بارون پاییزی ؛ سیروان خسروی
تاریخ انتشار: ۶ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۰۷۲۳۳۹
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی کیفیت 480 کیفیت 284
داره بارون میاد کوچه بازم لبریز احساسه
هنوزم نم نم بارون صدای ما رو میشناسه
همین دیروز بود انگار تو با من تو همین کوچه
میگفتی زندگی وقتی تو با من نیستی پوچه
آهای بـارون پـاییـزی کی گفته تو غم انگیزی
تو داری خاطراتم رو تو ذهنه کوچه میریزی
آهای بارون پایـیزی
داره بارون میاد کوچه بازم لبریز احساسه
هنوزم نم نم بارون صدای ما رو میشناسه
توی تقویم ما دو تا بهار از غصه میسوزه
واسه ما اول پاییز هنوزم عید نوروزه
آهای بارون پاییزی کی گفته تو غم انگیزی
تو داری خاطراتم رو تو ذهن کوچه میریزی
آهای بـارون پایـیزی
بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
منبع: تابناک
کلیدواژه: ونزوئلا نماز عید فطر عید فطر فطریه غیزانیه نفت ونزوئلا صدیقه کیانفر ریتم موسیقی موزیک ویدیو
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۰۷۲۳۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
این مرد با چنگ و دندان شغلش را حفظ کرده است | در کوچه درختی چه می گذرد؟
همشهری آنلاین- رابعه تیموری:داوود پاکیزه و درست کار میکند، آنقدر پاکیزه که اوستا عبدالله را عمری میان مشتریانش روسپید نگه داشته است. اوستا عبدالله در سفیدگری مو سپید کرده و به آتش کوره دکان دود اندودش دیگ و پاتیلهای کارکرده بسیاری جلا پیدا کردهاند. روزگاری همکاران اوستا عبدالله در بازار سیداسماعیل پرشمار بودند، اما حالا در این بازار فقط او و تک و توک سفیدگرانی جا خوش کردهاند که هنوز نمیتوانند از کار و کسب دیرینه خود دل بکنند:
بیشتر بخوانید:اجناس این بازار مورد نیاز زنده و مرده بود
وسط تاریکی دکان حاج عبدالله، رویه طلایی تغار مسی خوب برق میزند. کف آن را هنوز داوود نسابیده و لکهای سیاه، رنگ نقرهای کف تغار را پوشانده است. اندازه دکان حاج عبدالله به ١۵ متر نمیرسد. دوده کوره تا کمره دیوارهای طبله کرده دکان بالا رفته و قفسهها و رفهای فلزی که ابزار کار و وسایل خرده ریز را توی آنها چیدهاند، زنگار بستهاند. کیسههای شن و نشادر گوشه دکان تلنبار شدهاند و ظروف دوده گرفتهای را که باید امشب توی محلول جوهر نمک بخوابانند، شلوغ و درهم توی قفسهها جای دادهاند. تاباندن کوره با گاز شهری به صرفهتر است، ولی اوستا عبدالله محض احتیاط پیت نفت آبی رنگ زیر رف را هم هیچوقت خالی نمیگذارد. پیت حلبی هم که توی آن ذغال میریزند و روی آن بساط چای صبحانه و عصرانهشان را به راه میکنند، با نفت میسوزد. دیگچهها و سینی و قابلمههایی را که سفید شدهاند، کنار در باریک دکان چیدهاند و نصیر مشغول بستهبندی آنها است تا به مشتریان تحویل دهند. داوود کوره را تابانده و مشغول جوشاندن دیزاب است. تا دیزاب داغ از قل زدن بیفتد، میتواند کمی نفس چاق کند.
دیگ و پاتیلهای نذری
نصیر کنار دیگ مسی پر از جوهر نمک چمباتمه زده و هر بار که تکه پوست کوچک توی مشتش را روی آفتابه مسی میکشد، سیاهی و زنگار رویه آن توی راه آب باریک کف دکان راه میگیرد. بسیاری از همکاران حاج عبدالله برای سابیدن ظروف از اسکاج ظرفشویی زبر استفاده میکنند، ولی او هنوز هم پیش از آن که دسته پوست بز به آخر برسد، نصیر را برای خریدن پوست تازه به دباغی میفرستد. یک کیسه پر از شن ریزه هم همیشه ته دکان هست تا نصیر آنها را روی پوست بریزد و خوب کف و روی ظرفهای سیاه را بسابد.
دیگچهها و پارچ و آفتابهها را نصیر هم میتواند توی کوره بتاباند، ولی نزدیک محرم و صفر و ماه رمضان که دیگ و پاتیلهای نذری پزان از انباریها بیرون میآیند، داوود باید خودش دم کوره بایستد. وقتی دیگهای مسی بزرگ و سنگین داغ میشوند،آسا ن نیست که با یک دست لبه سرخ و حرارت دیده دیگها را بگیری و با دست دیگر دیزاب جوشیده را توی آنها بغلتانی، ولی داوود خوب از پس کار برمی آید. از ١٢ سال پیش که پدرش دیگر قوت سفیدگری نداشت و خانهنشین شد، داوود رشته کار دکان حاجی را توی دستش گرفت. قبل از آن گاهی وردست پدر، پای کوره میایستاد و از دیزاب جوشاندن تا قلع اندود کردن ظروف مسی را یاد گرفته بود.
پیشهای رو به فراموشی
نصیر چند سال بعد از اوستاکار شدن داوود شاگرد دکان حاج عبدالله شده و هنوز مانده که قلع اندود کردن ظروف سابیده شده را به او بسپارند، ولی باید اول صبح و پیش از رسیدن داوود و اوستا عبدالله کوره را روشن و کمو زیاد شن و نشادر و دیزاب و زغال چوب را بسنجد تا وسط کار لنگ نمانند. اگر چه اینروزها دیگر از دستههای کماجدان و پاتیل و تغارهای مسی که اول صبح جلوی دکان سفیدگری تلنبار میشدند خبری نیست و شاید حتی چند روز گذر مشتری به بنبست درختی نیفتد، ولی اوستا عبدالله به عادت گذشتهها هر شب به نصیر سفارش میکند که همه ابزار و لوازم کار را روبراه کند تا کمو کاستی در کارشان نباشد. حاج عبدالله عمری به انصاف و مدارا با مشتری شهره بوده و حالا هم سعی میکند خوش انصاف باشد، ولی قیمت قلع که هر روز بالا و بالاتر میرود دست و بالش را بسته و با قد کشیدن نرخ این فلز وارداتی، اجرت کار او و شاگردانش هم بیشتر میشود. حاج عبدالله میگوید: «قدیم قلع را از بلژیک وارد میکردند، ولی از چند سال پیش این فلز از مالزی به ایران میآید. ما بهصورت شمش و کیلویی قلع را میخریم و خودمان آن را آب میکنیم.» سفیدگری کار و کسب آبا و اجدادی اوستا عبدالله قاسمیان است و با آن که ظروف خوش رنگ و لعاب و ارزانقیمت تفلون جای ظروف مسی را در آشپزخانه بانوان ایرانی تنگ کردهاند، او باز هم نمیتواند از کوره سفیدگری و پیشه زنگار گرفته اش دل بکند.
کد خبر 846722 برچسبها فلزات خبر مهم مهارتها شغل