مرامنامه اندیشه امام خمینی(ره) و ارتباطش با نسل امروز
تاریخ انتشار: ۱۳ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۱۴۹۷۴۸
1 امام خمینی(ره) ایدئولوگ جریان اسلام سیاسی و انقلاب اسلامی است و برای شناخت ایدئولوژی اصیل انقلاب اسلامی در دورانهای بعدی میباید ابعاد و زوایای اندیشه ایشان را بازشناسیم. امام خمینی(ره) در واقع یکی از سخنگویان و نظریه پردازان بزرگ اسلام سیاسی شیعی محسوب میشود که در بین شیعیان جنبش اسلام سیاسی، از زمان جمال الدین اسدآبادی اوج گرفت و همینطور ادامه پیدا کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این یک صد سال اخیر و با پیروزی انقلاب ایران به حکومت رسید بهطوری که «انقلاب اسلامی بدون نام امام خمینی(ره) شناخته شده نیست» و آرمانهای این انقلاب همچون «اسلامخواهی»، «احیای رابطه دین و سیاست»، «بازسازی سیاست بر اساس معیارهای اسلامی»، «عدالتخواهی»، «معنویتخواهی و احیای انسانیت آدمی» و «آزادی» و «استقلال» و نیز «نقش مردم در سیاست» با اندیشه امام خمینی(ره) پیوندی تنگاتنگ دارد و اصولاً شناخت دقیق این آرمانها نیازمند شناخت اندیشه امام خمینی(ره) است.
امام خمینی(ره) از سه شأن برخوردار هستند و هرکدام از این شئون میتواند تأثیرات و اثرات خاص خود را بر زندگی نسلهای بعدی بر جای گذارد؛
نخست، ایشان کوشید میان «مذهب» و «سیاست» در جهان معاصر پیوندی مجدد را برقرار سازد و با احیای جایگاه معنویت و دینگرایی در جهان کنونی، رابطه تخریب شده «دین و دنیا» و «عقل و دین» را بازسازی کند. ایشان از مدلی از توسعه و پیشرفت حمایت کرد که بتواند با معنویت نیز توأم شود. مجموعه این تفکرات دغدغههای اصلی مسلمان امروز است و بههمین دلیل شناخت اندیشههای امام خمینی(ره) بهعنوان اندیشمندی دینآشنا که تلاش کرده است به این دغدغهها پاسخ دهد و راهکار برون رفت از آنها را مطرح سازد برای همه کسانی که این دغدغهها را دارند بسیار با اهمیت است و شناخت آن میتواند در جهت حل بسیاری از مشکلات امروز راهگشا باشد و بخش مهمی از اندیشمندان و افراد جامعه که دغدغه جنبش اسلامی، پیوند دین و سیاست یا پیوند عقل و علم را دارند، از رابطه سنت و مدرنیته دفاع میکنند و بر پیشرفت دین مدارانه در جوامع تأکید دارند همه اینها نیازمند شناخت اندیشههای حضرت امام(ره) هستند.
لذا اندیشههای امام(ره) در تبیین این اندیشه سیاسی اسلامی، قائم به زمان و مکان نیست و وابسته به استدلال ها، منطق درونی و کارآمدیشان در عرصه عمل است و لذا میتواند درعصرها و زمان های مختلف ماندگار و کارا باشد. زیرا اندیشه هایی که ایشان بهعنوان نظریه پرداز جریان اسلام سیاسی مطرح میکند، اندیشههایی فرازمانی و فرامکانی است و میتواند در هر دوره ای برای کسانی که دغدغه اسلام سیاسی یا نوگرایی دینی را دارند، راهگشا باشد. زیرا اندیشه سیاسی ایشان مستخرج از دین و بنیان های دینی است که متأثر از قرائت ایشان از توحید، امامت، عدل، کلام اسلامی، فلسفه و فقه اسلامی است. بنابراین آرای حضرت امام(ره) کهنه شدنی نیست مگر اینکه خود دین به حاشیه رانده شود یا استدلالهای ایشان، از قدرت مواجهه با شبهات زمان برخوردار نباشد و منطق درونیاش را از دست بدهد. در واقع امام خمینی(ره) در این شأن خود تعیین کننده شاخص های جریان اسلام سیاسی است که در هر زمانی برای شناخت این شاخص ها باید به اندیشه وی رجوع کرد و آن شاخص ها را بازخوانی کرد.
2 دومین شأن امام خمینی، شأن رهبری سیاسی ایشان و تجربه زیسته وی است. ایشان از سال 42 بهعنوان رهبر جنبش اسلامی شناخته می شوند و در عرصه سیاست فعال هستند، حتی قبل از سال 42 از زمان انجمنهای ایالتی و ولایتی و جریان انقلاب سفید، کاپیتالاسیون، یعنی از اوایل دهه چهل در عرصه سیاست به شکل فعالی ظاهر میشوند و بعداً در زمان اوجگیری انقلاب در ایران سال 56 اعلامیههای ایشان بسیج کننده مردم بود و با سقوط رژیم پهلوی ایشان معمار نظام سیاسی جدید ایران شد.
در واقع، میتوان گفت که حضرت امام خمینی(ره) یک نظام سیاسی جدید را شکل داد و مدیریت سیاسی را به عهده داشت. که شناخت این تجربه تاریخی در دوران بعد از امام نیز بسیار با اهمیت است و میتواند الهامبخش و چراغ راه آینده باشد. این الهامبخشی از یکسو در شناخت دقیق وقایع و اتفاقات تاریخی آن دوران و کشف الگوها و مدلهای مواجهه امام با وقایع دوران خود و از سوی دیگر، در شناخت منطق عمل امام قراردارد.
در تبیین این بحث باید گفت که برخورد امام(ره) با حوادث و وقایع مختلف مثل تجربه مدیریت شرایط انقلابی و تأسیس نظام سیاسی جدید و نحوه مواجهه با بحران های مختلف همچون بحرانهای تروریستی و بحرانهای جداییطلبانه و جنگ و دخالتهای خارجی و... به هر حال مدلها و الگوهای مختلفی را در مواجهه با بحرانها میتواند مطرح سازد که شناخت آنها بهعنوان یک تجربه تاریخی که چراغ راه آینده نیز خواهد بود، میتواند بسیار با اهمیت باشد. البته بخشی از این تجربیات چون معطوف به زمان، تاریخمند و زمانمند است شاید برای همه زمان ها قابل الگوبرداری نباشد؛ چون ممکن است مصداق خیلی از اینها عوض شده باشد و بر اساس فقه شیعه در مصادیق جدید احکام باید به حکم مجتهد و ولایت فقیه زنده عمل کرد. اما در مجموع سیره سیاسی امام(ره) در این سالها یک منطق عمل سیاسی را برای حکومت دینی تولید کرده است که این منطق ماندگار و قابل ادامه است. بهعنوان مثال سیره رفتاری امام نشان میداد که عدالت، کارآمدی سیاسی، حفظ نظام اسلامی، وحدتخواهی، دفاع از طبقات محروم، عدالتخواهی و مخالفت با تبعیض طبقاتی و عدم پذیرش ظلم زورگویان جهانی و تلاش برای ایجاد تعامل با کشورهای مختلف از موضعی برابر و دفاع از مسلمانان و حفظ اسلامیت و جمهوریت نظام و... از جمله منطق عملی حاکم بر سیره سیاسی امام(ره) است. بر این اساس، حضرت امام(ره) همواره تأکید داشتند که حکومت دینی یعنی حکومت عدل و اگر حکومتها میخواهند دینی باقی بمانند باید عادلانه رفتار کنند.
ایشان همواره می کوشیدند تا کارآمدی حکومت دینی را افزایش داده و مصالح ملی را در اولویت قرار دهند تا آنجا که در صورت لزوم، کنار گذاشتن برخی از احکام اولیه را از نظر شریعت پذیرفته شده دانسته و روی «تمدنسازی» تأکید می کردند. ایشان، تمدنسازی را منطق اصلی تأسیس حکومت میدانستند. به همین دلیل، امام(ره) از پیشرفت خواهی دینی و «الگوی اسلامی پیشرفت» دفاع میکردند و بر «مردمسالاری»، «دینمداری» و «اجرای شریعت» تأکید داشتند.
بر این اساس میتوان گفت که رفتار سیاسی امام علاوه بر اینکه بهعنوان یک تجربه مهم تاریخی برای ایرانیان و همه علاقهمندان به مطالعه جریان اسلام سیاسی در جهان با اهمیت است برای جامعه امروز و نسلهای آینده، نوعی منطق رفتار سیاسی را بازتولید کرده که جهت حرکت آینده حکومت دینی را مشخص و ریلگذاری کرده است.
بر این اساس، امام امروز و در آینده حیات حکومت دینی نیز حاضر است و شناخت اندیشه امام از اهمیت کلیدی در این راستا برخوردار است.
3 اما سومین شأن امام که کمتر به آن پرداخته شده است شأن فردی و شخصیتی امام است که میتواند نقش الگوسازی برای نسلهای امروز و فردای کشور داشته باشد. در توضیح این بحث باید گفت، ایشان شخصیت ذوالابعادی داشتند و از جامعیت علمی برخوردار بودند بهطوری که به قول یکی از بزرگان، ایشان را میتوان عالم ترین و باسوادترین رهبر سیاسی در کل تاریخ ایران دانست و این جمع شدن ابعاد مختلف در یک فرد وجه تمایز خاصی به ایشان داده است؛ که هنرمندان و نویسندگان میتوانند از این ویژگی شخصی و فردی حضرت امام خمینی(ره) استفاده کرده و الگویی از شخصیت انسان های جامع و چند ساحتی برای نسل امروز ترسیم کنند.
برای مثال، سبک زندگی امام خمینی(ره) از کودکی و جوانی تا دوران اوج ایشان بسیار درس آموز است اینکه یک کودک یتیم که پدرش توسط اشرار به قتل می رسد میتواند در شرایط بحران اجتماعی سیاسی بعد از مشروطه و هرج و مرج و ناامنی در دوران جنگ جهانی اول بتدریج مراحل مختلف رشد و پیشرفت را طی کرده و بهعنوان یک چهره برجسته علمی و سیاسی مطرح شود الگوی بسیار خوبی برای نسل امروز میتواند باشد و در بسیاری از کشورها تلاش می کنند تا به شکلی هنرمندانه، زندگی این چهره ها را بهعنوان یک الگوی موفق برای دیگران مطرح سازند.
سبک تحصیل و تدریس ایشان در دوران جوانی میتواند بسیار درس آموز باشد، کسانی که تدریس و تحصیل ایشان را روایت کرده اند، تأکید می کنند که ایشان، نظم و برنامه ریزی خاصی در دوران تحصیل داشت و در عرصه علمی اهل نقادی و اظهارنظر بود و تا مطلبی را متوجه نمیشد، از نقد آن دست نمیکشید. ویژگی هایی همچون اعتماد به نفس، شجاعت، صداقت، نظم و... همه الگوهای ماندگاری است که میتواند برای سبک زندگی جوانان و نوجوانان در نسلهای مختلف الگوساز باشد.
4 بحث بعدی، عرفان حضرت امام خمینی(ره) است. امام خمینی یکی از افرادی است که از دوران جوانی اهل سیر و سلوک بود، نه تنها در عرصه «عملی» که سعی میکردند در عرصه «نظری» هم به عرفان ورود پیدا کنند؛ به طوری که از 27 تا 40 سالگی چندین کتاب در حوزه نظری عرفان نوشتند و حتی برخی از کتابهای بزرگ عرفانی را شرح کردند، این در حالی است که کمتر عارفی، وارد عرصه نظر میشود.
بهطور معمول عرفا در همان عرصه عملی فعال هستند، اما امام(ره) در هر دو عرصه کار و تلاش کرد. برای مثال، ایشان عارف، فقیه و سیاستمدار هستند این در حالی است که اغلب فقها روابط خوبی با عرفا ندارند و عرفا هم بعضا فقها را قبول ندارند و هر دوی اینها، روابط چندان مناسبی با عرصه سیاست ندارند. در این فضا، این پرسش مطرح میشود که چگونه عرفان، سیاست و فقه در یک شخص جمع میشود. در زندگی امام(ره) ابعاد مختلف شخصیتی جمع بودند که میتوانیم بگوییم همه اینها میتواند برای نسل امروز، چهره و شخصیتی جامع را مطرح کند.
5 در حوزه فقهی هم حضرت امام(ره) از جایگاه قابلتوجهی برخوردار هستند و در این راستا، میتوان به نوآوریهای فقهی و اشراف فقهی ایشان اشاره کرد، شاید یکی از دلایل پیروزی انقلاب و نقش رهبری حضرت امام(ره) توانایی و تسلط ایشان بر عرصه فقه بود و همه، حضرت امام(ره) را بهعنوان یک «فقیه برجسته» قبول داشتند. همه اینها زوایایی است که هر کدام به تنهایی میتوانند برای نسل امروز ما الهام بخش باشد.
بنابراین در یک جمع بندی میتوانیم بگوییم که امام خمینی(ره) به خاطر شئون مختلفی که داشت، برای نسل امروز و حتی نسلهای آینده در عرصه فردی و شخصی الهام بخش و الگوساز است. در عرصه ایدئولوژی، اندیشه امام(ره) به خاطر پیوندی که با بنیانهای دینی دارد هنوز از ماندگاری و شادابی برخوردار است و تا زمانی که دین نقش مهمی در عرصه اجتماعی دارد اندیشه اسلام سیاسی امام(ره) و ایدئولوژی سیاسی ایشان هم ماندگاری خود را حفظ میکند و وابسته به زمان و مکان نیست.
در عرصه عمل سیاسی امام(ره) هرچند برخی مسائل و مصادیق جوامع امروز با دوران امام متفاوت است اما رفتار سیاسی امام(ره) در آن سالها مجموعه ای از شاخص ها و منطق عمل سیاسی را تولید کرد که آن شاخص ها و منطق عمل سیاسی میتواند برای جوامع امروز و آینده حکومت دینی راهگشا باشد. و در عرصه فردی و شخصیتی، طرح و تبیین ابعاد مختلف شخصیتی ایشان میتواند نقش الگوسازی برای نسلهای امروز و فردای کشور داشته باشد و الگویی از شخصیت انسان های جامع و چند ساحتی برای نسل امروز ترسیم کنند.
منبع: ایران آنلاین
کلیدواژه: جریان اسلام سیاسی برای نسل امروز سیاسی امام ره شناخت اندیشه حضرت امام ره اندیشه امام عنوان یک حکومت دینی عمل سیاسی منطق عمل
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۱۴۹۷۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جمع کردن کتب ضلال، گاهی اثر عکس دارد!
به گزارش «مبلغ»، استاد ابوالقاسم علیدوست هم مقبول سنتیها و هم مورد اعتنای نواندیشان است. او نواندیشی است که پایگاه سنتی خود را نیز حفظ کرده است. همین امر موجب شده است تا نظرات نوگرایانه وی کمتر با اعتراض و مخالفت جدی روبرو شود. این استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم اما به مقتضای ورودی که سالهاست به فقههای معاصر داشته است، بارها با اندیشههای مخالف روبرو شده و مناظرات متعددی را با مخالفین فکری خود انجام داده است. همین امر او را یکی از بهترین افراد برای گفتگو پیرامون شیوه صحیح برخورد با اندیشههای مخالف قرار داده است.
شبکه اجتهاد نوشت: با استاد ابوالقاسم علیدوست عضو هیئت امنای پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، درباره سیره اهل بیت در برخورد با اندیشههای مخالف گفتگو کردیم. او در این گفتگو، ضمن تأکید بر لزوم تحمل آرای مخالف اما ممانعت از نشر کتب ضلال را مقتضای حکم عقل دانست! رئیس انجمن فقه و حقوق حوزه علمیه قم، مدتی است که صریح و بیپرده نظرات خود را ابراز میکند. او در این گفتگو نیز این رویه جدید خود را نقض نکرد.
اهلبیت علیهم السلام با اندیشههای مخالف چگونه برخورد میکردند؟
وقتی فرمایشات و سیره معصومین را رصد میکنیم میبینیم که اگر با یک اندیشه مخالف مواجه میشدند که واقعاً اندیشه و در حد یک تفکر بود، اگر قابلترمیم بود ترمیمش میکردند و اگر نیازمند تکمیل بود، تکمیل مینمودند. اگر نیاز به توضیح بود، توضیح میدادند و نهایتاً اگر جایی میبایست رد کنند، رد میکردند. ما برای همه اینها نمونه داریم. آنچه خیلی روشن و درخشنده است مناظراتی است که اهلبیت علیهمالسلام داشتند. به عنوان نمونه، ابنابیالعوجاء یک ماتریالیست است ولی وقتی با بعضی از شاگردان کمتحمل امام مواجه میشود اعتراض میکند و میگوید: ما میرویم پیش جعفر بن محمد و راحت صحبت میکنیم و حضرت گوش میکند و جواب میدهد. اصل خدا را زیر سؤال میبریم ولی ایشان جواب میدهد.
یا وقتی با آن اندیشه غلط دزدی که دزدی میکرد و بخشی از آن را به گمان ثواب، صدقه میداد روبرو شدند، حضرت توضیح میدهد و آیه «انما یتقبل الله من المتقین» را یادآور میگردد. البته اگر جایی باشد که فتنه باشد و برای امام معصوم احساس فتنه شود ممکن است برخورد تندتری هم داشته باشند اما آنچه غالب، عرف و هنجار بوده، تمسک و توسل به عنصر توضیح، ترمیم، تکمیل و رد اندیشه در حد بیان اندیشه خودشان بوده است.
آیا اینکه هیچ معصومی مجازات مرتد را اجرا نکرد را میتوان از ادله عدم جواز مجازات مرتد قلمداد کرد؟
صرف عدم اجرا، دلیل بر رد یک گزاره نیست. اگر در یک فرآیند صحیح و مجتهدانه به این برسیم که مرتد با معنایی که دارد و جریانی که پشت ارتداد بوده و قرآن اشاره میکند، مجازات آن اعدام است ولی معصوم این کار را انجام ندهد، نمیتوانیم بگوییم پس این گزاره غلط است؛ اما یکچیز را میتوانیم بگوییم و آن اینکه زمان و مکان بر روی مجازات مخصوصاً مجازات سنگین میتواند خیلی تأثیر بگذارد؛ یعنی اگر پیامبر مجازات مرتد را اجرا نکرده باشد، در زمان حضرت امیر علیهالسلام اجرا نشده باشد و در زمان حکومت امام حسن علیهالسلام نیز انجام نشده باشد، پس معلوم میشود که اجرای حد، از یک مؤلفههایی متابعت میکند که باید آنها را در اجرای حکم در نظر بگیریم.
در زمان اهلبیت مثلاً در زمان امام علی علیهالسلام، کسانی که به امام نسبت الوهیت دادند. آیا امیرالمؤمنین علیهالسلام با آنها برخوردی داشتند؟
نقل شده است که حضرت در مقابل کسانی که معتقد به خداانگاری ایشان بودند برخورد سختی کردند. بخاری نقل میکند که حضرت امیر علیهالسلام آنها را سوزاندند. البته این را از منبعی نقل میکند که حتماً جعل بنیعباس است؛ چون در آنجا میگوید که ابن عباس به امیر علیهالسلام گفت: اگر پیامبر بود این کار را نمیکرد، یعنی اینها میخواهند یک ستایشی از ابن عباس بکنند و یک منقبتی را برای حضرت امیر داشته باشند، درحالی که این چنین نیست؛ زیرا اولاً ابن عباس ادب دارد. رابطه او با امیرالمؤمنین، رابطه استاد و شاگردی است و لذا این کار را نمیکند. بههرحال ما باید زندگی حضرت امیر را در یک پکیج و دریک بسته مطالعه کنیم و مطالعه زندگی حضرت امیر علیهالسلام در یک بسته و در یک نظام حلقوی و کنار هم، این را رد میکند.
با توجه به احکامی نظیر حرمت نشر کتب ضاله و مجازات مرتد در تراث فقهی اسلامی، آیا اساساً میتوان به شیوه برخورد حاکمان جور با اهلبیت اعتراض کرد؟
چه ربطی دارد؟ آیا معارف اهلبیت، کتب ضلال بوده است و آیا آنها اهلبیت را مرتدان از دین بهحساب میآوردند؟ توجه داشته باشید. ممکن است حاکمان جور، مثل یک شیعه منصف معتقد به مثلاً عصمت یا امامت نبوده باشند اما اهل بیت را بهعنوان انسانهای امین و انسانهای صادق میدانستند. اگر یک کسی مثل منصور دوانقی پیدا میشود و خبیثانه امام را به شهادت میرساند، آنیک حرف دیگر است؛ اما حتی او هم نگفت امام مرتد یا منشأ افکار ضلال است.
یک نکته را خیلی باید توجه کنیم و آن اینکه متأسفانه مشکل کشور ما است این است که مبارزه با اندیشه، گاهی تبدیل میشود به مبارزه با صاحب اندیشه؛ یعنی اگر من بخواهم کسی را نقد کنم، نمیآیم کتابش را نقد کنم، نمیآیم پایاننامهاش را نقد کنم، بلکه میآیم خودش را نقد میکنم، در حالی که این کار بسیار بد است. حالا یک کسی کتاب ضلالی دارد. بسیار خب، باید کتابش را جمع کرد. البته اگر جواب بدهد. گاهی وقتها هم برعکس جواب میدهد؛ اما آیا باید خودش را اعدام کرد؟ به نظر میرسد هیچ ملازمهای بین این دو وجود ندارد. بلکه باید خودش را هدایت و دلالت کرد. حالا اگر به یک جاهای خطرناکی برسد، اینیک حرف دیگر است.
بعد از شهادت امام حسین علیهالسلام آمدند در مجلس یزید و گفتند که ما خارجیها را آوردیم. خیلیها هم قبول کردند و سنگ پرت میکردند به نیت اینکه خارجی هستند. پس معلوم میشود همه مخالفین، اهل بیت را انسانهایی پاک و مسلمانانی راستین نمیدانستند.
اگر یک حرفی را یک عامی در یک زمان خاصی بزند، نباید این را یک جریان حساب کنیم. من حواسم به این نقض شما بود اما در جهان اسلام، مسلمین، اهلبیت را بهعنوان ناشران افکار ضلال میشناختند نه از مرتدان از دین. حالا یک یزیدی که بویی از اسلام ندارد و خودش اجنبی است، یک حرفی برای توجیه کارش زده است که بعداً هم آن نقض میکند و اهل بیت را احترام میکند، ولی نباید کار او را به عنوان جریان جامعه اسلامی قلمداد کرد. موقعیت اهل بیت در میان مسلمانان به خصوص قرون اول و دوم هجری، به قدری ممتاز بوده است که جا دارد برای آن، یک پایان نامه نگاشته شود.
آیا قول به آزادی بیان با حرمت نشر کتب ضلال سازگار است؟
این خودش یک بحث مستقلی است. من اگر در مقام پاسخ شما بربیایم اولاً شاید مخاطب ما اینگونه فکر کند که شاید من میخواهم از برخی از وضعهای موجود دفاع بکنم یا میخواهم بگویم که هرچه در طول تاریخ رفتار شده درست بوده است. اما قصد من ابدا چنین چیزی نیست؛ اما ببینید در یک بحث دانشگاهی و علمی، آیا ما حق برخورد و مبارزه منطقی با اندیشه و بیان مخالف را داریم یا نداریم؟ گاه کسی مثل عبدالعلی بازرگان میگوید ما روایاتمان تازه از قرن سوم نگاشته شده است. خب، این کار یک کتاب سوزی نرم است. میدانید که امروزه با کتاب سوزی خشن مواجه نیستیم. نقل است که صلاحالدین ایوبی در یک هفته، حمامهای لبنان را با کتابهای شیعه سوزاند و آب حمامها را گرم کرد، ولی الآن اگر کسی این کار را بکند همه او را ملامت میکنند، لذا آن شخص میآید و میگوید اصلاً کتابتی نبوده است و تازه از قرن سوم یا چهارم، ثبت روایات شروع شده است.خب، این حرف، خلاف واقع، خلاف تاریخ و خلاف عقل است.
وقتی این اندیشه پخش شود، بسیاری آن را میشنوند اما همه آنها به دنبال جواب نمیآیند. این همان مشکلی است که امروز من با امثال دکتر سروش و عبدالعلی بازرگان دارم؛ چرا که مخاطبان ما، عام و خاص من وجه هستند. در اینجا اگر برای کتابهای این شخص منحرف، ممنوعیتی ایجاد نشود، باعث انحراف افراد بسیاری میشود که به هر دلیل، فرصت شنیدن پاسخ مخالف را ندارند. البته باز هم میگویم که منظور من از ممانعت از انتشار، دفاع از هر سانسوری که در کشورهای مختلف انجام میشود نیست. بله بهترش این هست که اگر کسی میخواهد واقعاً اظهارنظر بکند باید تعهد برای اظهارنظرش داشته باشد. من در جواب آقای سروش که گفت روایات صحیح و معتبر مثل یک انگشتری است در تلی از زباله، مطالبی را گفتم؛ اما ایشان در جمع چه کسانی این حرفها را میزند؟ یک عده مهندس، دکتر، دانشجو، طلبه سطح ۲ و ۳، زن و مرد و … . حالا چند نفر از اینها میروند پیش یک عالم تا به آنها بگوید که آقایان خانمها! ما با عصر پالایش احادیث مواجه هستیم، اهلبیت ما احادیث را پالایش کردند و …؟ عده کمی این کار را میکنند و بسیاری از آنها از شنیدن پاسخ محروم میمانند.
آیا میتوان احکامی مثل مجازات مرتد و حرمت نشر کتب ضاله را در زمره احکام حکومتی و غیردائمی معصومین قلمداد کنیم؟
از نظر فنی و فقهی، اگر کسی ادعا کند و از عهده اثباتش بربیاید اشکال ندارد. در این صورت، دیگر حق نداریم ناراحت و عصبانی بشویم و رگ گردنمان ورم بکند که اسلام نابود شد! مگر نگفتند مقدار دیه حکم حکومتی بوده است؟ خب، حالا یک کسی ادعا میکند که این احکام هم حکومتی است. اینکه اشکالی ندارد؛ اما نکتهای که میخواهم به شما بگویم این است که بحث نشر کتب ضلال، یک بحث عقلی است. چرا ما فکر میکنیم این را اسلام آورده است؟ این یک بحث عقلی است. درواقع یعنی آسیب زدایی و از بین بردن عوامل گمراهکننده. مگر این حکم، اساسا اختصاص به شرع اسلام و تشیع ندارد که بحث از حکومتی یا غیرحکومتی بودن آن مطرح شود بلکه یک حکم عقلی است، لذا این بحث، از اساس، جا ندارد. البته عرض کردم اگر کسی این ادعا را کرد نباید او را تخطئه کرد و گفت تو از دین خارج شدی یا کذا یا کذا.
آیا با احکامی نظیر نجاست کفار که در دنیای فعلی هتک تلقی میشود، اساساً امکان مراوده و گفتگو با ادیان وجود خواهد داشت؟
اولاً بههرحال پرونده این مسئله قابل بازخوانی است و اگر کسی بازخوانی بکند و بر اساس اقتضائاتی به خلاف این نتیجه برسد نباید ملامتش کرد. لذا اگر ملاحظه کرده باشید من در خیلی از صحبتهایم اشاره میکنم به فقه تعامل تا تقابل. ممکن است یک گزارهای متناسب با دوران تقابل باشد. این مطلب، جای بحث و گفتگو دارد.
ثانیا: ما نجاست را به معنای پلشتی، پلیدی میگیریم و لذا میگوییم فلان حیوان چه پلیدیای دارد که نجس است؟ درصورتیکه نجاست یعنی وجوب اجتناب نه وجود پلیدی در فرد نجس. لذا میدانید که خیلیها مثل شیخ انصاری میگویند این احکام وضعی هیچ چیزی غیر از تکلیف نیست یا مثل مرحوم امام خمینی در تحریر میگوید اینیک حکم سیاسی است به معنای فاصله گرفتن و اجتناب، نه پلیدی و پلشتی طرف. اگر اینطور باشد شاید ما نگاهمان به این حکم عوض بشود. من به صورت کلی به شما بگویم: کاری که فقیهان ما در دوران معاصر باید انجام بدهند، قدم برداشتن در مسیر تعامل است. ما اگر توقع داشته باشیم که دیگران با ما تعامل سازنده داشته باشند و هیچ حرکتی در راستای تقابل برندارند ما هم نباید برداریم.
از یک طرف ما میگوییم دین را باید گسترش بدهیم و میخواهیم با دنیا تعامل داشته باشیم؛ اما مثلاً وقتی با فلان کشور میخواهیم مذاکره کرده و با آنها دست بدهیم، میگوییم آقا ببخشید شما نجس هستید! ما نمیتوانیم با شما دست بدهیم. این جای سؤال دارد که چگونه تعاملی است؟
ما باید ببینیم وقتی میخواهیم یک حکمی را اجرا بکنیم چگونه باید اجرا کنیم. من در این کتاب ای که اخیراً مشغول هستم یک بحثی دارم به نام انعطاف در قانون و انعطاف در اجرای قانون؛ یعنی حتی ما ممکن است که یک انعطافها و ترخیصانی در اجرای قانون داشته باشیم که اگر آنها را اجرا کنیم مطمئن باشیم که به مشکلی بر نخواهیم خورد. بله، بر اساس برخی از فتاوای محدودکننده و اجراهای محدودکنندهتر، حکم طور دیگری میشود، ولی خب، من که مدافع آن فتاوا نیستم. من دفاع از شریعت میکنم، نه دفاع از هر فقهی. فقه با شریعت فرق میکند. فقه، نظرات بزرگان است اما شریعت، حکم الهی است.
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1898195