشرفت گام به گام در زمینه مسائل هستهای، به مرور جبههای برای مقابله با چالشهای منطقهای باز کرد.
بر اساس این گزارش، تحت چنین رویکردی، آمریکا فوراً دیپلماسی هستهای با ایران را برقرار ساخته و تا آنجا که میتواند توافق هستهای سال ۲۰۱۵ را احیا میکند. بهطور همزمان آمریکا و شرکایش میتوانند از ایجاد مسیری برای حل مسائل منطقه حمایت کنند. جلوگیری از پیشرفت هستهای ایران که از منافع حیاتی آمریکا به شمار میرود نباید مشروط به موفقیت گفتوگوهای منطقهای باشد. اما ارتباط کمرنگ این دو ساختاری تشویقی ایجاد خواهد کرد که در آن سرعت و مقدار کاهش تحریمها به هردو مسیر مرتبط باشد.
دومین پرسش کلیدی این است که چطور میتوان اهداف دیپلماتیک را با کاهش حضور نظامی آمریکا پیوند داد. در اینجا نیز واشنگتن نباید خروج نیروهایش را به نتایج مذاکرات منطقهای گره بزند. اما برای مثال میتواند بر تلاشهای دیپلماتیک جدی سعودیها برای پایان دادن به جنگ یمن و کاهش تنش با ایران به عنوان شرطی برای حفظ شماری از نیروهای آمریکایی در عربستان سعودی اصرار ورزد.
نویسندگان این یادداشت میگویند در نهایت، یافتن رویکردی سازندهتر در مقابل ایران برای خروج نیروهای آمریکایی از منطقه ضروری است. بازدارندگی در برابر ایران و حفظ آمادگی برای تهدیدهای احتمالی ایران به انگیزهای برای حضور نظامی آمریکاییها در منطقه طی یک دهه گذشته تبدیل شده است. ترامپ با برهم زدن توافق توافق هستهای و قرار دادن آمریکا در آستانه جنگ با ایران، هیچ اطمینانی برای اظهاراتش درخصوص خاتمه دادن به جنگهای بیپایان منطقه ایجاد نکرده و حتی حضور سنگینتر نظامی آمریکا را در پی خواهد داشت. بهخصوص که این اقدامات با قطع کمکها، خروج دیپلماتها و ضعف وزارت امور خارجه همراه شده است.
این یادداشت میافزاید، دولت بعدی آمریکا باید عکس این رویه را دنبال کند و همزمان با احیای توافق هستهای تنشهای منطقهای را کاهش دهد و چالشهای موجود درخصوص ایران را با تعداد کمتر نیروهای نظامی مدیریت کند. اقدامات ترامپ نشان داد که حضور نظامی نمیتواند جای دیپلماسی را بگیرد. عربستان سعودی و امارات متحده عربی دریافتهاند که راهحلهای پیشنهادی از خارج منطقه، از نومحافظهکاران دوران بوش گرفته تا مشاوران تندرو ترامپ، نتوانستهاند مشکلاتشان با ایران را برطرف کنند. ریاض و ابوظبی دریافتهاند که رویکرد خشن ترامپ علیه ایران شامل ورود به جنگ برای دفاع از قلمروهای آنها نمیشود اما همچنان در تیررس موشکها و پهپادهای ایرانی قرار دارند.
در ادامه آمده است، ترامپ از تماس اماراتیها و سعودیها با ایران استقبال نمیکند اما رئیس جمهوری جدید در آمریکا میتواند با استفاده از اهرم نیاز کشورهای حوزه خلیج فارس به کمکهای واشنگتن، این مذاکرات را پیش ببرد. سران سعودی به خوبی میدانند با قتل «جمال خاشقچی» روزنامهنگار سعودی و به راه انداختن جنگ یمن، وجهه خود در برابر واشنگتن را تخریب کردهاند. «محمد بن سلمان» ولیعهد سعودی در راستای مدرنسازی کشورش رابطه با چین را تعمیق بخشیده اما این رابطه نمیتواند جایگزین روابط ویژه سعودیها با آمریکا شود و همین مسئله میتواند برای رئیس جمهور بعدی آمریکا فرصتی جهت مجبور کردن ریاض به کاهش تنش با ایران باشد.
در پایان این یادداشت ادعا شده است، خطرات ناشی از احتمال بروز تنشهای بیشتر در غرب آسیا دلیلی عمده برای درگیر ماندن آمریکا در غرب آسیا است و ابعادی منطقی از حضور آمریکاییها در منطقه میتوان به فرونشاندن تنشهایی که زمینهای برای بحرانهای بزرگتر هستند کمک کند. حتی موثرترین دیپلماسی در سطح منطقه نیز نمیتواند مانع از رقابتهای موجود شود. تحرکات نابخردانه اخیر آمریکا و تغییر منافع این کشور در غرب آسیا نمیتواند و نباید دلیلی برای ترک کامل منطقه باشد بلکه در عوض باید پشت سر دیپلماسی حرکت کند تا شرایط کاهش پیوسته حضور نظامی را مهیا کند و بهطور همزمان از منافع مهم واشنگتن در منطقه حراست کند.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: آمریکا دونالد ترامپ عربستان سعودی ایران مذاکرات منطقه نیروهای آمریکایی توافق هسته ای طور همزمان خروج نیروهای نظامی آمریکا منطقه ای غرب آسیا حضور نظامی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۰۵۸۵۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پایان ماجراجویی آمریکا در آفریقا
رسانه آمریکایی گزارش داد خروج آمریکا از چاد و نیجر میتواند نشانهای مبنی بر پایان عصر حضور نظامی آمریکا در آفریقا و منطقه ساحل باشد؛ امری که چالشهای متعددی را متوجه سیاست خارجه دولت آمریکا خواهد کرد.
به گزارش ایسنا، روزنامه واشنگتنپست گزارش داد آمریکا با یک عقبنشینی استراتژیک در آفریقا مواجه است و شواهد حکایت از آن دارد که واشنگتن باید قید نفوذ خود در این منطقه را بزند. آمریکا اخیراً به درخواست نیجر برای خارجکردن نیروهای آمریکایی از این کشور آفریقایی پاسخ مثبت داد. درعینحال، چاد هم بهعنوان یک کشور آفریقایی مهم دیگر، خواستار توقف عملیاتهای آمریکا در پایگاهی مشترک با فرانسه شده است.
به گزارش این روزنامه، خروج احتمالی آمریکا از چاد میتواند نمایانگر چالشی گستردهتر باشد که ارتشهای غربی در منطقه ساحل با آن مواجه هستند، منطقهای که لبریز از بیثباتیهای سیاسی است و تحولات عمدهای را به خود دیده است. چاد در آستانه انتخابات است و واشنگتنپست مدعی است درخواست از نظامیان آمریکا برای خروج از این کشور ممکن است راهکار دولت موقت چاد برای تحکیم حق حاکمیت باشد.
وضعیت آمریکا در نیجر هم قابلتوجه است. پس از کودتای این کشور، حاکمان جدید نیجر بهسرعت گامهایی برای قطع روابط نظامی با کشورهای غربی، بهویژه فرانسه برداشته و به کشورهایی مانند چین و روسیه نزدیکتر شدند. هنگامی که شورای نظامی حاکم بر نیجر حضور آمریکا را «غیرقانونی» اعلام کرد و عملیاتهای پنتاگون در این کشور را مورد انتقاد قرار داد، پیدا بود که فصل حضور نظامی آمریکا در نیجر به پایان رسیده است. کمی بعد، نیروهای نظامی روسیه وارد نیجر شده و وظیفه آموزش نیروهای این کشور را بر عهده گرفتند.
به گزارش واشنگتنپست، این تحولات زنگ خطرها را در کشورهای غربی به صدا درآورده و منافع آنها را تهدید کرده است. سرمایهگذاریهای گسترده ایالات متحده در آفریقا با خطر مواجه شده است، از جمله پایگاه هوایی ۱۱۰ میلیوندلاری که آمریکا در نیجر تاسیس کرده و حالا وضعیت بلاتکلیفی دارد.
«اولف لسینگ» مدیر یک اندیشکده آلمانی با بیان اینکه این تحولات ضربه بزرگی به برنامههای غرب در منطقه ساحل و لیبی وارد میکند، گفت: «ممکن است با خارجشدن آمریکا، درها به روی گسترش نفوذ کشورهایی مانند روسیه و ایران در ساحل باز شود.»
به گزارش واشنگتنپست، عامل دیگری که به پیچیدگی ماجرا میافزاید این است که چین هم گامهای استراتژیکی در نیجر برداشته است، از جمله قرارداد مالی بزرگ یک شرکت نفتی دولتی چین با نیجر. این قرارداد نهتنها بودجه گزافی را برای دولت نیجر فراهم میکند، بلکه جایگاه چین را نیز در این منطقه تقویت میکند.
علاوه بر این، روزنامه آمریکایی اذعان کرد که افکار عمومی در نیجر هم با روسیه و چین همراهتر است تا آمریکا. شهروندان نیجر حمایت روسیه و چین را به ادامه دخالت فرانسه و آمریکا ترجیح دهند.
علاوه بر این، نظرسنجی اخیر موسسه گالوپ حاکی از آن است که محبوبیت روسیه و چین در منطقه ساحل افزایش یافته و حمایت از نفوذ آمریکا کمتر شده است. به گزارش واشنگتنپست، این منطقه در گذشته به ایالات متحده بهعنوان یک شریک کلیدی نگاه میکرد که مقاصد استعماری دولتهای اروپایی را در سر ندارد؛ اما واشنگتن با دیپلماسی ناکارآمد و نگاه از بالابهپایین خود، این تصویر را مخدوش کرد.
به گزارش این رسانه آمریکایی، آفریقا به میدان نبرد ژئوپلیتیک قدرتهای جهانی بدل شده و کشورهای غربی که در تشخیص کاهش تدریجی نفوذ خود در منطقه ساحل ناکام بودند، حالا شاهد ازدستدادن موقعیت خود هستند. واشنگتنپست همچنین به گزارشهای مشابه رسانههای غربی مانند «لوموند» و «والاستریت ژورنال» اشاره کرد که آنها نیز از اقدامات اشتباه آمریکا و اروپا در ساحل پرداختهاند.
تحولات اخیر در نیجر و چاد نشان از این دارد که دوره آمریکا در آفریقا به سر آمده است. این عقبنشینی نهتنها به معنای کاهش حضور نظامی، بلکه نشانه یک تغییر قابلتوجه در مناسبات ژئوپلیتیک است. روسیه و چین عزم خود را جزم کردهاند تا با بهرهگیری از خلأ قدرتی که با خروج آمریکا از این منطقه ایجاد میشود، حضور خود را در آنجا پررنگ کنند؛ امری که چالشهای بزرگی را متوجه سیاست خارجه آمریکا خواهد کرد.