Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایرنا»
2024-04-25@14:46:11 GMT

جهان پساکرونا و مناسبات ایران و چین (بخش دوم)

تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۱۳۱۵۲۴

جهان پساکرونا و مناسبات ایران و چین (بخش دوم)

مناسبات روابط بین‌الملل یکی از مهم‌ترین ابعاد روابط میان کشورهاست که می‌تواند به لحاظ سیاسی و اقتصادی تاثیرات عمده‌ای را در عرصه جهانی به همراه داشته باشد. انقلاب چین که در دوره رژیم پهلوی تحت تاثیر سیاست‌های آمریکا، مورد پذیرش ایران نبود با پیروزی انقلاب اسلامی، تحولات مهمی در عرصه روابط تجاری و سیاسی این ۲ کشور به وقوع پیوست اما از آن‌جا که آمریکا همواره در ایجاد فشارهای ظالمانه علیه ایران و در روابط میان این کشور با چین اثرات قابل توجهی داشته، بنابراین نمی‌توان امریکا را از این مناسبات خارج دانست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این مهم از نظر«محسن شریعتی‌نیا» استاد روابط بین‌الملل دانشگاه شهید بهشتی باتوجه به این‌که ایران در کانون رقابت میان چین و آمریکا نیست، قابل ملاحظه است.

جهان پساکرونا از منظر روابط بین‌الملل

«محسن شریعتی‌نیا» عضو هیات‌علمی دانشگاه شهید بهشتی، دومین سخنران این نشست بود که با توجه به تخصص خود، از منظر رشته روابط بین‌الملل به تبیین وضعیت جهان پساکرونا و روابط ایران و چین پرداخت. وی در آغاز سخنان خود ضمن تأکید بر این نکته که زمان برای اظهارنظر کردن پیرامون آینده نظام بین‌الملل در وضعیت پساکرونا بسیار زود است و تنها می‌توان درباره برخی روندها و مدل‌های احتمالی سخن گفت، بحران پاندمی کرونا را رویدادی فراگیر توصیف کرد که زنجیره عرضه را درهم‌شکسته و ارتباطات تجاری میان کشورها را دشوار و بعضاً متوقف کرده است.

از دید وی، روابط میان ایران و چین از نظر پویش سیستمی از سال ۱۹۴۹ یعنی زمان پیروزی انقلاب چین که رژیم پهلوی در ایران حاکم بود و ایران به‌واسطه عضویت در بلوک غرب آن زمان انقلاب چین را به رسمیت نپذیرفت، تا انقلاب اسلامی ایران که پس از آن روابط میان دو کشور برقرار شد، ایالات‌متحده آمریکا همواره نقشی محدودکننده ایفا کرده و اکنون نیز با اعمال تحریم‌های ظالمانه همچنان به این روند ادامه می‌دهد. بنابراین برای هرگونه اظهارنظر درباره روابط میان ایران و چین، ضرورتاً باید آمریکا را نیز در نظر گرفت و در حقیقت این ارتباط، نوعی رابطه سه‌جانبه است.

استاد دانشگاه شهید بهشتی، روابط میان چین و آمریکا را نیز یک مساله «ساختاری» عنوان کرد که بیشتر تحت‏ تأثیر استرس ساختاری قرار دارد که ایالات‌متحده آمریکا احساس می‌کند. به زعم وی، ایالات‌متحده آمریکا پس از شوروی، خود را با رقیبی روبرو دیده که به‌شدت در حال رشد است و هر چقدر رشد چین بیشتر شود، استرس و فشار ساختاری بر ایالات‌متحده آمریکا افزایش خواهد یافت. با این ‌همه، اکنون با یک تغییر پارادایمی در روابط چین و آمریکا روبرو هستیم. نظام بین‌الملل از وضعیت ثبات «هژمونیک» فاصله گرفته و در حال حرکت به سوی باز توزیع نظام دوقطبی است. هیچ‌کدام از دو کشور چین و ایالات‌متحده امریکا در میان‌مدت، از تمایل و توان لازم برای رهبری جهان برخوردار نخواهند بود و کنسرت قدرت‌های بزرگ نیز با دشواری روبرو است. بنابراین جهان در میان‌مدت بی‌رهبر خواهد شد و این مساله حکمرانی جهانی را با مشکل مواجه می‌سازد. هم‌اکنون شاهد هستیم که دولت ترامپ سازمان تجارت جهانی را تقریباً فلج و دچار عدم کارایی کرده و درعین‌حال سازمان بهداشت جهانی نیز با فشارهای متعددی از سوی این کشور روبروست و این روند تا آینده میان‌مدت ادامه خواهد داشت و آمریکا همچنان به فلج کردن و از کار انداختن نهادهای بین‌الملل ادامه خواهد داد.

بازگشت به گذشته و دوران جنگ سرد

این استاد روابط بین‌الملل همچنین گفت که ما در حال تجربه نوعی بازگشت به گذشته هستیم. به این معنا که جهان با نوعی وضعیت بازگشت به دوران جنگ سرد روبرو خواهد شد که البته از لحاظ ماهیت رقابت میان دو ابرقدرت، تفاوت‌های جدی با جنگ سرد پیشین دارد. در جنگ سرد پیشین، رقابت اصلی بر سر ایدئولوژی و سرزمین بود. درحالی‌که «تجارت و فنّاوری»، دو هسته اصلی رقابت جنگ سرد نوین هستند. چین بر این باور است که اختلافات میان دو کشور به‌راحتی از راه سازمان تجارت جهانی که خود، ساخته دست دولت‌های غربی و ایالات‌متحده آمریکاست، قابل ‌حل و فصل است اما به نظر می‌رسد که اختلافات تجاری میان دو کشور در آینده قابل پیش‌بینی، حل‌نشده باقی خواهند ماند.

«شریعتی‌نیا» در ادامه سخنان خود ضمن اشاره به سند سیاست صنعتی چین با عنوان «ساخت چین ۲۰۲۵» به‌عنوان نخستین سند منسجم چین برای توسعه صنعتی راهبردی، طرح ابریشم یا کمربند و جاده را بازوی عملیاتی توسعه صنعتی چین توصیف کرد. از دید وی، ایالات‌متحده آمریکا در پاسخ به این استرس و فشار سیستمی نوین از سوی چین، بر «جهانی‌شدن گزینشی» متمرکزشده است. به این معنا که مشابه رویدادی که در نفتا رخ داد، آمریکا درصدد است بازیگران نامطلوب را از سیستم حذف کند. در عین ‌حال، این کشور به سوی توسعه فناوری نسل ششم یا ۶G حرکت خواهد کرد و فشار بیشتری بر زنجیره عرضه «هوآوی» و سایر شرکت‌های فناوری چینی وارد خواهد کرد تا بتواند آن‌ها را از زنجیره صنعت خارج کند.

وی هم‌اکنون مهم‌ترین موضوع را مساله «گسست» یا عدم آن در روابط این دو کشور که در واقع اقتصادهای اول و دوم جهان هستند، دانست و در پاسخ به این پرسش که «آیا این روابط در مسیر گسست هستند یا خیر؟» گفت: که از منظر برخی کارشناسان، این مسیر اجتناب‌ناپذیر است و اگر گسست میان چین و ایالات‌متحده آمریکا رخ دهد، دو زنجیره جهانی عرضه ژئوپلیتیکی در جهان شکل خواهد گرفت. با این‌حال، عنصر اصلی این رقابت یا جنگ سرد جدید، همان تجارت و فناوری است. از سوی دیگر، جغرافیای رقابت چین و آمریکا همچنان شرق آسیاست. البته دولت ترامپ همچنان رقابت را در حوزه فنّاوری و تجارت حفظ و در بعد سرزمینی تنها به تقویت ارتش آمریکا در دریای چین بسنده کرده است.

ایران در کانون رقابت میان آمریکا و چین نیست

«شریعتی‌نیا» در بخش پایانی سخنان خود، به این پرسش که «در صورت رخ دادن جنگ سرد میان دو ابرقدرت اقتصاد جهانی، چه اتفاقی برای ایران رخ خواهد داد؟»، به دو نکته کلیدی اشاره کرد. نخست اینکه ایران، نه از لحاظ جغرافیایی و نه از لحاظ ظرفیت تجارت و فنّاوری، در کانون این رقابت قرار نخواهد داشت. چینی‌ها بیشتر ایران را از لحاظ جغرافیایی در حوزه خاورمیانه در نظر می‌گیرند و از لحاظ فنّاوری نیز ایران بازیگری فرعی به شمار می‌رود. نکته دوم این‌که، چین همچنان راهبرد «توازن سازی داخلی» را دنبال خواهد کرد و در برابر ایالات‌متحده آمریکا نیز به مدد استخراج منابع لازم از اقتصاد قدرتمند خویش، موازنه را برقرار خواهد ساخت. از طرفی، مدل چین در سیاست خارجی، «مشارکت راهبردی» است که تفاوت‌های مهمی با مدل اتحاد شوروی دارد. به‌سخن‌دیگر، چین به هیچ‌یک از متحدین خود، چتر امنیتی و تضمین امنیتی نمی‌دهد. بنابراین روابط ایران و چین در اثر این وضعیت جدید به‌آرامی و نه به ‌سرعت، متحول خواهد شد.

از منظر وی، ایالات‌متحده امریکا و تحریم‌های این کشور علیه ایران، ارتباطات مالی را که زیربنای کار اقتصادی در جهان است، مختل کرده و چین هنوز به جمع‌بندی لازم برای جایگزینی دلار نرسیده است. بنابراین ما شاهد تغییرات رادیکال در روابط خود با این کشور نخواهیم بود.

استاد دانشگاه شهید بهشتی در پایان سخنان خود ضمن اذعان به این نکته در جنگ سرد جدید میان دو ابرقدرت چین و ایالات‌متحده آمریکا که فشار سیستمی به ایران تغییر خواهد کرد، اظهار داشت که ایران به سوی افزایش روابط خود با چین حرکت خواهد کرد اما این روندی است که در میان‌مدت رخ خواهد داد. بنابراین در کوتاه‌مدت، نباید انتظار هیچ تغییر رادیکالی در روابط دو کشور را داشته باشیم.

برچسب‌ها ویروس کرونا انقلاب اسلامی ایران دانشگاه شهید بهشتی سازمان تجارت جهانی چین روابط خارجی ایالات متحده آمریکا پروندهٔ خبری هراس جهانی از ویروس کرونا

منبع: ایرنا

کلیدواژه: ویروس کرونا انقلاب اسلامی ایران دانشگاه شهید بهشتی سازمان تجارت جهانی چین روابط خارجی ایالات متحده آمریکا ویروس کرونا انقلاب اسلامی ایران دانشگاه شهید بهشتی سازمان تجارت جهانی چین روابط خارجی ایالات متحده آمریکا ایالات متحده آمریکا دانشگاه شهید بهشتی روابط بین الملل ایالات متحده چین و آمریکا ایران و چین روابط میان شریعتی نیا سخنان خود میان مدت دو کشور میان دو فن اوری جنگ سرد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۱۳۱۵۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جنگ داخلی؛ فیلمی که آمریکا را به وحشت انداخت!

فرارو- الکس گارلند نگران این است که دنیا به کدامین سو پیش می‌رود به خصوص با وجود درگیری‌های بین المللی در هر بولتن خبری و انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در گوشه و کنار. این فیلمساز ۵۳ ساله بریتانیایی کمتر نگران بحث‌های شدیدی است که جدیدترین فیلم اش به راه انداخته است. او می‌گوید: "این اجتناب ناپذیر است که این روز‌ها همه چیز دو قطبی شده دقیقا همین تضاد اجتماعی دائمی ایده ساخت "جنگ داخلی" را ایجاد کرد فیلمی که به موضوعات بسیار حساس می‌پردازد".

به گزارش فرارو به نقل از ال‌پائیس، او در مادرید می‌گوید:" یک هیستری جمعی وجود دارد. این یکی از دلایلی است که من فیلم را ساختم. نمونه مشابه آن پاسخ تحریف شده به سخنرانی "جاناتان گلیزر" کارگردان فیلم "منطقه مورد علاقه" درباره غزه در مراسم اسکار است".

به همین دلیل است که در میانه اختلافات عمیق فیلم چهارم گارلند در همان لحظه‌ای که آنونس آن پخش شد بحث‌هایی را برانگیخت. جنگ داخلی به دنبال ارائه پاسخ نیست و بخشی از پیام خود را به تفسیر بیننده واگذار می‌کند. در آنونس فیلم یک میلیشیای ستیزه جو دیده می‌شود که یک تفنگ را به طرف قهرمان‌ها نشانه گرفته است و می‌پرسد:"شما چه جور آمریکایی‌ای هستید؟ " یک سوال کاملا سیاسی.

در ساده‌ترین خلاصه از داستان "جنگ داخلی" می‌توان گفت که این فیلم درباره گروهی از روزنامه نگاران است که در یک سفر جاده‌ای در ایالات متحده ویران شده در جستجوی کشفیات بزرگی درباره منازعه و درگیری هستند. در مرکز این فیلم سیاست قرار ندارد بلکه درگیری نسلی بین دو عکاس جنگ به چشم می‌خورد: "لی" کهنه کار (با بازی کرستن دانست) که شاهد فهرست بلندبالایی از رخداد‌های وحشتناک بوده و "جسی" جوان سال (با بازی کیلی اسپانی) که آماده است تا با دوربین و عکس‌های سیاه و سفید خود جهان را به تصویر بکشد.

در فیلم این "لی" است که توضیح می‌دهد هدف از عکاسی جنگ ارائه پاسخ نیست بلکه اجازه دادن به عموم مردم برای نتیجه گیری توسط خودشان است هدفی که گارلند در "جنگ داخلی" به دنبال رسیدن به آن است. لی همانند کارگردان فیلم در مورد این که آیا می‌تواند به آن هدف دست یابد یا خیر تردید دارد. جنگ داخلی تصمیم می‌گیرد که وابستگی‌های سیاسی خود را اعلام نکند و هیچ اشاره‌ای به احزاب یا ایدئولوژی‌ها نمی‌کند. این تصمیمی است که به شدت از سوی روزنامه‌هایی مانند نیویورک تایمز و همچنین نشریاتی که معمولا در مورد فیلم‌ها گزارشی منتشر نمی‌کنند مانند "فایننشال تایمز" و "فارین افرز" مورد انتقاد قرار گرفته است. رسانه‌ها درباره این فیلم نوشته اند: "جنگ داخلی موفقیت آمیز است، زیرا سیاست اش موفق است: غیر منطقی و بی معنی است". در واقع، گارلند به دلیل عدم جانبداری و بازی نکردن در فضای قطبی شده مورد انتقاد رسانه‌ها قرار گرفته است.

گارلند هنگام نگارش فیلمنامه که در واقع از خشم سال ۲۰۲۰ میلادی متولد شد نشان داد آن چه از نظرش اهمیت دارد نه سیاست امریکا بلکه افراط گرایی است که می‌تواند در هر نقطه‌ای از جهان فوران کند. او می‌گوید: "قطبی شدن هم در دموکراسی‌های غربی و هم در خارج از حیطه کشور‌های دموکراتیک غربی به روندی جهانی تبدیل شده است. این موضوع به طور کامل به دونالد ترامپ مربوط نمی‌شود، زیرا اگر بخواهیم روی ترامپ متمرکز شویم نمی‌توانیم توضیحی درباره پدیده‌های دیگری مانند برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) داشته باشیم. باید بپرسیم چرا چنین روندی در حال رخ دادن است؟

من فکر می‌کنم این شامل مواردی مانند رسانه‌های اجتماعی و شکست مرکزگرایی است. من یک میانه رو هستم و در دسته بندی‌های سیاسی در جناح چپ قرار دارم، اما تعلق خاطرم به چپ میانه است. چپ و راست چندین دهه است که در حال جابجایی و تغییر قدرت هستند، اما زندگی مردم تغییر نکرده است. مردم در تله فقر باقی مانده اند. بنابراین، جای تعجبی ندارد که آنان دچار عصبانیت و ناامیدی می‌شوند".

او می‌افزاید: "من در جایگاه یک فرد و یک انسان پاسخ می‌دهم احساس نمی‌کنم با بند ناف فیلم مرتبط باشم. من کارگردانی فیلم را صرفا به عنوان یک شغل می‌بینم بنابراین، بحث‌ها برایم جالب هستند. چیزی که من با آن مشکل دارم سازمان‌های بزرگ و قدرتمند خبری هستند که برنامه سیاسی واحدی دارند و این برنامه سیاسی و رویکرد نه صرفا روی نحوه گزارش داستان‌ها و روایت‌ها بلکه در مورد این که اصولا آن داستان و روایت را گزارش کنند یا خیر نیز سایه انداخته است".

گارلند تصمیم گرفت جنگ داخلی را در فضای ایالات متحده بسازد چرا که به گفته خودش آن کشور دارای نظام سیاسی‌ای است که بقیه جهان آن را می‌شناسند او می‌گوید حتی گاهی اوقات سایرین ان را بهتر از خود امریکایی‌ها می‌شناسند. با این وجود، بحث در مورد این فیلم پس از موفقیت آن در سینما‌های ایالات متحده داغ‌تر شده است. جنگ داخلی پرفروش‌ترین فیلم در تاریخ فعالیت استودیوی مستقل A۲۴ در مقایسه با سایر فیلم‌های ساخته شده توسط آن استودیو بوده است.

"متئو بلونی" روزنامه نگار در پادکست هالیوودی The Town این سوال را مطرح کرد که آیا آمریکایی‌ها مایل هستند برای تماشای "مشکلاتی که هر روز در اخبار مطرح می‌شوند" به سینما بروند و فجایع سال انتخابات که از "سی ان ان" و "فاکس نیوز" پخش می‌شوند را یک گام جلوتر ببرند.

به نظر می‌رسد آنان تمایل داشتند. دست کم آنان از روی کنجکاوی یا به شکل بیمارگونه‌ای علاقمند بودند که ایالات متحده ویران شده را ببینند به طوری که ۱۷ درصد از تماشاگران باور داشتند که در حال تماشای نگاهی دیستوپیایی درباره امریکا هستند و سایر تماشاگران آن را واقع بینانه و منطبق با شرایط امروز امریکا قلمداد کرده بودند. جنگ داخلی با بودجه ۵۰ میلیون دلاری گران‌ترین فیلم ساخته شده توسط استودیوی A۴ بوده است.

رئیس جمهور سه دوره‌ای

این فیلم با فضای ژورنالیستی خود توضیح نمی‌دهد که ایالات متحده چگونه به شرایطی که در آن قرار دارد رسید اگرچه سرنخ‌هایی در این باره وجود دارد: در فیلم نشان داده می‌شود که رئیس جمهور (با بازی نیک آفرمن) با دور زدن قانون اساسی و انحلال پلیس فدرال امریکا (اف بی آی) اقامت خود در کاخ سفید را با دور زدن قانون اساسی برای سومین دوره تمدید کرد. در فیلم گفته می‌شود که "قتل عام آنتیفا" رخ داده اگرچه تماشاگر نمی‌داند که قربانیان و عامل کشتار چه کسانی بودند و گفته می‌شود که یک گروه مائوئیست در پورتلند امریکا شورش کرده است.

در فیلم کالیفرنیا و تگزاس در دو سوی طیف سیاسی در زندگی واقعی با یک هدف متحد می‌شوند: سرنگونی یک رئیس جمهور فاشیست. گارلند معتقد است خوش بینی خاصی در این جنبش وجود دارد. او می‌گوید: "برای برخی این یک جنون بود. برای من دیوانه کننده است اگر فکر کنم این دو طیف حتی در مواجهه با یک رئیس جمهرو فاشیست نیز نمی‌توانند با یکدیگر به اجماع نظر برسند. در مورد دوره پس از جنگ جهانی دوم نیز خوش بینی خاصی می‌بینم. بسیاری از کشور‌ها به این نتیجه رسیدند که فاشیسم یک ایده وحشتناک است و باید از حقوق بشر محافظت شود. جنبه بدبینانه آنجاست است که انسان‌ها در اجتناب از مشکلات وحشتناک به شکلی درخشان عمل نمی‌کنند. ما از یک مشکل وحشتناک برمی گردیم، اما این کار را دوباره و دوباره انجام می‌دهیم".

گارنر هم چنین زمانی که ایده‌آل روزنامه نگاری را در کانون توجه قرار می‌دهد نگاهی اجمالی به این خوش بینی دارد اگرچه می‌داند که این حرفه امروزه چندان محبوب نیست. او می‌گوید می‌داند که همه از آن حرفه متنفر هستند!

علاقه او به روزنامه نگاری از طرق حرفه پدرش نزدیک می‌شود که دهه‌های متمادی کاریکاتوریست سیاسی نشریات و مطبوعات بود. گارلند در جوانی سعی کرد تا کاراکتر خبرنگار حوزه جنگ را در فیلم هایش خلق کند. او در ۲۶ سالگی فیلمنامه "ساحل" را درباره جوانی همراه با ناامیدی اش نوشت که سال‌ها بعد با کارگردانی "دنی بویل" آن را به فیلم تبدیل کرد. گارلند پس از ان در طول چهار فیلم خود به دنبال موضوعاتی بود که اغلب در روزنامه‌ها پیدا می‌شوند.

او در "اکس ماکینا" در سال ۲۰۱۴ میلادی در قدرت شرکت‌های فناوری، هوش مصنوعی و حتی رضایت غوطه‌ور شد. او در فیلم "نابودی" در سال ۲۰۱۸ میلادی استعاره‌ای بی نظیر درباره تغییرات آب و هوایی ایجاد کرد. سبک کار گارلند این گونه است که همواره در فیلم هایش تماشاگر را رها می‌کند تا خود نتیجه گیری کند.

جنگ داخلی احتمالا ساده‌ترین چارچوب را برای درک دارد، زیرا اگرچه گارنر فیلمنامه را در سال ۲۰۲۰ نوشت، اما تصاویر به ناچار آن چه را که از آن زمان اتفاق افتاده بازتاب می‌دهد: از جمله شورشیان به ساختمان کنگره گرفته تا جنگ اوکراین. امروز صحبت کردن در مورد جنگی که در غزه رخ داده نیز اجتناب ناپذیر است. گارنر افراط گرایی واضح را در مورد رخداد‌های غزه می‌بیند. او نوع رفتار با روزنامه نگاران در مورد بازتاب رخداد‌های غزه را قابل تامل می‌داند.

او می‌گوید: "من فکر می‌کنم دلیل آن که اسرائیل اجازه نمی‌دهد روزنامه نگاران آزادانه به تمام نقاط غزه دسترسی داشته باشند بدان خاطر است که نمی‌خواهد با یک کارزار روابط عمومی مواجه شده و مجبور به مقابله با آن شود. در جنگ ویتنام به روزنامه نگاران امکان دسترسی بسیار نامحدودی داده شد. علیرغم محدود بودن صرف دسترسی باعث شد تا افکار عمومی به شدت علیه جنگ ویتنام موضع گیری کند. از آن زمان به این سو هنگامی که دولت‌ها درگیر جنگ شده اند از تاکتیک‌هایی برای محدود کردن فعالیت روزنامه نگاران استفاده کرده اند. در عراق تاکتیک این بود که روزنامه نگاران با ارتش همراه شوند استدلال مطرح شده برای این منظور آن بود که از روزنامه نگاران محافظت بعمل آید، اما آن چه واقعا در عمل انجام می‌شد این بود که ارتش روزنامه نگاران را کنترل می‌کرد".

این دیدگاه ضد جنگ همان چیزی است که گارلند را هدایت می‌کند. او می‌گوید: "وقتی وقت زیادی را در اطراف سربازان می‌گذرانید می‌توانید در یک روز ترس، لذت، شوخی و کسالت را به طور همزمان ببینید. این وضعیتی انسانی است. درست مانند فراموش کردن وحشت از یک درگیری به درگیری دیگر از اوکراین گرفته تا غزه".

گارنر هم چنین با دنی بویل و کیلین مورفی دوباره به هم می‌پیوندد تا دنباله "۲۸ روز بعد" سومین فیلم حماسه آخرالزمان زامبی که برای ده‌ها سال به تعویق افتاده را دوباره بسازند.

دیگر خبرها

  • مناسبات دوجانبه و مهمی میان ایران و پاکستان وجود دارد
  • جنگ داخلی؛ فیلمی که آمریکا را به وحشت انداخت!
  • ویدیو/ گسترش اعتراضات دانشجویی در آمریکا در حمایت از فلسطین
  • سرنوشت سیاسی بایدن در گروِ تحریم نفتی ایران | فارن پالسی: بایدن به دام افراطیون برای تحریم ایران نیفتد
  • بانک‌های چینی به دردسر افتادند؛ پای تحریم آمریکا در میان است
  • آمریکا 4 فرد و 2 شرکت مرتبط با ایران را تحریم کرد
  • «بمبی که آمریکا در خاورمیانه نمی بیند»: واشنگتن در حال تکرار اشتباه نادیده گرفتن افکار عمومی جهان عرب است/ آمریکا دود برخاسته از آتش زیرخاکستر غزه را ندید/ انقلاب رسانه های اجتماعی در جنگ غزه
  • جهان عملا وارد جنگ جهانی سوم شده است
  • به طور عملی جهان وارد جنگ جهانی سوم شده است/ در چند سال گذشته بر سر بی‌طرفی چه آمد؟
  • ناراحتی‌ها از تقویت مناسبات ایران و پاکستان اهمیتی ندارد