Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «الف»
2024-04-24@13:49:53 GMT

ماجرای نجات دختر نوجوان از فرجامی تلخ!

تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۱۸۸۶۸۱

ماجرای نجات دختر نوجوان از فرجامی تلخ!

روزنامه خراسان در ادامه نوشت: دختر ۱۵ ساله‌ای که به پیشنهاد مادرش وارد دایره مددکاری اجتماعی کلانتری شفای مشهد شده بود تا ثابت کند دوستی خیابانی اش با یک پسر جوان فقط برای ازدواج با اوست! وقتی در برابر فرجام این عشق‌های هوس آلود قرار گرفت و با تماس تلفنی مشاور متوجه شد که ماجرای ازدواج تنها نیرنگی برای یک ارتباط هوس آلود است، در میان حیرت و نگرانی و با چشمانی شرمسار به تشریح سرگذشت خود پرداخت و با عذرخواهی از مادرش به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: در همان دوران کودکی احساس کردم نسبت به دیگر دوستانم مورد توجه قرار نمی‌گیرم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

معلولیت جسمی اندکی که به طور مادرزادی در پایم وجود داشت مرا به دختری منزوی و گوشه گیر تبدیل کرد به طوری که وقتی در زنگ ورزش همکلاسی هایم به دنبال یکدیگر می‌دویدند من زانوی غم بغل می‌گرفتم و احساس حقارت می‌کردم به گونه‌ای که آن حس ناخوشایند هنوز مرا رها نکرده است. در این میان بیشتر پدرم را مقصر همه بدبختی هایم می‌دانستم. او به مشروبات الکلی و مواد مخدر اعتیاد داشت و آن را به هر چیزی در زندگی ترجیح می‌داد.

واژه پدر هیچ گاه برای من معنای «تکیه گاه» و «مهربانی» را نداشت. چرا که همواره رفتاری غیرطبیعی داشت و با مادرم به مشاجره و درگیری می‌پرداخت. وقتی خمار می‌شد حتی از به کار بردن الفاظ رکیک یا شکستن ظروف ابایی نداشت به گونه‌ای که نمی‌توانستیم با هیچ کس ارتباط داشته باشیم بچه‌های فامیل مرا «بچه گدا» خطاب می‌کردند و همسایه‌ها به خاطر عربده کشی‌های پدرم و فحاشی‌های زشت او ناراضی بودند. رفتار‌های پرخاشگرانه پدرم به جایی رسید که یک بار قصد داشت مرا به خاطر یک خطای کودکانه با سیم تلفن خفه کند که مادرم وحشت زده سر رسید و نجاتم داد. با وجود این باز هم پدرم بود، او را دوست داشتم.

خلاصه ۹ ساله بودم که پدرم دستگیر و زندانی شد. چند ماه بعد هم مادرم از او طلاق گرفت و من زندگی جدیدی را در خانه پدربزرگم آغاز کردم. وقتی پدرم از زندان آزاد شد چند بار به منزل پدربزرگم آمد او با سر و صدا و فحاشی شیشه‌های پنجره‌ها را شکست، اما مادرم پولی به او نداد و با پلیس تماس گرفت. مادرم برای تامین هزینه‌های زندگی در بیرون از منزل کار می‌کرد و من دوست نداشتم دیگر به مدرسه بروم چرا که برخی از بچه‌های مدرسه مرا مسخره می‌کردند.

آن‌ها مرا به یکدیگر نشان می‌دادند و می‌گفتند پدرش معتاد کارتن خواب است. از شدت شرم و خجالت همواره سعی می‌کردم خودم را از دید دیگران پنهان کنم تا این که سال گذشته مادرم با مردی به نام «آبتین» ازدواج کرد. اگرچه ناپدری ام بسیار مهربان است، اما باز هم نمی‌تواند جای پدرم را در زندگی پر کند در این میان توجه مادرم نیز به من کمتر شد و من در جست وجوی ذره‌ای محبت با «فریده» آشنا شدم.

اگرچه هنوز یک ماه بیشتر از این آشنایی نمی‌گذرد، اما او را بهترین دوست خودم می‌دانم چرا که پدر معتادش آن‌ها را رها کرده و زندگی شبیه من دارد. او با مادر و خواهرش زندگی می‌کند و اوضاع اقتصادی خوبی ندارد.

«فریده» با پسر جوانی به نام «فرشاد» ارتباط عاشقانه دارد تا روزی با او ازدواج کند! به همین خاطر فرشاد نیز گاهی مبالغی پول به فریده می‌دهد تا برای خودش خرج کند. در این میان فریده مرا با دوست فرشاد آشنا کرد تا با هم ازدواج کنیم. من هم که محبت و مهربانی‌های عرفان را دیدم با همه وجودم عاشقش شدم، اما مادرم به بهانه شیوع کرونا مرا در خانه زندانی می‌کند تا نتوانم با عرفان معاشرت کنم.

او نصیحتم می‌کند که این عشق‌های خیابانی فقط برای رسیدن به خواسته‌های هوس آلود است و ... در این هنگام کارشناس باتجربه کلانتری که با دستور سرگرد علی امارلو (رئیس کلانتری شفا) رسیدگی به این پرونده را به عهده دارد در یک تماس تلفنی با عرفان و در حالی که دختر نوجوان صدایش را می‌شنید از او خواست تا برای ازدواج با «سعیده» نظر خود را بگوید، ولی در کمال ناباوری پاسخ شنید که هیچ گاه قصد ازدواج با چنین دختری را ندارد و تنها برای یک معاشرت اجتماعی او را پذیرفته است و ...

شایان ذکر است، در حالی که مشاور کلانتری، پرونده‌های متعددی از فرجام تلخ و هولناک عشق‌های خیابانی را در مقابل دختر نوجوان گشوده بود او با عذرخواهی از مادرش به دنبال تصمیمی برای ازدواج عاقلانه از کلانتری بیرون رفت و ...

منبع: الف

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۱۸۸۶۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ضارب ۳ دختر دانش‌آموز دستگیر شد ؛ او هم یک نوجوان است

به گزارش همشهری آنلاین، محمد طالبی چاری دادستان عمومی و انقلاب شهرستان آمل گفت: در پی وقوع حادثه تصادف که منجر به مصدوم شدن ۳ دختر دانش‌آموز شد، بلافاصله پیگیری موضوع در دستور کار قرار گرفت.

وی ادامه داد: پس از وقوع سانحه، راننده از صحنه متواری شده بود که با دستور دادستانی به مرجع انتظامی، متهم تحت تعقیب قرار گرفت و در کمتر از چند ساعت خودرو توقیف و دستور دستگیری مرتکب صادر شد.

طالبی با اشاره به معرفی ۳ مصدوم این حادثه به پزشکی قانونی افزود: راننده خودرو نیز دستگیر و با تشکیل پرونده در یکی از شعب دادیاری دادسرای شهرستان تحقیقات از وی آغاز شد.

دادستان آمل تاکید کرد: ۳ دانش‌آموز دختر آسیب‌دیده در این حادثه بلافاصله به بیمارستان منتقل و پس از طی مراحل درمانی از بیمارستان مرخص شدند.

وی خاطرنشان کرد: برای ضارب پرونده با اتهاماتی از جمله ایراد صدمه بدنی غیرعمدی، اخلال در نظم از طریق رانندگی نامتعارف در اماکن عمومی، فرار از صحنه تصادف و رانندگی بدون گواهینامه رسمی، قرار وثیقه صادر و به لحاظ عجز از ایداع وثیقه به کانون اصلاح و تربیت ساری اعزام شد.

طالبی یادآور شد: خودرو توقیف شده جهت عبرت‌آموزی در یکی از میادین اصلی شهرستان آمل در معرض دید عموم قرار گرفت.

کد خبر 846834 منبع: مهر برچسب‌ها استان مازندران خبر مهم دانش آموز حوادث ایران تصادف

دیگر خبرها

  • ۱۹ بازیکن به اردوی والیبال دختران نوجوان فراخوانده شدند
  • حکم اعدام برای ۳ پسر به اتهام تجاوز به ۲ دختر نوجوان در بیابان‌های ورامین!
  • ضارب ۳ دختر دانش‌آموز دستگیر شد ؛ او هم یک نوجوان است
  • حکم اعدام برای ۳ پسر به اتهام تجاوز به ۲ دختر نوجوان
  • قتل هولناک پدر به دست دختر جوان | همکاری ۲ پسر در اجرای نقشه قتل | متهم: پدرم با زندگی من در خانه مجردی مخالف بود!
  • بی گدار به آب زد تا نجاتگر باشد/ روایت فداکاری یک مادر در سیل کازرون
  • آرتتا: پوچ جای پدرم است، از او درس زندگی می‌گیرم
  • ماجرای خودروی شراکتی دکتر معتمدی و دکتر مرندی و خرید بلیت قسطی هواپیما
  • سبک زندگی دکتر مرندی به روایت دخترش | ساده‌زیستی را از پدر و مادر یاد گرفتیم
  • فداکاری زن کازرونی برای نجات مرد سالخورده