چرا وال استریت در بحبوحهی ویروس کرونا صعود کرد؟
تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۱۷۶۳۵۵
رویداد۲۴ در ادامه ی این مطلب آمده است: پژوهشگران فارین پالیسی تحقیقاتی انجام دادند اما نتوانستند لحظه ای در تاریخ مالی پیدا کنند که شباهت زیادی با امروز داشته باشد. بنابراین ما از متخصصان برجسته خواسته ایم تا به ما کمک کنند تا بازارها را بفهمیم کنیم و شرایط کشورها را به لحاظ اقتصادی و اجتماعی درک کنیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
درک شرایط رونق در بورس در کنار ویرانی هایی که این بیماری به بار آورده، دشوار است. یکی از دلایل عدم سازگاری این است که ارزش شاخص های اصلی سهام توسط تعداد کمتری از شرکتها مشخص می شود و نسبت به گذشته کمتر بازتاب دهنده ی شرایط کلی اقتصادی است. شاخص ها به شدت توسط بنگاه های فناوریای تعیین می شوند که بسیاری از آنها نسبت به شرکت های صنایع دیگر در وضعیت بهتری قرار دارند و حتی از مزایای این بیماری نیز بهره مند شده اند.
اقدامات تهاجمی فدرال رزرو ایالات متحده برای متوقف کردن سقوط بازار اعتبار در ماه مارس به طور غیرمستقیم حمایت از قیمت سهام را تأمین می کند. دلایل دیگری برای قدرت بازار سهام ایالات متحده وجود دارد. مثلاً اینکه سرمایه گذارانی که از بازارهای نوظهور فرار می کنند، شاخص 500 S&P را به عنوان یک پناهگاه امن می بینند، درست همانطور که سرمایه گذاران طی بحران مالی جهانی 2008-2009 به امنیت ایمنی اوراق خزانه داری ایالات متحده پناه آوردند. به نظر می رسد که این ها نشان دهنده امیدهای سرمایه گذاران به این موضوع است که سهام ایالات متحده خیلی به سمت پایین حرکت نمی کنند، البته این می تواند یک شرط بندی اشتباه باشد.
سرمایه گذاران جهان را از طریق لنزهای قبل از همه گیری مشاهده می کنند
دایان سونک، اقتصاددان ارشد گرانت تورنتون
شاید نگران کننده ترین موضوع این باشد که بسیاری از سرمایه گذاران هنوز هم جهان را از طریق لنزهای رنگی قبل از همه گیری مشاهده می کنند. آنها رکودهای قبلی را به عنوان یک معیار در نظر می گیرند و انتظار دارند که دوباره شرایط سوددهی مانند گذشته به وجود آید. در حالی که آنها چالش های بسیار بزرگتر و طولانی مدت ایجاد شده توسط COVID-19 کووید-19 از جمله نیاز ما به حفظ فاصله اجتماعی در آینده را نمی بینند. بهتر است برای دیدن واقعیات چشمانمان را بیشتر باز کنیم و ببینیم که رونق اقتصادی و سود شرکت ها بسیار کمتر از زمان قبل از همه گیری خواهد بود و برای مدت طولانی این شرایط باقی خواهد ماند.
ورشکستگی ها و ادغام شرکت ها به احتمال زیاد تسریع می شود که این موضوع می تواند سناریوهای خوش بینانه را تا حد زیادی خنثی کند. با توجه به بزرگی ویرانی هایی که اکنون در حال تحمل آن هستیم، پیش بینی می شود که شرایط خوبی برای وال استریت وجود نداشته باشد و احتمالاً برای مدتی باید با این مشکلات دست و پنجه نرم کنیم.
هیچ چیز در تاریخ مالی قابل مقایسه نیست
دیوید روزنبرگ، رئیس و اقتصاددان ارشد تحقیقات روزنبرگ
نکته ی مهم در مورد مقدار زیادی نقدینگی است که توسط فدرال رزرو ایالات متحده آمریکا ارائه شده است. به آمارها نگاه کنید که مشخص می کند از اواخر ماه مارس، ترازنامه فدرال رزرو آمریکا 3 تریلیون دلار افزایش یافته است، دو برابر بیشتر از این شاخص در زمان رکود بزرگ 2008-2009. در حالیکه در زمان مشابه سال قبل، سرمایه گذاری در بازار S&P 500 تقریباً در کمترین نرخ به میزان 2.8 تریلیون دلار در کنار ترازنامه فدرال رزرو بود. در حقیقت، از نظر آماری، همبستگی بین بازار سهام و ترازنامه فدرال اکنون از 90 درصد عبور کرده است، حتی بالاتر از رابطه نزدیک بین قیمت سهام و برنامه های کاهش ارزش کمی بانک فدرال بین سالهای 2009 تا 2013.
در مقابل، همبستگی بین 500 S&P و عملکرد اقتصاد واقعی در این بازه نزدیک به صفر است. بنابراین قیمت های فعلی سهام هیچ ارتباطی با اقتصاد ندارند بلکه همه چیز با نقدینگی بانک فدرال در ارتباط است.
وال استریت در حال شکوفایی است، در حالی که مین استریت از مشکلاتی رنج می برد
محمد ا. اریان، مشاور اقتصادی ارشد در آلیانز و رئیس کالج کوئینز دانشگاه کمبریج.
به نظر می رسد مین استریت و وال استریت متعلق به دو دنیای متفاوت هستند. بیش از 40 میلیون آمریکایی یا تقریباً یک چهارم از نیروی کار کشور، شغل خود را از دست داده اند و قرار است اقتصاد طی سه ماهه دوم با 30 یا 40 درصد توان خود به کارش ادامه دهد، با وجود حدود 6 تریلیون دلار مداخله مالی و پولی اضطراری. با این وجود، پس از سقوط اولیه، شاخص های اصلی بورس اوراق بهادار بهبود قابل توجهی را رقم زده اند.
آنچه بازارها را هدایت می کند، سرمایه گذاری بر اساس شرط بندیای است که طی آن افراد معتقدند که امکان ندارد چیزی را از دست بدهند. آنان اعتقاد دارند که برنده می شوند، براساس این تصور که سهام ممکن است در کوتاه مدت مشکل داشته باشد اما اقتصاد به سرعت به حالت عادی باز می گردد.
در واقع برخی معتقدند که فدرال رزرو ایالات متحده آمریکا بارها و بارها نشان داده است که هم مایل است و هم قادر به حمایت از بازارها است. با وجود این توجیهات، به نظر می رسد شرایط برای کسانیکه خواستار رونق فراگیر طولانی تر، پایداری و ثبات مالی واقعی هستند، نگران کننده است.
در واقع، هرچه بازارها اصول اقتصادی و تجاری را نادیده بگیرند و به صندوق بین المللی پول اعتماد کنند، بیشتر برای تخصیص مؤثر منابع در کل اقتصاد تلاش خواهند کرد. در این شرایط، نقش اساسی قیمت سهام در سیگنالینگ که طی آن شرکت ها دارای بهترین چشم انداز هستند، از بین می رود. این باعث تضعیف رشد بهره وری می شود و بنابراین، اقتصاد کمتر قادر به حفظ رشد بالا و ایجاد اشتغال قوی خواهد بود.
بازارهای سهام را نادیده بگیرید
آدام پوزن، رئیس مؤسسه اقتصاد بین المللی پترسون
متوسط سرمایه گذاران حق دارند که نوسانات بازار سهام را نادیده بگیرند و به مسئولان منتخب خود بگویند که همین کار را انجام دهند. تحرک در قیمت کل سهام تأثیر مستقیمی بر رشد اقتصادی ندارد و بندرت تحولات آینده را پیش بینی می کند.
سود سهام ممکن است هیچ ربطی به رفاه شهروندان یا کل اقتصاد و همه چیز در رابطه با نحوه تصمیم گیری های سیاسی و فناوری برای توزیع مجدد نداشته باشد. به طور مثال، مقررات زدایی و سهل انگاری بدون ایجاد رشد می تواند سود را افزایش دهد و قدرت بازار کارگران و مصرف کنندگان را تضعیف کند. همچنین تأثیرات شبکه، به ویژه موارد مرتبط با اقتصاد اینترنت، ممکن است سودآوری چند بنگاه بزرگ را در برابر رقبا و تازه واردان کوچکتر تضمین کند.
همه گیری این نیروها را حتی قوی تر می کند. کارگران از بیکاری می ترسند. به این ترتیب، شرکت های شبکه ای برای زندگی روزمره حیاتی تر می شوند. خرده فروشان مبتنی بر اینترنت و ارائه دهندگان خدمات در حالی که شرکت های کوچک محلی در دسترس قرار دارند، در حال ورود به بازار هستند. ظهور بازارهای امروزی ممکن است بسیار ناخوشایند به نظر برسد، اما افزایش قیمت سهام شرکتهای فهرست شده، نشانگر واقعیت وخیمی است. مالیات و مقررات تنها راه تغییر شرایط به شمار می روند.
ارزش سهام از رکود جلوگیری می کند
ادواردو پورتر، گزارشگر اقتصاد در نیویورک تایمز و نویسنده سم آمریکایی: چگونه خصومت نژادی وعده ما را نابود کرد.
افراد در وال استریت دوست دارند اعتقاد داشته باشند که قیمت سهام آنها به نوعی بیانگر ارزش یک تجارت یا وضعیت اقتصاد است. این مزخرف است. این روزها، قیمت سهام بیشتر تابعی از سیاست در صندوق فدرال رزرو ایالات متحده است. هنگامی که فدرال رزرو آمریکا موج های پول را بر روی اقتصاد رها می کند، آن پول به دنبال دارایی برای خرید است. بنابراین به مواردی که در ادامه می آید باید توجه داشت:
1- اشتباه است که نتیجه بگیریم بر اساس شرایط بازارها، رکود اقتصادی به شکل V خواهد بود و طی چند ماه اقتصاد به حالت اولیه ی خود باز خواهد گشت.
2- ممانعت از یک مصیبت دیگر مثلاً موج دوم ویرانگر کووید 19 را باید مدنظر داشته باشیم. همچنین باید به یاد داشت تا زمانی که فدرال رزرو خرید اوراق بهادار را در دست دارد، بازده اوراق بهادار را تحت فشار قرار می دهد و باعث طغیان بازارهای نقدینگی می شود، سهام دچار رکود اقتصادی خواهد شد.
حتی از دور هم که نگاه می کنیم، مسائل با یکدیگر سازگاری ندارند
توسط ترِوُر جکسون، استادیار تاریخ اقتصادی در دانشگاه جورج واشنگتن.
در حالی که کارگران یک دهه بیکاری و دستمزدهای راکد را تحمل کرده اند، از سال 2008، سیاست های بانک مرکزی دوباره تورم ایجاد کرده است، اما فقط در قیمت دارایی ها. تا قبل از این، هرگز افراد کار خود را با این سرعت از دست نداده اند و هرگز بانک های مرکزی اقدام به ایجاد نقدینگی زیاد برای بازارهای مالی بدون محدودیت نکرده اند. الان جهانی با درآمد تضمین شده برای سرمایه و بیکاری بی سابقه برای نیروی کار را شاهد هستیم که به ما می گوید: خرید صلح اجتماعی از طریق سرمایه بسیار گران شده است، به طوریکه از کارگر انتظار می رود که کارش را در ازای دریافت هیچ چیز ارائه دهد. این تضاد یک دهه به طول انجامید و امسال شدت گرفت. این همان چیزی است که افزایش قیمت دارایی ها به ما می گوید. اما نمی تواند برای همیشه دوام بیاورد.
منبع: رویداد24
کلیدواژه: رویداد24 ویروس کرونا بازار سرمایه فدرال رزرو ایالات متحده سرمایه گذاران وال استریت قیمت سهام همه گیری شرکت ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rouydad24.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رویداد24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۱۷۶۳۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اینجا از هر ۱۰ سرمایه، ۹ تا بر باد میرود
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله _ علیرضا رأفتی: بگذارید اول قصه را با یک جوک بی مزه، حتی چند دهه قدیمیتر از گروههای خانوادگی، شروع کنیم. همان حکایتی که احتمالاً شنیدهاید: مردی که در ساحل نشسته بود و داشت یک سطل ماست را میریخت توی آب دریا! گفتند: «چیکار میکنی؟»؛ گفت: «دوغ درست میکنم.»؛ گفتند: «نمیشه!»؛ گفت: «ولی اگه بشه چی میشه!»
دو دههای میشود که دنیا روی کسب و کارهای نوآور کوچک، اسم «استارتآپ» را گذاشته است. مفهومی که از دل ایالات متحده آمریکا شکل گرفت و حتی میشود آن را برد در پوشه «رؤیای آمریکایی»: «بنیانگذارانی که یک ایده خلاقانه، قدری پول، پشتکار فراوان و مهارت کافی دارند و با هم جمع میشوند در گاراژ یک خانه و یک محصول بر پایه اینترنت را میسازند که دنیا را تکان میدهد و ظرف چند سال تبدیلشان میکند به ثروتمندترین انسانهای روی زمین!» این تعریفی اغراقآمیز است که مخاطب از مفهوم خلق استارتآپ گرفته بود.
کم کم رویدادهایی مثل Startup weekend در سراسر دنیا، و از اوایل دهه نود در ایران خودمان، شکل گرفتند که صاحبان ایده میآمدند و برای سرمایهگذاران خطرپذیر ایدهها یا محصولات اولیهشان (MVP) را ارائه میدادند.
چرا سرمایهگذار خطرپذیر؟ چون پذیرفته که در سرمایهگذاری استارتآپی قرار است ۹۰ درصد مواقع زیان بدهد و ۱۰ درصد سود کند. سرمایهگذاری خطرپذیر به یک معنی نوعی از سرمایهگذاری است که شرکت یا شخص، سرمایهگذاریاش را روی یک ایده یا محصولی که تا به حال به آن شکل در بازار جهان یا آن منطقه نبوده انجام میدهد.
هم نبود ذهنیت واقعی از بازار و هم نداشتن برآورد درست از کارکرد محصول ریسک را بالا میبرد. برای همین هم احتمال ۹ شکست از ۱۰ سرمایهگذاری اصطلاح رایجی بین این سرمایهگذاران است. اما در صورت نتیجهدهی محصول و بازار، سودی که از برد یکی از ۱۰ سرمایهگذاری به جیب سرمایهگذار میرود، تمام ۹ شکست قبلی را پوشش میدهد. این شکل از سرمایهگذاری دانش کافی مدیریتی، شناخت بازار، فناوری و محصولات بر پایه فناوری را میطلبد که غالباً سرمایهگذاران و مشاورانشان این دانش را دارند و بیگدار به آب نمیزنند.
اما نمای بیرونی این سرمایهگذاریها و بنیانگذاریها برای تماشاگری که دانشی در این زمینه ندارد، همان دوغ کردن دریا با یک سطل ماست است! شیوهای که بسیاری از کسانی که فکر میکنند صاحب ایدههایی هستند که میتواند دنیا را تکان دهد هم با آن درگیرند. رویدادهای ارائه طرح و محصول به سرمایهگذار پر است از نوجوانان و جوانانی که فکر میکنند خلاقانهترین ایده دنیا را دارند و استراتژیشان برای به ثمر رسیدن محصول این است: «اگه بشه چی میشه!»
شاید بشود گفت بخشی از این نگاه به استارتآپ برمیگردد به همین نوع نگاه به مسئله «موفقیت»؛ موفقیت قبلاً در فرهنگ ما کنار مفهوم «رستگاری» قرار میگرفت و برای رسیدن به آن مجموعهای از تلاشهای مادی و معنوی نیاز بود و منابع مورد رجوع هم مجموعهای از کتابها و سخنانی از دل مذهب و ادبیات بودند. حالا اما موفقیتی که نوجوان و جوان امروزی میشناسد، ورقی است که از دل همان پوشه رؤیای آمریکایی بیرون آمده و مخاطب آن، در کتابها و سخنرانیهای انگیزشی به دنبالش میگردد. کتابها و سخنرانیهایی که بسیاریشان نه پایه روانشناسی دارند، نه ادبیات و نه هیچ حوزه تخصصی دیگر! تنها حرفهای قشنگیاند که میتوانند چند روزی یک نوجوان را ساعت ۵ صبح از خواب بیدار کنند که دنیا را عوض کند!
اما با این وجود، نمیتوان آثار بعضی اساتید مدیریت یا روانشناسی که به این شیوه نوشته شده و در این دسته قرار گرفته اما واقعاً مبنای علمی دارد را نادیده گرفت. در یکی از همین آثار استیون کاوی، نویسنده و تاجر آمریکایی جملهای دارد که به نظر برآمده از تجربه بینظیر در کسب و کار است: «با یک پایانبندی در ذهنت، شروع کن!»
مسئله بیشتر جوانانی که در رویدادهای استارتآپی میخواهند با ایدههاشان دنیا را عوض کنند این است که حتی برای همان ایدهای که فکر میکنند فوقالعاده است یک «پایان» خوب یا بد در نظر ندارند. به همین خاطر است که حتی بسیاری از مدیران استارتآپی در کشورمان خودشان و کسب و کارشان را یک هویت واحد میدانند که بی هم هیچاند و قرار نیست هیچ وقت از هم جدا شوند. تا کی؟ لابد الی الابد!
چندی پیش خبر خروج برادران محمدی (بنیانگذاران دیجیکالا) از این شرکت و فروش سهمشان رسانهای شد اما به سرعت مهر تکذیب رویش خورد. مدتی قبلتر البته شاهد خروج میلاد منشیپور (مدیرعامل و همبنیانگذار تپسی) از ترکیب سهامدار و بعد از مدیرعاملی این شرکت بودیم. اتفاقی که تلنگری برای زیستبوم استارتآپی کشور بود و نمونه خوبی برای اینکه بتوان گفت: «کسب و کار هم میتواند مثل یک فیلم سینمایی خوب، پایانبندی مناسب داشته باشد.»
شرکت سرمایهگذاری گلرنگ با مبلغی بیش از ۲ هزار میلیارد تومان ۷۰ درصد سهام تپسی را از سهامداران خرید. البته درصد بسیار کمی از این سهام متعلق به بنیانگذاران حقیقی بود اما همان درصد کم هم در ۲ هزار میلیارد تومان عددی میشود که میتواند تحقق همان رؤیای استارتآپی اوایل دهه ۹۰ در ایران باشد.
در نمونه بزرگ خارجی این اتفاق که زمان زیادی هم از آن نگذشته، مالک تسلا و اسپیسX سهام عمده توئیتر را از سهامدارانش با ارزش چند ده میلیارد دلاری خرید. پولی که از این فروش سهام نصیب جک دورسی (همبنیانگذار توئیتر) شد، ۹۷۸ میلیون دلار بود.
پشت برادران محمدی و میلاد منشی پور ایرانی و جک دورسی خارجی، هزاران هزار جوان هستند که در مرحله ایده یا اجرا شکست خوردهاند و رویایشان محقق نشده است. اما حالا که نمونههایی از خروج موفق از کسب و کار را در کشورمان میبینیم، بد نیست به این هم توجه کنیم که چهقدر از آن هزاران هزار شکست، واقعاً مبنای علمی و حسابشدهای برای موفقیت داشتهاند؟ اصلاً چهقدر از موفقیتهای فعلی که میبینیم «پایانبندی» مناسب خواهند داشت؟
کد خبر 6087769