مخاطبانی که گرفتار سریال های آبکی شده اند/ سکانسهای طولانی، مخاطبان خسته
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۱۲۷۴۰۴
اصطلاح «آب بستن به سریال» مدتی است که به صورت آشکارا در سریال های رسانه ملی خودنمایی می کند و بیننده تلویزیون از سر اجبار باید به تماشای آن ها بنشیند؛ نمونه بارز آن «سرباز» شبکه سه و این شب ها «پرگار»ی که به آنتن شبکه یک رسیده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ بیننده تلویزیون بیش از هر چیزی، برای دنبال کردن یک مطلب به داستان و ماجرا نیازمند است و داستان و ماجرا هم، به گره و نقاط عطف.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از طرفی کش دادن یک داستان بدون گره و نقاط عطفی که سرجای خودش قرار گرقته باشد، نه تنها نمیتواند جذاب باشد، بلکه مخاطب را دل زده کرده، حوصله اش را سر می برد و باعث می شود تا بیننده ریزش داشته باشد. این ویژگی مختص سریال هم نیست بلکه حتی در فیلمهای سینمایی هم که حادثه محرک و نقاط عطف سر جای خودشان ننشستهاند، صادق است.
اما بنظر می رسد که این اصل، مدتی است در سریالهای ایرانی گم شده و سازندگان بی توجه به چارچوب یک فیلمنامه خوب و استاندارد، تا میتوانند به اصطلاح آب به فیلم می بندند و داستانی را که روایتش آن چنان که باید و شاید، گره خاصی ندارد کش می دهند.
چند روزی است که سریالِ خوش ساختِ «زیر خاکی» جای خود را به سریال «پرگار» داده است. شاید برای قضاوت زود باشد، اما همین چند قسمت آن قدر بی هیجان و بدون هیچ اتفاق خاصی جلو رفته است که حوصله بیننده را سر برده است. 5 قسمت می گذرد، نه گرهای، نه حادثه محرکی و نه حتی شخصیتپردازیهای جان داری که به جذابیت کمک کند. چند قسمت برای معرفی شخصیت های یک سریال نیاز است و چقدر مخاطب باید عذاب بکشد تا سریال اصطلاحا راه بیافتد.
فیلم سینمایی هم نیست که بگویی پولش را دادهام و حوصله کنم، بگذارم به جایی برسد؛ این یک سریال است. اگر نتواند در ابتدا جذابیتی داشته باشد، مخاطبِ کنترل به دست، ترجیح میدهد که کانال را عوض کند و این گونه است که یک سریال با وجود هزینه زمانی و مالی عملا هیچ گونه نتیجه فرهنگی و حتی سرگرمی در پی نخواهد داشت.
در واقع این کش دادن یک داستان بدون هیچ گونه جذابیت، باعث می شود تنها تایم بیشتری از آنتن پر شود، آنتی بی مخاطب!
«پرگار» را مثال زدیم، در صورتی که سریالهای زیاد دیگری هم در این مدت به خصوص در چند سال اخیر بوده است که علی رغم داشتن فصل اول و استقبال از آن، در فصل دوم به خاطر همین نداشتن گره و کش دادن بیهوده و بی هدف داستان، مخاطبان خود را از دست داده، نمونه بارز آن را میتوان در «بچه مهندس 2» دید، سریالی که در فصل اول جذاب بود، اما در فصل دوم هیچ هدفی نداشت و تنها یک عشق دوران نوجوانی آن هم از نوع بدون هیچ گونه فراز و فرودی را دنبال میکرد، اما همان طور که در فصل 3 این سریال شاهدیم وجود گرهها و اتفاقات زیاد و گاهی حتی پی در پی باعث شده تا با وجود تمام انتقادها، مخاطب این فصل را از فصل دو بیشتر بپسندد.
ولی اوج ماجرا شاید در سریال «سرباز» شبکه سه معنی و مفهوم پیدا کند. سریالی که پخش آن در ماه رمضان شروع و کماکان ادامه دارد. درام «سرباز» آنقدر الکن و کمکشش بوده که صدای ناصر طهماسب به عنوان نریشن جذابش نکرده است آن هم برای بینندهای که پس از یک روز بلند و خستهکننده روزهداری در ماه رمضان و پس از افطار پای تلویزیون نشسته تا سریال ببیند، تازه باید با نریشنگوییهای صدایی مستند بفهمد داستان از چه قرار است؛ از سویی دیگر کاراکترهای مجموعه و حتی نقشآفرینیهای «سرباز» به نوعی دچار سردرگمی و بلاتکلیفی هستند که قاعدتاً ناشی از ضعف درام است. سریالی که میخواهد اثری روانشناسی و فلسفی باشد، اما در دراماتیزه کردن ماجرا مشکل دارد؛
وقتی صدای رئییس هم درآمد!
نمونه دیگری را که میتوان مثال زد، سریال ستایش 2 است که در نهایت نیز مورد استقبال مخاطب قرار نگرفت. در واقع این آب بستن و کش دادن آنقدر شدید شد که در نهایت حتی صدای ضرغامی رئیس وقت صدا و سیما را نیز درآورد، تا جایی که در آن زمان تابناک نوشت؛ «ضرغامی نسبت به بی محتوا بودن و به درازا کشاندن فیلم معترض بوده و دستور داده است اگر مشکل این فیلم با بازتدوین حل نمی شود، جلو پخش آن از همین آغاز گرفته شود تا تهیه کنندگان بدانند هر چیزی را نباید برای پخش تحویل صدا و سیما دهند»
در کل میتوان گفت که سریالهای چند سال اخیر از ضعف جدی فیلمنامه رنج می برد، گرههایی که یا بدون اتفاقی خاص کش داده می شود و طولانی می شود و یا در پایان داستان و برای جمع کردنِ فیلم، ناگهان باز میشود و این هر دویش موجب نارضایتی مخاطب خواهد شد.
نداشتن گرههای مناسب، نقاط عطف بجا و ابتدا و انتهای نامناسب فیلمنامه باعث می شود تا نویسنده برای جبران آن به حاشیه کشانده شود، حاشیههایی بی ربط که حذف آن هیچ ضربه ای به فیلم نخواهد زد.
البته سریالهای شبکه نمایش خانگی نیز با وجود این همه زرق وبرقهای زیادی که برای جذب مخاطب به کار می برند، از همین ضعف جدی رنج می برند. مدتی قبل بود که کش دادن بی دلیل سریال «دل»، صدای منتقدان و مخاطبان را درآورد. منوچهر هادی در برخی قسمتها 7،8 دقیقه ابتدایی را با «آنچه گذشت» آغاز و در طول فیلم نیز زمان زیادی را با موزیک ویدئوهای طولانی پر کرده بود و عملا چیزی از داستان را آن طور که باید جلو نمی برد. این آب بستن به سریالهای لاکچری چه معنایی جز خالی کردن جیب مردم دارد؟!
البته منوچهر هادی که یکی از پرکارترین کارگردانهای سالهای اخیر است، در رابطه با این انتقادها پاسخ داده است که «بیننده فکر میکند تنها یک کلیپ سه دقیقهای میبیند. اما برای ساخت آن کلیپ شاعر باید شعر بگوید، خواننده روی کلیپ بخواند و ضبط کند و تمام این موارد وقت بیشتری را از من میگیرد تا بخواهم سه دقیقه، دو بازیگر را کنار یکدیگر قرار دهم و آنها مقابل هم بایستند و دیالوگ بگویند. ضبط سکانسهایی که دو بازیگر دیالوگ دارند برای من سخت نیست.»
مخاطب چه می خواهد؟
واقعیت این است که سختی کارِ کارگردان برای تولید یک اثر آن چنان برای مخاطبان اهمیتی ندارد؛ آن چه اهمیت دارد این است که مردم بیش از هر چیز، دلشان می خواهد قصه بشنوند و یا قصهای را ببیند، آنها پول نمی دهند تا موزیک ویدئو ببینند.
در رابطه با سریال نیز وضعیت همین است؛ مخاطبی که ساعت بودن در خانه و خانواده را با دیدن تلویزیون یکی می کند، دوست ندارد بنشیند تا چند قسمت بگذرد و تازه یک اتفاق بیفتد. این نوع سریالها قطعا نمیتوانند مانند آن چه در سریالهایی با فیلمنامه قوی شاهد هستیم ماندگار باشند.
منبع: دانا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۱۲۷۴۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حشاشین؛ کینه صهیونیستی به روایت مصری
حشاشین و خیام و ابنسینا و... برساختههایی هستند علیه ایران اسلامی پیرو اسلام ناب محمدی. فکری که پشت اینهاست بسیار فراتر و بزرگتر از چنین محصولات فرهنگی و دادههایی است. به عبارتی باز هم این موج یورش به اسلام سیاسی و ایرانیت شیعه و اسلامگرایی سلسلهوار ادامه خواهد داشت و ضمن سنگربندی فرهنگی بایستی به «پدافند فرهنگی» هم بپردازیم. جریانات ضدایرانی و اسلامی یکی از جریاناتی است که یهودیان تندرو و اسلاف امروزی آنها صهیونیستها قرنهاست که به آن میپردازند و تلاش میکنند تمدن ایرانی را که سایه سنگینی در منطقه دارد، تحریف یا پاک کنند. این جریان سالهاست همواره در تاریخ و مستندات دست برده و امروز نیز با رسانههای جدید اعم از سینما و تلویزیون تلاش خود را مضاعف کرده است. یکی از متاخرترین این عملیات ضدتمدنی پخش سریال حشاشین است که اگرچه به نظر میرسد از سوی مصر ساخته شده اما میتوان ردپای ضدایرانی صهیونیستها را در آن بازخوانی کرد. به همین بهانه نگاهی داریم به این سریال و در گفتوگو با تنی چند از ایرانشناسان و اسلامشناسان به جریانات تحریفی آن نگاه میکنیم.یک ضربالمثل قدیمی میگوید تاریخ را برندگان و فاتحان مینویسند و یک ضربالمثل هنری دیگر هم هست که میگوید کسانی که دوربین فیلمبرداری را در دو صنعت سینما و تلویزیون در دست دارند، روایت خودشان را از تاریخ تعریف و بیان میکنند. این گروه که سرمایه و فناوری پیشرفته تصویری را در اختیار دارند، تاریخ را آنگونه تعریف و تفسیر میکنند که خود دوست دارند و بیمی از آن ندارند اگر این نوع تعریف منجر به تحریف تاریخ و واقعیتها شود. ژانر قدیمی و محبوب تاریخی یکی از گونههای شناختهشده تاریخ سینماست که از دیرباز فیلمسازان و تهیهکنندگان مختلفی از اقصی نقاط دنیا، با بهرهگیری از این ژانر پرمخاطب گوشههایی از تاریخ پرتلاطم و جنجالی دوران و اعصار گذشته را به تصویر کشیده و فیلمها و سریالهای پرخرجی را در معرض دید تماشاگران علاقهمند وکنجکاو قرار دادهاند. سریال عربی«حشاشین/ قاتلان» یکی ازاین بیشمارسریالهای تاریخی است که توسط دستاندرکاران صنعت تلویزیون مصر تهیه وپخش شده است.این سریال ۳۰قسمتی درباره ظهورحسن صباح وجنبش اسماعیلیه در قرن یازدهم هجری است.
ضدهالیوودی ارتجاعی
از مصر بهعنوان مهمترین کشور جهان عرب نام برده میشود که دو صنعت سینما و تلویزیون قوی دارد. در میان کشورهای عربزبان منطقه خاورمیانه، خلیجفارس و شمال آفریقا، شاید نتوان کشور دیگری را پیدا کرد که دو صنعت فیلمسازی و مجموعهسازی در آن رونق فراوانی دارد و با جذب انبوه تماشاگران، داعیه مبارزه و مقابله با تولیدات دنیای غرب و در رأس آن هالیوود را دارد. سریال حشاشین که با سروصدا و جنجال زیاد در ایام ماه رمضان روی آنتن این کشور عربزبان رفت (و خیلی زود مشتریان و تماشاگران زیادی در سایر کشورهای جهان عرب و حتی بین فارسیزبانان پیدا کرد) با هزینهای ۱۲ میلیون دلاری تهیه شده که برای صنعت سرگرمی یک کشور در حال رشد، رقم کلانی به حساب میآید.برنامهسازان مصری از ماه رمضان بهعنوان زمانی مناسب برای مقابله با تولیدات هالیوودی اسم میبرند و عقیده دارند حال و هوای این ماه مبارک بهگونهای است که مردم روزهدار بیشتر بهدنبال تماشای سریالهایی به زبان بومی با داستانهایی محلی هستند. با این حال، گمان بسیاری بر این است که ادعای مقابله با هالیوود، بهانه خوبی به دست سریالسازان مصری نمیدهد که دست به تحریف تاریخ بزنند و آن را به شیوه موردپسند خود به نمایش بگذارند.
تحریف به نفع چه کسی؟
بنا به گفته سازندگان مجموعه، داستان حشاشین با در رأس قرار دادن زندگی و فعالیتهای حسن صباح تلاش دارد نگاهی عمیق به گروه و جنبش حشاشین و توانمندیهای استراتژیک آنها و همچنین راه و روشهای پررمز و راز آن داشته باشد. پیتر میمی، کارگردان سریال آن را اثری جذاب و سرگرمکننده توصیف میکند که با خود آموزههای زیادی دارد و برای بینندگانش در حکم یک کلاس کامل تاریخی است! او و عبدالرحیم کمال، نویسنده فیلمنامه مدعی هستند که داستانشان برگرفته از رویدادهای تاریخی است که در قرن ۱۱ رخ داده و آنها با بهرهگیری از این ماجراها، فیلمنامهشان را نوشتهاند. این در حالی است که پس از پخش سریال در لبنان، بسیاری از آن بهعنوان یک سرقت هنری اسم بردند و گفتند فیلمنامه حشاشین دقیقا برگرفته از داستان یک رمان پرخواننده لبنانی به نام «سمرقند» است که توسط امین معلوف، نویسنده فرانسوی لبنانیتبار نوشته شده است. رسانههای لبنانی حتی تا آنجا پیش رفتند که احتمال شکایت مالکان کتاب علیه سازندگان مجموعه را مطرح کردند. این همه در حالی اتفاق افتاد که سازندگان سریال در رابطه با انتقادهای دیگری که نسبت به عدم رعایت نکات تاریخی داستان مطرح شد، گفتند آنها خودشان را متعهد به رعایت جزئیات تاریخی ماجرا نکرده و فقط از آن تاریخ الهام گرفتهاند! منتقدان هنری و ادبی با کنار هم گذاشتن این دو موضوع، صحبت از دوگانگی و تضاد گفتار سازندگان حشاشین کردند و نسبت به این عدم صداقت و دروغگویی موضع گرفتند.
واقعیت کجاست؟
بنا بر روایات تاریخی، با زوال قدرت فاطمیون در مصر نهضت اسماعیلیون خاتمه نیافت و جنبشی که تحت رهبری حسن صباح شکل گرفت به مدت ۱۷۰سال دنیای اسلام را تحت تاثیر خود قرار داد و پس از حمله مغول و سقوط قلعه الموت (بهعنوان مرکز و پایگاه صباح و پیروانش) بود که این جنبش به آخر رسید. داستان سریال چهرهای منفی از صباح و پیروانش ارائه میدهد و حتی منتقدان تاریخی میگویند نوع گریم بازیگر نقش حسن صباح بهگونهای است که چهره رهبر داعش را به یاد میآورد. نوع روایت داستان هم به گونهای است که بیننده ناخودآگاه تشابهاتی بین آن و داستان جریانات ارتجاعی معاصر منطقه خاورمیانه و اطراف آن همچون افکار گروه داعش، طالبان افغانستان و حتی اخوان المسلمین مصر پیدا کند. این موضوع حتی عمیقتر هم قابل بررسی است، زیرا تصویری که رسانههای غربی از داعش و گروههای تکفیری در ذهن مخاطبان خود ساختهاند، آنها را منتسب به فرهنگی ایرانی دانسته و حالا از این تصویر جعلی در صنعت سریالسازی و سینما بهره میبرند. این موضوع را میتوان در زمینه روایت داستانی که به تاریخنگاری مارکوپولو، جهانگرد معروف هم نزدیک است، بررسی کرد. این سیاح در رابطه با حسن صباح و قلعهالموت ادعا کرده بود او در پشت قلعهاش باغی درست کرده بود که شبیه روایاتی است که از بهشت توصیف شده است. طبق این ادعا،صباح در این باغ ازدختران وزنانی نگهداری میکرد وبه پیروانش موادمخدر(حشیش) میداد(نام سریال هم با نگاهی به این موضوع انتخاب شده است) و پس از هوشیاری آنها، وعده بهشت به پیروانش میداد تاآنهابه عنوان فدایی، جانشان را نثار کنند.
تصویرسازی دروغین غرب
این مورخ مدخلهایی نیز دردایرهالمعارف بزرگ اسلامی،دانشنامه جهان اسلام،ایرانیکا ودانشنامه اسلام نوشته است.او تاریخیبودن سریال «حشاشین» را زیر سؤال برده و درستی روایت آن را به چالش کشیده است. دفتری همین دیدگاه را در رابطه با بازی ویدئویی مربوط به گروه اسماعیلیه (که طرفداران زیادی در کشورهای عربی دارد) نیز مطرح و تردیدهایش نسبت به اصالت این اظهارات را بیان میکند. به باور او، هم بازی ویدئویی و هم سریال تلویزیونی هیچیک عدالت را نسبت به اصل ماجرا رعایت نکردهاند. به گفته او: «آنچه در سریال ارائه میشود توهمات و ذهنیات سازندگانش است که ریشه در دیدگاههای غلط و جاهلانه جنگجویان صلیبی و تاریخنگاران غربی و مسیحی دارد که با جنگ و ویرانی خودشان را به سرزمینهای مقدس رساندند و در سال ۱۰۹۹ اورشلیم را با شمشیرهایشان فتح کردند.»
استفاده صلیبیون از اختلافات شیعه و سنی
دفتری حتی برگزیدن نام حشاشین برای صباح و طرفدارانش را به صلیبیون نسبت میدهد که نخستین بار آنها از این واژه استفاده کردند. صلیبیون بعد از فتح شهر نیزاریس سوریه، درک غلط خود از این موضوع را عمومیت دادند: «در آن ایام، اهالی شهر که شیعه بودند دشمنانی در بین مسلمانان سنی داشتند.این گروه سنی از طرف مقابل خود با عنوان حشاشیون اسم میبردند. اگر به معنی این کلمه دقت کنید، به معنی کسی است که افیون مصرف میکند. بهرهگیری از این کلمه کمک میکرد تا افرادی با روحیات اخلاقی سطح پایین که سابقه اجتماعی موجه و مناسبی نداشتند، نهایت سوءاستفاده را از این موضوع و نام داشته باشند.»
تحریف مبارزه با اشغالگر به تروریسم
اما این تاریخشناس و عضو تیم مشورتی دانشنامه اسلام، موضوع را از منظر دیگری مورد بحث و مطالعه قرار میدهد، جنبهای که کاملا در تضاد با داستان ادعایی سریال حشاشین است. دفتری این طور ادامه میدهد: «برای درک درست تاریخی و تحلیل درست، باید به دورنما و چشمانداز سیاسی و مذهبی موجود در قرن یازدهم نگاه کرد و آنرا مورد توجه قرار داد. در آن زمان، آنچه که امروز آنرا کشور ایران مینامیم تحت کنترل ترکهای سلجوقی بود و حسن صباح انقلابی را علیه آن رژیم سنی مذهب آغاز کرد. این یک واقعیت است که بنیان و اساس سیاست حسن قلعه بر پایه ترور بنا شد، اما آنرا باید در چارچوب مبارزه با اشغالگر تعریف و بررسی کرد و امروزیکردن آن شخصیت و دوران زندگیاش بهعنوان منبع و منشا ظهور تروریسم اساسا غلط است. این یعنی تحریف تاریخ و واقعیتها. حسن الموت را در کوههای شمال محدوده پرسیا در شرایطی بنا کرد که یک ارتش بسیار پرقدرت و مجهز سلجوقی مقابلش قرار داشت. او میدانست که نمیتواند با چنین ارتشی رودررو شود، زیرا سپاهی در آن حد و اندازه نداشت. بهجای آن، او چهرههای اصلی دولت سلجوقی را نشانه گرفت، امیر به امیر و محل به محل.»
غرب چگونه رد پای تروریستی خود را پاک میکند
برخلاف آنچه داستان سریال بهدنبال القای آن است، طرفداران حسن پیشروان تروریستهای معاصر نیستند و دفتری در توضیح آن چنین میگوید: «آنها هیچ وجه اشتراکی با تروریستهای امروزی ندارند. در وهله نخست، دلیل این دو در رابطه با اقداماتشان یکی و همسان نیست. آنچه باعث شد تا اسماعیلیون دست به اسلحه ببرند، هیچ تناسب و سنخیتی با دست به اسلحهای که تروریستهای امروزی منطقه بردهاند ندارد و یکی نیست. ترورهای آنها کاملا هدفمند و گلچینشده بود، با قصد بهوحشتانداختن عموم نبود و به مردم بیگناه آسیبی نمیرساند. حتی آنها مخترعان موضوع ترور نبودند. قبل از آنها از یکسو صلیبیون و از سوی دیگر خود سلجوقیها گسترشدهنده این حرکت بودند. طرفداران حسن طی ۳۴ سال فعالیت او، در کل فقط ۵۰ ترور انجام دادند. شمار ترورهای طرفهای مقابل، بسیار بیش از اینهاست.»
آدرس غلط صلیبیون
این مورخ همچنین به این نکته مهم اشاره میکند که جنگجویان صلیبی هیچ وقت نتوانستند ماهیت ایثارهای طرفداران حسن را به درستی درک کنند. به همین دلیل، برای توضیح این امر سراغ ساخت روایتهای دروغین و غلط پیرامون وعدههای مقبول و دوستداشتنی حسن به آنها برای قربانی کردن جانشان رفته است. دفتری در پایان به تماشاگران سریال حشاشین توصیه میکند: «فقط این نگاه را باید به یاد داشته باشند که اکثر داستانهایی که درباره آن دوره تاریخی تعریف میشود، توسط صلیبیون بازگو شده که از خاورمیانه به خانههایشان در اروپا برگشتند. تا زمانی که این افسانهها فقط از جانب یک طرف ماجرا بیان شود که هیچ تناسبی با آدمها و داستان واقعی ندارند، نمیتوان از یک روایت خوب، معقول، درست و واقعی صحبت کرد.»