Web Analytics Made Easy - Statcounter

آفتاب‌‌نیوز :

او روزها و شب های فراوانی را در جماران سپری کرده و شاهد لحظاتی بوده که می گوید حاضر نیست با هیچ چیز عوضشان کند. لحظات بودن و از نزدیک دیدن، فرق می کند با شنیدن. از علت سکوتش در همه این سال ها که بپرسی، می گوید:" نمی خواسته تا به عادت گفتن و مدام گفتن دچار شود تا اندکی از شگفت انگیزی لحظات بودن برایش کاسته نشود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

می گوید برخی را دیده است که دستی از دور داشته اند و بعدها راویان سخن های شنیده، بوده اند نه حقیقت های به چشم دیده؛ و برخی دیگر که با این نوع گفتن ها، چه دکان ها ساخته اند در این سالیان گذشته...

سلوک همه این سال های او با پزشکی و پرستاری و تدریس در دانشگاه، در قامت پرستاری، پاسداری کردن بوده است. می گوید:" تا "آقا" زنده بود، پاسدار او بودیم و پس از او به پاسداری از "روح" رسیدیم تا "راه" را گم نکنیم.

این نخستین باری بود که پس از مدت ها گفتن و شنیدن و همدلی کردن، بالاخره راضی شد تا حرف هایش را منتشر کنیم و چقدر اصرار دارد که از گفته هایش کسی بهره سیاسی نبرد و نتیجه گیری اقتصادی نکند. می خواهد که فقط نکته های درس آموزی برای نسل نو گفته شود. می خواهد که گفته ها را بدون نام گوینده منتشر کنیم و باری چند دلیل آورده ایم که نمی شود. رسانه اقتضائاتی دارد و... بالاخره آنقدر از ضرورت گفتن در این زمانه حرف زدیم و گفتیم که شرائط بد شده و نسل نو گرفتار این زمانه ی بد. گفتیم نیاز است به حرف های نو، گفتن ناگفته ها، روایت دیده ها و گشودن روزنه ها. آن هم نه با زبان سیاسی کارها و دکان دارها بلکه با بیان دلدارها...

آنقدر گفتیم تا بالاخره راضی شد اندکی از هزاران روزنه ی به چشم خویش دیده را بگوید و ما نیز بگوییم برای زمانه بدی که تلاش می کنند تا خوب سیرتان را بسان بدان معرفی کنند و بدان را جامه خوبان بپوشانند.... بگذریم.

"مجید جوادی نسب" عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله، متخصص مراقبت های ویژه و عضو تیم پزشکی امام که روزها و شب های فراوانی را در جماران سپری کرده است و حالا شاهد عینی ماست و راوی حقایقی ناگفته و نکته هایی منتشر نشده از سبک زندگی مردی به نام " آقا روح الله خمینی".
آنچه در پی می آید تنها بخشی از ناگفته هایی خواندنی و رازهایی شنیدنی از سال ها بودن و زیستن پرستار امام در جماران است. پرسش ها را حذف کردیم و گفتارها را از پس یکدیگر آوردیم تا نکته های نهفته بیشتر نمایان شود :

سیستم فرستنده ضربان قلب
سال 65 که امام دو ماه در بیمارستان بستری شدند. مجبور شدیم دستگاه فرستنده ای برای کنترل ریتم قلب امام در داخل جیب لباس ایشان قرار بدهیم. در تمام اوقات از طریق سیستم فرستنده نوار قلبشان را کنترل می شد. بعد از دوماه اول بیماری ایشان، ساختمانی بود که امام در طبقه پایین سکونت داشتند و ما در طبقه بالا مراقبت های دقیق تر و مناسب را انجام می دادیم.

در تمام محیط خانه هم زنگ اخباری کار گذاشته بودند که امام یا اطرافیان درصورت مشاهده هر گونه ناراحتی آن را فشار بدهند و با اعلام زنگ، تیم پزشکی سریع خودش حضور می یافت. در این میان یک بار بود که یک ماه به صورت شبانه روزی مراقب امام بودیم و از جماران بیرون نیامدیم.

بلند گفتند:" سلام علیکم و رحمه الله"
به جماران که رسیدم، امام را بستری کرده بودند. سریع روپوش پوشیدم . با احتیاط خودم را آماده کردم. حس عجیبی داشتم. آنقدر شگفت زده بودم که صدایم در گلویم نمی پیچید. آرام سلام دادم. امام دراز کشیده بودند روی تخت. سلام کردم رفتم سمت دستگاه. من یواش سلام کردم و ایشان بلند گفتند:" سلام علیکم و رحمه الله" جواب سلام را با صدای بلند می دادند. آنچنان جواب دادند که من شرمنده شدم و خجالت زده دستگاه داخل اتاق را وارسی کردم و سریع بیرون آمدم. دیدن امام درآن لحظه و شیرینی سلام ایشان را نمی شود توصیف کرد.

عکاسی از وسائل برای چینش درست اتاق
این یک ویژگی ایشان بود که به تمام جانب و اطراف خود دقت می کرد. زمانی که در اتاق نبودند ما اتاق را نظافت وآماده می کردیم. ایشان آنقدر به اطراف خود دقت نظر داشتند که اگر شما یک وسیله ای را جا به جا می کردی متوجه می شدند. یک بار بعد از نظافت اتاق، وسائل جا به جا شدند. وقتی ایشان به اتاق برگشتند، گفتند چرا وسائل روی میز جا به جا شده. تا آن موقع نمی دانستم روی میز ایشان هر چیزی جای مشخصی داشت. ادکلن شان، کتاب ها و دیگر وسائل همه جای مشخصی داشتند. این شد که ما همیشه بعد از ترک امام از اتاق سی سی یو تصمیم گرفتیم تا از فضای اتاق و جای وسائل عکاسی کنیم. چنانکه بعد از هر بارنظافت، مطابق عکس هایمان، وسائل را بچینیم.

صبح ها از دو ساعت قبل از نماز بیدار می شدند
قدم زدن، مطالعه کردن، گوش دادن به اخبار، دعا خواندن، ملاقات ها، خواب قیلوله و... همه اینها وقت مشخصی داشت. شانه زدن، ادکلن زدن و مرتب کردن محاسن سر ساعت انجام می شد. وقتشان هیچ وقت تغییر نمی کرد. جمعه ها اول می رفتند حمام. ساعت هشت و پنج دقیقه دستگاه فرستنده جدا می شد تا نه و پنج دقیقه. این کار همیشه راس ساعت انجام می گرفت. ملاقات ها هم راس ساعت انجام می شد. صبح ها از دو ساعت قبل از نماز بیدار می شدند و مشغول عبادت بودند. اینها یک سیستم برنامه ریزی دقیق برای همه ما ایجاد کرده بود.

یک بار قرآن را زیر مفاتیح گذاشتم...
یک بار درباره قرآن و مفاتیح اشتباه کردم. قرآن را زیر مفاتیح گذاشتم. ایشان با لحن مهربانی گفتند: "هیچ وقت قرآن را زیر مفاتیح نگذارید و روی قرآن هیچ چیزی را قرار ندهید." ایشان برای قرآن خیلی احترام قائل بودند.

تکیه کلام شان این بود
تکیه کلامشان این بود" سلامت باشید". این را با حالت خاصی می گفتند که متوجه می شدی مورد تشکر قرار گرفته ای. هر کاری برای ایشان انجام می دادیم می گفتند:"سلامت باشید".

پرسش امام درباره نام یک درخت
یک روز صبح داشتم می رفتم بیرون و ایشان در حیاط قدم می زد. من آمدم سلام کنم و از حیاط بیرون بیایم که ناگهان ایشان جلوی من ایستادند. گفتند این درختی که همه اش سبز است، اسمش چیست؟ من اول سوال ایشان را متوجه نشدم . فکر کردم می گویند درخت همیشه سبز. این بود که عرض کردم:" آقاجون درخت کاج است." ایشان عصایش را بلند کرد و آن دورتر را نشانم داد و گفتند " اون درخت را می گم." درختی که سر تا پا سبز بود. من اسمش را نمی دانستم. این بود که گفتم:" آقا این درختی است که شهرداری کنار خیابان ها می کارد."

امام لبخندی زدند و گفتند:" سلامت باشید و رفتند." روز بعد من آمدم از یک نفر پرسیدم و فهمیدم اسمش اقاقیا است. بعد با فاصله کمتر از 48 ساعت آمدم که در حیاط سر زمان مقرر امام داشتند قدم می زدند . سلام کردم و رفتم بالا. به بچه ها گفتم دیروز امام از من سوالی کرده که جوابش را بلد نبودم و رفته ام و پرسیده ام. اما خجالت می کشم الان بروم به ایشان بگویم. بچه ها مرا تشویق کردند که حتما برو و به ایشان جوابش را بده. باز برگشتم به حیاط و سلام کردم. وقتی سلام کردم ایشان ایستادند. گفتم: "آقا جان من رفتم اسم آن درخت را پرسیدم. اسمش اقاقیا است." ایشان با کمال مهربانی و نگاه آرامش بخشی، ضمن تشکر از من در یک جمله پاسخ دادند و فرمودند: " گفتند اقاقیا ست. سلامت باشید." یعنی از فرد دیگری پرسیده بودند و جوابش را یافته بودند اما چنان صمیمانه و مهربان جوابم را دادند که فهمیدم امام در پیدا کردن پاسخ سوالاتشان چقدر دقیق هستند.

 

سیاسی صحبت نمی کردند، با خانواده خوش و بش می کردند
در ساعتی که خانواده برای دیدار می آمدند، اینقدر جمعشان گرم بود که آدم احساس نمی کرد حالا این بزرگ مرد، رهبر یک مملکت است. گپ و گفت هایشان با اعضاء خانواده معروف بود. با همه خانواده سرو کله می زدند. سیاسی صحبت نمی کردند. با خانواده مزاح می کردند. بگو و بخندی در اتاق بالا بود که حتی احساس نمی کردی امام بستری و بیمار هستند. با بعضی، از جوانی شان حرف می زدند. برای برخی از حالشان می گفتند. با بچه ها بگو و بخند می کردند.

یادم هست پس از تولد علی، او را آوردند که امام در گوش ایشان اذان بخوانند. گفتند مراقب باشید که سرش به جایی نخورد. گاهی علی بعدها که بزرگ تر شده بود می آمد در بیمارستان با امام بازی می کرد. گوشی پزشکی را می گرفت و دکتر امام می شد و با ایشان شوخی می کرد.

شوخی امام با دخترها، فاطی و فوتی
می دانید حضرت امام برای نام گذاری دختر، فقط نام فاطمه و زهرا را می پذیرفتند. در خانواده خودشان همه چند تا فاطمه بود. یک بار در یکی از ملاقات ها که اعضاء خانواده جمع بودند دختر خانم ها از ایشان پرسیدند آقا ما چند تا فاطمه داریم و هر کدام را صدا می کنیم همه جواب می دهند. حالا چه کنیم؟ امام به شوخی جواب داد:" خب یکی را فاطی صدا کنید و یکی را فوتی " که همه خندیدند.

وقتی امام ناراحت شدند و اعتراض کردند
می گفتند استفاده بی مورد برق، مورد ضمان است. حرام می دانستند. هیچ وقت ندیدیم که چند چراغ خانه را با هم روشن کنند. به هر جا وارد می شدند برق آنجا را روشن می کردند و هر وقت خارج می شدند، خاموش می کردند. مثلا حتی در راهرو هم وقتی می خواستند حرکت کنند یک چراغ، یک چراغ روشن می کردند و حرکت می کردند. وقتی داخل اتاق نشسته بودند، اگر می خواستند بروند دستشویی چراغ اتاق را خاموش می کردند. اینقدر با وسواس و دقت نظرمساله را رعایت می کردند.

می خواستند بروند برای ملاقات عمومی. قبل از رفتن تاکید می کردند چراغ ها را خاموش کنید. یک بار بعد از ملاقات که رسیدند، دیدند چراغ های متعددی روشن است. ناراحت شدند، اعتراض کردند و گفتند وقتی کسی در اتاق نیست، این همه چراغ، چرا روشن است؟

آموزش تنظیم امواج رادیو
یک بار ایشان داشتند استراحت می کردند که مرا صدا کردند و رادیو را خواستند. یک رادیو بود که هفت تا موج داشت. گفتند این را روشن کن. من کار با این رادیو را بلد نبودم و خواستم بیرون بروم و از همکاران بپرسم. ایشان با لحنی مهربانانه گفتند:"کجا؟ " نه به حالت دستوری. بلکه خیلی صمیمی گفتند: کجا می ری؟ رادیو در دستم بود که اول اشاره به ولوم دستگاه کردند که روی کجا تنظیمش کنم. بعد اشاره به موج رادیو کردند و گفتند:" بیارین بیارین بیارین تا اینجا." با همین لحن. بعد این دکمه سبز رنگ را فشار بدهید. وقتی دکمه را زدم گفتند لطفا بگذارید روی میز. جالب این بود که با وجود فاصله شان، موج را دقیقا به من گفتند. چنان دقیق موج را نشان دادند که وقتی رادیو روشن شد صدا صاف و بی خش بود. این دقت امام برایم خیلی شگفت انگیز بود.

رادیو عراق هرگز، رادیو بی بی سی مرتب
ایشان کاملا به صدا های رادیو ها آشنا بود. هنوز رادیو را باز نکرده، می توانستند از روی صدا تشخیص بدهند که کدام رادیو را گرفته. یک بار یکی از بچه ها رادیو را از بیرون آورد و سریع وارد اتاق شد تا به آقا بدهد. همین که وارد شد و رادیو را روشن کرد، امام تا صدای رادیو را شنید گفتند رادیو عراق است ببرید بیرون. هرگز به رادیو عراق گوش نمی کردند چون مدام فحاشی می کرد. حرف درست و حسابی برای شنیدن نداشت. اما رادیو بی بی سی را همیشه سرساعت و مرتب گوش می دادند.

رادیوهای بیگانه را 6 صبح گوش می دادند. امام همیشه 5 تا 10 دقیقه اخبار ساعت های مختلف را گوش می کرد.برخی مواقع می دیدم که زمان خواندن روزنامه یا شنیدن رادیو و دیدن تلویزیون، یادداشت هایی برمی داشتند.

مقید بودن برای رعایت محرم و نامحرم
اولا اینکه برای ورود به داخل اتاق، یک آویزی قرار داده بودند که وقتی در باز می شد صدا می داد و همه متوجه می شدند کسی وارد شده. یک قاعده و رمزی را هم گذاشته بودند که هر کس وارد می شد می گفت یا الله و امام پاسخ می داد بسم الله تا فرد حق ورود به اتاق را پیدا می کرد. وقتی ما داخل اتاق بودیم و خانم ها وراد می شدند امام سریع به خانم ها اعلام می کردند یا الله که یعنی نامحرم داخل هست تا آنها مراعات کنند. با وجودی که اعضاء خانواده را هم ما دیده بودیم و هم به عنوان مریض گاهی مراجعه می کردند ولی امام این احتیاط ها و دقت نظر را در برخورد محرم و نامحرم داشتند.

شهادت می دهی که این خون نیست؟
یک بار روی بازوی شان یک پنبه الکل گذاشته بودم که جای تزریق یک سوند قلبی بود. بعد که پنبه را برداشتم ، جای آن قرمز شده بود. البته خون نبود. فقط رنگش قرمز بود. به اندازه یک نصف عدس فرض کنید. می خواستند وضو بگیرند. سوال کردند:" این خونه؟" گفتم: "نه آقا جان، این خون نیست." باز گفتند:" شهادت می دهی که این خون نیست؟" گفتم: بله آقا. برای من جالب بود که ایشان به عنوان یک مجتهد، از یک متخصص شهادت گرفتند.

ما به این همه سبزی خوردن نیاز نداریم
امام مراقبت می کرد از اینکه خوردنی یا هر چیز اضافه ای وارد خانه نشود. آقای رضا فراهانی که خرید ها را انجام می داد، یک بار سبزی خوردن خریده بود. امام در حیاط ایشان را دیده بود و پرسیده بود:" این همه سبزی برای کیست ؟" حاجی فراهانی گفته بود برای خانه خریده ام. امام مقداری از سبزی را جدا کردند و گفتند:" ما به این همه سبزی نیاز نداریم. " همین مقدار کافی است بقیه را به آقایان دفتر بدهید.

پماد خیار و ماجرای جوراب سرمه ای ساق بلند
پوست دست و پای امام شدید خشک می شد. تجویز شده بود که باید یک روز در میان، پماد خیار بزنند. یک پماد ایرانی بود که هر یک روز در میان کل دست و پای ایشان را پماد می زدیم. هر بار که می رفتم و کار را انجام می دادم امام با یک حالت مهربانی می فرمودند " سلامت باشید." به طور مرتب این پماد زده می شد.
بعد از مالیدن پماد جورابشان را پایشان می کردم. یک جوراب سرمه ای رنگ ساق بلند که خیلی کهنه بود که زیر و رویش اصلا قابل تشخیص نبود. اینقدر کهنه شده بود. یک بار این جوراب را اشتباه پای امام کردم و ایشان لنگه دوم را گرفتند و خطی نازک روی جوراب را نشان دادند و گفتند این خط ، خط زیر جوراب است.

مانیتور، قلب امام را در وضعیت قرمز و بمباران چگونه نشان می داد؟
وقتی که ایشان در سی سی یو بودند و پدافند شروع به کار کرد، اعلام وضعیت قرمز شد. می دانید که جماران هم یکی از نقاط حساس بود. البته ایشان هیچ وقت نپذیرفت که به پناهگاهی که در آن نزدیکی درست کرده بودند برود. آقا خیلی آرام گفتند که چراق را خاموش کنید. یعنی یک رفتار عقلانی و منطقی و موضع امنیتی در برابر واقعه. بعد خود ما قلبمان شروع می کرد به تپیدن از بمب باران و موشک باران. من که قلب امام را با مانیتور کنترل می کردم، دیدم ذره ای تغییر پیدا نکرده. خیلی این عجیب بود. طبیعتا در آن وضعیت باید دچار تغییر می شد. ضربان قلب ما می زد اما قلب امام انگار که آرام تر از قبل باشد مشغول کار خودش بود. انگار که هیچ اتفاقی نیافتاده.

امام گفت: نگاه کن
یک روز کارهمه ما در اتاق سی سی یو تمام شده بود. همه داشتیم از اتاق بیرون می رفتیم. من آخرین نفری بودم که خواستم از اتاق بیرون بروم که ناگهان صدایشان را شنیدم. مرا با لحنی بسیار زیبا صدا کردند. کلامشان این بود:" نگاه کن" اینگونه صدا زدند. بعد نکاتی را فرمودند که به دفتر منتقل کنم. کلامشان خیلی صمیمی و دوستانه بود. من تمام جانم لرزید و تا مدت ها این کلام در من حالت شعف ایجاد کرده بود. سریع برگشتم فقط نگاه کردم. یک سیمای نورانی که یک دست لباس سفید پوشیده بود و رویشان هم یک لحاف سفید بود. دیدنی ترین تصویری که می شد دید و صدایی که می شد شنید. هنوز این صدا، در قلبم هست.

یک سخن خودمانی
ببینید! من هر چی می گویم از رفتارهایی گفتم که خودم دیدم . شنیده نیست. خوانده نیست. چون نیازی هم ندارم حرفی از دیگران بزنم. خیلی از این رفتارها برای دل ما تعریف دارد. واقعا من نمی دانم چه طور شد که برای کار مهم پرستاری امام انتخاب شدم. این یک عنایت بزرگ بود که نصیبم شد. تا زمانی که امام زنده بود و ما جماران بودیم اصلا زندگی نمی شناختیم. ذره ای اطلاع نداشتم در خانه خودم چه می گذرد. زندگی ما امام شده بود. امام می دانید یعنی چی؟ از نظر شما شاید یک رهبر سیاسی باشد یا نمی دانم یک پیروز انقلاب ایران. برای ما نه. پیامبر بود که مبعوث شده بود. در دوران حیات حضرت امام، ذره ای به فکر کار و آینده و مسائل خانوادگی روزمره نبودم. نمی دانستم اصلا در خانه خرید می کنند، نمی کنند، کوپن می گیرند، نمی گیرند. تا رحلت امام و حتی یک سال بعد از رحلت نمی دانستم بچه هایم کجا مدرسه می روند. کلاس چندم اند. همه چیز مسئولیتش با حاج خانم بود. ما برای بودن در کنار امام سر و پا نمی شناختیم. خودمان را در وجود امام می دیدیم. شخصیت ما یک تعریف داشت آن هم فدایی امام.

منبع: آفتاب

کلیدواژه: امام خمینی سالگرد امام پرستار امام سلامت باشید سلام کردم داخل اتاق قلب امام هیچ وقت گفته ها یک بار بچه ها یک روز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۱۶۰۷۶۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

راهکارهای رفع چالش های ارزی فعالان اقتصادی بررسی شد

به گزارش قدس آنلاین، محمد مخبر در این جلسه با  تاکید بر اینکه نجات اقتصادی کشور با مدیریت، منابع و خلاقیت مردم امکانپذیر است، تصریح کرد: اتاق بازرگانی و اتاق تعاون مهمترین تشکل های بخش خصوصی هستند که با آگاهی از وضعیت بازار و اقتصادی جامعه می توانند به حضور و مدیریت مردم در بخش اقتصادی کشور کمک شایان توجهی نمایند و دولت به دنبال آن است که با بهره گیری از توانایی های بخش خصوصی و اتاق ها در راستای تحقق شعار سال گام بردارد.

معاون اول رییس جمهور افزود: اتاق ها و همچنین سایر تشکل ها فرصتی مهم برای تحقق شعار سال هستند که از ابتدای سال جاری بصورت سازمان یافته جلساتی با بخش خصوصی برگزار شده است و در این جلسات پیشنهادات و موانع برای حضور پررنگ فعالین اقتصادی و مردم در اداره اقتصاد کشور بررسی می شود.

وی با اشاره به مشارکت اتاق بازرگانی برای توسعه مهارت آموزی در دوره متوسطه دوم با کمک وزارت آموزش و پرورش افزود: طرح اتاق در این زمینه از جمله سفیران مهارت و آموزش مربیان فنی و حرفه ای در کارگاه ها و کارخانه های مرتبط با بخش خصوصی می تواند به تربیت نسلی ماهر و با امنیت شغلی کمک نماید.

مخبر اظهارکرد: در بسیاری از شهرها تناسبی بین فارغ التحصیلان و نیازهای شغلی در آن منطقه وجود ندارد و در کنار آن نیز بسیاری از فارغ التحصیلان به دلیل عدم یادگیری مهارتهای لازم در محیط های آموزشی آمادگی حضور در بازار کار را ندارند که دولت با همکاری بخش خصوصی به دنبال حل این مشکلات است.

معاون اول رییس جمهور با بیان اینکه طرح ایجاد هنرستان ها در کنار کارگاه ها و کارخانه ها اقدامی بسیار مهم برای آموزش دانش آموزان و آشنایی با محیط کار واقعی است، تصریح کرد: برنامه مهارت افزایی اتاق بازرگانی در وزارت آموزش و پرورش و نیز در محیط های دانشگاهی با همکاری وزارت علوم توسعه یابد.

وی باقدردانی از تلاش های اتاق بازرگانی برای پیشگیری از مهاجرت نخبگان و فارغ التحصیلان دانشگاهی تاکید کرد: پیشنهادات و اقدامات اتاق برای بورسیه شدن نخبگان و فارغ التحصیلان و اطمینان از آینده شغلی آنان در کارخانه ها و بنگاه های بزرگ اقتصادی نقطه امیدی برای نسل جوان و کاهش نرخ بیکاری در بین فارغ التحصیلان دانشگاهی خواهد بود.

مخبر در خصوص رفع چالش های ارزی فعالان اقتصادی و راهکارهای اتاق بازرگانی و دولت در این زمینه تصریح کرد: در این جلسه مقرر شد تا با همکاری بانک مرکزی و اتاق برای مدیریت ارز،‌رفع تنگناها و پوشش ریسک ارز در سریع ترین زمان ممکن کارگروه و تیمی تشکیل تا پیشنهادات عملیاتی در کوتاهترین زمان ممکن پیاده سازی شود.

معاون اول رییس جمهور رسوب کالا در مبادی گمرکی را یکی از مهمترین دغدغه های دولت عنوان کرد و افزود: رویه کنونی در ثبت سفارش و تخصیص ارز باید تغییر یابد که اتاق بازرگانی به دلیل تجربیات گوناگون در واردات و صادرات کالا و همچنین تشکیل کمیته های تخصصی رسوب کالا در این اتاق پیشنهادات و راهکارهای عملیاتی خود را به دولت ارائه نماید تا از تجربیات آنان در راستای جلوگیری از انبار شدن کالاها در مبادی گمرکات کشور استفاده شود.

در این جلسه گزارشی از چگونگی مشارکت اتاق بازرگانی برای توسعه مهارت آموزی در دوره متوسط دوم با همکاری بین اتاق و دولت ارائه و ضرورت های منافع ارتقای نظام مهارت آموزی در هنرستان ها برای بخش خصوصی، دولت و دانش آموزان و خانواده ها بررسی شد.

طبق این گزارش پیشنهاد شد،کارگروه مشترکی با حضور سازمان مالیاتی،‌ وزارتخانه های اقتصاد و آموزش و پرورش و اتاق بازرگانی، ظرفیت های موجود در قانون برای گسترش مشارکت بخش خصوصی در توسعه آموزش های مهارتی در مقطع آموزش متوسطه دوم تشکیل شود.

همچنین طرح ملی سفیران مهارت برای اطلاع رسانی عمومی و جلب مشارکت بخش خصوصی در توسعه هنرستان های کشور با پیشنهاد اتاق مبنی بر همایش ملی « سفیران مهارت» توسط وزارت آموزش و پرورش بررسی  و برگزار شود و همچنین در صورت موافقت در کارگروه مشترکی آموزش های ضمن خدمت به مربیان فنی و حرفه ای بصورت عملی و حضور در کارخانه ها ارائه گردد.

در ادامه نیز راهکارهای اتاق بارزگانی در خصوص حل مسئله مهاجرت نخبگان و فارغ التحصیلان ارائه شد که اتاق بازرگانی از همکاری و مشارکت با وزارت علوم و ایجاد برنامه ای مدون برای بورسیه کردن فارغ التحصیلان و نخبگان از زمان تحصیل برای اطمینان از آینده شغلی جوانان خبر داد که با همکاری و هماهنگی های انجام شده تا اواسط سال جاری پیاده و عملیاتی شود.

رفع چالش های ارزی فعالان اقتصادی در راستای تحقق رشد صادرات ۳۳ درصدی نیز گزارش دیگر این جلسه بود که طبق آن برای تحقق اهداف رشد صادراتی و تولیدی کشور در چهار محور مدیریت بازار ارز، رفع چالش های ارزی صادرکنندگان، رفع تنگناهای ارزی وارد کنندگان و پوشش ریسک نوسانات نرخ ارز بحث،‌ بررسی و تصمیم گیری و مقرر شد تا این راهکارها در بانک مرکزی بررسی و اجرایی شود.

این سومین جلسه مخبر با فعالان بخش خصوصی از ابتدای سال ۱۴۰۳ بود.

منبع: خبرگزاری ایسنا

دیگر خبرها

  • بانک مرکزی پدر تولید و تولیدکننده را درآورده است؛ به داد بخش خصوصی برسید!
  • «سفر آخر» افتتاح شد/ عکس‌هایی از لحظات پایانی زندگی شهید آوینی
  • بررسی راهکارهای رفع چالش های ارزی فعالان اقتصادی
  • توجه به بخش خصوصی سبب تقویت تمام جامعه می‌شود
  • راهکارهای رفع چالش های ارزی فعالان اقتصادی بررسی شد
  • قوانین دست و پا گیر برای توسعه اقتصادی باید حذف شود
  • درخواست بخش خصوصی برای رفع موانع جهش تولید
  • اتاق بازرگانی: بخش خصوصی آماده پذیرش تعطیلی پنجشنبه‌ ها نیست
  • واکنش عجیب یک مداح به تذکر عضو دفتر رهبری به مسئولان درباره رفتارهای بی قاعده در حجاب
  • واکنش عجیب یک مداح به تذکر دفتر رهبری به مسئولان درباره رفتارهای بی قاعده در حجاب