خانه مارادونا به موزه تبدیل می شود! + عکس
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۱۳۱۲۵۲
به گزارش افکارنیوز،
ر فوتبال هیچکس غیر از دیگو مارادونا پیدا نمیشود که پیچیدهترین نوع زندگی را از کودکی تا همین حالا تجربه کند. اعجوبهای که فقر را در محلههای ضعیف بوینس آیرس با تمام وجود لمس کرد با جادو در زمین فوتبال به شهرت رسید و پولدار شد، همه نوع مواد مخدر را مصرف کرد، به نیمکت تیم ملی آرژانتین رسید و هزاران اتفاق فوتبالی و غیرفوتبالی دیگر را تجربه کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
درآمدزایی
اخبار ورزشی-برای اینکه وارد خانه مارادونا شوید باید مبلغی را به عنوان ورودی بپردازید. این خانه یادآور خاطرات مارادونا از دهه هفتاد میلادی و بستن اولین قرارداد حرفهای فوتبالیاش در سال ۱۹۷۸ است.
خرید از صاحبخانه اصلی
خانه نوجوانی مارادونا در واقع متعلق به خودش نیست. این خانه از سال ۱۹۸۱ به یک خانم فروخته شد که تمام این سالها آنجا سکونت داشت. آلبرتو پرس مربی سابق باشگاه آرژانتینیوس جونیورز بود که این خانه را در سال ۲۰۰۸ به مبلغ ۸۱ هزار پوند خریداری کرد تا بتواند خاطرات مارادونا را برای طرفدارانش زنده کند. خاطراتی که خودش هم آن را به خاطر داشت: «گویا این رومانتیکترین لحظه زندگی مارادونا باشد. ما دیگو را در آژانتینیوس جونیورز بزرگ کردیم و نمیتوانیم جایگاه دیگو برای باشگاه و همسایگان را فراموش کنیم. در سطح جهانی مردم باشگاه ما را به واسطه رونالدو میشناسند.»
طراحی به سبک قدیم
خانه نوجوانی دیگو مارادونا دقیقاً به همان سبکی طراحی شده که آن زمان بود. در و دیوارهای اتاق دیگو پر از پوسترهای مختلف است، صفحات مختلف گرامافون روی زمین پخش است، پیانو که مارادونا عاشقش بود و یخچال قدیمی در آشپزخانه که همان تلویزیون کوچک سیاه و سفید بالای آن وجود دارد، همه و همه خانه مارادونا را تشکیل میداد.
زندگی سخت با خانواده
دیگو اگرچه در زمان فوتبالش پر از حاشیه بود اما تا قبل از ورود به دنیای حرفهای فوتبال با خانواده زندگی میکرد. او در همین خانه حضور داشت و به گفته پرس برای خودش کلی رؤیاپردازی میکرد: «دیگو در اتاق خودش میخوابید و دستشویی بیرون از خانه بود. در زمستان هوا سرد میشد و رفتوآمد به حیاط سخت بود. دیگو بازیکنی بود که همیشه با خانوادهاش زندگی کرد.
اولین قرارداد
در بخشی از خانه دیگو ویترینی وجود دارد که بعضی از افتخارات مربوط به آن زمان او در آن ویترین نگهداری میشود. افتخاراتی مثل اولین برگه قرارداد حرفهای مارادونا که با باشگاه آرژانتینیوس جونیورز بود و دور نام پدرش هایلایت شده بود. این خانه به تلاش پرس در سال ۲۰۱۶ به موزه تبدیل شد تا محلی برای درآمدزایی و شناسایی هرچه بیشتر مارادونا و همچنین باشگاه اولش باشد.
منبع: افکارنيوز
کلیدواژه: مارادونا فوتبالیست دیگو مارادونا آرژانتین فوتبال مارادونا موزه فوتبالیست دیگو مارادونا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.afkarnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «افکارنيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۱۳۱۲۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کافهنشینی، از ازل تا ابد
کم کم با منوی قهوهها و شیکها و کیکها آشنا شدهایم و دیگر نمیخواهیم «بامدیریت جدید» را از منو سفارش بدهیم. خلاصه که کافه شده بخش ناگسستنی روزها و شبهای ما و محلِ خاطرههای تلخ و شیرین،پس یحتمل برایمان جالب باشد که این کافه که امروز این مختصات را دارد از کجا پدید آمده و چه سیری را گذرانده تا امروزه به این کافههایِ ادایی و غیر ادایی در سطح کشور و جهان تبدیل شده.امروز و اینجا قرار است قطار تاریخ را به عقب ببریم و کمی در کافههای قدیمی سیر کنیم.اروپا و کافههای شورشی
وقتی ملت اروپا کمکم از خوابِ عمیق قرون وسطا بیدار شد و تلاش کرد با تولید علم، کمرِ کلیسا و آموزههای خرافی را بشکند، شروع کرد به مبارزه با نظامهای سلطنتی و کلیسایِ آن زمان؛ و این مبارزه از قشر تحصیل کرده و روشن فکر آغاز شد، این آدمها برای گپ و گفت و به اشتراک گذاشتن عقاید خود از مکانهایی استفاده میکردند و کنار هم جمع میشدند که رفته رفته به این محلها کافه گفته شد. به خصوص در جریان انقلاب کبیر فرانسه که جرقه انقلابهای لیبرالیستی و آزادیگرایانه اروپا بود، این اتفاق پررنگتر شد و بیشتر به رسمیت شناخته شد. کافیشاپها که در ابتدای امر بیشتر برای افراد متمول و برگزاری جشن و پایکوبی بود تبدیل به یک مکان ناب برای دورهمیهایِ سیاسی و جلسات اجتماعی شد.
کافه و پسا کرونا
پاندمی عجیب و غریب کرونا و آن سالهای تاریک، سبک زندگیمان را خیلی تغییر داد و همه چیز را به طرز غریبی آنلاین یا برخط کرد. کار کردنمان، درس خواندنمان، دیدارهایمان و تفریحاتمان همه به کلی مجازی شدند و ما ماندیم و یک صفحه پر نور که از داخلش باید کل زندگیمان را کنترل میکردیم، ما آن واکسنهای با برکت را زدیم و این ویروس منحوس رخت بربست اما همچنان یادگاریهایش برای ما باقی ماند. مثلا به صورت آنلاین کلاس برگزار کردن و دورکاری جزئی از زندگی خیلی از ما شد. حالا این روزها در دوران پسا کرونا به وفور و کرات شاهد کافههایی هستیم که اختصاصا برای همین کار تعبیه شدهاند و آدمهای زیادی که محل کار و کلاس و محل برگزاری مراسمات و قرارهای کاری و دوستانهشان همه و همه در این مکان صورت میگیرد. به نظر شما تا چند سال آینده کافهها چه تغییراتی میکنند؟
آغاز کافهنشینی در ایران
از آنجا که همیشه مرکز همه چیز برای پایتختنشینان است، حدود ۲۰۰ سال پیش اکثر شعرا و ادیبان در نصف جهان و پایتخت حکومتِ صفویان جمع میشدند و به نحوی اصفهان مهدِ هنر و فرهنگ و ادب ایران زمین بود، رفته رفته قهوهخانهها پدید آمد و محلی شد برای گرد هم نشستن شعرا و شعر خواندن و قهوه نوشیدن.و همین امر باعث به وجود آمدن سبکهایِ جدید در نظم فارسی شد. شاید برایتان جالب باشد که قهوهخانهها در آن زمان چه شمایلی داشتند اما باید بدانید این که جدیدا مد شده حیاط خانههای قدیمی را کافه میکنند امر جدیدی نیست و آن زمان قهوهخانه در فضای سرباز با حوض و باغچه بود و برنامههایی مثل نقالی و شاهنامهخوانی و قصهگویی و گاه روحوضی در آنجا اجرا میشد. توجه کنید که قهوهخانه فضایی کاملا مردانه بود.
نقطه عطف کافهنشینی در تاریخ ایران
با اشغال ایران توسط غربیها بعد از دوره قاجاریه، ظاهر قهوهخانههای ما هم تغییر کرد، انگلیسیها چای را وارد فرهنگ ما کردند و ایرانیهای قهوه خور را چای خور شدند. در این سالها کمکم کافهها پاتوق قشر فرهنگی و نویسندگان و شعرای ایرانی شد و کسانی مثل صادق هدایت، بزرگ علوی، سیمین دانشور، فروغ فرخزاد و … دورهم در کافهها جمع میشدند و درباره مسائل روز دنیا و بحثهای سیاسی و اجتماعی گفتوگو میکردند، کافهها بیشتر در مرکز شهر بود مثلا اگر سریال شهرزاد را دیده باشید یحتمل کافه نادری را خوب به خاطر دارید که فرهاد آن گردنبند مرغ آمین را بر گردن شهرزاد انداخت. آن کافه یکی از مهمترین کافههای آن دوران بود اما کافه و کافهنشینی هنوز آنقدر همه گیر نشده بود و خوانش اذهان عمومی از کافهنشینان افراد فرهیخته و روشنفکر و از ما بهتران بود.
کافهها در حال و هوای انقلاب
نمیدانم چرا اما انگار قهوه به اندیشههای انقلابی و جنجالی دامن میزند و پر و بالشان میدهد، کافهها همیشه نقش مهمی در جریانهای تاریخ معاصرمان داشتند از همان انقلاب فرانسه و اروپا بگیر تا انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ در ایران، همانطور که گفته شد بعد از ورود غربیها کافهها بیشتر پاتوق افراد فرهیخته و روشنفکر بود و تازه شمایل غربی پیدا کرده بود مثلا زنان پا به پای مردان در محافل میآمدند و خیلی اوقات در کافهها رقص و رقاصه و آوازهخوان وجود داشت، از این نظر افراد انقلابی آن زمان که پایبند به دین و شریعت بودند تصور مثبتی از کافهها در ذهنشان نقش نبسته بود و در جریان انقلاب اسلامی و دهههای بعد از آن اکثرا فرمهای مشخصی از افراد به کافهها رفت و آمد داشتند و در اذهان مردم هنوز کلیشه اینکه فقط این افراد به کافهها میروند وجود داشت.
کافه، پدیدهای همهگیر
در سالهای اخیر به خصوص از دهه نود به بعد استقبال و رفت و آمد مردم به کافهها به طرز عجیبی گسترش پیدا کرد، عوامل متعددی در این اتفاق سهیم بودند؛ مثل کوچکتر و تنگتر شدن خانه، ارتباط کمتر با خانواده و فامیل و ارتباط بیشتر با دوستان و در کل سبک زندگی غربی ما را وادار کرد که بیشتر به کافهها رجوع کنیم و برای تازه کردن دیدار دوستانمان و حتی مراسم و تولدها هم از این فضا استفاده کنیم، از آن طرف سرمایهداران فارغ از تخصص و ذوق فرهنگی و هنری و صرفا به دلیل سودآوری به ساخت و تاسیس کافهها روی آوردند و امروزه تقریبا در هر سبکی و در هر منطقه و شهری به تعداد موهای سرمان میتوانیم کافه پیدا کنیم.