تکرار دیپلماسی بن و سارایوو با خلیل زاد
تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۱۱۸۲۶۱
مرزهای شرقی ایران در افغانستان، در چند دهه گذشته مورد توجه بازیگران منطقهای و قدرتهای بزرگ بوده و با تولید ابزارهای ژئوپلتیکی و بازیگران جدید، معادلات ژئواستراتژیک در قبال روسیه و ایران و امروز در قبال چین و ایران و روسیه مدیریت میشوند. ۱۰ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۳:۵۰ رسانه ها خواندنی نظرات - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، هادی محمدی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت : مرزهای شرقی ایران در افغانستان، در چند دهه گذشته مورد توجه بازیگران منطقهای و قدرتهای بزرگ بوده و با تولید ابزارهای ژئوپلتیکی و بازیگران جدید، معادلات ژئواستراتژیک در قبال روسیه و ایران و امروز در قبال چین و ایران و روسیه مدیریت میشوند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آنچه در چند دهه گذشته از سوی امریکا و متحدان ابزاری در کشورهای عربی در افغانستان به اجرا درآمده، به شدت در حوزه منافع و امنیت ملی و عرصههای ثبات و امنیت منطقهای برای ایران زیانبار و تهدیدآمیز بوده است. هزاره سوم میلادی با حاکمیت بوش پسر و جمهوریخواهان در کاخ سفید، مبدأ اقدامات و راهبردهایی بود تا سلطه و یکجانبهگرایی و نظام تکقطبی در جهان را برای آنان تضمین کند و همین سیاستمداران کاخ سفید برای ایران نیز چنگ و دندان نشان میدادند.
دیپلماسی ایرانی در آن روز که متأثر از نگاههای لیبرال و شتابان برای غربی نمایی در ایران بود، آقای طاهریان را که سفیر در افغانستان بود، در نشست بن، مأمور همراهی و همسویی با مطالبات و خواستههای امریکا در قبال طالبان کرد که حاصل آن، اعلام محور شرارت بودن ایران توسط بوش شد. نکته جالب در یک پرده تاریخی و راهبردی در یوگسلاوی و جنگ صربها با مسلمانان در بوسنی بود که پایههای یک نظم امنیتی در جنوب شرقی اروپا و بازماندههای بلوک شرق را شکل میداد و ایران نیز یکی از بازیگران فعال در بوسنی بود و در آن زمان نیز جناب طاهریان سفیر در سارایوو بود و نتیجه حضور و دیپلماسی ایشان که احتمالاً با ماجراجویان اطلاعاتی هماهنگ شده بود، به کنار رفتن سپاه و تمامی شبکه همکاران و مرتبطین در ساختارهای جمهوری بوسنی منتهی شد.
آنچه شرایط امروز کشور را حساستر میکند این است که همان ماجراجوهای اطلاعاتی با همفکران دیپلمات و با مجریگری جناب طاهریان در دقیقه 90 حکومت لیبرالها و تهیدست در برجام و عرصههای دیپلماسی جهانی و منطقهای، طی نشست 6+2 پیرامون افغانستان وظیفه ملاقات با خلیلزاد را پیدا کرده و بدون توجیه ویژه، یک «معماری جدید دیپلماسی ضدملی» را همانند بن و سارایوو تکرار میکند. البته برخی گزارشها حاکی است که همکاران مسئول جناب طاهریان در یک پروژه بزرگتر از افغانستان، در یمن، عراق و سوریه نیز، بدون مذاکره با امریکا و تکیه بر (Track-2) و تیم موسویان-هادیان و... و پیامهای غیرمستقیم، یک مجموعه اقدام از سوی دیپلماسی کشور به اجرا گذاشتهاند که همان خواستههای حداقلی امریکاست و در ازای آن برخی امتیازات یورویی در سوئیس یا تمدید معافیت خرید انرژی از ایران توسط مقامات عراقی در ازای چراغ سبز بهقدرت رسیدن مصطفی کاظمی و... در یک بده و بستان بدون مذاکره در جریان است که حاصل آن فقط برای تکرار ریاست ترامپ در امریکاست و لیست اتهام مجدد تروریسم برای ایران خواهد بود.
انتهای پیام/
بازگشت به صفحه رسانهها
R1437/P/S9,1299/CT12منبع: تسنیم
کلیدواژه: منطقه ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۱۱۸۲۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
5 درس از مواجهه ایران با رژیم صهیونیستی
1-افکارعمومی همیشه مهم است. در این یک هفته مشخص شد که برداشت شهروندان عادی هر یک از طرفین و حس غرور یا شکست آنها چقدر می تواند در عملکرد رهبران سیاسی و فرماندهان نظامی موثر باشد.
در ایران بخش عظیمی از مردم به خاطر اعتراضات عمده، واکنش یا فرصتی برای فکر کردن به این مواجهه ی نظامی نداشتند و اگر نیم نگاهی هم داشتند از این منظر بود که پول این درگیری از کجا تأمین می شود یا آیا شعله هایش دامن آنها را هم می گیرد یا نه؟! البته بخش های قابل توجهی از جامعه، چه آن گروهی که در هر شرایط تابع نظام و وفادار به انقلاب محسوب می شوند و چه کسانی که دارای فهمی کلان تر از وضع موجود هستند، بی شک حس غرور و افتخار کردند. در ایجاد چنین حالتی، گرایشات مذهبی/ ایدئولوژیک، میزان تحصیلات، سطح رفاه، سواد رسانه ای و منابغ تغذیه اطلاعاتی و... عامل مهم و موثری است.
در آن سو، رژیم صهیونیستی وضعی پیچیده دارد. فارغ از اینکه مقایسه جامعه ای چون ایران با تاریخی کهن و رژیم صهیونیستی که بر مبنای یک دروغ از حدود 75 سال قبل شکل گرفته به جا نیست، اما عملیات 7 اکتبر خودش به تنهایی حس امنیت و «کشور بودن» را تا حدی قابل ملاحظه ای از ساکنان سرزمین های اشغالی گرفت. حالا اگر همین عملیات را در کنار شکاف های داخلی در رأس اسرائیل بگذاریم وضع به مراتب وخیم تر می شود؛ وضعی که «رونین برگمن» در توصیفش می گوید، اگر مردم از جزئیات جلسه کابینه بعد از حمله ایران مطلع می شدند نصفشان ایرائیل را ترک می کردند!
منفی شدن نرخ رشد اقتصادی، کساد شدن گردشگری پس از 7 اکتبر، غیرقابل سکونت شدن و آوارگی ساکنان مناطق شمالی و جنوبی و خطر جنگ با حزب الله، تداوم اعتراضات خیابانی و شکاف های عمیق داخلی حتی پس از 7 اکتبر(و اضافه شدن خانواده اسرا به آنها) نیز در این وضع بغرنج موثرند.
علاوه بر اینها، فرار سربازان از دوره خدمت ضروری و اخیرا آغاز موج استعفای فرماندهان ارتش اطلاعات این رژیم حکایت؛ از وضعیت ناپایدار اجتماعی آن است.
2-ایران در کنترل تندروها موفق تر از اسرائیل بود. اگر بگوییم توئیت بن گویر وزیر امنیت داخلی اسرائیل کل عملیات روز جمعه اسرائیل علیه ایران را(هرچه که بود و هر اندازه که بود) را سوزاند و آن را به نفع ایران تغییر داد، گزافه گویی نیست. چنین گاف هایی را این بار در ایران شاهد نبودیم که علت آن را در 2 عامل می توان یافت؛ یکی در «حاکمیت یگانه» که باعث شد تیری به سمت دولت شلیک نشود. دیگری هم ایدئولوژیک بودن منازعات در اسرائیل؛ در حالی که این اختلافات در ایران از جنس قدرت و رقابت های داخلی است و در زمانی که این جنس غالب باشد، با کنترل و توجیه و برگزاری جلسات می توان فضا را کنترل کرد.
البته اکنون که عملیات نظامی تمام شده، توییت های یکی از نمایندگان مجلس در مورد توان نظامی و هسته ای کشور در صورت عدم کنترل توسط مسئولان مربوطه می تواند در ایران هراسی کمک شایانی کند که امری نگران کننده است.
3-بی تردید برنده ی تصویر سازی این جنگ ایران بود. ایران توانست تصویری از مانور موشک هایش بر بالای قبه الصخره را خلق کند. تصویری که هم دلگرم کننده ی فلسطینیان اشغال زده و جنگ زده بود و هم خونی در رگ های تمام کسانی تزریق کرد که دل به ایده و آرمان مبارزه با اسرائیل داده اند و حالا برای اولین بار شمایی در دسترس و خیلی نزدیک به هدف را دیدند. این اتفاقی مهم بود.
از طرفی، این نزدیکی القاءکننده ی ترس و ناتوانی به صهیونیست ها هم بود، فارغ از اینکه از نظر عملیاتی درصد ضربه ای که به آنها وارد شد چقدر بود. البته اصابت چند موشک به «نواتیم» و انتشار تصاویرش در تمعیق و تحکیم آن تصویر نمادین موثر بود.
در مقابل اما، اسرائیل روز جمعه هرچه انجام داد، تصویری خلق نکرد و حرکتی کرد که هنوز در هاله ای از ابهام قرار دارد و رنگ و بوی انفعال و ترس می دهد.
4-همه دریافتند تعهد غرب-اعم از آمریکا و قدرتمندان اروپایی-به امنیت اسرائیل به حفظ موجودیت و امنیت اسرائیل امری غیرقابل خدشه است؛ حداقل فعلا! تصویب کمک 23/5 میلیارد دلاری امریکا به اسرائیل گواه این گزاره است.
از این رو، کسانی که مبارزه با اسرائیل را به عنوان یک آرمان و استراتژی مدنظر دارند باید بدانند که ابین مسیر نیازمند برنامه ای ترکیبی و بلندمدت است و صرفا با ابزار موشک و پهپاد و سوخن منظق شهادت طلبی نمی توان به این هدف نائل آمد و انتظار برای یک جنگ آخرالزمانی بیهوده استف بلکه ترکیبی از امر نظامی، اطلاعاتی، رسانه ای و دیپلماتیک را باید شامل شود.
البته درگیری های درون اسرائیل و معضل رادیکالیسم مذهبی که منجر به خشونت های بی سابقه در حق مردم فلسطین می شود حتما در این معادله اثری چشمگیر دارد. به تعبیر شهید حاج قاسم سلیمانی، «اعمالی که رژیم صهیونیستی انجام میدهد بیانگر ناپایداری این رژیم صهیونیستی است و ما این آثار را دیده و حس میکنیم. ما این وحشت و دست و پا زدنها و دیوانهوار عملیاتهای غیرانجام را میبینیم و اینها آثار تلاشهای مذبوحانه آخرین است. به همین دلیل این نظام پایدار نخواهد بود».
5-اصولگرایان رسما پذیرفتند که در صورت وحدت دیپلماسی و میدان است که می توان توفیق یافت. در این مورد 3 نکته قابل تأمل و بیان است:
الف) پذیرفته اند که این وحدت قبلا وجود نداشته است و جناح گرایی در امور مهم و کلان کشور نیز وارد می شد.
ب) اگر روزی دوباره دولت به دست جریانی متفاوت از جریان فعلی افتاد نیز طبعا باید به این وحدت ملتزم بود. البته همین هم جای نگرانی دارد که به همین دلیل دیگر هیچ وقت شاهد انتخابات رقابتی و معنادار نباشیم تا کارها با وحدت یاد شده انجام شود!
اما همانطور که در بند اول به موضوع افکارعمومی اشاره شد، اگر مردم همراهی کافی نداشته باشند دامنه عملیاتی میدان و قدرت مانور دیپلماسی هم کاهش می یاید و نمی توان اقدامات بزرگ که هزینه های بزرگی هم دارند انجام داد و کارها در حد تاکتیک و مقاطع کوتاه باقی می ماند. برخلاف جنگ 8 ساله که هم مسیرش بزرگ و پر هزینه بود و هم اتخاذ آن تصمیم بزرگ توسط امام خمینی در پذیرش قطعنامه کاری بسیار بزرگ بود که شخصیتی پر نفوذ جز ایشان قادر به اتخاذ آن نبود. همه اینها به خاطر پشتوانه مردمی بود. غرض اینکه هر تصمیم بزرگ، چه جنگ و چه مصالحه، بدون همراهی افکارعمومی میسر نیست. ج) ادعای مشاور وزیر کشور مبنی بر احضار سفیر سوئیس به سپاه به جای وزارت خارجه، توسط وزارت امور خارجه تکذیب شد. اما نفس چنین زمزمه هایی در کنار برخی اتفاقات دیگر، باید این دغدغه را ایجاد کند که نکند وحدت دیپلماسی و میدان به معنای انحلال یکی در دیگری گرفته شود! چنانکه برخی دیپلمات های با سابقه بارها نسبت به این موضوع تذکر داده اند.
در پایان چند توصیه:
1-اسرائیل معمولا بی سروصدا و سخن عمل می کند و نمی توان به تصویرسازی موفق خرسند و قانع بود. باید نگران برنامه ریزی های بلندمدت و پیچیده اسرائیل در تضعیف ایران بود.
2-نباید گذاشت در سایه موشک ها و پهپادها نهاد دیپلماسی و امر مصالحه و توافق تضعیف شود. چون ما با اسرائیل به تنهایی ظرف نیستیم؛ بلکه حداقل در همین عملیات وعده صادق با ده کشور مواجه بودیم. لذا با استفاده از تمام ابزارهای امنیت ملی خود را تقویت کنیم. اگر صرفا بر ابزار نظامی متکی باشیم ضربه پذیر می شویم.
3-ائتلاف های منطقه ای و رفع نگرانی از کشورهای منطقه را جدی بگیریم. در غیر این صورت، ایران هراسی می تواند آنها را بیش از پیش به سمت صهیونیست ها سوق دهد. این نیز محتاج نهاد دیپلماسی قوی است. در غیر این صورت، تصویرسازی موافق ذکر شده در جهت معکوس عمل می کند.