Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «شبستان»
2024-04-25@11:10:24 GMT

حضرت مسلم منادی وفاداری تا آخرین قطره خون بود

تاریخ انتشار: ۹ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۱۰۷۲۹۵

حضرت مسلم منادی وفاداری تا آخرین قطره خون بود

حجت الاسلام وحدتی شبیری گفت:پیام مسلم، پیام وفاداری تا آخرین قطره خون و افشای ‌به ظاهر دیندارانی بود که حرف و نوشته خود را در مسیر راحت طلبی و دنیا زیرپا گذاشتند و از همراهی پسر پیامبر امتناع ورزیدند.

مرضیه وحدت/ به گزارش خبرگزاری شبستان از مشهد، مسلم بن عقیل سفیرامام حسین(ع) و از ارکان اصلی نهضت عاشوراست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او بعنوان امین و سفیر ولی امر خود عازم کوفه شد تا آنان را از نیت یزید و رفتار امام در قبال حکومت غاصب آگاه کند. در این سفر اتفاقاتی رخ داد که برای همیشه تاریخ سرمشق حرکتهای ضدظلم شد. پیام ماموریت، اقامت و شهادت مسلم ، مردانه زیستن بود و اینکه حرکتهای بزرگ مجاهدتهای بزرگ می طلبد. پیام مسلم، پیام وفاداری تا آخرین قطره خون و افشای ‌به ظاهر دیندارانی بود که حرف و نوشته خود را در مسیر راحت طلبی و دنیا زیرپا گذاشتند و از همراهی پسر پیامبر امتناع ورزیدند. این اتفاق بزرگ تاریخ را در گفت وشنود با حجت الاسلام دکتر «سید حسن وحدتی شبیری» رئیس دانشگاه علوم اسلامی رضوی مطرح کردیم که تقدیم خوانندگان می شود.

 

پیام مسلم به مردم کوفه دارای چه ابعادی بود و چقدر صادقانه مورد توجه قرار گرفت؟

 بعد از اینکه نامه های متعدی از مردم کوفه به امام حسین (ع) رسبد و از حضرت دعوت کرده بودند که به کوفه بیایند به ویژه نامه ای که مردم کوفه بعد از سخنرانی سلیمان بن صرد خزاعی برای مردمی که در خانه اش جمع شده بودند، کرده بود و از آنها خواسته بود حال که امام حسین (ع) به سمت مکه حرکت کردند اگر واقعا فدایی حضرت سیدالشهدا (ع) هستند و سعادت دنیا و آخرت را می خواهند نامه به امام بنویسند تا به کوفه بیایند، مردم کوفه نیز پیرو سخنان سلیمان بن صرد نامه نوشتند و حضرت را دعوت کردند که به کوفه بیایند، امام بعد رسیدن نامه مردم کوفه قبل از اینکه به کوفه بیایند جناب مسلم بن عقیل را خواستند که به سمت کوفه حرکت کند و اگر ببیند مردم محکم پای حرف خود ایستاده اند ایشان به سمت کوفه حرکت کنند لذا جناب مسلم بن عقیل نماینده سید الشهدا از طرف حضرت به عنوان پیام رسان به سمت کوفه روانه شد.

نماینده حضرت طبعا سخن حضرت را می گوید و در تاریخ این گونه آمده که مردم اقبال کردند و به مسلم روی آوردند، مسلم ابتدا به خانه مختاربن ابی عبید ثقفی وارد شد و  شیعیان برای شنیدن پیام امام حسین (ع) و ملاقات مسلم به این خانه رفت و آمد می کردند، با خواندن نامه حضرت توسط مسلم، مردم گریه می کردند و با او بیعت می کردند، طبق آنچه مرحوم مجلسی در جلد 44 بحار النوار صفحه 335 و 336 می گوید، 18 هزار نفر با مسلم بن عقیل ییعت کردند و جناب مسلم بعد از آن بود که به امام حسین (ع) نام نوشت و خبر داد که تعداد زیادی از مردم کوفه با من بیعت کردند و شما به کوفه بیایید. بنابراین پیام مسلم به مردم کوفه دقیقا همان محتوای نامه ای بود که امام حسین (ع) نوشته بودند و محتوای نامه هم این بود که " اکثر شما مردم کوفه به من نام نوشتید که ما امام و راهبر نداریم، من به سمت شما می آیم که ما به دنبال حقیقت و هدایت باشیم و تا قبل از اینکه من بیایم برادر و پسرعمویم و شخصیتی که مورد وثوق است یعنی مسلم بن عقیل را به سمت شما روانه می کنم و اگر همه بر سر عهد و پیمان خود بودید، طبق آن چه نامه نوشتید من به سمت شما خواهم آمد.

در واقع پیامی که حضرت آخر نامه دادند همان پیام مسلم بن عقیل است، ایشان در پایان نامه خود که به مردم کوفه نوشته بودند، بیان می کنند" به جان خودم امام و جلودار و راهبر اسلامی نیست مگر آن کسی که حکومتش بر اساس کتاب الله باشد و قیام به عدل کند و خودش را مقید به مسائل دینی بداند و مراقب باشد تا خودش در مسیر پروردگار قدم بردارد". اینها پیام مسلم به مردم کوفه بود که همان پیام سید الشهدا (ع) محسوب می شود، البته ابتدا اقبال مردم کوفه به جناب مسلم بسیار زیاد بود و بیعت کردند اما اتفاقاتی پیش آمد که اینها عقب نشینی کردند.

 

شهادت مسلم در کوفه بعنوان نماینده ولایت چگونه می تواند در زمانه فعلی شبیه سازی و مورد توجه باشد؟

تاریخ تکرار می شود تا شرایط موجود خودمان را در آینه تاریخ به ویژه تاریخ مربوط به صدر اسلام است را ببینیم و درس بگیریم، چناچه که امیرالمومنین (ع)  به فرزندانشان و همه کسانی که حامی حضرت بودند سفارش فرمودند "تاریخ را مطالعه کنید و از آن درس بگیرید". ما هر لحظه می توانیم شرایط موجودمان را تحلیل کنیم، هر روزی دشمنان اسلام نقشه ریزی و طرح ریزی برای مقابله با جبهه حق می کنند و تا روز قیامت جدال، نزاع و مبارزه بین جبهه حق و باطل وجود خواهد داشت و در این بین کسانی هستند که مانند درهای گرانبها در شرایط مختلف در کنار عمود خیمه نظام می ایستند و از اسلام و مسلمین با جان و مال خودشان دفاع می کنند که شهید سلیمانی شخصیتی مانند مسلم بن عقیل است که پای عمود خیمه نظام ایستاد در شرایطی که داعشیان سرزمینهای اسلامی را غصب کرده بودند این مرد بزرگ و شهدای مدافع حرم جان خود را در کف اخلاص قرار دادند و نگذاشتند که داعشیان وارد کشور ما شوند. اگر اینها مبارزه نمی کردند علاوه بر اینکه خسارت های زیادی بر پیکره نظام وارد می شد، شخصیت های بزرگ خود را از دست می دادیم، اما این افراد با اهدای خونشان مسلم بن عقیل های زمان شدند و حکومت اسلامی را نجات دادند.

 

آیا خواص که مخاطب پیام امام حسین (ع) بودند هنوز هم در جامعه می توانند با مصلحت اندیشی، اثر منفی داشته باشند؟

خواص آگاهی بخشی می کنند و مردم را به سمت جبهه اسلامی و جبهه حق سوق می دهند. اگر خواص دنبال راحت طلبی باشند و حاضر نباشند خود را به مخاطره بیندازند، نظام آسیب ها و خسارت هایی می بیند که به راحتی امکان جبران کردن آن جود ندارد. در واقع آنچه انسان را نجات میدهد بصیرت است، حضرت علی (ع) فرمودند:" برای دست یابی به آرادی مردم ما باید اهل تفکر، تامل و تعقل باشند و از تاریخ گذشتگان عبرت بگیرند". بنابراین خواص هستد که می توانند با آیات شریفه قران مردم را آگاه کنند و نقش خواص در نجات افراد نقش بی بدیلی است آنها می توانند واقعیت ها را آنگونه که هست به مردم بگویند اما اگر به وظیفه خود عمل نکردند، خداوند ستمگران را بر مردم مسلط می کند و هر چه آنها دعا کنند دعاشان مستجاب نشود.

 

راحت طلبی خواص تا چه حد قادر است بر کلیت نظام خسارت وارد کند؟

مردم به دنبال دانشمندان و بزرگان حرکت می کنند، اگر خواص آنچه را که می بینند نگویند به نظام آسیب هایی غیر قابل جبران وارد خواهد شد، البته ما معتقدیم نظام جمهوری اسلامی نوری است که به این راحتی ها خاموش نمی شود اما به هر حال با این اقدام نظام ضربه می بیند. اینکه شخصیت هایی مانند حضرت ابوالفضل(ع) درجه پیدا می کنند و شهادتشان با دیگر شهدا متفاوت است به دلیل همین بصیرتشان است. امام سجاد فرمودند:" ارزش حضرت عباس  (ع) به آن بصیرت و استحکام ایمانش است". بنابراین نابینا کسی نیست که چشم ظاهری اش نمی بیند بلکه نابینا کسی است که بصیرت ندارد و در سخن امام صادق (ع) است که "کسی که بدون بصیرت و آگاهی حرکت می کند مانند کسی است که جاده را پیدا نکرده سرگردان می رود و هر چه با سرعت بیشتر حرکت کند از مسیر صحیح دور تر می شود". بنابراین اگر می خواهیم نظام ما خسارت نبیند باید خواص آگاهی بخشی کنند، واقعیت را به مردم بگویند و مردم نیز باید همه رفتارهایشان از روی بصیرت و آگاهی باشد.

اگر مردم اهل ذکر و تدبیر باشند، پشت صحنه ها را ببیند و بسیاری از افرادی که پشت صحنه نقاب می زنند و منافقانه خودشان را وابسته به نظام جلوه می دهند اما از پشت به نظام خنجر می زنند را بشناسند و در برابر این افراد مقابل باشند در مقابل حرکت منافقین بیمه می شوند.

در واقع آنچه که ما را از فتنه ها نجات می دهد بصیرت است که در مردم کوفه نبود، آنها امام زمانشان را نشناحتند و شجاعت کافی نداشتند لذا تحت تاثیر تبلیغات توخالی ابن زیاد قرار گرفتند. در حال حاضر نیز دشمنان اسلام شدید ترین تحریم های اقتصادی را علیه ما اعمال کردند اگر مردم ما آگاه نباشند و نخبگان به وظیفه خود عمل نکنند نظام آسیب جدی خواهد دید. وقتی خواص خود آگاه باشند و به عموم مردم آگاهی بدهند موجب می شود تا آنها از روی معرفت حرکت های اجتماعی خود را انجام دهند مانند کمک مومنانه در ایام ویروس کرونا.

 

به نظر شما انتقال پیام عاشورا در طول نسلها به مسلم های جدید نیاز دارد؟

بله. توطئه ها علبه اسلام هر لحظه به شکلی بوده است، یک روز به صورت جنگ 8 ساله روبروی نظام قرار گرفتد، روز دیگر منافقین نقاب به چهره کردند و مقابل نظام ایستادند و هر روزی دشمنان به شکلی در مقابل این انقلاب قد علم می کند لذا ما نیازمند ورود مسلم بن عقیل های زمانه و شهادت امثال چون شهید سلیمانی ها و مدافع حرم هستیم تا انقلاب را بیمه کنند. این شهدا مسلم بن عقیل های زمان ما هستند. در ایام کرونا پزشکان و پرستارانی بودند که جانشان را در کف اخلاص گذاشتند و با اهدای جانشان جان هزاران انسان را نجات دادند و مردم ما با افتخار در جریان کرونا با کمک های مومنانه سربلند بیرون آمدند. اگر آمارهای تلفات در کشور ما به صورت غیر معقول پایین بود به دلیل همین مسلم بن عقیل ها و شهدایی است که در مسیر سلامت مردم جانشان را در طبق اخلاص گذاشتند. در پایان باید گفت آنچه مسلم است این است که خواص به رسالت خود در این دوران حساس آگاه باشند، آگاهی بخشی کنند و مردم نیز در برابر توطئه هایی که دشمنان علیه ما می کنند، مقاومت کنند.

پایان پیام/648

منبع: شبستان

کلیدواژه: رئیس دانشگاه علوم اسلامی رضوی بصیرت عاشورایی مسلم بن عقیل مسلم بن عقیل ها مردم کوفه راحت طلبی امام حسین پیام مسلم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۱۰۷۲۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جمع کردن کتب ضلال، گاهی اثر عکس دارد!

به گزارش «مبلغ»، استاد ابوالقاسم علیدوست هم مقبول سنتیها و هم مورد اعتنای نواندیشان است. او نواندیشی است که پایگاه سنتی خود را نیز حفظ کرده است. همین امر موجب شده است تا نظرات نوگرایانه وی کمتر با اعتراض و مخالفت جدی روبرو شود. این استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم اما به مقتضای ورودی که سالهاست به فقه‌های معاصر داشته است، بارها با اندیشه‌های مخالف روبرو شده و مناظرات متعددی را با مخالفین فکری خود انجام داده است. همین امر او را یکی از بهترین افراد برای گفتگو پیرامون شیوه صحیح برخورد با اندیشه‌های مخالف قرار داده است.

شبکه اجتهاد نوشت: با استاد ابوالقاسم علیدوست عضو هیئت امنای پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، درباره سیره اهل بیت در برخورد با اندیشه‌های مخالف گفتگو کردیم. او در این گفتگو، ضمن تأکید بر لزوم تحمل آرای مخالف اما ممانعت از نشر کتب ضلال را مقتضای حکم عقل دانست! رئیس انجمن فقه و حقوق حوزه علمیه قم، مدتی است که صریح و بی‌پرده نظرات خود را ابراز می‌کند. او در این گفتگو نیز این رویه جدید خود را نقض نکرد.

اهل‌بیت علیهم السلام با اندیشه‌های مخالف چگونه برخورد می‌کردند؟

وقتی فرمایشات و سیره‌ معصومین را رصد می‌کنیم می‌بینیم که اگر با یک اندیشه مخالف مواجه می‌شدند که واقعاً اندیشه و در حد یک تفکر بود، اگر قابل‌ترمیم بود ترمیمش می‌کردند و اگر نیازمند تکمیل بود، تکمیل می‌نمودند. اگر نیاز به توضیح بود، توضیح می‌دادند و نهایتاً اگر جایی می‌بایست رد کنند، رد می‌کردند. ما برای همه این‌ها نمونه داریم. آنچه خیلی روشن و درخشنده است مناظراتی است که اهل‌بیت علیهم‌السلام داشتند. به عنوان نمونه، ابن‌ابی‌العوجاء یک ماتریالیست است ولی وقتی‌ با بعضی از شاگردان کم‌تحمل امام مواجه می‌شود اعتراض می‌کند و می‌گوید: ما می‌رویم پیش جعفر بن محمد و راحت صحبت می‌کنیم و حضرت گوش می‌کند و جواب می‌دهد. اصل خدا را زیر سؤال می‌بریم ولی ایشان جواب می‌دهد.

یا وقتی‌ با آن اندیشه غلط دزدی که دزدی می‌کرد و بخشی از آن را به گمان ثواب، صدقه می‌داد روبرو شدند، حضرت توضیح می‌دهد و آیه «انما یتقبل الله من المتقین» را یادآور می‌گردد. البته اگر جایی باشد که فتنه باشد و برای امام معصوم احساس فتنه شود ممکن است برخورد تندتری هم داشته باشند اما آنچه غالب، عرف و هنجار بوده، تمسک و توسل به عنصر توضیح، ترمیم، تکمیل و رد اندیشه در حد بیان اندیشه خودشان بوده است.

آیا اینکه هیچ معصومی مجازات مرتد را اجرا نکرد را می‌توان از ادله عدم جواز مجازات مرتد قلمداد کرد؟

صرف عدم اجرا، دلیل بر رد یک گزاره نیست. اگر در یک فرآیند صحیح و مجتهدانه به این برسیم که مرتد با معنایی که دارد و جریانی که پشت ارتداد بوده و قرآن اشاره می‌کند، مجازات آن اعدام است ولی معصوم این کار را انجام ندهد، نمی‌توانیم بگوییم پس این گزاره غلط است؛ اما یک‌چیز را می‌توانیم بگوییم و آن اینکه زمان و مکان بر روی مجازات مخصوصاً مجازات سنگین می‌تواند خیلی تأثیر بگذارد؛ یعنی اگر پیامبر مجازات مرتد را اجرا نکرده باشد، در زمان حضرت امیر علیه‌السلام اجرا نشده باشد و در زمان حکومت امام حسن علیه‌السلام نیز انجام نشده باشد، پس معلوم می‌شود که اجرای حد، از یک مؤلفه‌هایی متابعت می‌کند که باید آنها را در اجرای حکم در نظر بگیریم.

در زمان اهل‌بیت مثلاً در زمان امام علی علیه‌السلام، کسانی که به امام نسبت الوهیت دادند. آیا امیرالمؤمنین علیه‌السلام با آن‌ها برخوردی داشتند؟

نقل شده است که حضرت در مقابل کسانی که معتقد به خداانگاری ایشان بودند برخورد سختی کردند. بخاری نقل می‌کند که حضرت امیر علیه‌السلام آنها را سوزاندند. البته این را از منبعی نقل می‌کند که حتماً جعل بنی‌عباس است؛ چون در آنجا می‌گوید که ابن عباس به امیر علیه‌السلام گفت: اگر پیامبر بود این کار را نمی‌کرد، یعنی این‌ها می‌خواهند یک ستایشی از ابن عباس بکنند و یک منقبتی را برای حضرت امیر داشته باشند، درحالی که این چنین نیست؛ زیرا اولاً ابن عباس ادب دارد. رابطه او با امیرالمؤمنین، رابطه استاد و شاگردی است و لذا این کار را نمی‌کند. به‌هرحال ما باید زندگی حضرت امیر را در یک پکیج و دریک بسته مطالعه کنیم و مطالعه زندگی حضرت امیر علیه‌السلام در یک بسته و در یک نظام حلقوی و کنار هم، این را رد می‌کند.

با توجه به احکامی نظیر حرمت نشر کتب ضاله و مجازات مرتد در تراث فقهی اسلامی، آیا اساساً می‌توان به شیوه برخورد حاکمان جور با اهل‌بیت اعتراض کرد؟

چه ربطی دارد؟ آیا معارف اهل‌بیت، کتب ضلال بوده است و آیا آن‌ها اهل‌بیت را مرتدان از دین به‌حساب می‌آوردند؟ توجه داشته باشید. ممکن است حاکمان جور، مثل یک شیعه منصف معتقد به مثلاً عصمت یا امامت نبوده باشند اما اهل بیت را به‌عنوان‌ انسان‌های امین و انسان‌های صادق می‌دانستند. اگر یک کسی مثل منصور دوانقی پیدا می‌شود و خبیثانه امام را به شهادت می‌رساند، آن‌یک حرف دیگر است؛ اما حتی او هم نگفت امام مرتد یا منشأ افکار ضلال است.

یک نکته‌ را خیلی باید توجه کنیم و آن اینکه متأسفانه مشکل کشور ما است این است که مبارزه با اندیشه، گاهی تبدیل می‌شود به مبارزه با صاحب اندیشه؛ یعنی اگر من بخواهم کسی را نقد کنم، نمی‌آیم کتابش را نقد کنم، نمی‌آیم پایان‌نامه‌اش را نقد کنم، بلکه می‌آیم خودش را نقد می‌کنم، در حالی که این کار بسیار بد است. حالا یک کسی کتاب ضلالی دارد. بسیار خب، باید کتابش را جمع کرد. البته اگر جواب بدهد. گاهی وقت‌ها هم برعکس جواب می‌دهد؛ اما آیا باید خودش را اعدام کرد؟ به نظر می‌رسد هیچ ملازمه‌ای بین این دو وجود ندارد. بلکه باید خودش را هدایت و دلالت کرد. حالا اگر به یک جاهای خطرناکی برسد، این‌یک حرف دیگر است.

بعد از شهادت امام حسین علیه‌السلام آمدند در مجلس یزید و گفتند که ما خارجی‌ها را آوردیم. خیلی‌ها هم قبول کردند و سنگ پرت می‌کردند به نیت این‌که خارجی هستند. پس معلوم می‌شود همه مخالفین، اهل بیت را انسان‌هایی پاک و مسلمانانی راستین نمی‌دانستند.

اگر یک‌ حرفی را یک عامی در یک‌ زمان خاصی بزند، نباید این را یک جریان حساب کنیم. من حواسم به این نقض شما بود اما در جهان اسلام، مسلمین، اهل‌بیت را به‌عنوان ناشران افکار ضلال می‌شناختند نه از مرتدان از دین. حالا یک یزیدی که بویی از اسلام ندارد و خودش اجنبی است، یک‌ حرفی برای توجیه کارش زده است که بعداً هم آن نقض می‌کند و اهل بیت را احترام می‌کند، ولی نباید کار او را به عنوان جریان جامعه اسلامی قلمداد کرد. موقعیت اهل بیت در میان مسلمانان به خصوص قرون اول و دوم هجری، به قدری ممتاز بوده است که جا دارد برای آن، یک پایان نامه نگاشته شود.

آیا قول به آزادی بیان با حرمت نشر کتب ضلال سازگار است؟

این خودش یک بحث مستقلی است. من اگر در مقام پاسخ شما بربیایم اولاً شاید مخاطب ما این‌گونه فکر کند که شاید من می‌خواهم از برخی از وضع‌های موجود دفاع بکنم یا می‌خواهم بگویم که هرچه در طول تاریخ رفتار شده درست بوده است. اما قصد من ابدا چنین چیزی نیست؛ اما ببینید در یک بحث دانشگاهی و علمی، آیا ما حق برخورد و مبارزه منطقی با اندیشه و بیان مخالف را داریم یا نداریم؟ گاه کسی مثل عبدالعلی بازرگان می‌گوید ما روایاتمان تازه از قرن سوم نگاشته شده است. خب، این کار یک کتاب سوزی نرم است. می‌دانید که امروزه با کتاب سوزی خشن مواجه نیستیم. نقل است که صلاح‌الدین ایوبی در یک هفته، حمام‌های لبنان را با کتاب‌های شیعه سوزاند و آب حمام‌ها را گرم کرد، ولی الآن اگر کسی این کار را بکند همه او را ملامت می‌کنند، لذا آن شخص می‌آید و می‌گوید اصلاً کتابتی نبوده است و تازه از قرن سوم یا چهارم، ثبت روایات شروع ‌شده است.خب، این حرف، خلاف واقع، خلاف تاریخ و خلاف عقل است.

وقتی این اندیشه پخش شود، بسیاری آن را می‌شنوند اما همه آنها به دنبال جواب نمی‌آیند. این همان مشکلی است که امروز من با امثال دکتر سروش و عبدالعلی بازرگان دارم؛ چرا که مخاطبان ما، عام و خاص من وجه هستند. در اینجا اگر برای کتاب‌های این شخص منحرف، ممنوعیتی ایجاد نشود، باعث انحراف افراد بسیاری می‌شود که به هر دلیل، فرصت شنیدن پاسخ مخالف را ندارند. البته باز هم می‌گویم که منظور من از ممانعت از انتشار، دفاع از هر سانسوری که در کشورهای مختلف انجام می‌شود نیست. بله بهترش این هست که اگر کسی می‌خواهد واقعاً اظهارنظر بکند باید تعهد برای اظهارنظرش داشته باشد. من در جواب آقای سروش که گفت روایات صحیح و معتبر مثل یک انگشتری است در تلی از زباله، مطالبی را گفتم؛ اما ایشان در جمع چه کسانی این حرف‌ها را می‌زند؟ یک عده مهندس، دکتر، دانشجو، طلبه سطح ۲ و ۳، زن و مرد و … . حالا چند نفر از این‌ها می‌روند پیش یک عالم تا به آن‌ها بگوید که آقایان خانم‌ها! ما با عصر پالایش احادیث مواجه هستیم، اهل‌بیت ما احادیث را پالایش کردند و …؟ عده کمی این کار را می‌کنند و بسیاری از آنها از شنیدن پاسخ محروم می‌مانند.

آیا می‌توان احکامی مثل مجازات مرتد و حرمت نشر کتب ضاله را در زمره احکام حکومتی و غیردائمی معصومین قلمداد کنیم؟

از نظر فنی و فقهی، اگر کسی ادعا کند و از عهده اثباتش بربیاید اشکال ندارد. در این صورت، دیگر حق نداریم ناراحت و عصبانی بشویم و رگ گردنمان ورم بکند که اسلام نابود شد! مگر نگفتند مقدار دیه حکم حکومتی بوده است؟ خب، حالا یک کسی ادعا می‌کند که این احکام هم حکومتی است. اینکه اشکالی ندارد؛ اما نکته‌ای که می‌خواهم به شما بگویم این است که بحث نشر کتب ضلال، یک بحث عقلی است. چرا ما فکر می‌کنیم این را اسلام آورده است؟ این ‌یک بحث عقلی است. درواقع یعنی آسیب زدایی و از بین بردن عوامل گمراه‌کننده. مگر این حکم، اساسا اختصاص به شرع اسلام و تشیع ندارد که بحث از حکومتی یا غیرحکومتی بودن آن مطرح شود بلکه یک حکم عقلی است، لذا این بحث، از اساس، جا ندارد. البته عرض کردم اگر کسی این ادعا را کرد نباید او را تخطئه کرد و گفت تو از دین خارج شدی یا کذا یا کذا.

آیا با احکامی نظیر نجاست کفار که در دنیای فعلی هتک تلقی می‌شود، اساساً امکان مراوده و گفتگو با ادیان وجود خواهد داشت؟

اولاً به‌هرحال پرونده این مسئله قابل بازخوانی است و اگر کسی بازخوانی بکند و بر اساس اقتضائاتی به خلاف این نتیجه برسد نباید ملامتش کرد. لذا اگر ملاحظه کرده باشید من در خیلی از صحبت‌هایم اشاره می‌کنم به فقه تعامل تا تقابل. ممکن است یک گزاره‌ای متناسب با دوران تقابل باشد. این مطلب، جای بحث و گفتگو دارد.

ثانیا: ما نجاست را به معنای پلشتی، پلیدی می‌گیریم و لذا می‌گوییم فلان حیوان چه پلیدی‌ای دارد که نجس است؟ درصورتی‌که نجاست یعنی وجوب اجتناب نه وجود پلیدی در فرد نجس. لذا می‌دانید که خیلی‌ها مثل شیخ انصاری می‌گویند این احکام وضعی هیچ چیزی غیر از تکلیف نیست یا مثل مرحوم امام خمینی در تحریر می‌گوید این‌یک حکم سیاسی است به معنای فاصله گرفتن و اجتناب، نه پلیدی و پلشتی طرف. اگر این‌طور باشد شاید ما نگاهمان به این حکم عوض بشود. من به صورت کلی به شما بگویم: کاری که فقیهان ما در دوران معاصر باید انجام بدهند، قدم برداشتن در مسیر تعامل است. ما اگر توقع داشته باشیم که دیگران با ما تعامل سازنده داشته باشند و هیچ حرکتی در راستای تقابل برندارند ما هم نباید برداریم.

از یک‌ طرف ما می‌گوییم دین را باید گسترش بدهیم و می‌خواهیم با دنیا تعامل داشته باشیم؛ اما مثلاً وقتی با فلان کشور می‌خواهیم مذاکره کرده و با آن‌ها دست بدهیم، میگوییم آقا ببخشید شما نجس هستید! ما نمی‌توانیم با شما دست بدهیم. این جای سؤال دارد که چگونه تعاملی است؟

ما باید ببینیم وقتی می‌خواهیم یک حکمی را اجرا بکنیم چگونه باید اجرا کنیم. من در این کتاب ای که اخیراً مشغول هستم یک بحثی دارم به نام انعطاف در قانون و انعطاف در اجرای قانون؛ یعنی حتی ما ممکن است که یک انعطاف‌ها و ترخیصانی در اجرای قانون داشته باشیم که اگر آن‌ها را اجرا کنیم مطمئن باشیم که به مشکلی بر نخواهیم خورد. بله، بر اساس برخی از فتاوای محدودکننده و اجراهای محدودکننده‌تر، حکم طور دیگری می‌شود، ولی خب، من که مدافع آن فتاوا نیستم. من دفاع از شریعت می‌کنم، نه دفاع از هر فقهی. فقه با شریعت فرق می‌کند. فقه، نظرات بزرگان است اما شریعت، حکم الهی است.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1898195

دیگر خبرها

  • پیام تسلیت امام‌جمعه و استاندار کرمانشاه در پی درگذشت امام جمعه سابق جوانرود
  • درمان اقتصاد نفتی جز با مشارکت مردم امکان‌پذیر نیست
  • مرتضی اشراقی: اندیشه‌های امام به‌طور هدفمند تحریف می‌شود/ شاخص و ملاک حقیقت اندیشه حضرت امام، رهبر معظم انقلاب هستند/ یکی از وظایف مهم مورخ، جهاد تببین است/ امروز مردم غزه تاریخ ساز یک حماسه عظیم هستند
  • مقابله با معضلات فرهنگی به کمک کاربردی‌سازی سیره حضرت عبدالعظیم(ع)
  • تاکید امام جمعه کیش بر التزام به حجاب و عفاف و رعایت قوانین کشور
  • پیام تشکر بیت آیت الله امامی کاشانی ازرهبر معظم انقلاب وآحاد مردم
  • منادی شفاف سازی در تولیت
  • پیام تسلیت هیأت خانواده شهدا و ایثارگران به معاون شورای حل اختلاف و بسیج قوه قضائیه
  • جمع کردن کتب ضلال، گاهی اثر عکس دارد!
  • قدردانی خانواده مرحوم آیت الله امامی کاشانی از مردم و مسئولان