استیو جابز؛ مدیری که تنها به موفقیت سازمانش اندیشید
تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۱۸۵۲۷۶
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از دنیای اقتصاد، به همین دلیل هم هست که نام شرکت اپل در سراسر جهان با نام استیو جابز عجین شده است و این مساله حتی سالها بعد از مرگ نابهنگام استیو جابز همچنان پابرجاست. در اینجا به دو داستانی اشاره خواهد شد که توسط یکی از دوستان نزدیک استیو جابز یعنی آقای مک کنا نقل شده و هر دو نشاندهنده علاقه و اهتمام جدی و همیشگی اوست به شرکتی که خود بنیانگذارش بوده و یک بار هم از آنجا اخراج شده بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یادم میآید در سال ۱۹۹۸، من و همسرم قصد داشتیم بهترین هدیه ممکن را بهعنوان هدیه کریسمس به نوههایمان بدهیم و چون من چند سالی را در دهه ۱۹۸۰ در شرکت اپل کار کرده بودم تصمیم گرفتیم تا پنج دستگاه لپتاپ مکینتاش برای پنج نوه خود بخریم و آنها را بهعنوان هدیه کریسمس آن سال به آنها بدهیم. در روز سال نو، ما داشتیم نوههایمان را که درحال باز کردن جعبه هدایایشان بودند تماشا میکردیم. بعد از چند ساعت که آنها در حال بازی با لپتاپهای عزیزشان بودند من فهمیدم که لپتاپ متعلق به یکی از نوههایم یعنی مولی دچار مشکل شده است بهطوری که در دیسک درایو آن باز نمیشد و همین مساله مولی را به گریه انداخت. من برای رفع ناراحتی نوهام به فروشندهای که لپتاپها را به من فروخته بود زنگ زدم و موضوع را با او در میان گذاشتم و از او درخواست کردم آن لپتاپ را با لپتاپ دیگری عوض کند اما او به بهانه اینکه در سیاستهای فروش شرکت اپل، چیزی به نام تعویض محصولات وجود ندارد از این کار سر باز زد و بهانه آورد که لپتاپهای معیوب باید برای تعمیر فرستاده شوند و با توجه به تعطیلات کریسمس، تعمیر لپتاپ معیوب چند هفتهای طول خواهد کشید.
من که سالها پیش با استیو جابز سابقه همکاری داشتم یک ایمیل برای او فرستادم و از او درباره سیاستهای شرکت اپل برای مرجوع کردن لپتاپهای معیوب پرسیدم. جالب آنکه چند دقیقه بعد از ارسال ایمیل، استیو جابز که در آن موقع مدیرعامل اپل بود به من تلفن کرد و ضمن عذرخواهی بابت برخورد بد آن فروشنده، اسم او را از من خواست و در پایان مکالمهمان هم گفت که بهزودی به من دوباره زنگ خواهد زد. جالبتر آنکه چند دقیقه بعد دیدم تلفنم دوباره زنگ خورد و این بار فروشنده لپتاپها با لحنی عذرخواهانه به من گفت یک لپتاپ جدید برای نوهام آماده کرده است و از من خواست آدرس منزلم را به او بدهم تا آن را شخصا به من تحویل دهد.
خود جابز هم چند ساعت بعد دوباره با من تماس گرفت و پیگیر موضوع شد و تا زمان حصول اطمینان از جلب رضایت من، دست از پیگیری برنداشت. آنجا بود که من فهمیدم استیو جابز چه ارزش فوقالعادهای برای شرکت اپل و اعتبار و آبروی آن نزد مشتریان قائل است بهطوریکه حاضر بود در روز سال نو و به محض دریافت یک ایمیل معمولی از طرف یک دوست مبنی بر عدم پاسخگو بودن یکی از نمایندگیهای فروش شرکت اپل، موضوع را در کوتاهترین زمان ممکن و به بهترین شکل پیگیری کند.
داستان دوم:سال ۱۹۸۵ بود که من استیو جابز را بلافاصله بعد از اخراج شدنش توسط هیاتمدیره شرکت و در راس آنها جان سالی، ملاقات کردم و انتظار داشتم او با تنفر فراوان از شرکتی که خود از بنیانگذارانش بود و آنگونه اخراجش کرده بودند، یاد کند و هیچ علاقهای به موفقیت مدیر عامل جدید و هیاتمدیره شرکت از خود نشان ندهد. اما با کمال ناباوری دیدم استیو نه تنها احساس ناخوشایندی نسبت به شرکت اپل ندارد بلکه قصد دارد تمام تلاشش را برای موفقیت شرکت انجام دهد. در ملاقاتی که ما با هم داشتیم او به من گفت رفتنش از اپل بهطور حتم به نفع شرکت خواهد بود و اینکه ایده تاسیس شرکتی به نام NeXT به ذهن او خطور کرده است و قصد دارد آن را هر چه زودتر راهاندازی کند.
استیو به من گفت شرکت NeXT را بهگونهای طراحی کرده است که بتواند محصولاتی را طراحی و تولید کند که شرکت اپل بتواند از آنها برای بهبود محصولاتش استفاده کند. او همچنین ابراز امیدواری کرد که روزی شرکت اپل برای خرید این شرکت نوپا اقدام کند، اتفاقی که در سال ۱۹۹۶ رخ داد و به آرزوی استیو جابز جامه عمل پوشاند: شرکت اپل در آن سال شرکت NeXT را به قیمت ۴۲۹ میلیون دلار خریداری کرد و همین معامله بزرگ بود که مسیر را برای بازگشت شکوهمندانه و ارزشمند استیو جابز به اپل هموارتر ساخت؛ بازگشتی که زمینهساز طراحی و تولید محصولات ماندگاری همچون آیپد و آیفون با هدایت و رهبری استیو جابز بزرگ شد که هنوز هم دنیای ما را تحت تاثیر خود قرار داده است.
به هر روی، استیو جابز فقید، نمونه بارز کسانی است که به معنای واقعی کلمه و از صمیم دل به شرکتشان عشق میورزند و غیر از موفقیت و پیشرفت شرکتشان (و نه خودشان) به چیز دیگری نمیاندیشند. در واقع هر مدیر و کارمندی که در یک شرکت یا سازمان مشغول بهکار است، صرفنظر از مقام و منصبی که در آنجا داشته و دارد باید به شرکتش عشق بورزد و هر کاری را برای افزایش اعتبار و آبروی شرکت انجام دهد. در واقع، مدیران باید خود و منافع شخصیشان را به کناری بگذارند و فقط و فقط به کامیابی شرکتشان بیندیشند.
منبع: اقتصاد آنلاین
کلیدواژه: اپل استیو جابز لپ تاپ کارآفرینی استیو جابز لپ تاپ ها شرکت اپل
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.eghtesadonline.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «اقتصاد آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۱۸۵۲۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا بند ناف کشور و اقتصاد به بند ناف دلار بسته شده؟
روزنامه اطلاعات در یادداشتی نوشت: به چه دلیل باید با یکی دو خبر و اتفاق، بازار بورس چنان رنگ سرخ بگیرد که گویا یک سطل خون، بر نماد تالار پاشیدهاند؟ چرا باید بند ناف کشور و اقتصاد و کسب و کار مردم این همه به بند ناف دلار بسته باشد؟
علیرغم موفقیتهای دفاعی و نظامی کشور، در حوزه اقتصاد تقریباً هیچ هماهنگی و نقشه راهی که در این جنگ گسترده مقوم جبهه رویارویی موفقیت آمیز و کم آسیب باشد وجود ندارد.
در حوزههای اجتماعی و در نگهداشت سرمایهاجتماعی که در این نبرد بهترین پشتوانه است نیز ضعفهای اساسی داریم و گاه کارهایی میکنیم که به اعتماد و آرامش مردم لطمه میزند و حتی آزارشان میدهد.
چرا باید بند ناف کشور و اقتصاد و کسب و کار مردم این همه به بند ناف دلار بسته باشد؟ به چه دلیل باید با یکی دو خبر و اتفاق، بازار بورس چنان رنگ سرخ بگیرد که گویا یک سطل خون، بر نماد تالار پاشیدهاند؟ چرا باید شاهد نوسانهای متعدد ارزی و تورمی در جامعه باشیم که دستمان را در پوست گردو بگذارد و بر شدت محافظه کاری ما بیفزاید؟
بخش مهمی از این نوسانات محصول بیتدبیری سیاستگذاریهای نادرست، تأخیر در انجام اصلاحات ساختاری و بیدانشی یا کم دانشی در نظام تصمیمگیری است.
یادمان باشد که اگر مشکلات این حوزه را رفع نکنیم و به مشکلات مردم بیتوجه بمانیم و همچنان بستر رشد فساد و رانت و تبعیض و نابرابری گسترده باشد و گرانی و تورم و بیکاری و فاصلههای طبقاتی هر روز فشارش را بر گلوی اکثریت مردم بیشتر و بیشتر کند، قادر به پیروزی در این نبرد نخواهیم بود.
این سوی جبهه اگر مهمتر از آن سوی جبهه نباشد، هیچ کمتر از آن نیست.
نویسنده: فتح الله آملی