داستان های فانتزی؛ دنیایی رو به بی کرانگی
تاریخ انتشار: ۶ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۰۶۸۹۸۸
داستان های ادبی این فرصت را به خوانندگان خود می دهد تا از مشکلات روزمره خود فاصله گیرند حتی زمانی که شخصیت های آن غیر واقعی و ساخته تخیل نویسنده باشد. تخیل و به دنبال آن ژانر ادبی فانتزی یکی از محبوب ترین و قابل توجه ترین سبک ها در فرهنگ عامه و تاریخ ادبیات محسوب می شود.
به گزارش خبرنگار ایمنا، داستانهای فانتزی از عناصر جادویی و فوق طبیعی تشکیل شدهاند، این سبک به عنوان یک ژانر ادبی جدید محسوب میشود که مبتنی بر تخیل بوده و درباره موضوعی در گذشته یا آینده که اکنون واقعیت ندارد، سخن میگوید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فانتزی، امروزه در طیف وسیعی از رسانهها، فیلمها، تلویزیون، طنزها، بازیها و هنرها رواج دارد، اما غالباً تأثیرگذارترین جایگاه برای آن همیشه ادبیات بوده است. داستانهای فانتزی میتواند در مورد هر عنصر، مکان یا زمانی باشد و اساساً هیچ محدودیتی در خصوص آنها وجود ندارد. مهمترین ویژگی این سبک این است که به نویسنده اجازه میدهد تا کارهایی خارج از محدوده جهان واقعی انجام دهد و در نتیجه دنیایی از بی کرانگی را به روی نویسنده میگشاید. با از میان رفتن محدودیتهای واقعیت افراد میتوانند ابرقهرمان شوند، حیوانات میتوانند صحبت کنند، خطراتی چون اژدها میتواند به وجود آید و یا حتی جادو صورت گیرد، اما مهمتر از همه این موارد این است که این نوع از ادبیات به مخاطب اجازه میدهد از واقعیت خارج شده و وارد دنیای تخیل شود و در نتیجه در هیجانی غیر معمول ناپدید گردد. از طرفی برخی از انواع داستانهای ادبی با مشکلات دنیای واقعی مواجه شده و راه حلهایی از طریق جادو یا سایر عناصر دنیای فانتزی، برای آنها ارائه دهند.
داستانهای فانتزی انواع بسیار زیادی دارد، زیرا تا جایی که تخیل رخصت حرکت داشته باشد، بر تعداد این سبکها افزوده میشود؛ اما در ادامه به برخی از پرکاربردترین آنها اشاره خواهد شد.
فانتزیهای حماسی: در این نوع از داستان فانتزی، تلاش یک قهرمان را شاهد خواهیم بود. حماسه فانتزی از قرن ۲۰ شروع و همچنان در بسیاری از داستانهای فانتزی غالب است.
فانتزیهای افسانهای: این سبک شامل داستانهای کوتاهی است که در آن عناصر و شخصیتهایی چون جن، جادوگر و غیره قرار دارند که از قدرت جادویی خود برای نیل به هدفی خیر یا شر استفاده میکنند؛ سفید برفی، سیندرلا و جوجه اردک زشت نمونههایی از این سبک هستند.
فانتزیهای اساطیری: این سبک از داستانهای فانتزی شامل عناصر اسطورهای فرهنگ عامه میشود، که به شکل معمول باستانی هستند و غالباً توضیح اسرار جهان و همه عناصر آن مانند آب و هوا، زمین، وجود موجودات و غیره میشود؛ هرکول یک نمونه از این سبک است، همچنین ایلیاد و ادیسه نیز در این دسته قرار میگیرند.
فانتزیهای حیوانات: داستانهایی کوتاه که شبیه به سبک افسانهای که ذکر آن گذشت هستند با این تفاوت که نویسنده در این نوع سبک حیوانات متحرک را به عنوان شخصیتهای اصلی درگیر میکند؛ این سبک معمولاً با یک نتیجه اخلاقی کوتاه به پایان میرسد.
بی شک همه ما به داستانهای فانتزی علاقه داریم، چراکه با خواندن آنها رشد کرده و بزرگ شدهایم. این داستانها برای تقویت تخیلات و برآوردن آرزوی ما برای ماجراجویی شکل گرفتهاند؛ بنابراین فانتزی به شکل مستقیم با عمیقترین خواستهها و باورهای ما ارتباط دارد. به همین دلیل است که برای افزایش قدرت تخیل در اذهان در حال رشد مانند کودکان بسیار دارای اهمیت است. از طرفی ذهن ما را در معرض بسیاری از جادوها و عاشقانهها قرار داده و به جستوجوی قهرمانی ایده آل وادار میکند. آزادی بیان را میتوان مهمترین وجه ممیزه این سبک از سایر ژانرها دانست، چراکه به نویسنده اجازه میدهد تا برای تقویت قصه خود هر عنصری را به هر گونهای که مایل است، به کار بگیرد.
در ادامه به چند نمونه از داستانهای این سبک اشاره خواهد شد:
-هری پاتر و سنگ جادو، اثر جی کی رولینگشاید زمانی که خانم رولینگ شروع به نوشتن اولین کتاب خود "هری پاتر و سنگ جادو" نمود، تصور نمیکرد نگارش این رمان تخیلی نوجوانان، برای او شهرتی جهانی و ثروتی غیرقابل تصور به ارمغان آورد. ایده هری برای اولین بار به طور ناگهانی در سال ۱۹۹۰ در قطار پرازدحام مسیر شهر منچستر به لندن، به ذهن رولینگ راه یافت. داستان این کتاب به این شرح است که هری پاتر بعد از مرگ والدین به خانواده خاله خود سپرده میشود. آنها انسانهایی بی مسئولیت، تنبل و حسود بوده و از اینکه هری استعدادهای زیادی در جادوگری دارد ناراضی هستند؛ به این دلیل اجازه نمیدهند تا او به مدرسه جادوگری هاگواتز برود. تا اینکه سرایدار مدرسه هاگوارتز، هاگرید به دنبال او میآید و به این ترتیب هری قدم در دنیای جادو و جادوگران میگذارد. در این جلد نویسنده با مهارت فوقالعادهای به توصیف جزئیات این دنیای جدید میپردازد و خوانندگان را به دنیای خیالی و زیبایی میکشاند که تا به حال نظیر آن را نه دیده و نه شنیدهاند. هری به وسیله هاگرید با سنگی آشنا میشود که به حیات جاودان کمک میکند. او در مدرسه متوجه میشود که یکی از اساتید قصد دارد سنگ جادو را برای لرد ولدمورت بدزدد. حالا او باید جلوی این اتفاق را بگیرد.
-ارباب حلقهها، اثر آر. آر تالکینارباب حلقهها نوشته تالکین برای همیشه مرزهای ادبیات فانتزی را در دنیا جابهجا کرد. در حقیقت میتوان گفت دنیای ادبیات فانتزی به بعد و قبل از ارباب حلقهها تقسیم میشود. سهگانهی ارباب حلقهها یکی از مشهورترین و تأثیرگذارترین کتابهای ادبیات قرن ۲۱ است. نویسنده این مجموعه داستان را در قالب فانتزی-حماسی و در طول ۱۲ سال نوشت. این کتاب توانسته است عنوان بهترین کتاب منتشرشده قرن را از آن خود کند.
-اسطوره، اثر مری لواین رمان اولین بار در سال ۲۰۱۱ منتشر شد. در این داستان هیجانانگیز و بسیار خواندنی، ایالات متحده به بخشهای مختلفی تقسیم شده و کالیفرنیای اکنون بخشی از «جمهوری» به حساب میآید. مردم جز عدهای اندک از خواص تحت ظلم و ستم هستند. پسری به نام دی، قصد دارد به منظور به دست آوردن داروی طاعون کشندهای که شهر را در برگرفته، به بیمارستان یورش ببرد. او مدتی است که با نیروهای جمهوری در جنگ بوده و به موفقیتهای بزرگی هم دست یافته است. اما هجوم او به بیمارستان منجر به زخمی شدن یکی از سربازان جمهوری میشود و خود دی هم به هنگام فرار آسیب میبیند. راوی دیگر داستان، دختری به نام جون است که تحت تعلیم جمهوری بوده، از خواص به حساب میآید و تواناییهای شگفت انگیزی دارد. جون و دی که در دو دنیای کاملاً متفاوت بزرگ شدهاند، هیچ دلیلی برای مواجه شدن با یکدیگر ندارند؛ البته تا روزی که برادر جون، متیاس، کشته شده و دی به عنوان متهم اصلی این جرم شناسایی میشود. در این بازی پر هیجان، دی برای نجات خانواده خود تلاش میکند، و جون به دنبال گرفتن انتقام متیاس است. اما با گذر زمان، این دو متوجه میشوند که حقیقتی ترسناک باعث رسیدن آنها به یکدیگر شده است.
-سفید برفی و هفت کوتوله، اثر سارا ملانسکیهمانگونه که در متن اشاره شد این کتاب که یکی از محبوبترین داستانها در میان کودکان است نیز به سبک فانتزی تنظیم شده است. این داستان که در ۲۴ صفحه نوشته شده است، بیانی از پیروزی خوبی بر بدی در قالب داستانی کودکانه است که در آن ملکهای بدجنس که نامادری سفید برفی محسوب میشود به او حسادت کرده و وی را از قصر بیرون میکند تا به زندگی وی در خارج از قصر پایان دهد. سفید برفی که دختری زیبا و خوش چهره بوده است در جنگل با هفت کوتوله آشنا شده و زندگی خود را با آنها پی میگیرد، اما ملکه که جادوگری ماهر بود از زنده ماندن سفید برفی آگاه شده و بار دیگر برای کشتن او اقدام میکند.
-برج تاریک، استیون کینگمجموعهی برج تاریک برعکس بسیاری از مجموعههای بلند فانتزی، مجموعهای نیست که هر جلد آن داستانِ به خصوص و جدایی از سیر داستان کلی داشته باشد؛ درواقع کل این مجموعهی ۷ جلدی یک داستانِ واحد دارد، داستان این مجموعه با تعقیب و گریز هفتتیرکش و مرد سیاهپوش شروع میشود. رولند (هفتتیرکش)، آخرین بازمانده از نسل هفتتیرکشها، برای انتقام و پی بردن به ماهیت برج تاریک به دنبال مردی است که در گذشته و حال و آینده او رخنه کرده یعنی مرد سیاهپوش است. مردی مرموز، شیطانی و از خادمان برج تاریک که بر سر راه خود همه چیز را به هلاکت میرساند و تمام اینها به این دلیل است که رولند را طی سفری طاقتفرسا به دنبال خود بکشاند. یا شاید رولند را به برج تاریک بکشاند.
کد خبر 425346منبع: ایمنا
کلیدواژه: ادبیات داستان نويسي ژانر ادبی معرفی کتاب شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق داستان های فانتزی ارباب حلقه ها برج تاریک سفید برفی داستان ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۰۶۸۹۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
داستان ۳۴ روز مقاومت در خرمشهر؛ اگر سلاح داشتیم، شهر سقوط نمیکرد
ناخدا یکم هوشنگ صمدی میگوید: من ۸۰۰ تا ۹۰۰ نفر تکاور داشتم که همگی افسر و درجه دار بودند، ما سرباز نداشتیم. نیروهای مردمی از اقشار مختلف هم شاید ۴۰۰ نفر با ما همراه بودند. ما توانستیم با این تعداد نیرو در مقابل دو لشکر زرهی و مکانیزه ارتش عراق با چند گردان گارد ریاست جمهوری و چند گردان جیش الشعبی مثل بسیج ما، مقاومت کنیم.
به گزارش خبرآنلاین، از سال ۱۲۹۹ تاکنون، بیش از یک قرن است که روز ارتش در ایران گرامی داشته میشود، پس از پیروزی انقلاب هم امام (ره) ۲۹ فروردین را بنام روز ارتش نامگذاری کردند تا ضمن ارایه کارنامه ارتش، افکارعمومی و کارشناسان هم مناسبت و مجالی برای گرامیداشت این فرزندان دلیر میهن داشته باشند، ارتشی که با وجود همه تغییر و تحولات سالهای نخستین پس از پیروزی انقلاب ۵۷، شجاعانه به میدان مبارزه با ارتش آماده و تا بن دندان مسلح عراق شتافت و تاثیری انکارناپذیر در متوقف ساختن متجاوزان عراقی داشت.
ناخدا یکم هوشنگ صمدی که اعزام پیش از انقلاب او به انگلیس برای گذراندن دورهای عالی، همزمان با حضور صدام در همان مرکز لندن برای سپری کردن دوره اطلاعاتی بوده، در گفت و گویی صمیمانه روایتی دست اول، جذاب و کمتر شنیدهشده از آغازین روزهای دفاع مقدس را مرور کرد که با هم میخوانیم:
مشروح این گفتگو را بخوانید:
***
شما قبلا فرمانده گردان تکاور دریایی بوشهر بوده اید، امروز هم روز ارتش است، لطفا از نقش ارتش در دوران دفاع مقدس برایمان بگویید.
ضمن تبریک این روز به همه همرزمان ارتشی بعنوان یک ارتشی میگویم ارتش در جنگ ۸ ساله تحمیلی نقش اصلی و موثر را داشت. در یکم مهر ۱۳۵۹ سپاه و بسیج آنچنان سازمانی نداشتند و ارتش بود که با همه مشکلاتی که در دوران انقلاب به سرش آمده بود و معاندین، جاسوسان و بدخواهان صحبت انحلال ارتش را میکردند و با صدور بخشنامههای مختلف خواسته و ناخواسته برای تضعیف ارتش تلاش میکردند، اما ارتش، روز ۳۱ شهریور مردانه در جلوی دشمن ظاهر شد. ما وجود دشمن و احتمال جنگ را از خرداد ۵۸ به مسئولین اطلاع میدادیم، من خودم فرمانده گردان تکاروران در جبهه جنوب و خوزستان بودم واز خرداد ۵۸ چهار واحد در آنجا داشتم که روزانه به ما اطلاعات میدادند که دشمن دارد چکار میکند و در چه وضعیتی است و ما این را به نیروی دریایی انتقال میدادیم و نیروی دریایی به ارتش و ارتش به مسئولین میداد، ولی مسئولین قبول نمیکردند و میگفتند بیشنر مردم عراق شیعه هستند و انقلاب را به ما تبریک گفته اند و به ما حمله نمیکنند و این برای ما بسیار سنگین تمام میشد که چرا آنها وظیفه سازمانی ارتش را نمیدانند آنقدر برای تضعیف ارتش کار میکنند؟ برخلاف همه این فشارها و تنگناها، ارتش از روز ۳۱ شهریور وارد عمل شد و کار را به جایی رساند که به فاصله یک هفته یغنی هفتم مهر صدام پیشنهاد مذاکره کرد. هدف صدام این بود که یکم مهر، خرمشهر را بگیرد، سوم مهر، خوزستان و نهایتا، هفتم مهر در میدان آزادی تهران و در جمع رسانههای خارجی، گفت و گوی پیروزی را برگزار کند.
چرا صدام به فاصله هفت روز پس از آغا تجاوز به خاک ایران، مصلحت را در ارایه پیشنهاد مذاکره دید؟
به علت مقاومت ارتش، پیشروی را دور از دسترس میدید. این درحالی است که ارتش در آن زمان فرماندهان اصلی و رده بالای خود را از دست داده بود، سپهبد، سرلشگر، سرتیپ و ارتشبد نداشتیم و همه حذف شده بودند و حداکثر، فرماندهان میانی، مانده بودند. آن زمان در پی تلاش و فشار برخی نمایندگان مجلس، سیزده هزار افسر ارشد ارتش را پاکسازی کردند و در سطوح بالای فرماندهی ارتش، کسی نمانده بود. من پنجم مهر رفتم ۵ عراده تانک چیفتن از لشگر ۹۲ زرهی اهواز بگیرم و دنبال فرمانده گردان تانک گشتم، نهایتا، یک سروان مخابرات را پیدا کردم و ایشان گفت من فرمانده هستم، گفتم جناب سروان رسته شما مخابرات است وسروان مخابرات اگر خیلی خیلی زرنگ باشد میتواند یک گردان مخابرات را اداره کند نه گردان تانک چیفتن را! گردان تانک را افسر زرهی با درجه سرهنگ دومی باید اداره کند. این وضعیتی بود که در ابتدای جنگ برای ما پیش آمده بود و ارتش با این همه مشکلات توانست در روز هفتم دشمن را متوقف و به زانو در آوَرَد. فاصله شلمچه تا خرمشهر ۵/۱۶کیلومتر بود و دشمن میتوانست یک ساعته به خرمشهر برسد، ولی با مقاومت شجاعانه ارتش، روز هفتم، هنوز نتوانتسته بود از پُل نو که بین شلمچه و خرمشهر است، عبور کند.. شهید صفری افسر تکاور تیربارچی محافظ پل نو اجازه نمیداد پرندهای هم از این پل عبور بکند، چه رسد به نظامیان دشمن؛ و مسیر دیگری نیز برای عبور تانکها و نفربرهای عراقی غیر از این پل وجود نداشت. ارتش با همه مشکلات مردانه ایستادگی کرد ما رزمندگان آن زمان ارتش افتخار میکنیم که در طول ۸ سال دفاع، مهمترین وظیفه سازمانی خود، یعنی حفظ مرزهای کشور را به حوبی انجام دادیم.
بر این اساس ارتش در حفظ مرزها نقش بسزایی داشته است.
بله ارتش نقش کاملی داشت، ما در سه جبهه میجنگیدیم، جبهه شمالی، جبهه میانی و جبهه جنوبی که من درجبهه جنوبی و خوزستان بودم. گردان تکاوران ماموریت زمینی ندارد و ماموریت سازمانی و اصلی این گردان حفظ سواحل، سکوهای نفتی و جزایر است و ما در خرمشهر با دشمن جنگیدیم و ۳۴ روز در برابر دشمنی که میخواست روز اول خرمشهر را تصرف کند مقاومت کردیم.
گردان تحت امر شما شامل چند تکاور بود و با چه تعداد نیرویی این مقاومت را انجام دادید؟
من ۸۰۰ تا ۹۰۰ نقر تکاور داشتم که همگی افسر و درجه دار بودند، ما سرباز نداشتیم.
نبروهای مردمی هم شما را همراهی میکردند؟
بله، نیروهای مردمی از اقشار مختلف هم شاید ۴۰۰ نفر با ما همراه بودند. ما توانستیم با این تعداد نیرو در مقابل دو لشکر زرهی و مکانیزه ارتش عراق با چند گردان گارد ریاست جمهوری و چند گردان جیش الشعبی مثل بسیج ما، مقاومت کنیم. ارتشیها مردانه در برابر دشمن ایستادگی کردند و همان مدافعین خرمشهر که من همیشه از آنها یاد میکنم از اقشار کشور بودند مردانه جان برکف ایستادند و الان اسمی از آنها برده نمیشود.
چرا اسامی این غیورمردان برده نمیشود؟
نمیدانم، ببینید امروز روز ارتش است و در اصل روز نیروی زمینی نیز میباشد، ولی در رادیو و تلوزیون چه برنامهای میبینید؟ رسانه ملی چه برنامهای برای امروز دارد. اینها را ببینید و بعد بپرسید چرا اسامی آن دلاورمردان برده نمیشود؟
گویا، شما در ابتدای جنگ بازنشسته شده بودید و به میل خود تان وارد جنگ شدید ...
بله من دو ماه بود که بازنشست شده بودم، ولی چون هنوز نفر بعدی نیامده بود واحد را تحویل بگیرد من مشغول خدمت بودم. زمانی که جنگ آغاز شد من تسویه حساب هم کرده بودم و فرمانده به من گفت تسویه حساب شما روز میز من است میخواهی بروی یا بمانی؟ گفتم نخیر ناخدا رزمجو من با واحدم میروم خرمشهر، دشمن وارد خانه ما شده و غیرت ما قبول نمیکند. من اجازه نمیدهم تا زمانی که زنده هستم دشمن خاک کشور من را زیر پا داشته باشد. شعار من این است: دوست دارم کفنم پرچم ایران باشد، تکاور میگوید میجنگم جان میدهم، خون میدهم، ولی یک وجب از خاک کشور به دشمن نمیدهم.
امروز علاوه بر روز ارتش سالگرد غرق شدن ناوشکن سهند و حمله به ناوشکن سبلان و ناوچه جوشن در سال ۱۳۶۷ از سوی آمریکا هم هست، شما در این نبرد شرکت داشتید؟
نه من مشارکت نداشتم، ولی جالب این است که اسمی از رزمندگان این ناوشکنها هم برده نمیشود! فرماندهان اینها الان کجا هستند؟ آیا رادیو و تلویزیون اسمی از این سه ناو برده است؟ اینها در مقابل ارتش آمریکا ایستادند چرا اسمی از آنها برده نمیشود. من میخواهم بگویم رادیو تلویزیون برای ما ارتشیها کار نمیکند، دوست ندارند، جانفشانیهای دلاوران ارتش را بازتاب بدهند. بارها در شبکههای مختلف گفته ام شما رادیو تلویزیون ملی نیستید، میلی هستید و با هیچ وقت با ما جور نیستید. شهدای ما از شما شاکی هستند، حق شهدای ما را از بین برده اید. تا حالا کِی اسمی از شهید مرادی فرمانده گردان ۱۰۶ برده شده؟ شهیدی که ترکش سرش را از بدنش جدا کرد و در جلوی چشم من بدون سر در جاده اهواز میدوید و افتاد زمین و وقتی وی را در آغوش گرفتم در بغل من شهید شد. کجا هستند ۱۰۳ نفری که در ۳۴ روز مقاومت در خرمشهر از گردان تکاوران شهید دادیم. کجا هستند ۲۹۳ نفر جانباز از ده درصد تا ۹۳ درصد، امیر سیاری هم تکاوری است که در همان ۳۴ روز ۷۵ درصد جانباز شدند.
شما پیشرفتها و دستاوردهای ارتش را چگونه میبینید؟
من الان بازنشسته هستم و الان در ارتش نیستم و اطلاعاتی ندارم.
درست، ولی به هر حال اخبار را که رصد میکنید. بنابر همین اخبار دستاوردهای ارتش را چگونه ارزیابی میکنید؟
آنچه که از دور میشنوم انشاالله خوب است.
تاثیر حضور نیروی دریایی ارتش را در آبهای بین المللی را چگونه میبینید؟
الان نیروی دریایی خیلی خوب است و اصلا قابل مقایسه با آن زمان نیست، حتی واحد خودم. دنبال یک قبضه توپ ۱۰۵ یا ۱۵۵ میدویدم و گیر نمیآوردم، ولی الحمدالله الان تیپهای تفنگداران و تکاروران ما آتشبار دارند. بعضی وقتها که به جاسک و چابهار میروم و این پیشرفتها را میبینم لذت میبرم. حتی یک بار لوله یک توپ را بغل کردم و گریه کردم و فرمانده وقت آمد و گفت چرا گریه میکنید گفتم خوشحالم که شما این سلاح دارید واز خوشحالی گریه میکنم، شما این را دارید و من در زمان جنگ این را نداشتم که اگر داشتم خرمشهر سقوط نمیکرد.